گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
1 بهمن» مقاومت و مبارزه در کنار قلم ها برای دستيابی به آزادی، بيانيه ۴۰ تن از روزنامه نگاران کرد10 دی» بيلان آزادی مطبوعات در سال ٢٠٠٨، گزارشگران بدون مرز 22 آذر» اميرحسين موحدی، روزنامه نگار و فعال حقوق بشر، با قرار وثيقه ۷ ميليون تومانی از زندان آزاد شد، تبريزنيوز 8 آذر» گزارشگران بدون مرز: در ايران روزنامهنگاران فقط زندانی نمیشوند، مورد ضرب و شتم هم قرار میگيرند 21 آبان» اطلاعيه گزارشگران بدون مرز در باره آزادی موقت چهار روزنامهنگار آذری در ايران
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! سهيل آصفی در نشست رسانه ای در شهر نورنبرگ آلمان: جرم من "کلمه" بود، ساناز سبحانی
ضرورت تاريخی تغيير سهيل آصفی ضمن ابزار خوشنودی از حضور در کنار همکاران آلمانی خود گفت که به رسم حرفه ای کار همواره ترجيح داده است که در جايگاه پرسشگر قرار بگيرد و نه پرسش شونده، هر چند شرايط کاری گاه چنين ضرورتی را ايجاب می کند. آصفی سخنان خود را اينگونه آغاز کرد:«نمی دانم از کجا می توانم آغاز کنم. اما بگذاريد از اميد آغاز کنيم. چيزی که در اين روزها همزمان با روی کار آمدن رئيس جمهور جديد امريکا در همه جای جهان جنب و جوشی به پا کرده است.تنها پيگيری اخبار و واکنش های مردمی در سراسر جهان نسبت به خروج نئوکان ها از کاخ سفيد، نشانگر خواست جدی و ضروری و فراگير تغيير در شرايط و نظم نابرابر موجود است که قربانی بزرگ آن "انسان" وحقوق انسانی او اعم از کليه حقوق سياسی ،اقتصادی،اجتماعی و... است که از آن با نام "حقوق بشر" ياد میشود.» وی در ادامه ی سخنان خود گفت: «همانطور که احتمالا مطلع هستيد اين روزها مصادف است با سیامين سالگرد انقلاب سال ۱۹۷۹ در ايران. انقلابی که اميدها و روياهای بی شماری را با خود داشت اما آنچه بلافاصله بعد از آن اتفاق افتاد مسير ديگری را طی کرد و با وجود تاوان بسيار سنگينی که نيروهای انقلابی و مبارز در ايران پرداختند، از جمله با از دست رفتن جان بهترين و شريف ترين تحولخواهان و آوارگی و خانه نشينی و زندان و تبعيد بسياری از انقلابيون و فرهيختگان، اما خواست تغيير و برقراری يک نظام دمکراتيک همچنان در ايران بی پاسخ مانده و باقی است .وی اضافه کرد: «عميقا معتقدم که اين مساله نه به خواست حکومت متوقف می شود و نه در اراده ی اين يا آن فرد يا گروه خاص سياسی است.اين مساله تنها به خواست و اراده ی مرذم ايران مربوط است و من آن را يک ضرورت ناگزير و ديالکتيک تاريخ می نامم.»
