سياوش اعرابی، برادر سهراب: پزشکی قانونی علت مرگ را هنوز اعلام نکرده است، مجموعه فعالان حقوق بشر
سهراب اعرابی جوان ۱۹ سالهيی است که در ۲۵ خرداد ماه در جريان تظاهرات آرام و مسالمتآميز مردم تهران که توسط نيروهای انتظامی و بسيج به خشونت کشيده شدة ناپديد شد و خانوادهی وی روزها در جستوجوی او بودهاند، تا اينکه عکس جسد وی چنيدن رو قبل به آنان نشان داده شد و آنها اکنون فرزندشان را که در آستانهی بيست سالهگی بود به خاک سپردهاند. در مورد تاخير اعلام مرگ سهراب و چهگونهگی مرگ وی ابهامات زيادی وجود دارد با "سياوش اعرابی" برادر بزرگ سهراب در اين زمينه به گفتوگو نشستيم.
* آقای اعرابی چه روزی و چطور از خبر مرگ سهراب مطلع شديد؟
حقيقت اين است که از هيچ ارگانی با ما هيچ تماسی در رابطه با مرگ سهراب گرفته نشد. ما از ۲۶ خرداد و فردای ناپديد شدن سهراب پروندهيی در آگاهی مرکز تهران تشکيل داديم. در طول اين مدت ما چندين بار به آن جا به خاطر برخی از کارهای اداری برای اينکه پرونده را پیگيری کنند مراجعه کرده بوديم. روز چهارشنبه ۱۹ تيرماه از آگاهی مرکز تهران با تماس گرفتند و گفتند چون که همراه سهراب موبايل بوده است، برای اينکه بتوانند از طريق موبايل وی را پيدا بکنند لازم است که ما به آنجا برويم و برخی برگهها را امضا کنيم تا آنها بتوانند دستور قضايی اينکار را بگيرند. روز پنجشنبه هم گفته شد که نياييد و ما در اين دو روز در بازداشتگاه شاپور و زندان اوين و دادگاه انقلاب چون گفته میشد بازداشت شدهگان را به اين مکان برده شده بودند مراجعه کرده بوديم. شنبه حدود ظهر مادر و برادرم به آگاهی مرکز تهران مراجعه کردند. در آنجا از برادرم میخواهند که به ادارهی تشخيص هويت مستقر در همان آگاهی برود و در آنجا برخی عکسها را ببيند. به برادرم در آنجا تعدادی عکس نشان میدهند او در ميان عکسها سهراب را شناسايی میکند. من برای پیگيری وضعيت سهراب به داداستانی تهران مراجعه کرده بودم و نزديک آگاهی بودم، به سرعت خود را به آنجا رساندم و بعد از ديدن عکس من هم متوجه شدن که عکس سهراب است.
* شما قبل از آن روز به پزشکی قانونی مراجعه کرده بوديد؟
حول و حوش ده روز پيش هم يکبار هفت هشت عکس را به برادرم نشان دادند که عکس سهراب در بين آنها نبوده است. گويا عکسها ردهبندی سنی داشته عکس سهراب اگر آن موقع بوده باشد، در بين ۲۵ سالهها قرار گرفته است. گويا ادارهی تشخصی هويت که اين عکسها را ردهبندی میکرده لازم نمیديده که عکسهای مربوط به ردههای سنی ديگر را به کسی نشان دهد، حالا اگر سهراب در آن موقع در ميان آنها بوده باشد او را در ردهی سنی ۲۵ تا سی سال دستهبندی کرده بودند در صورتی که سهراب ۱۹ سال بيشتر نداشت.
