چهارشنبه 22 مهر 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

خاتمی ها و لاريجانی ها، حصار زمان و نابرابری سياسی، اصلاح طلبان را از حقوق مشروع سياسی خود بر حذر داشت، حامد طبيبی، اعتماد

اين روزها ديدن «دو لاريجانی» در ميان سه رئيس قوه به تدريج در حال تبديل شدن به يک اتفاق عادی است و دو برادر از پنج برادر خانواده آيت الله العظمی ميرزا هاشم آملی در ديدارهای مقامات عالی رتبه، در صف اول نماز جمعه يا عيد فطر و مناسبت های رسمی در کنار يکديگر می نشينند و با چهره هايی بسيار شبيه به هم، امکان رسيدن دو مسوول هم نام و هم خون به سمت های ارشد را برای نخستين بار به امری ممکن بدل می کنند؛اتفاقی که می توانست برای نخستين بار - با زوج سيدمحمد و محمدرضا خاتمی - در اواخر دهه ۷۰ و در روزهای طلايی دوران اصلاحات رخ دهد اما به هزار و يک دليل نوشته و نانوشته اين امر به نظر ممکن، ناممکن شد تا چند سال پس از آن از سوی رقبای اصولگرای آنها جامه واقعيت بر تن کند. اين رقابت نانوشته ميان فرزندان دو تن از فقها و مراجع خوشنام ايران، ناخواسته سيری را به ذهن متبادر می سازد تا مراحل حضور فرزندان دو آيت الله در سپهر سياسی ايران مورد واکاوی قرار گيرد.

اگر در سال های پايانی دهه ۶۰ و آغازين دهه ۷۰ ديدن محمدجواد، فاضل، علی، صادق و باقر در مديريت های ميانی، امری چندان بديع و «سوژه پرداز» به شمار نمی رفت اما اين روزها نوعی دگرديسی در سمت های سياسی آنها رخ داده است.

برادر بزرگ تر - محمدجواد - بيشتر علاقه مند به اثر گذاری سياسی و حفظ فاصله با ساخت رسمی قدرت است و دو برادر ميانی - علی و صادق - بر کرسی بالاترين سمت های مديريتی کشور تکيه زده اند تا جايی که برادر بزرگ تر به عنوان عالی ترين مقام بهارستان به توديع و معارفه برادر کوچک تر آمده و پيش از در دست گرفتن کليد سرای قاضی القضاتی توسط «آقا صادق»، سخنانی آميخته با طنز سياسی را بيان می کند. محمدجواد که اين روزها در ضلع شرقی ميدان نياوران در مرکز تحقيقات فيزيک نظری و رياضيات عمده وقت خود را می گذراند در دورانی که برادران ديگر در مديريت های پايين دستی مشغول بوده يا در حال افزودن به رتبه های علمی خود بودند به قائم مقامی وزارت خارجه دولت ميرحسين موسوی گمارده شد تا در کنار علی اکبر ولايتی، سکان ديپلماسی ايران در دوران بااهميت جنگ را در دست بگيرند. بعدها البته برخی اختلافات ميان اين دو چهره سنتی اصولگرايان سبب جدايی او از وزارت خارجه شد هر چند «مرد دارای لهجه انگليسی» در مقام يک ديپلمات در واپسين سال های عمر بنيانگذار فقيد جمهوری اسلامی، در کنار مرضيه حديدچی دباغ تحت لوای هياتی به سرپرستی آيت الله عبدالله جوادی آملی پيام امام برای گورباچف را به رهبر يکی از دو قطب سياسی جهان ابلاغ کرد. محمدجواد در مقطعی که آيت الله ميرزاهاشم پس از سال ها زندگی در نجف به ايران بازگشت در دانشگاه مشهور صنعتی شريف مشغول تحصيل و در شرايطی که چند سالی را صرف آموختن علوم حوزوی کرده بود در رشته مهندسی برق به تحصيل پرداخت و سپس برای اخذ مدرک PhD رياضی راهی ايالت کاليفرنيا شد و مدرک گرفت تا در «برکلی» معروف تحصيل کند. او اين روزها در قوه قضائيه نيز صاحب يک کرسی معاونت بين الملل و حقوق بشر است و حالا با حضور برادر کوچک ترش در قوه قضائيه، عجيب نيست اگر دو لاريجانی هم در قاب عکس های جلسات دستگاه قضا با هم ديده شوند.فاضل لاريجانی نيز همچنان يک چهره دانشگاهی در خارج از ايران است که در سال های پايانی دهه ۷۰ و آغاز دهه ۸۰ معاونت پژوهشی دانشگاه آزاد را بر عهده داشت و مورد وثوق عبدالله جاسبی بود.

