چهارشنبه 5 اسفند 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

جندالله و بلوچستان: پايان کدام مسئله؟ الف. حسين بر

بلوچستان در جنوب شرقی ايران بفاصله چندهزار کيلومتری تهران واقع است. آنجا چه گذشته، چه می گذرد و چه خواهد گذشت برای بسياری چندان روشن نيست. اما شايد رفتار رژيم جمهوری اسلامی در چند ماه گذشته تصور بيرحمی و شقاوت رژيم را در بلوچستان برای بسياری آسانتر کرده باشد. اگر رژيم جمهوری اسلامی در تهران، جائی که دستری به ارتباطات و رسانه ها بسيار راحت تر است، وقايع کهريزک را آفريد و از دروغ و شکنجه و تجاوز و سرکوب هيچ دريغ نکرد چه کسی می تواند مانع رژيم برای عمليات بسيار بيرحمانه تری در بلوچستان بشود. رژيمی که افرادش فرزند کروبی را تهديد به تجاوز می کند و خواهرزاده موسوی را در روز روشن ترور می کند تصور می کنيد در آنگوشه کشور آنها جه جهنمی برای مردم بپا کرده است. رژيمی که شيعه شريعتمداری، منتظری، خاتمی، کديور و سروش و ديگران برايشان قابل تحمل نيست چگونه می تواند نسبت به سنی بودن عطوفت نشان بدهد ؟ و صد البته چگونه می تواند بهاييان و يهوديان و ديگر مذاهب را تحمل کند؟ اگر کسی ابعاد وحشت و بيرحمی را در تهران، اصفهان، شيراز، مشهد، تبريز و يا هر کجای ديگر ايران تجربه کرده است می تواند حدس بزند که بر سر هم وطن بلوچش در آن گوشه کشور چه گذشته است وچه می گذرد.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


در آنجا سالهاست مردم شعله نفرت انگيز جنگی را که رژيم جمهوری اسلامی به ارمغان آورده است با پوست و خونشان تجربه کرده اند اما جنگی که ابعادش صرفا به گلوله محدودنبوده است بلکه همه عرصه های زندگی ايدئوژيکی، فرهنگی،مذهبی، اداری، اقتصادی و امنيتی را دربر گرفته است. در آنجا رژيم با چکمه پوشان سپاه و نيروها انتظامی اش، با مديران متکبر و از مرکز فرستاه اش، با ايدئولوگهای دشمن تراشانه و امام دارانه اش، مردم را در کشورشان و خانه اشان به "بيگانگان" ی تبديل کرده است که روح و ذهنشان پريشان و قلبشان جريحه دار و آکنده از کينه و نفرت شده است. خاک آنجا را رژيم اين گونه آبياری کرده است که در آن درخت جند الله امکان رويش داشت و دارد. جند الله در شرايطی بوجود آمد که وسعت و عمق بيرحميها، سر کوبها، تحقيرها، محروميتها، حق کشيها و تبعيضات همه جا را پر کرده بود.جند الله بيان روح سر خورده، بيگانه شده و واکنش نيرويی است که در بيداری خويش انبان نفرت رژيم را ربوده و آن را بصورت سلاحی بر عليه رژيم بکار می برده است.
اما اگر ما خود را اينقدر به ديکتاتوری شرايط و جبر تاريخ بچسبانيم و همه کس و هرگروه را بسادگی به عروسکان رقاص اوضاع تنزل دهيم ديگر جائی برای انتقاد از هيچ کس و هيچ جريانی و سياستی باقی نگذاريم. اين ميتواند همانقد که در مورد استالين و هيتلر و جمهوری اسلامی صدق می کند در مورد گروهای ديگر مانند طالبان، القاعده و هرگروه ديگری با هر نوع خصوصيتی منجمله جند الله نيز صادق باشد. از اينجهت من از اين دام تنگ تاريخ می گريزم و در پهنه ای وسيعترو باامکان انتخاب به جريان جند الله با انتقاد جدی بر خورد می کنم.
عمليات خود کشی، انفجار های کور، شيعه ستيزی و زابلی ستيزی واکنش های است که جند اله از خود رژيم فرا گرفته بود وبنوعی آنها را بر عليه رژيم با همان بی رحمی تکرار می کرد . چنين حرکت هائی مسلما نمی توانست شادمانی و يا کمترين حمايت نيروهايی را جلب کند که همبستگی و وحدت مردم و تقويت روحيه دموکراتيک برايشان اساسی بود. با روشهای بيرحمانه با بيرحمی رژيم جنگيدن وقتی که به مرزهای افراطی می رسد که تقسيم بندی مردم به "ما" و "ديگران" با تقسيم بندی مردم به حشرات خوب وبد يکسان می شود. وقتی که سعی می شود با مفهومی ذات گرايانه دشمنی بين شيعه و سنی، بين زابلی و بلوچ، بين بومی و بيگانه ابدی و مقدس بحساب آيد آنگاه مفهوم انسانيت از محتوايش تهی و شرايط به مرحله خطر ناکی می رسد. با چنان ساستهايی مبانی دموکراتيک و اخلاقی ناتوان و برای مقابله با رژيمی که برای حفظ و دوام خويش به هر نوع اخلاق انسانی پشت کرده است بی معنا می شوند. جند الله دست به انتخاب نادرستی زد که در آن روح بشری قربانی کوتاه بينی عاطفی و فرقه ای شد.
با دستگيری عبدالمالک ريگی ريشه های ستم، بيرحمی ، بی عدالتی، تبعيض، فقر و بيکاری در آنجا نمی خشکد و از همين جهت شرايط برای ادامه فعاليتهای جند الله بهمين صورت و يا جنداللهی ديگر همچنان باقی خواهد ماند. قبل از آن که شرايط به فجايع دردناکی ختم شود و موج نفرتهای قومی و مذهبی به پاکسازيهای خونين منجر شود و شرايط را برای ورود نيروهای بنياد گرای افراطی فراهم کند لازم است همه ايرانيان دموکرات، ليبرال و آزاديخواه با حساسيت بيشتری به مسائل بلوچستان بنگرند. همبستگی با مردم بلوچ و دفاع ازحقوق اوليه اشان به آنها اطمينان می دهد که مردم ايران مردم رژيم نيستند و اين بمعنای پاره کردن بندهای تفرقه افکنانه ونفرت انگيزی است که رژيم در آنجا بوجود آورده است و جندالله بشيوه ای ديگر و با موقعيتی مظللومانه همين شيو ه ها را در مقابل رژيم بکار بسته است. در آنصورت است که برای مردم بلوچ راحت تر خواهد بود که دست به انتخابی انسانی تر، عاقلانه تر، غير فرقه ای تر و دموکرتيک تر بزنند.
نکته آخر اين است که گويا رژيم هم اکنون با لحنی پيروزمندانه و آميخته با تهديد بمبارانهای ايدئوژيکی و سياسيش را شبانه روزی از طريق راديو و تلويزيون در بلوچستان شر وع کرده است. وممکن است در روزهای آينده رژيم در بلوچستان بدستگيری، شکنجه و اعدام و نمايش های تلويزيونی وسيعی دست بزند که ميتواند شامل عبدالماک ريگی نيز بشود. پيشاپيش بايد از حقوق همه اين زندانيان سياسی و ديگر زندانيان سياسی ايرانی، صرف نظر از اين که ما سياست شان را قبول داشته باشيم يا نداشته باشيم، که هم اکنون و درهر کجای کشور از حقوق اوليه بشری خويش محرومند بايد دفاع نمود.

الف. حسين بر
لندن ۲۳/۲/۲۰۱۰


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016