يادآوری هايی از ابوالحسن بنی صدر به مردم ايران
۱ – در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ، تقابل ميان دو نماد شد: مصدق بمثابه نماد استقلال و آزادی و شاه بمثابه نماد وابستگی و استبداد. هرگاه جمهور مردم وارد عمل می شدند، کودتا شکست می خورد و ايران سرزمين ملتی مستقل و آزاد و رشد ياب، در جامعه ای عادل، می گشت. در خرداد ۱۳۶۰ نيز، ولايت جمهور مردم در برابر ولايت مطلقه فقيه قرار گرفت.
امروز نيز، اصل در برابراصل قرار گرفته است: نه به ولايت مطلقه فقيه، آری به ولايت جمهور مردم ،مطالبه آن جمهوری می شود که، در آن، فرد فرد مردم ايران در اداره جامعه خويش حق برابر بيابند. بدين قرار، شعار استقلال، آزادی، جمهوری ايران، از گويائی کامل برخوردار است. در حقيقت، چون در قانون اساسی کنونی، محور اصلی ولايت مطلقه فقيه است، اصول بيانگر حقوق مردم فرع می شوند و شعار کردنها آنها، خود فريفتن است. اگر اين اصول اجرا نشده اند، بدين خاطر است که با وجود محوری که ولايت مطلقه فقيه است، اجرا شدنی نيستند. اصول گويای حقوق مردم و حقوق انسان وقتی قابليت اجرا پيدا می کنند که محور قانون اساسی، حاکميت و ولايت جمهور مردم شود و ستون پايه های قدرت از ميان برداشته شوند.
۲ – بنا بر گزارشهايی که از ايران دريافت کرده ام، در شما مردم ايران اين ترس القاء می شود که هرگاه بنا شود اين رژيم نباشد، ايران صحنه جنگ گروه های مسلح می شود. به ياد شما می آورم که پيش از انتخابات رسوا، شما را از آن می ترساندند که اگر دست به جنبش بزنيد، ايران صحنه خشونت های پايان ناپذير می شود. می بينيد پرهيز از خشونت چه صراحت و صداقت و شفافيت و ابهتی به جنبش شما بخشيد و چسان جهانيان را بر آن داشت که بگويند: ما همه ايرانی هستيم.
برغم سبعيتی که رژيم بکار برد، جنبش همگانی شما را از بارسنگين خشونت رهاند. شنيده شد که ميزان مصرف مواد مخدر به نصف کاهش يافته است. شادی و اميد آزادگان کامل می شود هرگاه اين اطلاع صحت داشته باشد. بهر رو، داوری شما گويائی دارد: ايرانيان در جنبش، شادابی جوانی را بازيافته اند و نياز به خود و ديگر تخريبی بسی کاهش يافته است. اثر صلابت عزم ملتی که به جنبش خويش خشونت را می زدايد، همانسان که می بينيد، سبب گشته است جنايتهای رژيم افشا شوند و، در همان حال، مأمورانش نتوانند خويشتن را از جاذبه جنبش شما رها سازند. پس به جنبش خود ادامه دهيد و بدان وسعت بخشيد. وسعت بازهم بيشتر بخشيدن به جنبش بهترين ضامن حفظ کشور از خشونت است. بی کم ترين ترديد، زندگی شما، در صلح و آشتی ملی، در استقلال و آزادی، در برخورداری از حقوق انسان و، در جامعه ای استوار بر اساس عدالت اجتماعی، در گرو ادامه و پيروزی اين جنبش است.