او سپس به اتاوا رفت تا به عنوان رايزن فرهنگی ايران به توسعه مناسبات فرهنگی و به ويژه دانشگاهی همت گمارد. ماموريت او سال گذشته تمام شد تا پس از بازگشت به ايران با حضور در شوراهای راهبردی مراکز علمی و همچنين همکاری با دانشگاه پيام نور، همچنان يک دانشگاهی صرف و به دور از قيل و قال خوشايند عالم سياست روزگار بگذراند. باقر هم پس از دولت نهم به عنوان معاون وزير بهداشت و رئيس مهم ترين دانشکده پزشکی کشور - علوم پزشکی تهران - به فعاليت مشغول بود و در دوره های نهم و دهم حتی از گزينه های اصلی وزارت علوم نيز به شمار می رفت اگرچه «خودی»تر ها به او ترجيح داده شدند.

نکته قابل تامل اما حرکت تدريجی برادران لاريجانی در ساختار قدرت ايران است. علی که بر اساس جبر زمان و پس از استعفای سيدمحمد خاتمی از وزارت فرهنگ دولت اول هاشمی رفسنجانی، راهی ساختمان وزارت ارشاد شده بود پس از مدتی جای خود را به مصطفی ميرسليم داد و از رياست سازمان صدا و سيما در اواخر دوران آيت الله هاشمی رفسنجانی و شش سال دوران اصلاحات برای مطرح ساختن هر چه بيشتر خود بهره برد. به باور ناظران سياسی و شواهد و قرائن موجود، رسانه فراگير تحت مديريت او در دوران رياست جمهوری سيدمحمد خاتمی و حضور اصلاح طلبان در مجلس ششم و شوراهای شهر اول به خط مقدم هجمه به اين جناح سياسی بدل شد.

