شنبه 17 اسفند 1387   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

نامه سرگشاده جامعه جهانی بهائی به دادستان کل ايران

جامعه جهانی بهائی

BAHÁ’Í INTERNATIONAL COMMUNITY
United Nations Office
866 United Nations Plaza, Suite 120, New York, NY 10017 USA
Telephone: 212-803-2500, Fax: 212-803-2566, Email: uno-nyc@bic.org

آيت الله قربان‌علی درّی نجف‌آبادی
دادستان کلّ کشور
جمهوری اسلامی ايران

مقام محترم دادستان کلّ کشور،

اعلان اخير آن جناب در بارۀ امور اداری جامعۀ بهائی ايران مسائلی را در عرصۀ بحث عمومی مطرح ساخته است که نه تنها بر امنیّت و معيشت افراد اين جامعه اثر می‌گذارد بلکه بر آيندۀ هر شهروند آن کشور ارجمند نيز تأثيری عميق دارد. شرح اقدامات انجام شده برای تدوين پاسخ بهائيان ايران در قبال اين اعلان مطمئنّاً به استحضار شما رسيده است. "ياران" و "خادمين"، گروه‌های کوچکی که در سطح ملّی و محلّی به امور روحانی و اجتماعی چند صد هزار بهائی ايرانی رسيدگی می‌کردند، آمادگی خود را برای پايان دادن به کار خود اعلان داشته‌اند. اين تصميم تنها بدين منظور اتّخاذ شده است که بهائيان حسن نیّت خود را بار ديگر و به روال ۳۰سال گذشته به دولت جمهوری اسلامی ايران نشان دهند.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


بيت العدل اعظم اين مسئله را برای بهائيان روشن ساخته‌اند که متوقّف شدن کار اين گروه‌ها نبايد موجب نگرانی گردد. ميليون‌ها بهائی در کلّیّۀ کشورهای جهان و نيز همۀ کسانی که از تاريخ اين ديانت مطّلع‌ و وقايع اخير را با بی‌طرفی ناظرند مطمئن هستند که بهائيان ايران خواهند توانست به نوعی امور روحانی جامعۀ خود را سر و سامان دهند، همان طور که در طیّ ۱۶۵ سال فشار و تضييقات شديد موفّق به اين امر شده‌اند. امّا با توجّه به سنگينی اتّهامات وارده بر ياران و خادمين، ما که نمايندگی ۱۷۹ محفل روحانی ملّی بهائی عالم را در سازمان ملل متّحد به عهده داريم وظيفۀ خود می‌دانيم که نکاتی اساسی را در نامه‌ای سرگشاده به استحضار آن جناب برسانيم.

در بيانیّه‌ای که از طرف خبرگزاری فارس در ۲۷ بهمن ۱۳۸۷ منتشر شد جناب عالی با اشاره به مادّۀ ۲۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی ايران در خصوص حقوق شهروندان و هم‌چنين مادّۀ ۲۳ در مورد آزادی عقيده، چنين اظهار داشته‌ايد: "داشتن يک عقيده و مرام [برای همه] آزاد ولی اعلان و ابراز آن به منظور تحريف افکار ديگران، جريان‌سازی و يا تبليغ و تظاهر به قصد اغواگری و تشويش اذهان ديگران و عناوين مشابه، مجاز نخواهد بود." اين بيان را جز به کوششی برای سنجش ميزان خوش‌باوری انسان نمی‌توان تعبير کرد. نکته‌ای که مورد قبول همگان است آنکه در طیّ قرون و اعصار، رژيم‌های سرکوب‌گر با اظهاراتی از اين قبيل منع مستبدّانۀ افکار و عقايد را توجيه نموده‌اند. تصوّر آنکه می‌توان داشتن عقايد فردی را از ابراز آن در رفتار و گفتار جدا ساخت مقدّمه‌ای برای استدلالی کاذب است. برای درک بطلان آن، انسان می‌تواند بپرسد که اگر ايمان خود را نتواند آگاهانه در روابط خويش با ديگران به ظهور و بروز رساند داشتن آن چه مفهومی دارد؟ توجيه اين استدلال با تأکيد بر ممنوعیّت بيان فقط آن عقايدی که موجب تحريف افکار ديگران می‌گردد، ممکن است در وهلۀ اوّل معقول به نظر برسد، ولی در واقع مجوّزی است برای مسئولين امور که هر شخصی را که مايل باشند سرکوب کنند، چه که اين امکان را برای آنان فراهم می‌سازد تا اعمال يا سخنانی را که مطابق ميل‌شان نيست با برچسب تحريف افکار محکوم نمايند. در هر حال، سابقۀ بهائيان ايران از اين نظر روشن است. آنها هرگز نخواسته‌اند موجب چنين تحريفی گردند و در مقام اغواگری و تشويش اذهان مردم نيز نبوده‌اند. از آنجايی که حضرت عالی با آگاهی کامل از سابقۀ بهائيان مسئلۀ آزادی عقيده را در چارچوب اصول مربوط به حقوق شهروندی در ايران مطرح کرده‌ايد به نظر می‌رسد که ممنوعیّت کار ياران و خادمين را به عنوان شرطی برای قائل شدن حدّ اقلّ بعضی از حقوق بهائيان که در طیّ ۳۰ سال گذشته پايمال شده منظور نموده‌ايد.

