بزرگتر از دنيا، اولين گزارش رسمی از چگونگی کنارهگيری سيدمحمد خاتمی، احمد مسجدجامعی، سرو
اختصاصی [سرو]: آقای فلاح يکی از علمايی بود که تا پايان عمر به روال ساليان طولانی در روضه منزل ما حضور میيافت. از زمان مرحوم پدرم در روضههای منزل ما سخنرانی میکرد.او انسانی دانشمند بود و از محضر استادان و بزرگان حوزه در مشهد و تهران بهرهها گرفته بود. کم و گزيده سخن میگفت و علم را اسباب نام و نان نمیساخت و تلاش نمیکرد که خلق در ايشان اعتماد کنند که عالم است. از نکتههايی که از ايشان به خاطر دارم تعبيری است در باره حضرت علی (ع). میگفت برخی انسانها در دنيا بزرگ هستند و برخی بزرگتر از دنيا. انسانهای بزرگتر از دنيا بسيار اندکاند و اميرالمومنين اسوه انسانهای بزرگتر از دنياست.
طنين اين تعبير هميشه در ذهن من است. ايشان میگفت: حضرت علی (ع) پس از خليفه دوم میتوانستند به عنوان خليفه انتخاب شوند، اما به خاطر نپذيرفتن شرط ادامه راه دو خليفه قبلی عطای حکومت را به لقايش بخشيدند. ايشان حاضر نشدند که حرفی بزنند که در عمل به آن پايبند نيستند و يا آن که از سخن خود عدول کنند.
برای من هميشه اين معياری است که مردان بزرگتر از دنيا چگونه تصميمات خطير و مهم میگيرند. آقای فلاح در اواخر اسفند ماه سال گذشته از جهان درگذشت.
موسم انتخابات است و ذهنم به سمت چنين موضوعی است که از دفتر آقای خاتمی تماس میگيرند. برخلاف معمول میگويند میخواهيم با خودشان صحبت کنيم. از آن طرف خط میگويند که برای جلسه فردا( ۱۹ اسفند) زنگ زدهاند و از طرف آقای خاتمی تاکيد میکنند که حتما حضور پيدا کنم و حتما سر وقت برسم. حدس میزنم علت اين تاکيدها حضور نامنظمم در جلسههای قبلی باشد، اما حس میکنم موضوع مهمی در ميان است، چون جلسات معمول با آقای خاتمی روزهای دوشنبه صبح برگزار میشد و برای تاکيد بيشتر برايم در دفتر پيام میگذاشتند.
وقتی میرسم که نماز مغرب و عشا به امامت آقای خاتمی تازه تمام شدهاست. علاوه بر اطراف نمازخانه در ميان آن نيز صندلی چيدهاند. معلوم است که تعداد مدعوين بيش از حد معمول اين نشستهاست. جايی باز میکنند و کنار آقای عارف مینشينم که رياست ستاد بر عهدهاش گذاشته شده بود. او از شخصيتهای برجسته علمی و اجرايی کشور است و با بزرگمنشی مسئوليت اين کار بزرگ را پذيرفته بود. آقای عارف روزهای سخت و پرکاری را پشت سر گذاشته و زحمتهای زيادی برای سر و سامان دادن به ستاد کشيده بود. نشستم، تعارف کردند که اداره جلسه را برعهده بگيرم.
جلسه عجيبی بود. اين را می شد از همان آغاز که هنوز حرف اصلی مطرح نشده بود، حدس زد . شلوغتر از جلسههای معمول بود. هم تعداد افراد حاضر زيادتر از هميشه بود و هم متنوعتر. برخی از وزرای دولتهای پيشين، نمايندگان مجلس، سفرا، روحانيون، نويسندگان و اصحاب فرهنگ و هنر و مطبوعات، احزاب و تشکلهای سياسی و اجتماعی حضور داشتند. بعضی از افراد حاضر را من نمیشناختم و اين برای اداره جلسه کار را سخت میکرد، اما آقای خاتمی همه افراد را میشناختند .
