جمعه 2 اسفند 1387   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

استقبال از خاتمی، عليرضا علوی تبار، امروز

اعلام حضور سيدمحمد خاتمی در انتخابات رياست جمهوری دهم، همان طور که انتظار می‌رفت موجی بزرگ از کنش‌ها و واکنش‌ها را چه در سطح تحليل و ارزيابی و چه در سطح عواطف، برانگيخت. با استقبال از اين موج می‌کوشم تا به سهم خويش نقشی کوچک در روشن شدن ابعاد اين واقعه داشته باشم و پيشنهادهايی برای سنجيده‌تر گفتن و عمل کردن، برای خودم و ديگران ارائه کنم.

۱. تحليلگران و ناظران آگاه و منصف تأييد می‌کنند که چهار سال اخير را بايد يکی از بدترين دوره‌های پس از انقلاب اسلامی دانست. نظامی و امنيتی شدن سياست، اقتصاد و فرهنگ، عدم توازن‌های شديد اقتصادی، تقويت و گسترش باندهای اقتصادی، سياسی (گروه‌هايی که مواضع و رهبران خود را مخفی می‌کنند!)، گسترش خط‌مشی‌های عمومی غيرقانونی، ناديده گرفته شدن حقوق عمومی به بهای خاصه بخشی و امتيازدهی به جريان‌های خاص و... برخی از پيامدهای حاکميت يکدست در چهار سال اخير هستند. روشن است که مسئوليت جريان‌های اخير بر عهدة همة بخش‌های حکومت است و همة بخش‌های حکومت هستند که بايد از انظر اخلاقی و حقوقی پاسخگويی اين وضعيت باشند اما نمی‌توان نقش ويژه دولت نهم (قوه مجريه و رياست آن را) در پيدايش اين وضعيت ناديده گرفت و انکار کرد. خطاهای مصوب شده در درون حاکميت يکدست به بدترين شيوه توسط دولت نهم اجرا شد! تصميم‌های نادرست در عمل به دليل عملکرد نادرست با پيامدهای منفی بيشتر و گسترده‌تر توأم گرديد. همين تصميم‌ها را می‌شد با هزينه کمتر و عواقب سوء کمتر به اجرا درآورد! تخصص دولت نهم اين بود که از ميان بد و بدتر حتماً «بدترين» را انتخاب کند!



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


۲. تغيير قوة مجريه همه مشکلات را حل نخواهد کرد. خطاهای سيستماتيک (خطاهای غيراتفاقی ناشی از ساختارهای و فرآيندهای نادرست) تنها به قوه مجريه برنمی‌گردند. اما قوه مجريه می‌تواند از يکسو با تصحيح عملکرد خويش هزينه اجرای تصميم‌ها را برای جامعه کاهش و از سوی ديگر با تغيير دادن رفتار يک جزء از سيستم، کل سيستم و عملکردش را تحت تأثير قرار داده و زمينه را برای تصحيح ساختار و در نهايت عملکرد کل سيستم فراهم آورد. تغيير قوة مجريه هنگامی رخ می‌دهد که سکان‌دار آن فرد يا جريانی باشد که از سنخ و جنس حاکميت يکدست چهار سال اخير نباشد. تغيير رياست قوة مجريه و جايگزين شدن او توسط يکی ديگر از عناصر اين حاکميت يکدست، ممکن است به کارآيی بيشتر اين قوه بينجامد اما زمينه‌ساز تحولی در کل سيستم مديريتی کشور و رفتارهای آن نخواهد بود. بازگرداندن توازن، قانون،‌ رعايت حقوق عمومی، عقلانيت و مدنيت به عرصة تصميم‌گيری در کشور تنها با پيروزی يک رييس‌جمهور اصلاح‌طلب ممکن است. هيچ يک از افراد و جريان‌های موجود در درون جناح‌های حاکم، مايل و قادر به ايجاد چنين تحولی نيست.

۳. اعلام حضور خاتمی در انتخابات رياست جمهوری يعنی پيدايش اميد به بهبود روش‌ها و عملکردها، آمدن خاتمی اميدبخش است و می‌تواند زمينه‌ساز تحول گردد به شرط آن‌که موافقان و مخالفان او انصاف را در تحليل و ارزيابی او رعايت کنند. نوشته‌های گوناگونی ديدم که همگی در يک محور مشترک بودند و آن ناديده گرفتن ضرورت و فايده‌هايی است که آمدن خاتمی را ناگزير می‌سازد. گمان می‌کنم يادآوری برخی از ويژگی‌های خاتمی بتواند ما ر ا در درک بهتر جايگاه او و ر عايت بيشتر انصاف در حق او ياری نمايد.