حقايق و سوابق مسئله البتّه بر آن جناب کاملاً روشن است:

- بهائيان ايران که هميشه در معرض خشونت‌های ادواری قرار داشتند، از جمله عملیّاتی که با تحريک ساواک بی‌رحم انجام می‌شد، بعد از انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ دست‌خوش موج جديدی از تضييقات گشتند.

- در ماه مرداد سال ۱۳۵۹ هر نُه نفر اعضای محفل روحانی ملّی بهائيان ايران — هيئت ملّی که طرز انتخاب و وظايف آن در تعاليم بهائی آمده است و قسمتی از ساختار اداری بهائی را در همۀ کشورها تشکيل می‌دهد — ربوده و ناپديد گرديدند و مطمئنّاً اعدام شده‌اند.

- کسانی که متعاقباً به عضویّت اين هيئت انتخاب شدند و هم‌چنين جمعی از افراد برجستۀ جامعۀ بهائی از جمله چندين عضو از اعضای محافل روحانی محلّی يعنی هيئت‌هايی که در سطح محلّی فعّالیّت داشتند توسّط دولت دست‌گير و اعدام گرديدند.

- در پاسخ به اعلانی که از طرف دادستان کلّ در سال ۱۳۶۲ صادر و خواستار انحلال تشکيلات اداری بهائی شده بود، محفل روحانی ملّی ايران به نشانۀ ابراز حسن نیّت به دولت، خود و ديگر مؤسّسات اداری بهائی در کشور را منحل نمود.

- بعد از مدّتی و به جهت پاسخگويی به نيازهای روحانی و اجتماعی جامعۀ ۳۰۰۰۰۰ نفری بهائيان ايران، گروه ياران در سطح ملّی و گروه‌های خادمين در سطح محلّی به طور غير رسمی شروع به کار کردند.

- حدود ۲۰ سال است که نهادهای مختلف دولتی با ياران و خادمين به طور مرتّب، گاه با روشی دوستانه و گاه تحت بازجويی‌های خشن و طولانی، در ارتباط بوده و با آنان مشورت ‌نموده و از فعّالیّت‌های آنها کاملاً آگاه بوده‌اند. چنين به نظر می‌رسيد که امکان گفتگو بين بهائيان و نهادهای دولتی در حال شکل‌گيری بود.

- امّا در طیّ همين مدّت، در سال ۱۳۶۹ نامه‌ای با امضای حجّت الاسلام سیّد محمّد گلپايگانی که در آن زمان دبير شورای عالی انقلاب فرهنگی ايران بودند منتشر گرديد. در اين سند از مراجع دولتی خواسته شده است که اقدامات مختلف پيشنهادی در آن را به منظور مسدود کردن "راه ترقّی و توسعۀ" بهائيان ايران به مرحلۀ اجرا در آورند و طرحی برای "از بين بردن ريشه‌های فرهنگی آنان در خارج" تهیّه نمايند.

- اذیّت و آزار بهائيان در طیّ اين مدّت به طور پيوسته ادامه داشته است ولی در سال‌های اخير با افزايش نفوذ عناصری خاصّ که همواره هدف‌شان ريشه‌کن کردن جامعۀ بهائی ايران بوده، اين روند شدّت و حدّت بيشتری يافته است.