جلسه با گزارشی از اولين سفر شهرستانی آقای خاتمی آغاز شد که برای ستاد موفقيت بزرگی بود و همه را به پيروزی اميدوار و در ادامه راه مصمتر کرده بود. سفر آقای خاتمی به شيراز ، ياسوج و بوشهر نشان داد که محبوبيت ايشان نه تنها در شهرهای بزرگی چون شيراز بالاست که حتی در مناطق روستايی و شهرهای کوچکی مثل نور آباد ممسنی نيز از محبوبيت بسيار زيادی برخوردار است، حال آن که که برخی گمان میکردند که آرای شهرهای کوچک و روستاها به ديگری اختصاص دارد. اين سفر در اردوگاه رقيب هم بازتاب داشته است. سفر شيراز برای آنها هم نتيجه انتخابات را روشن کرده بود.
پس از اين گزارش اميدوار کننده، انتظار حاضران اين بود که دراينباره و همچنين درباره برنامهها و سفرهای آينده سخن گفته شود ، اما آقای خاتمی از قطعيت آمدن مهندس ميرحسين موسوی سخن گفت و از آن جمله معروف "يا من يا ميرحسين" و از حاضران خواست نظر بدهند.
ياد جلسه اعلام نامزدی آقای خاتمی افتادم. در آن جلسه اگرچه آقای خاتمی اعلام نامزدی کرد، اما جملهای گفت که جا را برای چنين تصميمی برای خود باز نگه داشت: «اين که چه کسی حضور بيابد طبعا تدبيری در کار بود که شايد آن تدبير به نتيجه مطلوب نرسيد. بنده خدا تدبير میکند، ولی خداوند سرنوشت ديگری تقدير می کند، گرچه هنوز معتقدم کارکرد و تاثير آن تدبير به پايان نرسيده است .»
اين اشارات از نگاه تيزبينان پنهان نبود و در پايان همان جلسه هم، در لابلای پرسشهای خبرنگاران از اعضای برجسته ستاد آقای خاتمی، شنيده میشد، اما از ديد اهل سياست پنهان ماند .
بحثی را که آقای خاتمی مطرح کرد در ذهن عدهای از ما با اين اشارات گره خورد، اما بعد از سفر شيراز و تشکيل ستادهای شهرستان ها و استقبالی که از ورود آقای خاتمی به عرصه شده بود ، تصميم گيری در اين زمينه تصميم گيری ساده ای نبود و عواقب بسياری داشت. هر تصميمی بايد با ملاحظه بيشتری گرفته می شد. اين نشست در واقع بخشی از همين ملاحظه و برای دستيابی به راه هايی آسان تر برای گذر از وضعيتی پيچيده بود .
تقريبا همه می خواستند حرف بزنند و اغلب دوستان هم بر ماندن آقای خاتمی اصرار داشتند و دلايلی که در سخنان دوستان بود، دلايل مهمی بود و نمی شد به آسانی از کنار آن گذشت، اما طرح مسئله برای بسياری غير منتظره بود و طبيعی بود که اولين واکنش ها گاهی احساسی و حتی گاه عصبی باشد و در اين ميان نقدهايی هم بر نحوه ورود مهندس موسوی و پرسش هايی درباره سياست های ايشان مطرح شد.
نشست به درازا کشيد و از زمان مقرر و معمول بسی فراتر رفت ، اماهنوز ۱۴ نفر باقی مانده بودند .
عذر خواهی کردم و پيشنهاد دادم آقای خاتمی جمع بندی کنند و دوستان باقی مانده ديدگاه خود را به صورت مکتوب به ايشان تحويل دهند .
نظرات را میتوان به چند گروه تقسيم کرد:
• گروهی معتقد بودند آقای خاتمی بايد بماند. بعضی از آنها با لحنی صريح به آقای خاتمی میگفتند شما حق نداريد انصرف بدهيد. اين تصميم بايد در عرصه عمومی مطرح و درباره اش تصميم گيری شود. اين گروه را بيشتر جوانان و يکی دو نفر از سياسمتداران با سابقه تشکيل میدادند.
