سلطنه رضائی، مادر فرزاد کمانگر، معلم زندانی: در مقابل زندان ها کفن بپوشيم، روز

kawe.qoraishy(at)gmail.com

کاوه قريشی - فرزاد کمانگر، معلمی که از ۴ سال پيش در زندان به سر می برد و حکم اعدام قطعی دارد، برای ابراز همبستگی با کارگران و در اعتراض به فشار بر معلمان، به اعتصاب غذايی دو روزه به مناسبت اول ماه مه روز جهانی کارگر و ۱۲ ارديبهشت روز معلم، دست زده است. سلطنه رضائی، مادر فرزاد کمانگر در مصاحبه با روز، از وضعيت فرزندش وعلاقه او به شغل آموزگاری سخن گفته است. وی با بغض و گريه، روز معلم برا ه فرزند محکوم به اعدامش و معلمان تبريک گفته و پيشنهاد کرده است: " همه باهم مقابل زندان، دادگاه و ديگر نهاد های دولتی کفن بپوشيم و اعتصاب کنيم. حاضرم مقابل گلوله هايشان بايستم و کشته شوم. خون ما از خون دانشجويانی که در خيابانهای تهران کشته شدند رنگين تر نيست."

مصاحبه "روز" با سلطنه رضائی، مادر فرزاد کمانگر در پی می آيد.

امروز روز معلم است و فرزاد کمانگر به عنوان يک معلم نمونه سالهاست که درزندان به سر می برد و با حکم اعدام. او در بيشتر نامه هايش بر نقش معلمان در جامعه تاکيد دارد. به عنوان مادر فرزاد بگوييد چه شد که او تصميم گرفت معلم شود؟

فرزاد در شرايطی سخت درس خواند و معلم شد. پسرم با اميد به آينده بهتر و آرزوهای بزرگ به دانش آموزانش درس می داد. او می خواست دانش آموزان را برای خدمت به جامعه و همنوعانشان پرورش بدهد. فرزاد ۱۳ سال معلمی کرد. عشق او به آموزگاری چيزی بيش از وظيفه ای بود که هر معلم ديگر ممکن است در قبال دانش آموزانش احساس کند. او برای بچه ها پدری می کرد. فرزاد بدون اينکه مرتکب جرمی شده باشد، بدون اينکه مدرکی عليه اش وجود داشته باشد دستگير و به اعدام محکوم شده است. من مادر معلمی هستم که ۱۳ سال پای تخته سياه، گچ خورده و به فرزندان سرزمين مان درس انسانيت و نوعدوستی داده است. معلمی از نظر من و از نظر تمام دنيا نه تنها جرم نيست بلکه افتخار است. آموزش انسانيت به فرزندان جرم نيست.

آقای کمانگر چه جايگاهی ميان مردم و دانش آموزانش داشت؟
فرزاد چه وقتی معلم بود و چه پيشتر از آن، ميان مردم محبوب بود؛او خوش خلق و خوش رفتار بود. اخلاق و رفتار انسانی اش قابل ستايش بود. از روزی که پسرم را به زندان انداخته اند محبوبيت او در ميان مردم افزايش يافته است. دانش آموزان فرزاد مرتبا سراغ معلمشان را می گيرند. آنها هنوز اميدوارند روزی معلمشان برگردد و به آنها درس بدهد. دانش آموزان شيفته منش انسانی فرزادند. پسرم حقوق معلميش را قبل آنکه آن با مادر پير خود قسمت کند، با دانش آموزانش قسمت می کرد. رفتار فرزاد با دانش آموزان طوری بود که وی را پدر دوم خود تلقی می دانستند.

