نامه مهدی کروبی به آيت الله موسوی اردبيلی: قوه قضائيه به عنوان ابزار حاکميت و نهادهای نظامی و امنيتی تبديل شده است، سحام نيوز
- متاسفانه برخی نمايندگان مجلس به عنوان پياده نظام چکمه پوشان ايفا نقش ميکنند
سحام نيوز: مهدی کروبی در نامه ای به آيت الله العظمی موسوی اردبيلی با انتقاد شديد از شرايط حاکم بر قوه قضائيه و مجلس و دولت گفت: متاسفانه برخی نمايندگان مجلس به عنوان وکيل الدوله و نماينده نهادهای امنيتی و نظامی و "پياده نظام چکمه پوشان" ايفای نقش ميکنند.همچنين قوه قضائيه به عنوان ابزار حاکميت و نهاد های امنيتی و نظامی تبديل شده است و هيچ زمانی به اندازه اکنون نيروهای نظامی و امنيتی در دستگاه قضا حضور نداشته اند و از طرف ديگردستگاه قضا نهادی برای ايجاد ارعاب و بازداشت تبديل شده است. رئيس دولت ايران با رفتارهای عجيب وغريب و منحصر به فرد و عطشی که برای سفر خارجی دارد موجب تحقير ملت ايران در دنيا شده است.
کروبی در پاسخ به ۱۷۵نماينده مجلس که خواستار بازداشت وی و آقای موسوی شده بودند گفت:"کسی که وارد اين صحنه ها شد اين تهديدها برايش ارزش ندارد."
ايشان همچنين در بخشی ديگر از نامه در خصوص برخورد با دراويش گفت: "بسياری از دراويش را با تهمت و افتراء بازداشت و احکام سنگينی برايشان صادر می کنند."
مهدی کروبی همچنين رفتار سخيف برخی جريانات خاص با آثار و انديشه های امام خمينی را محکوم و افزود:" آراء و انديشه های امام خمينی بر اساس سليقه و مصلحت خودشان مطرح ميشود. چرا درباره فرمان هشت ماده ای امام يا تحمل نقد و انتقاد ايشان برای اداره حکومت حرفی نميزنند؟"
به گزارش خبرنگار سحام نيوز، متن کامل اين نامه بدين شرح است:
بسمه تعالی
حضرت آيتالله العظمی حاج سيد عبدالکريم موسوی اردبيلی
با سلام و احترام
در روزگار سختی به سر میبريم و میدانم که حضرتعالی بهتر از من نسبت به شرايط آگاه هستيد و بارها شنيدهام که با بيان مطالبی متفاوت نگرانیهای خودتان را مطرح کردهايد. اين روزها حتی بسياری بهعنوان مأمن و پناهگاه به منزل شما مراجعه کردهاند و از برخوردهايی که با عزيزانشان میشود با شما سخن گفتهاند و البته میدانم که حضرتعالی نيز بسيار از اين شرايط ناراحت شده و اقداماتی را برای پيگيری قضايا داشتهايد. مطلع شدهام در اين راستا ديدارهايی داشتهايد و به گفتوگو برای حل قضايا پرداختهايد. با اطلاع از اين شرايط تصميم بر آن گرفتم تا از جايگاه يکی از دلسوزان اين نظام و کشور با نگارش نامهای نگرانیهايم را با شما در ميان گذارم.
آنچه که موجب شد حضرتعالی مخاطب نامه اينجانب قرار گيريد، تلاشهايتان برای شکلگيری نظام در کنار بنيانگذار آن و نقش مهمتان در استقرار نظام بهعنوان يکی از اعضای شورای انقلاب، اولين دادستان کل کشور، رياست قوه قضائيه و ديوان عالی کشور پس از شهيد بهشتی و حضور در جايگاه امامت جمعه تهران برای سالهای متمادی و مهمتر از همه وداع با قدرت برای رونق بخشيدن به حوزههای علميه بوده است که همگی بهخصوص قرار گرفتن در جايگاه مرجعيت ايجاب میکند که از يک طرف به عنوان وظيفه شرعی و از طرف ديگر احساس مسووليت نسبت به نظامی که هم در استقرار و هم تثبيت آن نقش موثری داشتهايد، برای عبور از فضای فعلی و نجات کشور از طريق انتقال واقعيتهای جامعه به بزرگان نظام رسالت خويش را بهمنظور برونرفت از فضای فعلی ايفا نماييد، همچنانکه تاکنون نيز عليرغم همه محدوديتها در اين عرصه تلاش نمودهايد.