• کسانی ديگر معتقد بودند اين حرف مربوط به قبل از حضور آقای خاتمی در عرصه و صحنه انتخابات بوده است ، نه پس از اعلام نامزدی و شروع به کار ستادهای اجرايی، بنابراين زمان پرداختن به اين موضوع گذشته است.
• عده ديگری میگفتند آقای خاتمی در جامعه موقعيتی استثنايی دارد و بر موج انتخابات سوار است و تا ديگری بخواهد اين شرايط را به دست بياورد عملا زمان گذشته است. اگر هدف پيروزی است، اين مقصود فقط با آقای خاتمی ميسر می شود و آرای ايشان لزوما به سبد آقای موسوی نمی رود.
• برخی هم میگفتند الان از عرصه رقابت خارج نشويد و هم شما و هم مهندس موسوی در صحنه بمانيد . زمان برای تصميم گيری زود است .
حس می کردم آقای خاتمی چنين فضايی را پيش بينی کرده و با اشراف به همه موارد تصميم خود را گرفته بود. آقای خاتمی در سخنانی که معلوم بود درباره آن با مبانی خودش انديشيده است، به برخی از واکنش ها پاسخ داد و خطرهايی را که ماندنش در صحنه به وجود می آورد، بر شمرد. بر دشواری تصميم گيری هم اشاره کرد و به اميدهايی که با حضورش در انتخابات ايجاد شده بود نيز اشاره کرد و از جوانانی گفت که به طور خودجوش از ماه ها قبل کار را شروع کرده اند و به نگرانی هايش نيز اشاره کرد و به اتفاق هايی که ممکن است کناره گيری اش از انتخابات در پی داشته باشد.
نکته مهم اين بود که آقای خاتمی سخنانش را با استناد به جوان ترين عضو جلسه آغاز کرد . در سخنان آقای خاتمی يکی دو مطلب مهم تر از بقيه بود؛ يکی دفاع از ميرحسين موسوی نخست وزير دوران امام و هشت سال دفاع از اين سرزمين بود و پرهيز از شکاف افکنی و ديگری ضرورت تغيير و ضرورت فعال بودن در عرصه انتخابات و تقويت جامعه مدنی و اشاره به اين که از آغاز هم که پای در اين راه گذاشتم می دانستم برای هزينه دادن آمده ام.
او گفت من نامزدی خود را با فرض اين که حيثيت من لطمه می خورد پذيرفتم. الان وضع کشور بهگونهای است که هر کس مسئوليت بپذيرد، قربانی خواهد شد. توقعات بالا رفته است و پاسخ دادن به خواست مردم سخت شده است. توده مردم پس از مدت کوتاهی وقتی ببينند توقعاتشان برآورده نشده، ناراضی خواهند شد. من از اين وضع اطلاع داشتم و کارگروه هايی که تشکيل داده بوديم، هم پيش بينی کرده بودند و پذيرش نامزدی من با علم به اين بود. من همه اين پيامدها را پذيرفتم. من پذيرفتم که به حيثيتم لطمه بخورد ولی پذيرفتن مسئوليت تابع نظر جمعی بود و برايم مسئله شخصی مهم نبود . الان در موقعيتی قرار گرفته ايم که اگر بی تدبيری کنيم ، نه شخص که جريان آسيب می بيند.
روزی را به ياد آوردم که آقای خاتمی در جمع خبرنگاران با بيانی سربسته گفت: اين انقلاب متعلق به اين مردم است، اين کشور متعلق به اين ملت است و همه ما به کشور و سرنوشت آن احساس تعهد می کنيم.
آقای خاتمی در بخش ديگری از صحبت خود گفت که خواست مردم در تمام نقاط کشور تقريبا يکسان است و فرقی بين مناطق برخوردار و غير برخوردار از اين نظر نيست. سفر من به شيراز به عنوان يک پديده بسيار مهم است که نشان می دهد جامعه چه می خواهد و فلش خواست عمومی به کدام سمت است. اشاره او به سفر نور آباد ممسنی بود که مردم به طور خودجوش به خيابان ها ريخته بودند و حمايت پرشوری کردند و مرا به ياد شعار مردم خونگرم شيراز انداخت که با نشاط فرياد می زدند: «جمهوری اسلامی آزاد بايد گردد».