۳ – با ننگ جنايتی که قربانيش ترانه موسوی شده است، چونيد؟ تا آن روز که او ترانه آزادی بگردد، فرياد دادخواهی است که نه در جهان که در همه هستی، طنين می افکند. با ننگ شکنجه هائی که جهان را در حيرت فرو برده اند، چونيد؟ با ننگی که رژيم ايران و اسلام و فرهنگ ايران را بدان آلوده است، چونيد؟ اين جنايتها را شما مردم ايران نکرده ايد و فرزندان شما قربانيان اين جنايتها هستند. اما آيا جز با ادامه جنبش تا پيروزی، می توان ايران را از اين ننگ پاک کرد؟
رژيم استالين بود که سران و رهبران حزب کمونيست و افراد عادی را زير شکنجه ناگزير از اعتراف می کرد و پس از آن، نوبت به متقاعد کردن آنها می رسيد که در دادگاه، به جای دفاع از خود، بخاطر «حفظ نظام»، به خيانتها و خطاها ناکرده، اعتراف کنند. اينک، يک نظامی، نقش کارمند ثبت احوال را بازی می کند و مدعی می شود که ۳ ترانه موسوی بيشتر وجود ندارد. و پير زنی ترانه را دختر خود و مقيم کانادا می کند. با ننگ اين صحنه های شرم آور که به چشمهای خود ديديد و به گوشهای خود شنيديد، چونيد ؟ کجا جای ترديد است؟ به جنبش برخيزيد!
در روزهای اول بعد از پيروزی انقلاب بود که همراه آقايان طالقانی و مهندس سحابی به زندان رفتيم. برای تحقيق در باره شکنجه رفتيم. محمدی گيلانی، که ديرتر عنوان قصاب اوين را يافت، سر پرست بازجويان بود. بازجوی جوانی گفت: سپهبد برنجيان را ۳۵ ساعت بی خوابی دادم و خود نيز نخوابيدم تا اعتراف کرد. بر اين شقاوت گريستم و خطاب به او گفتم: چگونه رضا دادی از خود يک شکنجه گر بسازی و دولتی را که بناست دولت عدل بگردد، دولت شکنجه گر گرداندی؟ آن روز، می بايد بساط جنايت از زندانها برچيده می شد. هرگاه همه می ايستادند، استبداد بازسازی نمی شد. اما همه نايستادند و، ديرتر، هرگروه مسلحی زندان خاص خويش را ساخت. در سال روز انقلاب، از وجود ۶ نوع زندان و گسترده بودن بساط شکنجه در زندانها سخن گفتم. آقای خمينی هیأتی را مأمور کرد که «رسيدگی کنند و بگويند شکنجه در زندانها دروغ است»! در سکوتی که از پی کودتای خرداد ۶۰ بر ايران فرو افتاد، بسيار تر از بسيار انسانها، از دختر و پسر، نوجوان و جوان قربانی شکنجه و تجاوزهای جنسی شدند. بسيار تر از بسيار، انسانهای ميان سال و پير زير شکنجه از پای در آمدند. امروز، آقای کروبی از شکنجه ها سخن می گويد. صدای او را بشنويد و در هر جای جهان هستيد، به جنبش اعتراضی روی آوريد. بر خيزيد و بايستيد تا بساط شکنجه بر چيده شود. بر آقای کروبی است که، بدون درنگ، هرچه را می داند بازگويد. بر همه ايرانيان است که مدارک را برای ممکن کردن تعقيب قضائی سران رژيم بمثابه مرتکبان جنايت بر ضد بشريت، فراهم آورند و در اختيار نهند.
روحانيان، پاسداران، کارکنان دولت با اين ننگ ها چونيد؟ نظامی که بخاطرش، تقلب بزرگ انجام می گيرد، زندان کهريزگ می سازد که گوی سبقت از زندان ابوغريب می برد. اين نظام ثروتهای ملی را به يغمای مافياها و قدرتهای خارجی می دهد. اين نظام جز جنايت و فساد و خيانت چکار می کند که، بخاطر حفظش، در مرداب ننگ فرو می رويد و هستی ملتی را به آتش خشونت می سوزانيد؟
۲۸ مرداد ۱۳۸۸
معتمد شما
ابوالحسن بنی صدر