جناب آقای موسوی اردبيلی؛ طبيعی است که هر کشوری همواره با فراز و نشيبهايی روبهرو است ولی شرايط حساسی که اکنون کشور ما در آن قرار گرفته است موجب شده است که يکی از استثنايیترين وضعيتها را در طول تاريخ با آن مواجه باشيم که بعنوان نمونه به مواردی از آن در عرصههای مختلف اشاره مینمايم.
۱- قانون اساسی بعنوان ميثاق شهروندان و ادارهکنندگان جامعه که بايد سرلوحه و منشور محکمی برای اداره جامعه تلقی شود و روابط نهادهای حاکميت با يکديگر و همچنين حاکميت با شهروندان را تنظيم نمايد. بر همين اساس رئيسجمهور و نمايندگان در بدو تصدی خود سوگند ياد مینمايند که پاسدار و حافظ آن بوده و برای اجرای آن تلاش نمايند که امروزه به بوته فراموشی سپرده شده و صحبت از قانون اساسی بهويژه فصل مربوط به حقوق ملت در نظر حکومتگران به ذنب لايغفری تبديل شده است. چه بسيار از نخبگان ملت به دليل بحث از اين اصول، آزادی آنها سلب و به زندان افتادهاند و يا حقوق آنها به نحوی محدود شده است که از خدمت به کشور در عرصههای مختلف به بهانه عدم صلاحيت محروم گرديدهاند. متاسفانه ادارهکنندگان کشور به جای توجه به قانون اساسی و برنامهريزی براساس نظرات کارشناسی و تخصصی با تصميمات خلقالساعه و استفاده از رمالی و جادوگری و به مسخره گرفتن مقدسات دينی که جز از آسيب ديدن بنيانهای دينی و معنوی جامعه ارمغانی نداشته، بزرگترين هزينه را بر کشور، شهروندان و دين روا داشتهاند.
۲- مهمترين رهاورد انقلاب اسلامی ما خط بطلان کشيدن بر استبداد ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی و حاکميت مردم بر سرنوشت اجتماعی خودشان بوده است که در اصلیترين شعار انقلاب «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» متبلور بود. متاسفانه برخلاف آنچه که مشی عملی بنيانگذار نظام بود، يعنی حکومت بر قلوب مردم، با سلب بديهیترين آزادیهای مشروع شهروندان و ايجاد جو امنيتی و پليسی در جامعه، آرامش از جامعه سلب شده است به نحوی که شهروندان بهخصوص قشر آگاه، نخبگان و دانشگاهی و بدون اغراق همه اقشار جامعه در بدترين وضعيت روحی و روانی و بدون اميد به آينده خود و فرزندانشان گذران زندگی مینمايند.
متاسفانه نمايندگان مجلس شورای اسلامی که به تعبير حضرت امام (ره) میبايست در راس امور بوده و از انحراف کشور از مسيری که قانون اساسی ترسيم نموده جلوگيری نمايند، باتوجه به سازوکارهايی که در جهت فرمايشی شدن انتخابات توسط شورای نگهبان اعمال شده است، به جز گروه اندکی از نمايندگان اصلاحطلب و اصولگرای منصف که با درک واقعی از شرايط جامعه دلسوزانه نظرات خود را ابراز مینمايند، بهعنوان وکيل الدوله و نماينده نهادهای امنيتی و نظامی و پيادهنظام چکمهپوشان در ايجاد اين فضا، خود نقش موثری را ايفا مینمايند. قوهقضائيه که بايد بهعنوان قوهای مستقل براساس تصريح قانون اساسی پشتيبان حقوق و آزادیهای مشروع شهروندان باشد و به صورت بيطرفانه براساس اصل بيطرفی دادرس به فصل خصومت پرداخته و در پروندههايی که يک طرف آن حاکميت است با حضور هيات منصفه و به صورت علنی به اتهامات سياسی و مطبوعات رسيدگی نمايد، که فلسفه آن اين است که هيات منصفه که نمايندگی افکار عمومی را برعهده دارد درخصوص مجرميت يا عدم مجرميت و استحقاق تخفيف مجازات يا عدم استحقاق اظهارنظر نمايند، به عنوان ابزار حاکميت و نهادهای نظامی و امنيتی تبديل شده است. تا جايی که با کمال تاسف رئيس قوهقضائيه به عنوان قاضی القضات، وظيفه خود را دفاع تمام قد از دولت میداند و به آن افتخار مینمايد، غافل از آنکه قانون اساسی تمامی شهروندان حتی شخص رهبر را در مقابل قانون مساوی اعلام کرده است. حال اگر رسالت قوهقضائيه دفاع تمام قد از دولت است، پس شهروندان اين کشور که مورد ظلم و اجحاف حکومت واقع میشوند دعوای خود را بايد به کجا ببرند.