يکی از بزرگان جناح رقيب در جلسه ای پس از سفر آقای خاتمی گفته بود که نيازی به نظرسنجی نيست، اين سفر نتيجه را نشان داد
آقای خاتمی بحث ديگری را درباره اين سفر مطرح کرد و گفت که الحمدالله اين سفر هم انجام شد تا معلوم شود کناره گيری من از ترس رای نياوردن نيست.
بحث تفاوت گفتمانی آقای موسوی بحث ديگری بود که برخی از دوستان به آن اشاره کردند و ايشان از اين تفاوت گفتمانی دفاع کرد و گفت که آقای موسوی حق دارد که گفتمان خودش را داشته باشد و آن گفتمان را به قدرت برساند. ما لازم نيست در همه ابعاد مثل هم فکر کنيم. تاکيد میکنم که آمدن آقای موسوی موجب تغيير میشود. بحث ما بحث گفتمانی نيست. گفتمانها يکی نيست اما آمدن آقای موسوی به معنای گفتمانی است که نيروی ارزشمندی است و برای انقلاب بهدرد بخور است. آقای موسوی با خصوصيات خودش به ميدان آمده است و حقش هم هست که گفتمانش را مطرح کند و آن را به قدرت برساند. بی خود عصبانی نشويد. به آسمان نرويد و به زمين بياييد. رای ايشان با رقيبانشان برابر است. اگر من نباشم احتمال بالا آمدن ايشان باز هم بيشتر خواهد شد.
دفاع آقای خاتمی از مهندس موسوی مرا ياد تجربه برخورد با آقای هاشمی انداخت. گويی آقای خاتمی نگران تکرار چنين تجربه ای درباره مهندس موسوی بود.
آقای خاتمی در اينجا به نکته ای مهم اشاره کرد و گفت که بايد در اين انتخابات پيروز و موفق شويم و با بودن موسوی، من و او وارد بازی خواهيم شد که بازيگردان آن ما نيستيم. من نمی خواهم بازيگر صحنه ای باشم که ديگران طراحی کرده اند.
اکنون که اين جملات را مینويسم ياد جملهای در نامه مهندس موسوی میافتم که در نامه اش نوشته بود:
«خود میدانيد که اينجانب چون شما راه درست را اصلاحات همراه بازگشت به اصول، و نيز پيرايش و نوزايی در اين مسير تلقی میکنم و اگر مختصات زمانه ايجاب نمیکرد برای تداوم اين طريق کسی را مناسب تر از پايهگزار آن نمیدانستم.»
بر کسی پوشيده نيست که هم آقای خاتمی و هم آقای موسوی هر دو به اکراه آمدهاند و هر دو وضعيت کشور را خطرناک ديدهاند و به تعبير مهندس موسوی اگر چه برای تحقق اصلاحات، کسی بهتر از آقای خاتمی نيست ولی مختصات زمانه مانع است.
آقای خاتمی در ادامه صحبت خود گفت که اگر ما دو نفر و آقای کروبی با هم در ميدان باشيم ، شکست قطعی است. با رفتن من میتوانيم زمينه اجماع را فراهم کنيم. من میگويم منطقی فکر کنيد. اگر من نيامدم تخريب نکنيد.
اگر زودتر تعيين تکليف کنيم، بهتر است. اين کار هر چه زودتر به نتيجه برسد در انسجام نيروها سودمندتر است.
آقای خاتمی با صراحت تمام گفت که پيروزی حقيقی را در اخلاق می بينم. دلم می خواهد به لحاظ اخلاقی پيروز باشيم و آدم های اخلاقی روی کار بيايند. پيروزی واقعی پيروزی اخلاقی است. کار من اخلاقی است. من وارد بازی تخريب مهندس موسوی نمیشوم. آمدن و نيامدن ما هر دو هزينه دارد. اما هزينه نيامدن من کمتر است. اميدمان به خداست و توکل به او داريم.
