دوشنبه 13 اردیبهشت 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

جعفر پناهی رشته‌های رژيم را پنبه کرده‌است، رضا علامه‌زاده

رضا علامه‌زاده
دستگيری جعفر پناهی جشنواره‌های جهانی فيلم را از ميدان بهره‌برداری مزورانه برای مقامات سينمائی جمهوری اسلامی به عرصه‌ای برای دادخواهی هنر از بی‌دادگران رژيم اسلامی بدل کرده‌است. به‌راستی که جعفر پناهی با بندی‌کردن تن خويش رشته‌های دو دهه بهره‌برداری ناحق از سينمای ايران در جشنواره‌های جهانی فيلم را يک‌تنه پنبه کرده‌است

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


بر کسی پوشيده نيست که رژيم فرهنگ ستيز جمهوری اسلامی ايران در دو دهه گذشته عليرغم سانسور همه جانبه و کنترل بی‌چون و چرای شکلی و محتوائی محصولات سينمائی ايران چه بهره‌ها که از خلاقيت سينماگران ايران نبرده است؛ همان سينماگرانی که به اعتبار ناميرائی هنر و تکيه بر ميراث پر ارج هنر ايرانی در کليت آن، و هنر سينمائی که تخمه اش در يک دهه پيش از انقلاب بهمن ۵۷ کاشته شده بود جلوه هائی درخشان از فيلم‌های سينمائی را در سطح جهانی به نمايش گذاشتند.

در دو دهه گذشته سينمای هيچ کشوری حتی کشورهائی که صنعت توليد فيلم‌های سينمائی‌شان چندين برابر سينمای ايران است در هيچ جشنواره هنری معتبری موقعيتی مشابه سينمای ايران نداشته است. اين اعتبار چشمگير به چشم من، همانطور که در مقالات ديگری در جاهای ديگر نوشته‌ام، در درجه اول به خاطر باروری نطفه‌ای است که در بيش از يک دهه پيش از وقوع انقلاب، بويژه از طريق تلويزيون ملی ايران و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، در بطن فضای هنری کشور کاشته شد. اين نطفه پيش از آنکه به درستی به بار بنشيند با گسست انقلاب مواجه شد که جلوه‌گری آن را نزديک به يک دهه به تاخير انداخت.

در پايان دهه اول انقلاب وقتی جهان برای دهسال متوالی جز اخبار اعدام و زندان و گروگانگيری از ايران نشنيده بود و دنيای سينما از سينمای ايران پس از انقلاب سال‌ها بی‌خبر مانده بود تصوير شريف کودکی که برای نجات دوست همکلاسی‌اش از تنبيه آموزگار با اينکه نمی‌دانست "خانه دوست کجاست" با چشمانی نگران از اين روستا به آن روستا به دنبال خانه دوست می‌دويد تاثير شگرفی در اذهان سينمادوستان جهان بر جا گذاشت. درهای جشنواره‌ها به روی يک سينمای انسانی که اين بار از زندگی روزمره و با زبانی به سادگی خود زندگی حرف می‌زد باز شد و رژيم سانسورگر اسلامی اين گنج باد آورده را در هوا قاپيد و نزديک به دو دهه از دستاورد شريف نازک خيال‌ترين فيلمسازان ايرانی که توانسته بودند در مشکل‌ترين شرائط سانسور راهی برای ساختن فيلم‌های ارزشمند خويش بيابند به ناحق بهره برد. برخی از اين فيلمسازان برای حفظ موقعيت جهانی، و به خطر نيانداختن روند فيلمسازی و حضور در جشنواره‌های جهانی، گاهی زبان به تائيد و حتی تمجيد از مقامات رسمی سينمای ايران و راه و روش سانسورگرايانه آنان گشودند و با پشت پا زدن به سرمشق شخصيت اصلی فيلم خويش ديگر به اين که "خانه دوست کجاست" نيانديشيدند.

در روند همين آفرينش و کنش و واکنش بود که چهره‌های معترض هم سر بر آوردند؛ چهره‌هائی که به شخصيت‌های انسانی قصه‌های خويش باور داشتند و راه و رسم انسانی تافته در سينمايشان را از زندگی روزمره خود جدا نمی‌انگاشتند. در راس اين چهر‌ه‌های نوين در سينمای ايران بايد از جعفر پناهی نام برد که حالا ماه‌ها از دستگيريش در ايران اسلامی می‌گذرد و نامدارترين سينماگران جهان به دفاع از او به صدا در آمده‌اند؛ سينماگرانی در سطح و اندازه‌ی جيم جارموش، اسکورسيزی، مايکل مور و اوليور استون.
دستگيری جعفر پناهی جشنواره‌های جهانی فيلم را از ميدان بهره‌برداری مزورانه برای مقامات سينمائی جمهوری اسلامی به عرصه‌ای برای دادخواهی هنر از بيدادگران رژيم اسلامی بدل کرده است. به راستی که جعفر پناهی با بندی کردن تن خويش رشته‌های دو دهه بهره‌برداری ناحق از سينمای ايران در جشنواره‌های جهانی فيلم را يک تنه پنبه کرده است.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016