آنها برای اثبات مدعای خود کار دشواری در پيش نداشتند چه اينکه فرستادن برنامه هايی مانند چراغ، شوی تلويزيونی کنفرانس برلين به روی آنتن جام جم و آگرانديسمان سازی برخی اختلاف نظر های طبيعی اصلاح طلبان در فعاليت های اجرايی - که در دوران حاکميت يکپارچه اصولگرايان در نقطه اوج قرار داشت - از جمله اقدامات علی لاريجانی در سازمانی بود که روزگاری محمد هاشمی و احمد پورنجاتی در آن در تلاش برای بالانس اخبار سياسی همه جناح های کشور بودند. پوشش اخبار ديدارهای بين المللی رئيس جمهور دوران اصلاحات - که به عنوان خبر نخست خبرگزاری های بين المللی انعکاس می يافت - به عنوان اخبار سوم و چهارم بخش های خبری و ده ها اقدام ديگر سبب شده بود بسياری از فعالان سياسی از عدم رعايت عدالت سياسی در رسانه يی که با بودجه بيت المال اداره می شود و موظف به رعايت بی طرفی سياسی است لب به شکوه بگشايند. او پس از دوره يی ۱۰ساله و در شرايطی که علی لاريجانی ماموريت خود در مجموعه عظيم صدا و سيما را پايان يافته می ديد آنچه ساخته بود را به معاونش سپرد و سودای نشستن بر کرسی عالی ترين مقام کشور پس از رهبری را در سر خود پروراند. زمان زيادی لازم نبود تا دولت نهم روی کار آيد و علی، ناکام در انتخابات نهم رياست جمهوری رويايش را از دست رفته ببيند و به عنوان دبير شورای عالی امنيت ملی، ناگزير به تکيه بر صندلی اسلافی مانند حسن روحانی و تيم اصلاح طلب مذاکره کننده هسته يی بسنده کند. او که روزگاری از جمله مشهور «دادن در غلتان و گرفتن آب نبات» برای توصيف زحمات تيم مذاکره کننده دولت اصلاحات در پرونده پرچالش هسته يی بهره گرفته بود اما پس از آشنا شدن پشتش با خاک «گود مذاکره» به چهره يی ميانه رو و منتقد سياست های راديکال دولت نهم بدل شد و در مواردی، به رقبای اصلاح طلبش دست مريزاد گفت و آنها را ستود. علی هم مورد غضب رئيس دولت نهم واقع شد و پس از مدتی دوری از فضای سياسی با درايت خاص خود، رقابت با حدادعادل بر سر ليست شدن در فهرست تهران اصولگرايان را به حال خود گذاشت و راهی پايتخت سياسی - مذهبی ايران شد و به کمک لابی «آقا صادق» به ديدار مراجع عظام شتافت و به عنوان نماينده قم راهی مجلس هشتم شد. ضعف حدادعادل در اداره مجلس هفتم و طعنه برخی نمايندگان در قائل شدن نقش وکيل الدوله برای اين دوره از عمر پارلمان، اين گمانه را پررنگ ساخته بود که اراده کافی برای جايگزين شدن لاريجانی به جای حداد - به رغم برخی حمايت ها از وی - وجود دارد. صادق نيز که بيشتر به عنوان يک محقق حوزوی شناخته می شود، عضو مجلس خبرگان و عضو فقهای شورای نگهبان بوده و سير تدريجی خود در مطالعات حقوقی و قضايی را نيز دنبال کرده است. وی از سال ۱۳۶۸،پس از تدريس سطح، به تدريس خارج اصول و خارج فقه پرداخت و سپس به عضويت هيات علمی دانشگاه قم درآمد و هم اکنون به طور منظم در دانشگاه تربيت مدرس قم در سطح کارشناسی ارشد و دکترا، کلام جديد و فلسفه تطبيقی تدريس می کند.

حضور لاريجانی ها در مناصب سياسی ايران حتی از ديدگاه مجله امريکايی تايم نيز دور نماند و اين مجله در گزارشی به مناسبت انتصاب صادق لاريجانی به رياست قوه قضائيه به بررسی روابط احمدی نژاد با برادران لاريجانی پرداخته است؛ «برادران لاريجانی که اغلب از آنها با عنوان «کندی» های ايران ياد می شود يک موازنه قدرت در برابر محمود احمدی نژاد رئيس جمهور ايران در داخل اردوگاه اصولگرايان تشکيل داده اند. لاريجانی ها در زمان رياست جمهوری خاتمی جزء منتقدان قدرتمند جنبش اصلاحات بودند. از سوی ديگر می توان برادران لاريجانی را از حرکت های افراطی اطرافيان احمدی نژاد متمايز دانست و از اين رو آنها امروز در زمره اصولگرايان پراگماتيک (عملگرا) محسوب می شوند.» «کريم سجادپور» عضو موسسه بين المللی صلح کارنگی در واشنگتن می گويد؛ «۱۰ سال قبل، لاريجانی ها شايد جزء اصلی ترين تندروها محسوب می شدند اما اين طيف سياسی در طول سال های اخير به نحوی تغيير يافته که در حال حاضر آنها در مقايسه با احمدی نژاد تا حدودی «ميانه رو» به نظر می رسند.» به هر تقدير امروز برادران لاريجانی در راس مجلس و دستگاه قضايی قرار دارند. اين رخداد مهم اما در سال ۱۳۷۸ امکان وقوع داشت اما نه در اردوگاه اصولگرايان.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