آزادی بی قيد و شرط بيان سهيل آصفی در ادامه سخنان خود "خواست آزادی بی قيد و شرط بيان و نبود سانسور" را "مطالبه ی تاريخی اصلی روزنامه نگاران و روشنفکران و همه ی تحولخواهان ايران " دانست و گفت «با وجود اينکه قانون اساسی جمهوری اسلامی ابراز نظر و عقيده را برای همگان به رسميت شناخته است اما در طول سی سال گذشته تنها اقدام به بيان عقيده و نوشتن آن منجر به وارد شدن عنوانهای اتهامی "تبليغ عليه نظام" و "اقدام عليه امنيت ملی" در دادگاههای انقلاب اسلامی بوده است.» وی ادامه داد«بيش از شصت روز زندان و سلول انفرادی و اعمالِ فشارهای روحی و روانی مختلف به من و در بيرون از زندان به خانواده ی من که از فعالان سياسی و فرهنگی هستند، تنها به خاطر بيان نظر و عقيده از طريق نوشتن مقالات متعدد با محوريت دمکراسی و حقوق بشر بود.» اين روزنامه نگار ايرانی در بخش ديگری از سخنان خود به وضعيت روزنامه نگاری در ايران امروز پرداخت و گفت: «با وجود همه ی فشارهای موجود، اصلاحطلبان مذهبی و دوستان و همفکران دور و نزديک آنها هنوز تا حدی از امکان کار مطبوعاتی در ايران برخوردارند اما روزنامه نگاران و فعالان سياسی و حقوق بشری لائيک و غير مذهبی هيچ تريبونی برای ابراز نظر و عقيده در ايران نداشته و زير شديدترين فشارها قرار دارند. و اين نکته ی مهمی برای تصوير چهره ی واقعی از ايران است تا همه را زير يک چتر واحد "اصلاحطلبی" گرد هم نياوريم و تفاوت ميان نيروها و ميدان عمل و ماهيت آنها را بهتر بشناسيم.» وی تصريح کرد که «برای من تفاوتی نمیکند حقوق بشر در کجا نقض میشود، چه در زندان گوانتانامو و ابوغريب و بگرام باشد و چه در زندان مشهور اوين که روشنفکران و فعالان سياسی و روزنامه نگاران مخالف را چه در زمان شاه و چه در دوران پس از او در خود جای داده است. همواره تلاش کرده ام که پيرامون اين روند غير انسانی در هر نقطه ای از جهان و تحت هر نام و توجيهی که بوقوع می پيوندد بنويسم.» اين روزنامه نگار و فعال حقوق بشر با تاکيد بر ضرورت بحث فراگير و نه تبليغاتی در مورد حقوق بشر ادامه داد: «عميقا باور دارم که ورای نگاه ايدئولوژيک و خاستگاههای سياسی مختلف هر يک از ما، بحث حقوق بشر و باز کردن آن در شرايط حاضر و پرداختن به يکی از ريشه های اصلی تبعيض يعنی نابرابری اقتصادی در نظم غير انسانی موجود بسيار ضروری است و اين مهم هيچ مرز جغرافيايی نمی شناسد. برای من بسيار جالب و تحسين برانگيز است وقتی میبينم در ايالت بايرن و شهر نورنبرگ با سابقه ی تاريخی حضور حزب نازی و فاشيستها، چنين اهتمامی به مساله ی حقوق بشر وجود دارد و از خردسالی به کودکان آموزش های حقوق بشری داده می شود. نورنبرگ را شايد بتوان به عنوان نمونهای از شهرهای کوشای اروپايی و مخصوصا نمونه ی بارزی در کل جمهوری فدرال آلمان در اين زمينه به حساب آورد.» روزنامه نگاران تحت تعقيب در ادامه ی اين نشست رسانه ای سهيل آصفی گفت که کار حرفه ای روزنامه نگاران، اطلاع رسانی، حرکت در مسير گردش آزاد اطلاعات و کمک به نهادينه کردن ارزش های دموکراتيک و حقوق بشری در سراسر جهان است و متاسفانه هم اکنون تعداد زيادی از روزنامه نگاران هستند که هزينه های اقدامات خود برای آگاهی رسانی را با احکام سنگين قضايی و انواع و اقسام فشارها و ممنوعيت های ديگر می پردازند. وی سپس به آمارهايی در اطلاعيههای سازمان گزارشگران بدون مرزاشاره کرد که بر اساس آنها هم اکنون در سراسر جهان ١٣٠ روزنامه