فرزاد در نامه های خود، از دانش آموزی به نام ميديا سخن می گويد. چرا؟
عشق فرزندم به دانش آموزانش فوق العاده زياد بود. روزی فرزاد داشت از روستای نزديک روستای خودمان می گذشت که دانش آموزشی را ديد که بيرون خانه شان نشسته و به دليل فقر شديد خانواده اش چيزی برای خوردن پيدا نکرده و گرسنه بود. پسرم با ديدن وضعيت اسفبار دانش آموزش، وعده غذايی را که برای ناهارش همراه داشت به آن دختر کوچک که اسمش ميدياست داد. ميديا هم صورت معلمش را بوسيد و با خوشحالی به خانه برگشت. ميديا کمتر به مدرسه می آمد چون پدری خشن داشت. روزی ميديا سر کلاس درس حاضر نمی شود. وقتی فرزاد سراغش را می گيرد، همکلاسی هايش او را از خودسوزی و مرگ مادر ميديا مطلع می کنند. از آن روز، فرزاد برای ميديا هم پدر بود و هم معلم. به خاطر شرايط ويژه ميديا، فرزاد او را از همه دانش آموزانش بيشتر دوست داشت. اين گونه بود که ميديا به بخش جدا ناشدنی از وجود فرزاد تبديل شد. به خاطر همين مهربانی و رفتار انسانی فرزاد، دانش آموزانش به شدت به او علاقمندند و حتی بيشتر از من نگران سرنوشت معلمشان هستند.

با فرزاد ملاقات داريد؟
يک سال است که با فرزندم ملاقات حضوری نداشته ام. اما فرزاد از هرفرصتی در زندان استفاده می کند و تلفنی با من تماس می گيرد. وی در تمام اين مدت به من روحيه داده است. او مريض است، با اين حال مسئولان زندان حاضر نيستند وی را برای مداوا به خارج از زندان منتقل کنند. تنها چيزی که هنوز فرزاد و ما را سرپا نگه داشته، روحيه قوی و اراده پولادين فرزندم است.

آيا برای برقراری دوباره ملاقات، شما يا وکيل فرزاد اقدام قانونی صورت داده ايد؟
ما به دادگاه مراجعه کرده ايم اما بدون آنکه دليلش را به ما اعلام کنند اجازه ملاقات نمی دهند.آقای خليل بهراميان، وکيل پرونده پسرم نيز تلاش زيادی کرد اما به نتيجه نرسيد. برای مدت طولانی به بهانه گم شدن پرونده، اجازه دسترسی وکيل به پرونده را نيز ندادند.

امروز روز معلم است، شما چه پيامی برای فرزندتان و ديگر معلمان داريد؟
اين روز را به فرزند در بندم و به همه معلمان تبريک می گويم. از تمام معلمان می خواهم از حقوق خودعقب نشينی نکنند و پيگير خواسته های انسانی خود باشند. معلمی شغل مقدسی است. فرزاد تنها پسر من نيست، او فرزند يک ملت است. معلم تنها متعلق به خانواده اش نيست. معلم فرزند تمام ملت است.

از مردم و به ويژه از مادران برای بهبود وضعيت فرزاد و ديگر زندانيان چه انتظاری داريد؟
من با اين تن مريضم، با اين روح بيمار و زخم ديده ام از تمام مادرانی که فرزندانشان بازداشت، زندان و يا اعدام شده، تقاضا دارم همه باهم مقابل زندان، دادگاه و ديگر نهاد های دولتی کفن بپوشيم و اعتصاب کنيم. حاضرم مقابل گلوله هايشان بايستم و کشته شوم. خون ما از خون دانشجويانی که در خيابانهای تهران کشته شدند رنگين تر نيست. نمی دانم تا کی بايد با چشمان پر از اشکم انتظار فرزندم را بکشم. می خواهم از تمام مسئولان بپرسم: آيا زندانی کردن و اعدام فرزندان اين سرزمين، رافت اسلامی و پايبندی به اصول اسلام است؟ حاضرم برای اثبات بی گناهی پسر معلمم مقابل همان اسلحه ای قرار بگيرم که دانشجويان با گلوله آن کشته شدند. می خواهم که مادران داغدار به فرزندانشان افتخار کنند، همانگونه که من به فرزندم افتخار می کنم.