شنبه 18 مهر 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

چرا نخبگان رابطه خوبی با احمدی نژاد ندارند؟، روح الله صدرایی، تابناک

1-حتی با یک نگاه گذرا و ساده به روابط دولت با نخبگان فکری کشور اعم از اقتصادی، سیاسی، ورزشی، دانشگاهی و.... در چهار سال گذشته نیز می توان به این نتبجه رسید که این رابطه اگر مخالفت و ناسازگاری نباشد، لااقل سرد و بی روح است. واقعا دلیل اصلی عدم استقبال نخبگان از دولت چیست؟ این سوال به خصوص وقتی خود را نمایان می کند که بدانیم بسیاری از مشکلات این دولت، جدید نیست.

به عنوان یک نسل سومی از آن زمانی که چشم بازکردم، وجود اجتماعی و سیاسی ام با واژه هایی مثل بیکاری، تورم، مدیریت اتوبوسی، مدرکهای جعلی، حلقه محدود دوستان و رفقا، ناکامی در رسیدن به جام جهانی، از دست دادن مدالهای طلا در آخرین لحظات به بهانه های واهی چون ناداوری و خستگی، تحریم و.... قرین و عجین شده است.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


آیا غیر از این است که کپی برداری مقاله توسط برخی دانشگاهیان مدیر شده، یک روال متاسفانه طبیعی است که پیشتر در مورد یکی از مدیران دولت های قبل نیز ادعا شده بود؟ و یا آیا این اولین بار است که مسئولین دولتی ما آمارها را دستکاری می کنند؟ اگرچه باید اذعان کرد که بخشی از این معضلات در دولت نهم تشدید شد اما نمی توان دلیل عدم استقبال و یا استقبال سرد و بی روح نخبگان از این دولت را تنها در "تشدید" این معضلات خلاصه کرد. پس دلیل واقعی چیست؟ این نوشتار قصد تقلیل گرایی ندارد اما می کوشد یکی از دلایل اصلی را واکاوی کند.

2- یکی از اولین تمایزهایی که کودک انسانی به درک و فهم آن نائل می شود، دوگانگی خود/دیگری است. او می فهمد که یک نفر یا یک "خود" وجود دارد و دیگرانِ بسیاری که از پدر و مادر آغاز می شوند و به مرور گسترش می یابند. اما هر "خود"ی چه نوع تعاملی با "دیگری" می تواند داشته باشد؟ آیا الگوی رفتاری یکسانی برای این "خود"ها در زندگی وجود دارد؟ جواب این پرسش منفی است.

هر فردی بسته به نوع مولفه های ژنتیکی، ویژگیهای روانی، تربیت خانوادگی، شرایط سیاسی و اجتماعی و... شیوه های متفاوتی در رفتار و کنش در برابر "دیگران" در پیش می گیرد. همچنین به مرور زمان یاد می گیرد که با "دیگران ِ متفاوت، رفتارهای متفاوت داشته باشد. افرادی که از اعتماد به نفس بالایی برخودار هستند، افرادی هستند که "خود" آنها بسیار برجسته تر و پررنگ تر از "دیگران" است و در مقابل افرادی که اعتماد به نفس پایین دارند با کوچکترین اظهار نظر دیگران رفتار یا گفتار خود را دستخوش تغییر می یابند.

3- به نظر می رسد مهمترین دلیل عدم استقبال نخبگان از احمدی نژاد، گارد بسته ای است که وی در برابر نظرات و انتقادهای "دیگران منتقد" گرفته که با نوع نگاه سرد و بعضا غیرمحترمانه ای همراه شده است. نخبگان به دلیل ویژگی های نخبگی معمولا از تبعیت و اطاعت صرف ابا داشته و نگاهی انتقادی و متاملانه به قضایا و ماجراها دارند. آنها انتظار دارند اگر به انتقادشان عمل نمی شود لااقل شنیده شود اما گارد شدیدا بسته ایشان در برابر "دیگران" این انتظار را به وادی یاس می کشاند.

روسای جمهور پیشین ایران نیز شاید در دل، چندان از این انتقادها خشنود نبودند اما دست کم با "دیگرانی" که این انتقادها را بیان می کردند با احترام و ادب برخورد می کردند، احترام و ادبی که اکنون کمرنگ است. اساسا گاهی تصور میشود برای ایشان، آنچه که "دیگران" فکر می کنند هیچ اهمیتی ندارد!

برای درک بهتر موضوع بگذارید مثالهایی ساده از حوزه های مختلف بزنیم:

1- نخبگان علمی: فرض کنید ماجرایی شبیه به ماجرای آن وزیر پیشنهادی محترم در دولتهای پیشین رخ می داد. ماجرا یا به عذرخواهی و یا حداقل کم محلی ختم می شد، شاید هم با توجیه هایی شبیه به این که وزارت بیش از تخصص به تجربه نیاز دارد و ... مواجه می شدید؛ اما پاسخ آقای رییس جمهور بسیار قاطع و ساده بود: برای خدمت به مردم به این کاغذپاره ها نیازی نیست!