فراتر از سقوط اخلاق
آن شب آقای خاتمی گفت که از اول هم آمدم تا خود را هزينه کنم، هم برای رای آوردن و هم برای پس از آن. به عبارت ديگر آقای خاتمی می دانست که در چه راهی قدم گذاشته است و عليرغم اين اعلام نامزدی کرده بود. سخنان آقای خاتمی برای آن جمع روشن بود، به خصوص که مدتی پيش در يکی از روزنامه ها ايشان را با خانم بی نظير بوتو مقايسه و از سرنوشتی مشترک سخن گفته بودند، اما اقبال و استقبالی که ورود آقای خاتمی به عرصه ايجاد کرده بود، برای برخی آن قدر دور از انتظار بود که شکل تازه ای از تخريب ها آغاز شده بود که تمام حرمت ها زير پا گذاشته میشد و از آن می توان به سقوط اخلاق تعبير کرد و خود به تنهايی و بدون در نظر گرفتن حضور يا عدم حضور ايشان در صحنه به عنوان پديده ای زشت قابل ارزيابی و تامل است.
چندی پيش بلوتوثی رد و بدل شد و در برخی از سايت ها نيز انتشار يافت که در آن روی يکی از شعرهای مرحوم آقای محمدرضا آقاسی تصاويری مونتاژ شده است. شعر با اين مصرع آغاز می شود:«ای تير و کمان به کف گرفته» تصوير روی اين مصرع ، عکسی است از آقای خاتمی که اسلحه ای در دست دارد و نشانه گيری کرده است . مصرع بعدی ، يعنی «مولای مرا هدف گرفته» روی تصويری از مقام رهبری مونتاژ شده است . من بار اول که آن را ديدم واقعا تکان خوردم و فکر کردم آيا سازندگان آن نمی دانند که با اين کار حرمت بی احترامی به رهبری را شکسته اند؟ طبيعی بود که در وهله نخست اين کار را نيز به نوعی هزينه کردن از رهبری ارزيابی کنيم ،اما مسئله از اين عميق تر است. سازندگان آن بلوتوث، شخصيتی مثل آقای خاتمی را که هم در داخل و هم در خارج از کشور صاحب وجهه و پايگاه است و مهم تر از آن همواره نسبت به رهبری احترام و تکريم کرده است و مورد احترام رهبری است ، در چنين نسبتی با ايشان تصوير می کنند. از زاويه ای چنين کاری را می توان در ادامه همان خطی ارزيابی کرد که بحث ترور را مطرح کرد . به عبارت ديگر آن چه به ذهن شنونده از اين اتفاق می رسد اين است که اين کار نتيجه عکس بدهد ؛ با کسی که تير و کمان به دست گرفته و مولای ما را هدف گرفته چه بايد کرد؟ نتيجه چنين کارهايی چه خواهد شد ؟ آيا نبايد از حوادث قبلی عبرت گرفت ؟ چنين نشانی های غلطی ما را به چه هدفی خواهد رساند؟
نکته جالب تر اين است که چنين تحريف ها و سوء استفاده هايی از شعرهای اين شاعر مرحوم در سطوحی نازل تر هميشه اتفاق افتاده است و ذکر خاطره ای از آن مرحوم در اين جا خالی از لطف نيست. مرحوم آقاسی يکی از شاعرانی بود که در نمايشگاه های ملی و محلی قرآن پای ثابت بود و و تا آخرين روزهای حياتش با مديران وزارت ارشاد رابطه نزديکی داشت . وقتی هم که بيمار و بستری شد ، اين وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دوره خاتمی بود که تا پايان کار به او ياری رساند ، در همان حال که اعتراض او به مديريت فرهنگی در برخی از رسانه های عمومی به گونه ای مطرح می شد که انگار مخاطبش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است ، و اعتراض او متوجه نهادهای ديگری بود . با اين که شعرخوانی های او مورد توجه بود ، اما تصويرش به خاطر محاسن و موهای بلند و سيمای خاص او پخش نمی شد و اين مورد اعتراضش بود .