نگار برای انجام وظيفه خود و اطلاع رسانی به ما در زندان بسر می برند. تعداد نزديک به ٣٠ دولت در جهان روزنامه نگاران مخالف را زندانی می کنند. دو کشور ايران (١٢ روزنامه نگار و ٢ وب نگار معترض زندانی) و آذربايجان ( ٧ روزنامه نگار زندانی) دارای بيشترين تعداد روزنامه نگاران زندانی در خاورميانه هستند. در ايران روزنامه نگاران زندانی بعد از مدتی حبس با وثيقه های سنگين آزاد می شوند. بر اساس آمار رسمی، تعداد روزنامه نگاران ايرانی که در سال گذشته بازداشت يا احضار شدهاند يا مورد بازجويی قرار گرفته اند در مجموع به بيش از پنجاه تن بالغ میشود. تعداد ديگری نيز بنا بر مصلحت خود يا هر دليل ديگری نخواسته اند دستگيری يا احضار آنها اعلام شود. لائيک ها، زير فشار بيشتر پس از آن، نماينده خبرگزاری"اِ پ د" آلمان به گفته های سهيل آصفی در مورد فشار بر فعالان سياسی و روزنامه نگاران لائيک اشاره کرد و پرسيد: آيا اپوزيسيون ايران همگی در اين سمت قرار دارند؟ آصفی معتقد بود که در مورد واژه "اپوزيسيون" در ايران بايد با تامل بيشتری سخن گفت زيرا واقعيت اين است که در سی سال گذشته به دليل وجود فشارها و سرکوب ها و البته ويژگی های فرهنگی و استبدادی هم که در همه ی ما وجود دارد امکان نزديک شدن نيروهای تحولخواه به يکديگر وجود نداشته است. اما در مورد ترکيب منتقدين و مخالفان بايد تاکيد کرد که طيف گسترده ای از نيروهای سياسی با نگرش ها و ايدئولوژی های مختلف در اين ترکيب قرار دارند و خواست اغلب آنها چيزی جز استقرار يک سيستم مبتنی بر ارزش های دموکراتيک و حقوق بشری در ايران نيست. البته هر يک با شيوه و نظرگاههای خود بنا بر ماهيت و خواستگاههای طبقاتی شان به فعاليت های پراکنده ادامه می دهند. وی گفت: «اتفاقا بايد تاکيد کرد که بسياری از دين باوران ايرانی نيز هم اکنون به اين نتيجه رسيده اند که اين وضع به نفع دينداری آنها نيست. مقصود من از فشارهای بيشتر بر روشنفکران لائيک ،به دليل ماهيت سيستم موجود در ايران است که اين موضوع به خصوص در مورد روزنامه نگاران مستقل ،چپ و دگرانديش بارز است. من تاکيد می کنم که اصلاح طلبان مذهبی و همفکران دور و نزديک آنها، به هر حال تريبون ها و امکانات حضور خود را در جمهوری اسلامی گاهی کمتر و گاهی بيشتر، اما هميشه، داشته اند. ولی حتی يک تريبون و نشريه برای روشنفکران و روزنامه نگاران لائيک ايران وجود ندارد و جستجو در ماهيت سياسی و انديشهی خيل عظيم قربانيان نيز مساله را روشنتر می کند. در طول کار حرفه ای بيش از دهساله ی خود تجربيات عينی در اين مورد دارم و البته ممنوعيت کاری من جدا از فشارهای سيستم موجود اصولا به نبود ميدان عمل و کار برای امثال من در ميان روزنامه نگاران اصلاح طلب مذهبی و نزديکان فکری آنها باز می گردد.» سهيل آصفی عدم صدور مجوز فعاليت و فشارهای وارده بر کانون نويسندگان ايران را نمونه ی بارزی از فشارهای حکومتی بر لائيکها دانست و از کانون نويسندگان ايران به عنوان يکی از مهم ترين نهادهای فرهنگی کشور با تاريخ و شناسنامه ی مبارزاتی مشخص ياد کرد که آرمان اصلی آن گرد آوردن بخش بزرگی از روشنفکران ، نويسندگان و اهالی قلم مستقل ،تحولخواه و مردمی و تلاش برای حذف سانسور و تحقق آزادی بيان و دموکراسی در ايران است. جرم من "کلمه" بود خبرنگار روزنامه " "نورنبرگر زايتونگ" در مورد وضعيت فعلی وبلاگ نويسی و فشارهای وارده بر وبلاگ نويسان در ايران پرسيد و سهيل آصفی