جواب مستلزم هیچ فحش یا ناسزایی نیست اما توهین و تحقیری آشکار به کوشش هزاران دانشجوی تحصیلات عالیه است و نتیجه آن جز سرخوردگی عظیمی در این طبقه نبود! بله قطعا در میان دانشجویان کم نیستند کسانی که با کپی برداری و ... تحصیل را ادامه می دهند اما کم هم نیستند کسانی که واقعا علم آموزی و دانش جویی می کنند.

2- نخبگان اقتصادی: فرض کنید بیش از 50 اقتصاددان که سالها به تدریس و تحصیل اقتصاد اشتغال داشته اند در نامه ای به سیاست های اقتصادی رییس جمهور انتقاد کنند و به جای جوابهای دیپلماتیک بسیاری که می توانستند دریافت کنند با این جواب غیر رسمی از سوی یک دکترای ترافیک در پاسخ به یک اعتراض اقتصادی روبرو شوند که این آقایان بروند اثبات کنند که حرفشان علمی است!! اگرچه گذر زمان درستی حرف اقتصاددانان و صحت پیش بینی آنها در تورم زا بودن سیاستهای دولت بدون مابه ازای کافی در افزایش تولید را آشکار کرد اما تحقیر صورت گرفته در حق آنان هنوز رنگ نباخته است.

3- نخبگان سیاسی: کشور از برخی سیاستمداران و بزرگانی تشکیل شده که قوام و استواری امور تا حدودی به آنها وابسته است. در روایات اسلامی نیز تاکید شده که در هر شهری بزرگان آن شهر را احترام کن و از خوار کردنشان بپرهیز.

اما اکنون تصور کنید که انتخابات نزدیک است و به رییس جمهور گفته می شود که شما باید با بزرگان سیاسی اصولگرا رایزنی و مشورت کنید، چه جوابی کوبنده تر از این سراغ دارید: به حمایت لاریجانی ها نیاز ندارم!!

4- نخبگان ورزشی: نتایج بسیار ضعیف تیم های ایرانی در المپیک و حذف از جام جهانی فوتبال هرچند اولین بار نبود اما در تداوم مسیر روبه رشد ورزش ایران قرار نداشت، در اینجا نیز دیگر نمی شد بهانه های رایج در سایر بخشهایی ـ مانند دشمن یا دسیسه گروهی رانت خوار وغیره ـ را ذکر کرد. اما پاسخ آقای احمدی نژاد بسیار ساده اما بنیان برافکن بود: گرفتن مدال در المپیک ظاهر قضیه است و این مربوط به آدم های کوته فکر است که فکر می کنند حتما باید مدال هم کسب شود!

فرض کنیم این حرف اساسا درست باشد اما فکر کرده ایم با این حرف خود چه رنجشی را به خیل بیشماری ورزشکارانی تحمیل می کنیم که شب و روز خود را به تمرین برای کسب مدال برای ایران اسلامی گذرانده اند. (البته ظاهرا ایشان فراموش کرده بودند که خودشان پیشتر برای هر مدال طلا یکصد میلیون تومان هدیه در نظر گرفته بودند.)

5- نخبگان دولتی: همکاران و حتی وزیران دولت هم بی نصیب نمانده اند. راستی آیا یک وزیر که در نظام سلسله مراتبی ایران از شان و جایگاه قابل توجهی برخوردار است، در نگاه رییس جمهوری که اگر آب خوزستان درست نشد به جای آب در لوله فرستاده می شود و یا مدیرانی که قرار است گوششان پیچانده شود، ارزش و اعتباری دارد؟ به نظر شما جایگاه و وزانت یک وزیر در یک مملکت در حدی هست که تنها چند روز مانده به پایان دولت به تحقیرآمیزترین وجه از دولت اخراج شود؟ چرا "دیگران" حتی اگر به حد وزارت هم برسند در نزد برخی بی اعتبارند؟ دیگر ماجرای "هلو" بماند.

البته این شاید از اعتماد به نفس بالای آقای احمدی نژاد باشد، اما به هرحال نوع برخورد ایشان با "دیگران" و به خصوص "دیگران منتقد" رفتاری از سر احترام و به رسمیت شناختن نیست. در هر جامعه ای شاید برای عوام مردم، به رسمیت شناخته شدن موضوعیت نداشته باشد ولی نخبگان بعضا این نیاز را بر دیگر نیازهای اجتماعی خود ترجیح می دهند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016