برخی معتقدند اين کار پس از بلوتوثی منتشر شد که در آن شاعر جوان، نيما دهقانی شعری در نقد آقای احمدی نژاد و حمايت از آقای خاتمی خوانده و مورد استقبال واقع شده و موجی ايجاد کرده بود. پايگاه آقای خاتمی در ميان نسل جوان به گونه ای است که به نظر بسياری کارهايی که خودجوش و توسط جوانان انجام می شد ، بسياری مواقع موجی ايجاد می کرد که قوی تر از فعاليت های ستاد انتخاباتی ايشان بود.
اگر اين بلوتوث را جوابی به شعر دهقانی بدانيم که احتمالش دور از ذهن نيست، بايد به اين نکته مهم اشاره کرد که نيما دهقانی خودآگاهانه و با مسئوليت شخصی شعری را برای موضوعی سروده و خوانده است ، اما مرحوم آقاسی شعرش را با موضوع و منظوری ديگر سروده است و اينک در جهت ديگری از آن سوء استفاده می شود.
دفاع از اخلاق
بخش ديگر سخنان آقای خاتمی دفاع همه جانبه ايشان از مهندس موسوی بود . از روز اولی که آقای خاتمی در صحنه انتخابات اعلام حضور کردند ، يکی از دغدغه های آقای خاتمی و بسياری از دوستانشان روابط ايشان و مهندس موسوی بود . آقای خاتمی تاکيد داشت که با مهندس موسوی رقابت نخواهد کرد ، اما پس از اعلام حضور آقای خاتمی و به خصوص پس از اين که زمزمه هايی مبنی بر حضور مهندس موسوی شنيده شد ، همواره اين نگرانی وجود داشت که در سطوح پايين تر رقابتی شکل بگيرد و خدای ناکرده نسبت به هر دو شخصيت بی احترامی شود.
يک بار در نشستی به آقای خاتمی گفتم که می خواهم به يک موضوع اشاره کنم که خيلی بديهی است و همين بحث را پيش کشيدم که دغدغه خود ايشان هم بود .
يکی از قرارهايمان اين بود که از نيروهای نزديک به مهندس موسوی در ستاد استفاده کنيم . در کميته فرهنگی که کارهايش با سرعت انجام می شد ، نيروهايی هم حضور می يافتند که به مهندس موسوی نيز نزديک بودند . کميته فرهنگی جلسات مختلفی داشت ودر آن چهره های برجسته اين حوزه حضور داشتند و به واسطه ارتباطاتی که داشتند به صنوف مختلف فرهنگی دسترسی داشتند و از آنان مشورت می گرفتند. در اين کميته پيش نويس برنامه های آقای خاتمی در حوزه فرهنگ مشتمل بر ۱۲ اصل تدوين شد.
اخلاق و منافع ملی
آقای خاتمی آن شب از تصميم بزرگ خود سخن گفت ، اما بسياری از دوستان فکر می کردند که می توانند ايشان را به ماندن راضی کنند . از آن شب تا اعلام رسمی کناره گيری ، زياد طول نکشيد . جلسات ديگری تشکيل شد که من حضور نداشتم ، اما بی خبر نيستم و عجيب تر اين که در گزارش برخی از برخی از سايت ها که ديگران را بی محابا به بی تقوايی متهم می کنند ، از من غايب در برخی از اين نشست ها قول هايی نقل شده است که حتی به ادبيات من نيز شبيه نيست .
آخرين نشست آقای خاتمی درباره انصرافش با مجمع روحانيون بود. ايشان به احترام بزرگواران مجمع قبل از نشست با آنان بيانيه انصرافش را منتشر نکرد . کناره گيری رسمی آقای خاتمی از انتخابات واکنش های مختلفی داشت و برای برخی از هوداران و به خصوص جوانانی که بی هيچ چشمداشتی چند ماه زودتر از ستادهای رسمی کارشان را شروع کرده بودند ، بسيار سخت بود ، اما اغلب کارشناسان و آگاهان از آن به عنوان يک تصميم بزرگ اخلاقی ياد کردند .