* خبری منتشر شد مبنی بر اينکه برای سهراب قرار کفالت گذاشتيد. اين بدان معنا بود که سهراب در بازداشت به سر میبرد، اين درخواست از طرف کدام شعبه و کدام قاضی برای شما مطرح شد؟
حقيقتا من اطلاعی از نام قاضی ندارم اما مساله اينجا است که ما دو هفتهی قبل در حينی که میخواستند برای آزاد کردن بازداشتیهايی که کنکور دارند، اقدام کنند (چون يک شب در مقابل در اوين گفتند که افرادی را که کنکور دارند، همان شب آزاد میکنند) مدارک سهراب را هم مانند بقيه برديم اما چون نام سهراب در ميان افرادی که قرار بود به دليل داشتن کنکور آزاد شوند، نبود؛ به ما گفتند فردا به دادگاه انقلاب بياييد و اضافه کردند کسانی که نامشان در ميان اين اسامی نيست، فردا مدارک را به دادگاه انقلاب ببرند. بعد از مراجعه به آنجا مدارک را تحويل گرفتند و به زندان اوين فکس کردند در سه روز متناوب بعدی ما هم به دادگاه انقلاب مراجعه میکرديم و هم به زندان اوين به دليل اينکه فکر میکرديم هر لحظه ممکن است که سهراب آزاد شود ولی خبری نبود. در آن هفته به دليل حضور بیشمار مردم، دادگاه انقلاب در روز جمعه هم باز بود ما جمعه و شنبه هم مراجعه کرديم اما خبری نشد. روز شنبه زمانی که مادرم به آنجا رفته بود، متوجه شده بود که حدود ده نفر ديگر هم چنين وضعيتی دارند و اسامی فرزندانشان نبوده، به دليل اينکه از آن تاريخ به بعد زندان اوين اسامی بازداشتیهایاش را بيرون نمیزد و بايد مستقيم از خود دادگاه انقلاب اقدام صورت میگرفت. يکی دو نفر هم در دادگاه انقلاب به حالت ماموريتی در آنجا حضور داشتند که من نمیدانم آيا کارمند آنجا بودهاند يا خير؟ آيا بازجو بودند يا دفتردار؟ در هر حال به مادرم گفتهاند که حال سهراب خوب است و در زندان است. اما ما نمیدانيم آيا واقعا آنها نمیدانستند که سهراب فوت کرده يا نه. شايد به دليل اينکه پروندهی کفالت سهراب روی ميز بوده، فکر میکردند که او بازداشتی است و اگر چيز ديگری بوده ما هيچ اطلاع ديگری نداريم. حتا زمان فوت سهراب هم به صورت کتبی به ما ابلاغ نشده است. اين که کجا و چه زمانی تير خورده را هم نمیدانيم. اينها چيزهايی است که پزشکی قانونی به ما گفته است، در صورتی که اگر پزشکی قانونی نمیتوانست تشخيص بدهد که سهراب نوزده ساله است يا بين بيست و پنج سال تا سی سال، اما زمان فوت را بيست و پنجم خرداد تشخيص دادهاند و به قول شفاهی خودشان در پزشکی قانونی کهريزک که ما جسد را در مورد شناسايی تکميلی برای تحويل قرار داديم، جسد روز بيست و نهم خرداد به آنجا تحويل داده شده است. اما نگفتند که جسد توسط چه ارگانی تحويل داده شده است. تا کنون هيچ اطلاعی در دست ما نيست و همه چيز منوط بر اين است که ما رسيدگی قانونی را از طريق دادسرای جنايی دنبال کنيم.