جای تاسف است که در شرايط فعلی هيچ مرجع قضايی که پناهگاه مردم باشد وجود ندارد، گويی که دستگاه قضا تنها شکل نمادينی است که عنوانی از آن باقی مانده و قرار نيست که مسوولانه و بدون دخالت گرايش سياسی به بررسی مسائل پس از انتخابات بپردازد. حضرتعالی که از آغاز انقلاب تا پايان دوران حضورتان در سمتهای حکومتی در دستگاه قضايی حضور داشتيد به خوبی میدانيد که هيچ زمانی به اندازه اکنون نيروهای نظامی و امنيتی در دستگاه قضا حضور نداشتهاند به طوری که اختيارات اين قوه را محدود يا سلب کنند. هانطور که آگاه هستيد در حوادث پس از انتخابات تعداد بسياری از نيروهای انقلابی و شهروندان تنها به خاطر اعتراض به نتيجه انتخابات بازداشت شده و يا کشته و مجروح شدند و توسط نيروهای بسيج و لباس شخصیها بسياری از اموال مردم تخريب شد و البته اين روند هنوز ادامه دارد و هر روز بسياری از نيروها احضار و بازداشت میشوند.
به گفته برخی از کسانی که آزاد میشوند بازجوها میگويند که تعيين حکم در اختيار آنها و نهادهای ديگر است و قاضی و دستگاه قضايی در اين باره تصميم گيرنده نيست و اکنون به جای آنکه دستگاه قضايی تامينکننده امنيت مردم باشد به نهادی برای ايجاد ارعاب و بازداشت تبديل شده است. شما شاهد وضعيت مطبوعات، دانشگاهها، روحانيون و گروههای سياسی و صنوف مختلف هستيد که در خفقان و فشار قرار دارند. برخوردهايی با تعدادی از دراويش صوفی، شيعه اثنی عشری که جزو شهروندان ايران هستند و از حق زندگی در کشور برخوردارند، میشود و به آنها اجازه داده نمیشود که حتی مراسمهای مذهبیشان را برگزار کنند و با تهمت و افترا بسياری از آنها را بازداشت کرده و احکام سنگينی برايشان صادر میکنند. آخر اين چه دستگاه قضايی است که به جای دفاع از مردم اعم از همه گروهها و اقليتهای دينی، مذهبی و قومی به موازات ديگر نهادها، با آنها برخورد امنيتی و پليسی میکند؟
۳- شما جزو نزديکترين ياران حضرت امام هستيد و از نزديک با آرا و انديشههای ايشان آشناييد. همانطور که میدانيد حضرت امام سرمايهای هستند که با انگشت تدبير و با جايگاه علمی و معنویشان توانستند اين انقلاب را به پيروزی برسانند، ايشان ۱۵ سال برای به ثمر رسيدن اين انقلاب تلاش و مبارزه کرده و در حالی که از وطن دور بودند اين نهضت را رهبری کردند. ۱۰ سال در درون اين نظام حضور داشتند و اکنون ۲۱ سال از رحلت ايشان میگذرد. اما متاسفانه در طول اين سالها به جای آنکه از مواضع و انديشههای ايشان به صورت جامع سخن گفته شود تا نسل جديد با انديشههای وی آشنا گردند، متاسفانه از سوی جريانی خاص به صورت گزينشی و بدون توجه به شان نزول سخنان مواضع، آرا و انديشههای امام خمينی براساس سليقه و مصلحت خودشان مطرح میشود. مصيبتبارترين مسالهای که اخيرا مطرح شده است و برای اولين بار چنين روندی را شاهد بوديم، اينکه در روزهای اخير دادستان محترم تهران برای توجيه اقدام