خاتمی ها از ابتدا تاکنون

پس از دو انتخابات بی نظير رياست جمهوری هفتم در دوم خرداد ۷۶ و مجلس ششم در بهمن ماه ۷۸، مردم با نه بزرگ به تماميت خواهان، خاتمی و يارانش را به پاستور و ساختمان قديم مجلس در خيابان امام خمينی فرستادند تا خواسته های تاريخی خود را که در روش و منش خاتمی متجلی می شد، جامه عمل بپوشانند. در آن دوره اما فرزندی ديگر از خانواده «خاتمی ها» قدم به عرصه سياست رسمی گذاشت که بعدها به يکی از محبوب ترين چهره های اصلاح طلبان بدل شد؛ سيدمحمدرضا خاتمی.انتخابات شوک آور دوم خرداد ۷۶ به زعم تحليلگران مسائل سياسی و جامعه شناسی، واکنش جامعه يی در حال گذار به افراد و نهادهايی بود که همچنان می پنداشتند امکان تصميم گيری به جای مردم را داشته و تمشيت امور به دست آنها خواهد بود. با نيم نگاهی به آنچه از انتخابات رياست جمهوری نهم رخ داد می توان اراده مسوولان اجرايی دولت سازندگی در صيانت از آرای جامعه در کنار ميل بيشينه تغييرطلبی ملت ايران را به امتياز بی نظير خلاصه شدن همه صفات نيک در قامت سيدمحمد خاتمی الصاق کرد تا نتيجه آن، «نه» بزرگ در انتخاباتی بی نظير در تاريخ سياسی ايران باشد. در ادبياتی جزيی تر به باور تحليلگران، جامعه همانند همه اين سال های پس از دوم خرداد و به ويژه در چهار ماه اخير، در آن برهه زمانی نيز ترجيح داد تا از همه تريبون های حاکميت و تبليغات «بی پرده» رسمی برای ناطق نوری روی گردانده و شعار زيبا و صادقانه «خرد در روش،... در منش و منطق در گفت وگو»ی کانديدای حاميان «تغيير وضع موجود» را با آرايی بی سابقه، شايسته عنوان رئيس جمهور محبوب ملت ايران بدانند. به اين ترتيب پس از دوم خرداد ۷۶، بزرگمردی با نيت اصلاح، قدم در راه تغيير باورهای غلط و دفاع بدون معامله پشت پرده از حقوق مدنی و قانونی جامعه ايران در برابر نهاد های قدرت گذاشت و تا پايان نيز بر سر عهد خود باقی ماند؛ امری که در چهار سال اخير بيش از گذشته به منتقدان وقت خاتمی نيز اثبات شد. از آن مقطع، يکی ديگر از فرزندان مرجعيت نوانديش دينی قدم در راه اصلاح گذاشت که خود و خانواده اش، تباری روشن داشته و سلسله يی «جليله» به شمار می رفتند. فرزند ارشد آيت الله روح الله خاتمی - فقيه خوش نام، بلندآوازه و عارف کامل - اگر چه برای جامعه ايران چهره يی ناآشنا به شمار نمی رفت اما تا پيش از دوم خرداد، آن گونه که بايد به جامعه شناسانده نشده بود. خاتمی اما سير تحصيلی متفاوتی از لاريجانی ها دارد. خانواده وی در ايران و نه در نجف ساکن بودند و پسر ارشد خاتمی ها ضمن حضور در مبارزات سياسی حوزه در سال های ۴۱ و ۴۲ به مدت چهار سال تحصيل در حوزه علميه قم «مقدمات» و «سطح» را فراگرفته و در سال ۱۳۴۴ هجری شمسی (۱۹۶۵ ميلادی) برای تحصيل در رشته فلسفه به دانشکده ادبيات اصفهان راه يافت. اين امر سبب نشد وی تحصيلات حوزوی را رها کند و سطوح عاليه علوم دينی را در حوزه علميه اصفهان ادامه داد. در سال ۱۳۴۸ هجری شمسی (۱۹۶۹ ميلادی) با درجه کارشناسی از دانشگاه اصفهان فارغ التحصيل شده و به دنبال آن و به رغم داشتن شرايط اجتهاد برای معافيت از خدمت سربازی «بالاجبار به خدمت سربازی اعزام شدند». در سال ۱۳۴۹ هجری شمسی (۱۹۷۰ ميلادی) به دوره کارشناسی ارشد علوم تربيتی دانشگاه تهران راه يافت و به ادامه تحصيل پرداخت. در آن مقطع امکان استفاده از بورس تحصيلی دوره دکترا در خارج از کشور از طرف دانشگاه تهران برای «سيد» فراهم شده بود اما او به شهرستان قم رفته و طی چندين سال اقامت، با کوشش و جديت مراحل دروس «خارج»، «فقه و اصول» و دوره عالی فلسفه را در محضر آيات عظام و استادانی چون مرتضی حائری يزدی (قده)، وحيد خراسانی، سيدموسی شبيری زنجانی، شهيد مرتضی مطهری (قده) و عبدالله جوادی آملی گذراند. نماينده اردکان در دور اول مجلس، چهره مورد وثوق ميرحسين در دولت دوران جنگ که در جايگاه وزير «فرهنگ» کابينه نخست وزير محبوب امام و ملت نقشی غير قابل انکار در صيانت از جامعه فرهنگی در دوران سخت جنگ و برخی رفتارهای راديکال بر عهده داشت و حضور کوتاه در وزارت فرهنگ دولت اول سازندگی رزومه مديريت اجرايی خاتمی به شمار می رفت. همه اينها به انضمام رياست موفق مرکز اسلامی هامبورگ و سرپرستی موسسه مطبوعاتی کيهان به حکم امام، تصويری معتدل از عضو ارشد مجمع روحانيون مبارز در ذهن بخش هايی از جامعه باقی گذاشته بود.