* آقای اعرابی چه روزی و چطور از خبر مرگ سهراب مطلع شديد؟
حقيقت اين است که از هيچ ارگانی با ما هيچ تماسی در رابطه با مرگ سهراب گرفته نشد. ما از ۲۶ خرداد و فردای ناپديد شدن سهراب پروندهيی در آگاهی مرکز تهران تشکيل داديم. در طول اين مدت ما چندين بار به آن جا به خاطر برخی از کارهای اداری برای اينکه پرونده را پیگيری کنند مراجعه کرده بوديم. روز چهارشنبه ۱۹ تيرماه از آگاهی مرکز تهران با تماس گرفتند و گفتند چون که همراه سهراب موبايل بوده است، برای اينکه بتوانند از طريق موبايل وی را پيدا بکنند لازم است که ما به آنجا برويم و برخی برگهها را امضا کنيم تا آنها بتوانند دستور قضايی اينکار را بگيرند. روز پنجشنبه هم گفته شد که نياييد و ما در اين دو روز در بازداشتگاه شاپور و زندان اوين و دادگاه انقلاب چون گفته میشد بازداشت شدهگان را به اين مکان برده شده بودند مراجعه کرده بوديم. شنبه حدود ظهر مادر و برادرم به آگاهی مرکز تهران مراجعه کردند. در آنجا از برادرم میخواهند که به ادارهی تشخيص هويت مستقر در همان آگاهی برود و در آنجا برخی عکسها را ببيند. به برادرم در آنجا تعدادی عکس نشان میدهند او در ميان عکسها سهراب را شناسايی میکند. من برای پیگيری وضعيت سهراب به داداستانی تهران مراجعه کرده بودم و نزديک آگاهی بودم، به سرعت خود را به آنجا رساندم و بعد از ديدن عکس من هم متوجه شدن که عکس سهراب است.
* شما قبل از آن روز به پزشکی قانونی مراجعه کرده بوديد؟
حول و حوش ده روز پيش هم يکبار هفت هشت عکس را به برادرم نشان دادند که عکس سهراب در بين آنها نبوده است. گويا عکسها ردهبندی سنی داشته عکس سهراب اگر آن موقع بوده باشد، در بين ۲۵ سالهها قرار گرفته است. گويا ادارهی تشخصی هويت که اين عکسها را ردهبندی میکرده لازم نمیديده که عکسهای مربوط به ردههای سنی ديگر را به کسی نشان دهد، حالا اگر سهراب در آن موقع در ميان آنها بوده باشد او را در ردهی سنی ۲۵ تا سی سال دستهبندی کرده بودند در صورتی که سهراب ۱۹ سال بيشتر نداشت.
* خبری منتشر شد مبنی بر اينکه برای سهراب قرار کفالت گذاشتيد. اين بدان معنا بود که سهراب در بازداشت به سر میبرد، اين درخواست از طرف کدام شعبه و کدام قاضی برای شما مطرح شد؟
حقيقتا من اطلاعی از نام قاضی ندارم اما مساله اينجا است که ما دو هفتهی قبل در حينی که میخواستند برای آزاد کردن بازداشتیهايی که کنکور دارند، اقدام کنند (چون يک شب در مقابل در اوين گفتند که افرادی را که کنکور دارند، همان شب آزاد میکنند) مدارک سهراب را هم مانند بقيه برديم اما چون نام سهراب در ميان افرادی که قرار بود به دليل داشتن کنکور آزاد شوند، نبود؛ به ما گفتند فردا به دادگاه انقلاب بياييد و اضافه کردند کسانی که نامشان در ميان اين اسامی نيست، فردا مدارک را به دادگاه انقلاب ببرند. بعد از مراجعه به آنجا مدارک را تحويل گرفتند و به زندان اوين فکس کردند در سه روز متناوب بعدی ما هم به دادگاه انقلاب مراجعه میکرديم و هم به زندان اوين به دليل اينکه فکر میکرديم هر لحظه ممکن است که سهراب آزاد شود ولی خبری نبود. در آن هفته به دليل حضور بیشمار مردم، دادگاه انقلاب در روز جمعه