برای توضيح اين تصميم بايد به آغاز نوشته ام برگردم .بسياری را می توان يافت که نسبت به آدم های ديگر در دنيا بزرگ ترند ، انسان های اندکی می توان يافت که بزرگ تر از دنيايند . تحليل رفتار آقای خاتمی در انتخابات اخير و تصميمی که گرفتند، نشان داد که ايشان نيز يکی از انسان هايی اند که بزرگ تر از دنيايند. رفتار خاتمی در اين ماجرا نيازمند تحليل دقيق تری است ، اما برای درک اخلاقی و بزرگ بودن اين تصميم بايد بتوانيم شرايطی را که آقای خاتمی در آن قرار داشتند ، در ذهن خود بازسازی کنيم.
نظر سنجی های مختلف مراجع رسمی نشان می داد که وضعيت آقای خاتمی در انتخابات نسبت به تمام رقبايش بهتر است و احتمال پيروزی اش نسبت به تمام رقبا بيش تر . اقبالی که شخصيت های برجسته دينی ، فکری و فرهنگی کشور نسبت به ورود ايشان به عرصه انتخابات را داشتند ، بی نظير است . سفر به سه استان فارس ، کهگيلويه و بوير احمد و بوشهر نشان داد که محبوبيت آقای خاتمی محدود به شهرهای بزرگ نيست و حتی در شهر ها و روستاهای کوچک و محروم نيز پايگاه و جايگاه ارجمندی دارند که برای بسياری از سياسمتدران رشک برا نگيز است .به عنوان نمونه مردم از کيلومترها مانده به شهر ياسوج به استقبال آمده بودند. گذشته از همه اين ها در اقصا نقاط کشور جوانان به ايشان اقبالی شايسته داشته و به صورت خودجوش پيش از اين که خود ايشان ورودشان را در عرصه اعلام کنند ، سازمان ها و نهادهايی را در حمايت از ايشان شکل داده بودند و حتی می توان گفت که همين نهادها و سازمان های خودجوش در به صحنه کشاندن ايشان نقش مهمی را ايفا کردند.
در واقع همه شواهد نشان می داد که آقای خاتمی بخت اول رياست جمهوری بود و تصميمشان برای انصراف از نامزدی پشت پا زدن به قدرت و دنيا بود . ايشان در حالی چنين تصميمی گرفتند که بنابر شواهد يکی از شانس های مسلم رياست جمهوری هستند . شايد اگر پشت اين تصميم گيری مصلحت انديشی های شخصی بود ، آن قدر اهميت نداشت که اکنون دارد . کسانی که از نزديک انتخابات را پيگيری می کنند می دانند که مهم ترين دليل کناره گيری آقای خاتمی از رقابت ها ، مصلحت و منفعت ملی است . اين کناره گيری در واقع ترجيح منافع و مصالح ملی بر مصالح و منافع فردی است . آقای خاتمی می توانستند کماکان در صحنه بمانند و با استقبال پر شور و شوق مردم رو به رو باشند، اما بر اساس ارزيابی هايشان ماندن را خلاف منافع ملی می دانند . به عبارت ديگر آقای خاتمی بين دو گزينه وفای به عهد به عنوان يک قاعده اخلاقی و شکوه پيروزی و قدرت ، اخلاق را برگزيدند، لذا در انصراف و کناره گيری در عين حضور موثر در عرصه انتخابات ذره ای ترديد به خود راه نمی دهند و می رود تا راهی که باز شده است ، بماند.
آقای خاتمی با اين تصميم نشان دادکه سياست را می توان اخلاقی کرد و می توان از خواسته های فردی به نفع امری مهم تر گذشت . دفاع آقای خاتمی از انتخابات پرشور و وفاق و همدلی مهندس موسوی زاويه ای ديگر از رفتار اخلاقی ايشان را نشان می دهد. برخی گمان می کنند که در زمين سياست بدون اخلاق هم می توان بازی کرد و برخی حتی می پندارند که اين دو قابل جمع نيستند . خاتمی نشان داد عرصه سياست را می توان اخلاقی تر کرد . باری انسان های بزرگ تر از دنيا افسانه نيستند .
احمد مسجدجامعی