خاتمی به پاستور گام نهاد و سال های پرجوش و خروش ابتدايی اصلاحات آغاز شد. مردم ايران از آنجا که مجلس نشينان پنجم را سدی در مقابل تحقق خواسته های اصلاح طلبانه خود - که در سيما و سخن خاتمی متجلی شده بود - می ديدند در انتخاباتی کم نظير در تاريخ پارلمان ايران به پای صندوق های رای رفتند و فهرست های تاريخی اصلاح طلبان را با رای خود تاييد کردند؛ ليست هايی که در هر حوزه انتخابيه، چهره هايی شاخص و متخصص را در خود داشتند، ليست هايی که شورای نگهبان هرگز اجازه تکرار آنها را نداد. در تهران از بهزاد نبوی، مهدی کروبی، هادی خامنه يی، محسن آرمين، محسن صفايی فراهانی، حسين مرعشی و... در آن ديده می شد تا جوانان اصلاح طلبی نظير علی تاجرنيا، فاطمه حقيقت جو و موسوی خويينی ها نيز طعم نمايندگی پارلمان را بچشند.

انتخاباتی که در آن چهره های منتسب به راست رتبه يی بهتر از ۶۰ به بالا در تهران پيدا نکردند. اما در آن فهرست چهره يی بود که «خاتمی» نام خانوادگی او بود و برای فعالان دانشجويی ابتدای انقلاب چهره يی شناخته شده به شمار می آمد. «محمدرضا خاتمی» اگر چه به باور برخی ناظران در آن مقطع به دليل اينکه برادر رئيس جمهور دوران اصلاحات بود و برای نشان داده شدن ميزان ارادت هواداران اصلاحات به خاتمی ها، بيشترين آرای يک نماينده در ادوار مجلس را به خود اختصاص داد اما روش «آقا رضا» در فعاليت سياسی و موضع گيری های وی در ۱۲ سال گذشته خصوصاً در چهار سال مجلس ششم و در جايگاه دبير کلی حزب محوری مشارکت، علاقه اصلاح طلبان و جامعه به وی را دوچندان کرده و آرای بهمن ۷۸ را برازنده او دانستند. دانشنامه آزاد ويکی پديا دبيرکل پيشين حزب مشارکت را اينچنين توصيف می کند؛ محمدرضا خاتمی (متولد ۱۳۳۸ در اردکان) دبير کل سابق جبهه مشارکت مهم ترين گروه اصلاح طلب ايرانی و عضو فعلی شورای مرکزی آن، نايب رئيس مجلس در دوره ششم است. او فرزند آيت الله روح الله خاتمی يک فقيه مطرح و از دوستان نزديک غامامف خمينی، برادر محمد خاتمی رئيس جمهور پيشين ايران و همسر زهرا اشراقی نوه غامامف خمينی و دختر غآيت اللهف شهاب الدين اشراقی است. او فوق تخصص نفرولوژی دارد و پيش از قبول معاونت بهداشتی وزارت بهداشت ايران پس از انتخاب برادرش به رياست جمهوری در سال ۱۳۷۶ تجربه کار پزشکی در ايران و انگليس را داشت. او بيشترين ميزان رای يک نماينده مجلس شورای اسلامی را در طول تاريخ ايران به دست آورده است. محمدرضا خاتمی هشت سال قبل که به جايگاه دبيرکلی جبهه مشارکت رسيد، از موقعيت فعلی درون اين حزب برخوردار نبود. چنان که خود می گويد؛ «آن زمان همه می گفتند به خاطر برادر رئيس جمهور بودن، دبيرکل شده است.» اما امروز او از چنان موقعيت و محبوبيتی درون جبهه مشارکت برخوردار است که خود می گويد؛ «همان ها نگران انشعاب در حزب پس از رفتن من هستند.» وی از متحصنين و سخنگوی نمايندگان مجلس ششم بوده است.