هم باز بود ما جمعه و شنبه هم مراجعه کرديم اما خبری نشد. روز شنبه زمانی که مادرم به آنجا رفته بود، متوجه شده بود که حدود ده نفر ديگر هم چنين وضعيتی دارند و اسامی فرزندانشان نبوده، به دليل اينکه از آن تاريخ به بعد زندان اوين اسامی بازداشتیهایاش را بيرون نمیزد و بايد مستقيم از خود دادگاه انقلاب اقدام صورت میگرفت. يکی دو نفر هم در دادگاه انقلاب به حالت ماموريتی در آنجا حضور داشتند که من نمیدانم آيا کارمند آنجا بودهاند يا خير؟ آيا بازجو بودند يا دفتردار؟ در هر حال به مادرم گفتهاند که حال سهراب خوب است و در زندان است. اما ما نمیدانيم آيا واقعا آنها نمیدانستند که سهراب فوت کرده يا نه. شايد به دليل اينکه پروندهی کفالت سهراب روی ميز بوده، فکر میکردند که او بازداشتی است و اگر چيز ديگری بوده ما هيچ اطلاع ديگری نداريم. حتا زمان فوت سهراب هم به صورت کتبی به ما ابلاغ نشده است. اين که کجا و چه زمانی تير خورده را هم نمیدانيم. اينها چيزهايی است که پزشکی قانونی به ما گفته است، در صورتی که اگر پزشکی قانونی نمیتوانست تشخيص بدهد که سهراب نوزده ساله است يا بين بيست و پنج سال تا سی سال، اما زمان فوت را بيست و پنجم خرداد تشخيص دادهاند و به قول شفاهی خودشان در پزشکی قانونی کهريزک که ما جسد را در مورد شناسايی تکميلی برای تحويل قرار داديم، جسد روز بيست و نهم خرداد به آنجا تحويل داده شده است. اما نگفتند که جسد توسط چه ارگانی تحويل داده شده است. تا کنون هيچ اطلاعی در دست ما نيست و همه چيز منوط بر اين است که ما رسيدگی قانونی را از طريق دادسرای جنايی دنبال کنيم.
مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران: بنابر تحقيقات ما شعبه ۲ امنيت دادگاه انقلاب و قاضی سبحانی کفالت سهراب اعرابی را قبول کردهاند.
روز بيست و پنج خرداد سهراب چه زمانی از منزل خارج شد، قصد داشت به کجا برود و با چه کسانی از خانه خارج شد؟
در حقيقت سهراب به قصد اعتراض اما در پوشش اينکه قصد خريد کتاب برای کنکور را دارد از خانه خارج شد ولی به طور قطع در راهپيمايی به همراه برادر و مادرش حضور داشت و در همان بدو امر در نزديکی خيابان جمالزاده يا خيابان دکتر قريب از برادر و مادرش جدا میشود و به خاطر قطعی موبايلها ديگر نتوانستند همديگر را پيدا کنند. بعد از اينکه همه به خيابان آزادی رسيده بودند مادر و برادرم و من که به آنها پيوسته بودم، به خانه برگشتيم اما به علت قطعی شدن موبايلها نمیتوانستيم به سهراب تلفن بزنيم و در همان شب وقتی فهميديم تيراندازی و آتش زدن اتوبوسها و ... اتفاق افتاده در خيابان آِزادی، در همان وضعيتی که شعلههای آتش در حال خاموش شدن بود و بوی گاز اشکآور و دود داخل هوای تهران بود، ما تمام خيابانهای مربوط به آن محدوده و آزادی را گشتيم، تمام کلانتریها و بيمارستانها را گشتيم. اما خبری نبود و اين سابقه نداشت، به دليل اينکه سهراب پسری بود که خانواده را بلافاصله از نگرانی خارج میکرد و از خودش خبر میداد و در آن شبها اولين نفری بود که به خانه میآمد و به سرعت از سلامت ديگر اعضای خانواده باخبر میشد، اما چون تماسی با ما نمیگرفت، ما بيشتر نگران میشديم.