- از حدود سال ۱۳۸۴ به بعد، مبارزۀ رسمی برای بدنام کردن ديانت بهائی از طريق رسانه‌های گروهی — روزنامه‌ها، سايت‌های اينترنتی، راديو، تلويزيون و فيلم — تحرّک بيشتری پيدا کرد و تا به امروز هم‌چنان بدون وقفه ادامه دارد. بدون شک اقدامات سازمان‌يافته‌ای در جهت اجرای مفاد سند مورّخ ۱۳۶۹ در حال انجام است.

- در ماه اسفند ۱۳۸۴ توجّه گزارش‌گر ويژۀ سازمان ملل متّحد در امر آزادی مذهب يا عقيده به نامۀ محرمانه‌ای جلب شد که در تاريخ ۷ آبان ۱۳۸۴ از طرف ستاد مشترک نيروهای مسلّح ايران خطاب به نهادهای امنیّتی مختلف و تشکيلات پليس و سپاه پاسداران مرقوم و از آنها خواسته شده بود که بهائيان را در سراسر کشور شناسايی نموده زير نظر بگيرند. اين نامه موجب نگرانی‌ شديدی در سراسر جهان برای امنیّت بهائيان گرديد.

- جوانان بهائی بيش از ۲۰ سال از ورود به دانشگاه‌ محروم بودند زيرا تقاضا‌نامۀ امتحانات سراسری ايران نوعی بود که آنها را مجبور به کتمان عقيده می‌نمود. در سال ۱۳۸۵ به علّت فشارهای جامعۀ بين‌المللی، تغييراتی در تقاضا‌نامه به وجود آمد و چند صد نفر دانشجوی بهائی توانستند وارد دانشگاه شوند، ولی اين اميد دوامی نيافت زيرا در طیّ همان سال وزارت علوم، تحقيقات و فناوری ضمن نامه‌ای به ۸۱ دانشگاه دستور داد هر دانشجويی که بهائی شناخته شود از دانشگاه اخراج گردد.

- به دنبال نامۀ فوق‌الذکر، پليس اطّلاعات و امنیّت عمومی نامۀ ديگری به تاريخ ۱۹ فروردين ۱۳۸۶ صادر نمود و اشتغال بهائيان را که ساليان دراز است از استخدام در ادارات دولتی محروم‌اند در تقريباً بيست رستۀ شغلی در بخش آزاد ممنوع ‌ساخت. بدين ترتيب کوشش‌های مداوم در جهت قطع حيات اقتصادی جامعۀ بهائی به شدّت تقويت گرديد.

- در چند سال اخير، تعداد بهائيانی که بدون دليل بازداشت می‌شوند افزايش يافته، حمله به خانه‌های بهائيان و مصادرۀ اموال و آتش زدن عمدی دارايی‌های شخصی آنان رو به فزونی نهاده، تخريب قبرستان‌های بهائی گسترش يافته، امتناع از پرداخت وام بانکی و صدور جواز کسب به بهائيان شدّت يافته، آزار و فشار بر صاحبان املاک مستأجرين بهائی اوج گرفته، تهديد شهروندانی که به ياری بهائيان بر می‌خيزند وسيع‌تر شده و تحقير کودکان بهائی در مدارس از سوی معلّمين رو به ازدياد نهاده است. کاملاً روشن است که اقداماتی از اين قبيل به طور منظّم در شهرهای مختلف يکی بعد از ديگری هماهنگی می‌شود.

- سرانجام هفت نفر اعضای ياران، يک نفر در اسفند ۱۳۸۶ و بقيه در ارديبهشت ۱۳۸۷، بازداشت و به زندان افکنده شدند. اين بی‌گناهان برای مدّتی در زندان انفرادی بوده امکان ملاقات با اعضای خانواده‌هايشان را نداشتند. هر چند که نهايتاً به اعضای خانواده‌ها اجازه داده شد که ملاقات‌های کوتاهی تحت نظارت نزديک مسئولين زندان با آنها داشته باشند، ولی مسجونين هنوز از دسترسی به وکيل مدافع و مشورت قانونی محروم هستند. شرايط زندان آنان در حال تغيير بوده است و در يک زمان پنج نفر مردان را در سلولی که بيش از ده متر مربّع وسعت نداشت و فاقد تخت خواب بود جای دادند.