سومين فرزند آيت الله خاتمی نيز در دوره دوم رياست جمهوری «سيدمحمد» به حوزه رسمی سياسی راه يافت و به رياست دفتر برادر توصيه شد. علی کمتر سياسی بود و يک فعال اقتصادی به شمار می رفت. در دولت هفتم، محمدعلی ابطحی عهده دار رياست دفتر «واضع نظريه گفت وگوی تمدن ها» بود. يکی از نکات جالب ديدار خاتمی و هيات دولت با رهبر انقلاب - پس از آرای ۲۲ ميليونی مردم ايران به وی برای تداوم اصلاحات - توصيه های حضرت آيت الله خامنه يی به رئيس جمهور بود. ايشان با قرائت آياتی از سوره طه که موسی نبی از خداوند متعال درخواست می کند هارون برادرش را خليفه و همراه او قرار دهد به خاتمی پيشنهاد کردند سيدعلی را به رياست دفتر خود برگزيند. آنهايی که به رئيس جمهور دوران اصلاحات نزديک هستند پس از دولت نهم شاهد حضور «آقارضا» و به ويژه «علی آقا» در حلقه مشاوران و همراهان ارشد رئيس بنياد باران هستند. محمدرضا تابش نماينده اصلاح طلب اردکان در مجالس ششم، هفتم و هشتم نيز نوه آيت الله روح الله و خواهرزاده سيدمحمد است. او نيز با رگه خاتمی در عرصه سياسی و در دوران عسرت اصلاح طلبان حاضر است.

دو خاتمی در راس دو قوه؛ هرگز

در روزهای پس از تشکيل مجلس ششم، يکی از اصلی ترين مباحث ميان اصلاح طلبان، انتخاب فردی بود که به عنوان رئيس، بر بلندترين صندلی ساختمان قديم مجلس جلوس می کرد. آن روزها کم نبودند اصلاح طلبانی که ضمن احترام به جايگاه مهدی کروبی، اعتقاد داشتند فردی که بالاترين رای را از آن خود کرده بايد بر کرسی رياست بنشيند. در اين ميان محمدرضا خاتمی با دو مانع مواجه بود؛ نخست آنکه با برهان خلف بايد به رياست قوه مقننه برسد. اينکه اثبات می کرد لزوماً رئيس شدن يک روحانی وحی منزل نيست و اگر ملاک شايستگی افراد باشد در بسياری موارد بايد به بهترين گزينه انديشيد. دومين مانع اما استدلال جالب توجهی بود که در آن مقطع در ميان محافل مقابل اصلاح طلبان ترويج می شد؛ «مگر می شود دو برادر به طور همزمان، رئيس دو قوه باشند؟» آنها اما توضيح نمی دادند که به استناد کدام قانون و با کدام مستمسک عرفی، مانع رياست برادر رئيس جمهور در مجلس ششم می شوند؟