در پاسخ گفت: «به موضوع خوبی اشاره کرديد. بايد به شما بگويم که اصولا به دليل نبود عرصه ی خصوصی در ايران تعداد زيادی از مردم و بويژه جوانان به رغم مشکلات دسترسی به اينترنت در ايران، به پديده ی وبلاگ نويسی روی آورده اند. وبلاگ جايی است برای آنکه آنها تا حدودی خودشان بشوند و حداقل در سطرهايی چند، از خواست ها و علائقی که در جامعه ای بسته با خط قرمزها و تابوهای فراوان برآورده نمی شود، در اين خانه ی کوچک مجازی با ديگران سخن بگويند. اين پديده ی جالبی است و می شود روی آن بيشتر کار کرد.» وی سپس به پديده ی وبلاگ نويسی حرفه ای در ايران پرداخت و گفت«روی ديگر اين پديده مربوط به بلاگرهای حرفه ای و سياسی است و اساسا روزنامه نگارانی که بلاگر هم هستند. اجازه بدهيد من از خودم شروع کنم. وقتی که امکان ادامه ی کار من و انتشار مطلب در روزنامه های داخلی عملا به صفر رسيد، من کار در روزنامه ی الکترونيکی "روز" را که توسط جمعی از روزنامه نگاران حرفه ای مقيم در داخل و خارج از ايران اداره می شود، آغاز کردم. ديگر امکان ادامه ی فعاليت در روزنامه های چاپ داخل نبود و فضای سايبر تنها جايی بود که می شد در عرصه ی گزارش و گفتگو و خبر و مقاله و تحليل ،فعاليت حرفه ای روزنامه نگاری را ادامه داد. وبلاگ من مکانی بود برای درج اين مطالب با پيوندهای متفاوتی که در زمينه های مختلف در آن وجود داشت. اما اين شکل فعاليت نيز امکان ادامه ی کار نيافت و با دستگيری من تنها روزنه ی ادامه ی کار نيز بسته شد. جرم من "اقدام عليه امنيت ملی" و "تبليغ عليه نظام" از طريق نوشتن مقالات و درج آنها در رسانه های مختلف عنوان شد در حاليکه من کار مستقل و حرفه ای روزنامه نگاری خود را می کردم و هنوز نفهميده ام که چطور تنها به خاطر نگارش مقالاتی که دغدغه ی اصلی آنها نيز همواره سه مولفه ی تاريخی "آزادی،استقلال و عدالت اجتماعی" بوده است می توان "امنيت ملی" يک کشور را به خطر انداخت و چرا بايد بيش از شصت روز را در زندان و سلول انفرادی مجرد و زير انواع و اقسام فشارهای روحی و روانی گذراند و در مورد حق ادامه ی تحصيل در ايران به چنان وضعيت غيرممکنی رسيد که ناگزير به ترک وطن تن داد و اقامت در جای ديگری برای ادامه ی تحصيل. آنها می دانستند که من تا چه حد "مستقل" و به دور از دعواهای دو جناح حاکم و همفکران آنها حرکت کردهام. من در مورد واژه به واژهی مطالب متعدد خود بازجويی پس دادم و اين شايد برای شما که در فضای ديگری کار می کنيد بنوعی غريب باشد. جرم من و بسياری از همکاران "مستقل" ديگرم در ايران تنها "کلمه" است و تلاش برای حرکت در مسير گردش آزاد اطلاعات!» پرسش ديگر در مورد آينده روابط ايران و امريکا بود که سهيل آصفی گفت بايد در انتظار تحولات آينده نشست زيرا پارامترهای گوناگونی در اين عرصه وجود دارد. وی تاکيد کرد: «بگذاريد فعلا به همين بسنده کنم که تنها اميدوارم مساله حقوق بشر در ايران تحت شعاع اين روابط يا هر پارامتر خارجی ديگری قرار نگيرد.» سهيل آصفی، در پايان به فشارهای اخير بر کانون مدافعان حقوق بشر ايران و شيرين عبادی و کانون دفاع از حقوق بشر کردستان، نيز فشارهای مستمر بر کانون نويسندگان ايران، حکمهای سنگين قضايی برای روزنامه نگاران و نيز تبعيد و مهاجرت ناگزير آنها، و نيز حکمهای مشابه برای فعالان کارگری ،دانشجويی ، زنان ،فرهنگی، قومی ، مذهبی و... اشاره کرد. به نقل از [وبلاگ سهيل آصفی] Copyright: gooya.com 2016
|