- بالاخره بعد از نُه ماه مسجونیّت و بدون ارائۀ هيچ مدرکی که آنان را با کوچک‌ترين خطايی مرتبط سازد، اعلان گرديد که اين هفت نفر به "جاسوسی برای اسرائيل"، "توهين به مقدّسات" و "تبليغ عليه نظام" متّهم شده‌‌اند و پروندۀ آنها به زودی با صدور کيفرخواست به دادگاه ارسال خواهد شد.

- بر طبق گزارش جرايد، بلافاصله بعد از اين اعلام، آن جناب ضمن نامه‌ای خطاب به وزير اطّلاعات، در حالی که مسئلۀ حقوق شهروندی ايرانيان در مورد آزادی عقيده در قانون اساسی را به طور ضمنی مطرح ساخته‌ايد، اظهار داشته‌ايد که وجود ياران و خادمين در ايران غير قانونی است. متعاقباً اعلانی رسمی نيز
در اين مورد صادر فرموديد.

وقايع سال‌های اخير و ماهیّت اتّهامات وارده پرسش‌هايی را در ذهن هر ناظر بی‌طرفی راجع به هدف ظلم و ستم‌های همه‌جانبه عليه بهائيان ايران مطرح می‌سازد. حتّی اگر در طیّ روزهای پرآشوب اوّلیّۀ انقلاب احياناً سوء تفاهماتی در ذهن مسئولين امور در مورد انگيزه‌های جامعۀ بهائی وجود داشته است، چگونه اين سوء ظنّ‌ها می‌تواند هنوز هم ادامه يابد؟ آيا هيچ يک از اعضای محترم دولت ايران اتّهامات کاذبی را که دائماً عليه بهائيان در آن مملکت عنوان می‌شود واقعاً باور دارند؟ آيا حقايق ذيل بر مسئولين امور در دواير مختلف دولتی کاملاً روشن نيست؟

- بهائيان در هر کشوری که ساکن باشند برای پيشبرد رفاه و سعادت مردم آن کشور می‌کوشند، خود را ملزم می‌دانند که دوش به دوش هموطنان‌شان در راه دوستی و اتّحاد و استقرار صلح و عدالت گام بردارند، برای حفظ حقوق خود و ديگران از طرق قانونی اقدام می‌کنند، در همۀ احوال به ذيل درست‌کاری و صداقت متشبّث بوده، از ستيزه‌جويی و اختلاف بيزارند و از رقابت برای رسيدن به قدرت پرهيز می‌نمايند.

- يکی از اصول بنيادی ديانت بهائی اينست که پيروانش بايد از هر نوع جبهه‌گيری سياسی در هر سطحی اعمّ از محلّی، ملّی و بين‌المللی مطلقاً اجتناب ورزند. حکومت در مقام نهادی برای تأمين رفاه و سعادت و پيشرفت منظّم جامعۀ بشری مورد احترام بهائيان و اصل اطاعت از قوانين مدنی يکی از ويژگی‌های آيين بهائی است.

- در آثار بهائی هر گونه اقدامی که خيانت به وطن محسوب شود صريحاً منع گرديده است و روش و سلوک بهائيان در سراسر عالم تمسّک آنان را به اين اصل مهم به اثبات می‌رساند.

- ساختار اداری بهائی که در بيش از ۱۸۰ کشور جهان استقرار يافته وسيله‌ای برای هدايت انرژی بهائيان در خدمت به اجتماع و نيز برای رسيدگی به امور روحانی و اجتماعی جامعۀ بهائی است. داشتن اين ساختار
ابداً دليلی بر وجود هيچ انگيزۀ سياسی نيست و ربطی به دخالت در امور دولت و يا حکومت ندارد.

- مرکز بين‌المللی ديانت بهائی به دنبال تبعيدهای پی در پی حضرت بهاءالله در نيمۀ قرن سيزدهم هجری شمسی توسّط دولت ايران و عثمانی، در خاک کشور اسرائيل امروز قرار گرفته است. حضرت بهاءالله بعد از سرگونی از وطن خود ايران، در سال ۱۲۴۷ يعنی ۸۰ سال قبل از تأسيس دولت اسرائيل، به مدينۀ محصّنۀ عکّا تبعيد گرديدند و سرانجام پس از گذشت چهل سال دوری از وطن، دار فانی را وداع گفتند. اينکه امروز بهائيان در سراسر جهان با مرکز جهانی بهائی در بارۀ مسائل شخصی و امور جامعۀ خود در تماس هستند امری طبيعی و حقيقتی کاملاً شناخته شده است.