اينچنين بود که «جبر زمانه» مانع اين شد که برای نخستين بار در تاريخ بعد از انقلاب، خاتمی ها به طور همزمان رياست دو قوه انتخابی را در دست بگيرند. در مقابل اصلاح طلبان در همان برهه زمانی نيز رياست شيخ مهدی کروبی را برازنده می دانستند چه اينکه او در مقام رئيس مجلس سوم و يکی از ارکان جبهه اصلاحات در کنار خاتمی، آيت الله موسوی خوئينی ها، بهزاد نبوی و... تشکيل می داد و فراکسيون دوم خرداد برای رياست شيخ به توافق رسيد.

زمان زيادی لازم نبود تا اين به اصطلاح تابوها، توسط نومحافظه کارانی شکسته شود که با تابلوی آبادگران و به موازات رد صلاحيت ۸۳ نماينده مجلس ششم و خيل کثيری از اصلاح طلبان در انتخابات مجلس هفتم توانستند به دوره هفتم نهاد قانونگذاری پس از انقلاب راه يابند. حدادعادل که در انتخابات مجلس ششم با حدود ۸۰۰ هزار رای پس از ابطال ۷۰۰ صندوق تهران به مجلس وارد شد با همان ميزان رای در انتخابات مجلس هفتم نفر اول تهران شد. وی يکی از معدود نمايندگان حداقل شناخته شده مجلس هفتم بود که می توانست با توجه به روابط خود در سطح رياست مطرح شود و پس از مباحثی کوتاه درباره رئيس مجلس روحانی و غيرروحانی، وی اولين رئيس مکلای مجلس شورای اسلامی نام گرفت تا اين تابو به دست «خودی» ها شکسته شود و آب هم از آب تکان نخورد. پنج سال بعد از آن نيز دو لاريجانی در راس دو قوه قرار گرفتند که انتصابی بودن يکی از آنها نشان داد مقامات عالی رتبه نظام نيز - برخلاف آنچه در خصوص خاتمی ها از سوی محافل ضداصلاحات تبليغ می شد - حساسيتی با حضور دو برادر در راس دو قوه و بر هم خوردن هرم قدرت به سود يک خانواده خاص ندارند. اصلاح طلبان در دوران حضور خود در قوای انتخابی اعتقاد داشتند اهرم های نظارتی لازم برای آنها در قانون پيش بينی شده است و نگرانی در اين خصوص محلی از اعراب ندارد. امروز حقانيت اين استدلال اصلاح طلبان با حضور دو لاريجانی در راس دو قوه اثبات شده و برخی صاحب نظران با نيم نگاهی به فعاليت های تخريبی تاخير محمدجواد عليه اصلاح طلبان و ميرحسين، حدس می زنند برادر ارشد نيم نگاهی به انتخابات سال ۹۲ و کرسی رياست جمهوری دارد؛ چهره يی که مذاکراتش با نيکلاس براون از مقامات وزارت خارجه انگليس پيش از انتخابات رياست جمهوری هفتم و بحث هايی که در خصوص درخواست حمايت از علی اکبر ناطق نوری مطرح ساخته بود، سبب شده چهره يی لابی گر و البته تندرو به نسبت ساير برادران از جواد تصوير شود.