* شما برای پيدا کردن سهراب چه مراحلی را طی کرديد و چه کارهايی را انجام داديد و به کجاها مراجعه کرديد؟
ما از همان شب اول تمام کلانتریها و بيمارستانهايی که اورژانس اعلام کرده بود، زخمیها را به آنجا بردهاند و بيمارستانهايی که حدس میزديم مردم مجروحان را به آنجا بردهاند را زير و رو کرديم و خيلی از مجروحها را در وضعيتهای مختلف در بيمارستانها ديدم و به تکتک اتاقها سر زدم، هرچند مسئولان بيمارستانها و افراد مختلف هم بنابر احتياط سعی میکردند که زياد به ما اطلاعاتی ندهند، حالا برای چه اينگونه فکر میکردند، نمیدانم. شايد فکر میکردند که میخواهيم مجروحان را اذيت کنيم و يا فکر میکردند از طرف جايی آمديم. ولی من بيشتر بيمارستانها را حتا تا پشت اتاقهای عمل رفتم. بعد از آن روز هم ما توانستيم عکسی که از نزديک باشد و مربوط به چند روز قبل از انتخابات است را چاپ کنيم و به افراد مختلف در بيمارستانها برسانيم تا شايد نشانهيی از سهراب به دست بياوريم. خيلی از بيمارستانها و حتا درمانگاههای کوچک را سر زديم. به کمک فاميل همه بسيج شده بوديم و دنبالاش میگشتيم. اول به ما گفتند يک کشته بيشتر نبوده که او هم شناسايی شده اما بعدا ما متوجه شديم که تعداد بيشتری کشته شدهاند. اما باز هم به ما گفتند کشتهشدهگان ديگر هم شناسايی شدهاند اما با تمام اين اوصاف ما نتوانستيم چيز خاصی را پیگيری کنيم. بعد از آن هم گفتيم احتمالا در بازداشت است و از طريق بازداشتگاهها و کلانتریها دوباره پیگيری کرديم حتا با ۱۱۰ و ستاد خبری وزارت اطلاعات هم تماس گرفتيم اما هيچ جوابی به ما داده نشد.
* آيا پزشکی قانونی علت مرگ را عنوان کرده است و اگر اعلام کرده، علت را چه چيزی ذکر کرده است؟
پزشکی قانونی علت مرگ را هنوز اعلام نکرده اما گويا میگويند ورود تير به بدن باعث مرگ سهراب شده اما اينکه گلوله در کدام قسمتهايی از بدن اصابت کرده و چقدر تا مرگ وی طول کشيده و ...چيزی اعلام نکردهاند و فکر میکنم زمانی که از طريق دادسرای جنايی وارد قضيه بشويم، به ما اعلام خواهد شد.
* از نظر شما چه کسی مقصر در فوت سهراب است؟
در درجهی اول من تمام ارگانهايی را که در روز بيست و پنجم خرداد ماه مسئول حفظ نظم محيط بودند به خاطر عدم درکشان از شرايط آن روز و به دليل اينکه نتوانستند به نحوی کنترل موثری را در جامعه ايجاد کنند (البته میدانم که آنها هم بايد پروتکلهای خودشان را داشته باشند) مسئول میدانم و فکر میکنم که اين نشاندهندهی ضعف سيستمهای انتظامی ما است به هر نحوی البته منظورم تنها نيروی انتظامی نيست و منظورم به تمام ارگانهايی است که میتوانند از سلاح گرم استفاده کنند.
* قصد برگزاری مراسم ختم و يا مراسم خاصی داريد؟
اگر بتوانيم مراسم ختمی که در خور سهراب است برگزار بکنيم به نحوی بتوانيم آرامش را هم حفظ کنيم و صحبتهايی که مدنظرمان است را هم در آن مراسم داشته باشيم برگزار میکنيم اما در غير اين صورت فکر نمیکنم مراسمی برگزار کنيم که در کنترل ما نباشد.
* آيا تا کنون تهديد يا فشاری در اين رابطه صورت گرفته است؟
تا کنون خير. در اين مورد تهديدی صورت نگرفته ولی در مورد مراسم تشييع و تدفين تذکراتی را به ما دادند برای حفظ امنيت.