الف) خاتمی نتيجه طبيعی تکامل انقلاب اسلامی ايران در شعار و عمل است. انقلاب ايران مانند هر پديده انسانی ديگر کامل و بی‌عيب و نقص نيست و از اين رو ظرفيت تکامل يافتن دارد. با توجه به ويژگی‌های بنيادی که برای انقلاب می‌شناسيم در مسير تکاملی انقلاب خاتمی منزلگاه پيش‌بينی شدنی است. خاتمی را با سايرگزينه‌ها مقايسه کنيدَ! «توقف» انقلاب در يکی از منزلگاه‌های قبلی نيست. «انحراف» انقلاب از آرمان‌ها و جهت‌گيری‌هايش نيست. «استحاله» انقلاب و تغيير ماهيت آن را نيز نمايندگی نمی‌کند. به طور ساده تکامل شعارها و الگوهای عملی است که با پيدايش انقلاب پديد آمدند و شکل گرفتند. می‌توان او را نقد کرد، اما بايد مشخص کرد که از کدام موضع نقد می‌کنيم. مخالفان انقلاب او را به دليل وابستگی و دلبستگی به انقلاب نقد می‌کنند، سخت‌سرها و فسيل‌شده‌ها به دليل پويايی و جلو بردن شيوه‌های برآمده از انقلاب و پيشروها به دليل نرسيدن به منزلگاه‌های ممکن آينده. يک انقلاب اصيل در مسير تکامل خويش از منزلگاه‌های گوناگون می‌‌گذرد و هر منزلگاه نشان‌دهندة مرحله‌ای از تکامل آن است.

اگر خاتمی را به عنوان منزلگاهی در مسير تکامل طبيعی انقلاب اسلامی ببينيم،‌ توقعات و انتظارات معقول‌تری خواهيم داشت.

ب) خاتمی «گفتمان‌ساز» و «بسيج‌کننده» است و به همين دليل به طور بالفعل از همة اصلاح‌طلبان محبوب‌تر است. چند نفر را در طيف وسيع اصلاحات می‌شناسيد که تا اين اندازه بتوانند گفتمان بسازند و مردم را حول محور اين گفتمان به تحرک وادارند؟ مفهوم‌سازی، برقرار کردن ارتباط با ذهنيت اقشار و افراد مختلف و در نظر گرفتن پرسش‌ها و نيازها و خواسته‌ها در طرح مباحث ويژگی خاص خاتمی است. خاتمی توانسته تحولات عينی- ذهنی سال‌های اخير را در گفتمان سياسی خود لحاظ کند، کاری که ساير عزيزان نشان ‌داده‌اند که قادر به انجامش نيستند.

پ) خاتمی در عرصة سياست، ثبات‌بخش و پيش‌بينی پذير است. بر خلاف بسياری از ما که حضورمان موج و نوسان می‌آفريند و در طرف مقابل وحشت از آينده نامعلوم ايجاد می‌کند، ‌خاتمی قادر است که فضای پر تنش را آرام کند و در طرف مقابل خود احساس برخورد با رقيبی قابل پيش‌بينی را پديد آورد. پيش‌بينی پذير دانستن رقيب از رشد گرايش‌های تندروانه‌ای که با هدف برهم زدن بازی صورت می‌گيرد، ‌جلوگيری می‌کند. کودتا و ترور گاه ناشی از وحشتی است که از رفتارهای غيرقابل پيش‌بينی طرف مقابل پديد آمده است! در فضای کنونی ايران کدام الگوی رفتاری را بيشتر به صلاح کشور می‌دانيم؟ کسانی که به شرکت بلندمدت در رقابت‌های سياسی فکر می‌کنند کمتر وسوسه می‌شوند که بازی را بر هم زده و تعطيل کنند. خاتمی می‌تواند به قاعده‌مند شدن رفتار رقبا ياری کند با ارائه الگويی از خود به عنوان شخصيتی ثبات‌بخش و پيش‌بينی پذير.

ت) همه ما از وجود «رازهای گشوده» در عرصة سياسی کشور خبر داريم. همه ما می‌دانيم که ريشه بسياری از تصميم‌ها را در کجا بايد جستجو کرد. اما گاه به دليل ترس و گاه به دليل مصالح از بيان صريح رازهايی که همگان به آن آگاهند!! خودداری می‌کنيم. چه شده است که تنها از خاتمی انتظار داريم که اين «رازهای گشوده» را به تصريح بيان کند؟ چرا دائماً از خاتمی می‌خواهيم که تکليف خود را با بعضی از موارد مشخص سازد؟ اگر لازم است چرا از همگان انتظار چنين تعيين تکليفی را نداريم؟ به علاوه مگر خود ما با همة اين «رازهای آشکار» تعيين تکليف کرده‌ايم؟ کافی است تا از برخی از گزينه‌های ديگر تعيين تکليف با اين «رازهای آشکار» را بخواهيم تا با سرعتی باور نکردنی ما را از کنار خود برانند!

ث) چرا به دنبال نشانه‌های عجيب و غريب برای تأييد اهميت حضور خاتمی و تأثيرگذار بودن آن می‌گرديد؟ آيا نگرانی‌ تمامی طيف اقتدارگرايان (راديکال،‌ محافظه‌کار،‌ عمل‌گرا) برای نشان دادن اهميت و تأثيرگذاری اين حضور کافی نيست؟ حجم وسيع توهين و تهديد حکايت از وحشت ناشی از آمدن او نمی‌کند؟

گمان می‌کنم بايد با آغوش باز به استقبال خاتمی رفت. انقلاب اسلامی در مسير تکامل خود به «تثبيت جمهوريت» و «ميزان رأی ملت است» تبديل می‌شود و چه کسی بهتر از خاتمی می‌تواند منزلگاهی از اين مسير تکامل را نشان دهد؟ منزلگاهی که با شرايط زمان و مکان ما قابل دسترسی است و می‌توان آن را گامی بلند به پيش دانست.





















Copyright: gooya.com 2016