تشکيلات قضايی در رابطه با اعدام ۵ نفر از شهروندان ايرانی و در پاسخ به مواضع کانديداهای معترض انتخابات و بهويژه در رد سخنان نخستوزير زمان امام به سال ۶۷ اشاره کرده و اعلام میکند که چرا آقای موسوی در آن زمان به اعدامهايی که با حکم حضرت امام صورت گرفت اعتراض نکردند. ايشان همان حرفی را میزند که دشمن میگويد. تاکنون کسی در اين باره اين گونه حرف نزده است، چرا که تاکنون هيچگاه ريز آن قضايا بررسی نشده و چرايی آن مشخص نيست و هنوز ماجرا در ابهام قرار دارد و معلوم نيست که تا چه اندازه امام در اين ماجرا دخالت داشتهاند و به نظر میرسد که ايشان برای توجيه عملکرد فعلی دستگاه قضايی در اين شرايط چنين مسائلی را بيان میکند. اگرچه هدف اصلی وی از اين صحبتها تهديد متعرضين به روش حکومتداری آقايان است اما غافل از آنکه کسی که وارد اين صحنهها شده اين تهديدها برايش ارزشی ندارد و هراسی در ادامه مسير و هدف به خود راه نمیدهد.
جای شگفتی است که هيچگاه از سوی اين آقايان درباره بعد رحمانی، بخشش، قانونگرايی و دقت در حفظ حقوق شهروندی که امام نسبت به آن تاکيد داشتند سخنی گفته نمیشود؟ چرا کسی درباره فرمان ۸ مادهای حضرت امام که در آن شرايط تدوين شد حرفی نمیزند؟ حضرتعالی به خوبی در جريان برخوردی که حضرت امام با نگارنده نامه اهانتآميز و تند نسبت به ايشان که از سوی يک پيرمرد روحانی نوشته شده بود، آگاهيد. شما در آن زمان رئيس ديوان عالی کشور بوديد. حتما يادتان هست که در همان زمان وقتی امام در جريان متن نامه قرار میگيرد به شما توصيه میکنند که مبادا با نويسنده نامه برخوردی شود و تاکيد میکنند که حرمت نويسنده نگاه داشته شود. چرا هيچگاه از اين موضوع حرفی زده نمیشود که وقتی حضرت امام شنيدند که برای يکی از مسوولان شنود گذاشتهاند به شدت ناراحت شدند و گفتند که بايد فردی که اين کار را انجام داده است را شلاق بزنند؛ چرا از اين نمیگويند که امام میفرمود اگر کسی به صورت يک زندانی سيلی بزند بايد مجازات شود؛ چرا از تاکيدی که امام برای رعايت حقوق شهروندان داشتند و تذکراتی که در اين باره به مسوولان میدادند حرفی زده نمیشود. چرا از اينکه حضرت امام دستوری مبنی بر عزل يک قاضی به علت تخلفی که کرده بود دادند و حتی گفتند که او مجازات شود چيزی گفته نمیشود چرا از سعه صدر و تحمل نقد و انتقاد ايشان برای اداره حکومت سخنی نمیگويند.
چرا نمیگويند فردی که توسط ديگری شکنجه شده بود و مضروب بود وقتی که فرد شکنجه شده ضارب را دستگير میکند و ضارب در اختيار اوست امام میفرمايند که تو گرچه توسط اين شخص شکنجه شدهای ولی حق هيچگونه برخوردی با او نداری و او را بايد به دستگاه قضايی بسپاری تا دستگاه قضا برای او حکم صادر کند.
بنابراين خوب است که اگر مواضع امام گفته میشود مواضع واقعی ايشان با ذکر زمان و شان نزول گفته شود تا شناخت واقعی نسبت به وی در اذهان جامعه نقش ببندد.