- ديانت بهائی احترامی خاصّ نسبت به تمام اديان الهی قائل است. آثار مقدّسۀ بهائی از اسلام به عنوان "شريعت مبارکۀ غرّا" ياد می‌کند و حضرت محمّد (ص) را "سراج وهّاج نبوّت کبری"، "سرور کائنات" و "نیّر آفاق" که "به ارادۀ الهی از افق حجاز اشراق نمود" وصف می‌نمايد. مقام حضرت اميرالمؤمنين (ع) را با عباراتی مانند "بدر منير افلاک علم و معرفت" و "سلطان عرصۀ علم و حکمت" توصيف می‌کند. در زيارت‌نامۀ مخصوص حضرت سیّدالشّهداء (ع) که از قلم حضرت بهاءالله نازل شده، از آن حضرت با القاب "فخر الشّهداء" و "نیّر الانقطاع من افق سماء الابداع" ياد شده است.

- بهائيان بر طبق تعاليم ديانت خود ملزم هستند که در نهايت درستی و صداقت و صحّت عمل رفتار کنند، در حيات فردی عفّت و عصمت و تقوا پيشه نمايند و در برخورد با ديگران از هر گونه تعصّب اعمّ از نژادی، قومی و طبقاتی آزاد و برکنار باشند.

با توجّه به اين حقايق آشکار و انکارناپذير، درک اين مسئله بسی مشکل است که چگونه می‌توان کلماتی مانند "جريان‌‌سازی"، "اغواگری"، "خطرناک" و "تهديدکننده" را در مورد فعّالیّت بهائيان ايران به کار برد. عدّه‌ای جوان به خاطر تعهّدی که نسبت به هم‌وطنان خود دارند کودکان خانواده‌های کم درآمد را مدد می‌دهند تا مهارت خود را در رياضيات و زبان فارسی تقويت نموده قادر به ايفای نقشی سازنده در پيشرفت کشور خود باشند. آيا جناب عالی کوشش اين جوانان را خطرناک می‌دانيد؟ اگر بهائيان آرمان‌های والايی را با همسايگان خود در ميان گذارند و اين تعهّد وجدانی را در آنان تقويت نمايند که اصلاح عالم از طريق اعمال طیّبهٴ طاهره و اخلاق راضيهٴ مرضیّه است، آيا بايد عمل‌شان تهديدی برای جامعه به شمار آيد؟ خانواده‌ای بهائی در خلوت‌گاه خانۀ خويش با چند نفر از دوستان خود که از تصاويری که در رسانه‌های گروهی از بهائيان ترسيم شده دچار تشويش ذهن و سردرگمی شده‌اند صحبت می‌نمايد و ماهیّت واقعی معتقدات خود را که بر محور اصولی نظير وحدانیّت خدا و اتّحاد نوع بشر دور می‌زند با آنان در ميان می‌گذارد. آيا اين اقدام را می‌توان جريان‌سازی دانست؟ کودکی در مدرسه پس از شنيدن کلمات اهانت‌آميز نسبت به مؤسّس آيين خود که صميمانه به او عشق می‌ورزد، از معلّم مؤدّبانه اجازه می‌گيرد تا برای هم‌کلاسی‌های خود معتقدات خويش را توضيح دهد. آيا می‌توان اين عمل را اغواگری ناميد؟ جوانی متعهّد و مشتاق به تحصيل علم و دانش از مسئولين امور می‌خواهد که بدون اينکه مجبور باشد ايمان خود را کتمان نمايد به او حقّ ورود به دانشگاه بدهند. آيا هيچ گونه فريب و اغوا در اين تقاضا وجود دارد؟ اگر چند خانواده، گهگاهی برای دعا و نيايش و مذاکره در مورد مسائل مورد علاقه خود گرد هم ‌آيند، چه ضرری از اين کار متوجّه جامعه می‌شود؟ با توجّه به اينکه روح بشر فاقد جنسیّت است، آيا ابراز اين عقيده که زن و مرد در نظر خدا مساوی هستند و می‌بايستی بتوانند دوش به دوش يک‌ديگر در همۀ ميادين فعّالیّت کنند، بايد موجب نگرانی باشد؟ آيا نامعقول است اگر گروه‌‌های کوچکی در غياب ساختار اداریِ جامعۀ خود، که در آثار مقدّسۀ آنها توصيف گرديده تلاش کنند تا ازدواج جوانان، تعليم و تربيت کودکان و دفن مردگان را بر طبق اصول آيين خود انجام دهند؟