فرزندان مرجعيت به صف

خاتمی از سوی بنيانگذار فقيد جمهوری اسلامی به عبارت «فرزند فاضل دانشمندم» ناميده شده است. اين فرزندخوانده شدن از سوی امام، خاتمی را با عنوان «فرزند دو روح الله» عجين کرد. وی همواره مورد لطف امام بوده و سرپرستی موسسه مطبوعاتی کيهان در نخستين سال های انقلاب با فرمان مستقيم بنيانگذار فقيد جمهوری اسلامی صورت گرفت. در مورد «محمدرضا» نيز شرايط تفاوتی نداشت چه اينکه وی داماد خانواده امام به شمار رفته و با توجه به قرابت و ارادت ميان آيت الله خاتمی و رهبر کبير انقلاب - طبق سنت معمول ميان بيت علما - نوه دختری امام با پسر دوم آقا روح الله ازدواج کرد. بنيانگذار جمهوری اسلامی در سوگنامه يی در سال ۶۷ و هنگام درگذشت آيت الله خاتمی که سرشار از نکته ها و نشانه هايی که حاکی از علاقه آن مرد الهی به آيت الله خاتمی بود، مرقوم داشتند؛ «برادر عزيزم خاتمی زنده دل چهره تابناک مبارزات خستگی ناپذير روحانيت روشن ضمير در دهه های اخير اين مرز و بوم بود. او روشنفکری متدين و از خوبان امينی بود که اگر نتوان گفت بی نظير مسلماً کم نظير بود. او يار و پناه محرومان بود. او پاک زيست و پاک مرد و پاک در جوار رحمت ربش آرميد.»

شرايط لاريجانی ها نيز از برخی جهات با خاتمی ها مشابه است چه اينکه آنها نيز فرزند فقاهت و مرجعيت هستند. ريشه لاريجانی ها به روستای «پردمه» لاريجان در ۷۰ کيلومتری شهر آمل برمی گردد. آنها فرزندان مرحوم آيت الله العظمی ميرزا هاشم آملی از اصوليون سرشناس هستند که خود از شاگردان ميرزای نائينی بود و شاگردانی همچون ناصر مکارم شيرازی، عبدالله جوادی آملی، حسن حسن زاده آملی، محمدی گيلانی، شهيد مفتح، محقق داماد و محمد يزدی از محضرش استفاده کرده اند. زندگی در نجف و قم و آشنايی توامان با زبان های فارسی و عربی و حضور در کنار پدری مجتهد، پسران را به علم و دين علاقه مند کرد. البته اين پنج برادر همگی از تحصيلات حوزوی در کنار تحصيلات دانشگاهی شان برخوردارند و به جز باقر و فاضل که به مقطع مقدماتی اکتفا کردند، ديگر برادران تا سطح و خارج، تحصيلات حوزوی خود را ادامه دادند. اما ارتباط با حوزه تنها به بعد علمی زندگی برادران لاريجانی محدود نماند و سيطره آن به حوزه زندگی خصوصی شان نيز کشيده شد. کمااينکه لاريجانی ها همچون فرزندان امام، داماد خانواده های مشهور روحانی شدند و دخترانی از شاگردان پدر را برگزيدند. پدر که با دختر آيت الله العظمی حاج سيدمحسن اشرفی ازدواج کرد و اما پسران، علی با دختر استاد شهيد مطهری وصلت کرد، صادق داماد آيت الله العظمی وحيد خراسانی و باقر نيز داماد آيت الله حسن زاده آملی شد. متقابلاً مصطفی محقق داماد - از فقهای نزديک به اصلاح طلبان - هم با دختر استاد خود ازدواج کرد و داماد خاندان لاريجانی شد. اگرچه حضور همزمان سه برادر لاريجانی در مراسم توديع و معارفه «آقا صادق» چشمگير به نظر می رسيد، اما جامعه ايران هنوز ياد ديدارهای اصلاح طلبان مجلس با سيدمحمد خاتمی را در ذهن دارد. محمدرضا در آن مقطع اگر رئيس مجلس نشد اما در جايگاه نايب رئيس اول، خاتمی ها را در سطح اول مديريت کشور نشان داد. آنها برعکس لاريجانی ها، با سيل حملات محافل صاحب قدرت مواجه بوده و هستند اما در ميان بخش های مختلفی از جامعه و نيروهای سياسی دارای نفوذی غيرقابل انکار هستند. علی لاريجانی سومين پسر لاريجانی ها اما در وصف حضورشان در قدرت اين گونه گفته است؛ «فرزندان حوزه و مرجعيت هستيم که بر حسب اتفاق وارد کار اجرايی شده و گمراه شده ايم.»


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016