۴- يکی ديگر از مواردی که اين روزها موجب تاثر جامعه شده است تخريب چهرههای انقلابی و سرمايههای نظام است. کاملا مشهود است جريانی که انديشه امام را برنمیتابد چنين با خشونت به ياران نزديک حضرت امام میتازد و حتی بيت امام و چهرههای بزرگ و انقلابی يورش میبرند و تخريب میکنند. آيا پس از گذشت سی و يک سال از پيروزی انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی بايد اينگونه از زحمات و تلاشها و ايثارگریها کسانی که خدمت کردهاند قدردانی کنند.
۵- در بخش مهم ديگر اداره امور متاسفانه وضع اقتصادی کشور به اندازهای نابسامان است که قابل گفتن نيست. وضع بانکها، رکود مالی، بيکاری، نابسامانی مديريت اقتصادی، بیانضباطی مالی، گشادهدستی بیحد و حدود از جيب ملت، توقف پروژههای عمرانی در بخشهای مختلف بهويژه بخش نفت، تورم و گرانی بيش از هر زمان ديگر برای همه مردم مشهود است و اين موضوعی است که حتی متاسفانه دولتی که از بیآلايشی و سادگی سخن میگويد و آن را در بوق و کرنا میکند، هنوز نتوانسته سادهترين گرههای اقتصادی مردم را باز کند و هر روز تنها با طرح مسائلی چون وقوع زلزله، افزايش جمعيت و کوچ از تهران و تعطيلاتی نسنجيده و عجولانه که بارها اخبار ضد و نقضی درباره آن منعکس میشود به سرگرم کردن خود و مايه نگرانی برای مردم میشود. به نظر میرسد که عدم توفيق دولت در ساماندهی وضع اقتصادی مردم باعث میشود که آنها به روال هميشه شان در طول سالهای گذشته انگشت اتهام به سوی مسوولان گذشته دراز کنند تا همه تقصيرات را بر گردن آنها بياندازند و در همين شرايط وقتی گزارشهای ديوان محاسبات منتشر میشود تاکيد دارد که دولت فعلی تنها بيش از ۲ هزار تخلف مالی در بودجه سال ۸۵ دارد و برخی از ارقام مفقود است و در همين حال رئيس بازرسی کل کشور گزارشهايی نگرانکننده و مهمی از مفاسد در درون دولت میدهد.
۶- نکته ديگری که برای مردم شنيدنی تلخ است رفتارهای غيرديپلماتيک رئيس دولت فعلی است؛ عرصه ديپلماتيک در دنيا آداب و رسوم خاصی خود را دارد و رئيسجمهور هر کشوری کانون غرور يک ملت است ولی رئيس دولت فعلی ايران با رفتارهای عجيب و غريب و منحصر به فرد موجب تحقير ملت ايران در دنيا شده است. وی که عطش سفر خارجی دارد با سخنان خود و مکاتباتی که هيچگاه به او پاسخ داده نمیشوند (تاسفبارتر آنکه برخی ملبسين به لباس روحانيت چنين نامههای سخيفی را با نامههای پيامبر در صدر اسلام تشبيه مینمايند) موجبات وهن کشور را در عرصه جهانی فراهم کرده است و برای جبران اين ناکامیها با کشف کشورهايی که جغرافيدانان هم برای پيدا کردن آن بايد با ذرهبين، آنها را در نقشه جهان پيدا کنند با حاتمبخشیهايی از جيب ملت تلاش مینمايد که چنين در افکار عمومی القا نمايند که از متحدانی در دنيا برخوردارند. انعقاد قراردادهايی که برای ساليان متمادی کشور را متعهد به دولتهای ديگری می نمايد و سرمايهگذاریهای ايران در کشورهايی که منافع چندانی برای کشور ندارد، غيرقابل توجيه و غير منطقی است. براساس ضربالمثل قديمی چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است.
در پايان از خداوند برای حضرتعالی عافيت و سلامت آرزو نموده و اميدوارم که اقدامات حضرتعالی به هر نحو که مصلحت میدانيد، سربلندی ملت بزرگ ايران آسايش، آرامش و امنيت کشور را به معنای واقعی در پی داشته باشد.
مهدی کروبی
۳۰/۰۲/۸۹