آنچه مذکور آمد نمونه‌ای از ظلم و ستم‌ شديدی است که بهائيان ايران با آن رو به رو هستند. حقّ داشتن اين گونه فعّالیّت‌هاست که مدّت ۳۰ سال است از بهائيان ايران سلب شده است.

به استحضار آن مقام می‌رساند که مأمورين دولت در طیّ ۲۰ سال گذشته بارها به اعضای گروه ياران و خادمين گوشزد نموده‌اند که مسئولين امور در حقيقت بهائيان را در مقابل کسانی که اعضای اين جامعه را عناصری منفی در اجتماع می‌دانند حفظ می‌کنند. البتّه در بين هر ملّتی شايد بتوان بخش کوچکی از مردم را تحت تأثير فشارهای بغض و عناد ‌به نحوی تحريک نمود تا مرتکب اعمال بی‌رحمانه و ظالمانه گردند. امّا اصولاً ديد ما نسبت به مردم ايران با تصويری که از طرف چنين مأمورينی ترسيم می‌شود مطابقت ندارد. در نظر ما تنگ‌نظری و کوته‌بينی صفات ايرانيان نيست. آنچه ما می‌بينيم تعهّدی محکم به اجرای عدالت از طرف افراد منصفی است که با بسته‌ شدن بی‌دليل مغازه‌های چند نفر بهائی در شهر خود به حکومت دادخواهی نمودند. ما خصلت وفاداری و يگانگی هنرمندان و موسيقی‌دانان جوانی را می‌بينيم که به دنبال محروم شدن هم‌کاران بهائی خود از اجرای برنامه در کنسرت عمومی، آنان نيز از اجرای برنامه خودداری نمودند. ما شهامت و استقامت دانشجويانی را می‌بينيم که بعد از ممنوع شدن هم‌کلاسی بهائی خود از شرکت در امتحان، به دادخواهی و اعتراض برخاستند و خود نيز از شرکت در امتحان امتناع ورزيدند. ما روحیّۀ شفقت و خيرخواهی همسايگان يک خانوادۀ‌ بهائی را می‌بينيم که در تمام ساعات شب حمايت و هم‌دردی نسبت به همسایۀ خود را که منزل‌شان ظالمانه ويران شده بود ابراز داشتند و در جهت اجرای عدالت و جبران خسارات وارده بر آن خانواده اقدام نمودند. ما در ندای بسياری از ايرانيان آزاده که به دفاع از هم‌وطنان بهائی خود برخاسته‌اند طنين گذشتۀ شکوه‌مند اين ملّت شريف را با گوش جان می‌شنويم. با شکرانۀ عميق قلبی و سپاس فراوان نسبت به آن آزادگان، آنچه را که ناگزير شاهد آن هستيم اينست که بسياری از کسانی که به حمايت ازجامعۀ ستم‌ديدۀ بهائی بر می‌خيزند، چه دانشجو و دانش‌پژوه، چه روزنامه‌نگار و فعّال اجتماعی، چه هنرمند و شاعر، چه انديشمند پيشرو و طرف‌دار حقوق زن، حتّی شهروندان عادّی خود نيز از تضييقات و ستم‌های مشابهی رنج می‌کشند.

به استحضار آن مقام محترم می‌رساند که اثرات تصميمی که قوّۀ قضائیّۀ کشور در روزهای آينده اتّخاذ خواهد کرد تنها منحصر به جامعۀ بهائی ايران نخواهد بود. آنچه در واقع مطرح است مسئلۀ آزادی وجدان و انديشۀ تمامی ملّت ايران می‌باشد. ان‌شاءالله به خاطر حرمت اسلام و شرافت مردم آن سرزمين، در قضاوت خود انصاف را رعايت نمايد.

با احترام،
جامعۀ جهانی بهائی

رونوشت: سفير محترم جمهوری اسلامی ايران در سازمان ملل متّحد





















Copyright: gooya.com 2016