گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
22 مهر» سکوت يورگن هابرماس يا عدم اطلاع آرامش دوستدار، اکبر گنجی19 مهر» سبز بودن چه معنایی دارد، اکبر گنجی 17 مهر» اعتراض منتقدان ايرانی به اعطای جايزه به کاريکاتوريست دانمارکی، دويچه وله 11 مهر» زمينهها و محرکهای تداوم جنبش دموکراسیخواهی ايران، متن کامل سخنرانی اکبر گنجی در کلن (بخش دوم) 11 مهر» زمينهها و محرکهای تداوم جنبش دموکراسیخواهی ايران، متن کامل سخنرانی اکبر گنجی در کلن
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! پیروزی موسوی یا تقلب در انتخابات؟ اکبر گنجیاختلاف نظر میان سبزها امری طبیعی است. مگر سبزها آدم نیستند؟ مگر اختلاف نظر میان انسانها جزیی از آدمیت آدمیان نیست؟ پس چرا نگران سخن گفتن از اختلافات هستیم؟ یا اختلاف نظر و عمل وجود دارد و نباید درباره آن حرف زد؟ مثلاً به این دلیل که رژیم و نیروهایاش از آن سوء استفاده میکنند؟ یا باعث اختلاف بیشتر میان سبزها میشود؟
اکبر گنجی ـ ويژه خبرنامه گويا ۱- طرح مسأله: اختلاف نظر ميان سبزها امری طبيعی است. مگر سبزها آدم نيستند؟ مگر اختلاف نظر ميان انسان ها(دگر انديشی) جزيی از آدميت آدميان نيست؟ پس چرا نگران سخن گفتن از اختلافات نظری/عملی هستيم؟ آيا اگر ميان چهره های شاخص جنبش اختلاف نظر وجود داشته باشد و تحليل گران پيرامون اين اختلافات واقعی سخن بگويند، جنبش آسيب خواهد ديد؟ آيا تحليلی که آگاهانه چشم بر واقعيات ببندد،به رويکردی ايدئولوژيک تبديل نخواهد شد؟ آيا استراتژی که واقعيات را ناديده بگيرد،استراتژی کارايی خواهد بود؟ محل نزاع کجاست؟ آيا اختلاف نظر و تفاوت عمل بين سبزها وجود ندارد؟ يا اختلاف نظر و عمل وجود دارد و نبايد درباره ی آن حرف زد؟ مثلاً به اين دليل که رژيم و نيروهايش از آن سوء استفاده می کنند؟يا باعث اختلاف بيشتر ميان سبزها می شود؟ اگر اختلافی وجود ندارد، نبايد تحليل را بر اختلافاتی که وجود ندارد متکی ساخت.اما اگر اختلاف وجود داشت، تحليل گر سياسی چه وظيفه ای دارد؟ روشنفکر قلمرو عمومی چه بايد کند؟ رهبری جنبش چه اقدامی بايد صورت دهد؟ روشن است که اين سه گروه در يک جايگاه قرار ندارند و طبعاً وظايف واحدی هم ندارند.سخنان بيان شده در "سبز بودن چه معنايی دارد" و ديگر مقالات، از موضع "تحليل گر سياسی" و "روشنفکر قلمرو عمومی" ايراد گرديده اند، نه از موضع "رهبری سياسی". نويسنده هيچ گاه رهبر سياسی نبوده تا از آن موضع بخواهد يا بتواند سخن بگويد. رهبری سياسی سبز ها با موسوی/کروبی است و رهبری سياسی اصلاح طلبان با سيد محمد خاتمی است[۱]. اگر سخن گفتن از موضوعی برای رهبری سياسی به مصلحت نباشد، سخن گفتن از همان موضوع از سوی روشنفکر قلمرو عمومی و تحليل گر سياسی ممنوع نمی شود.تحليل گر به دنبال تحليلی مطابق با واقع و تقرب به حقيقت است. شايد تحليل او نادرست باشد،اما کار او رهبری سياسی و از موضع رهبری سخن گفتن نيست.رهبری سياسی مصالح/مقتضياتی دارد که لزوماً با حقيقت طلبی يکسان و سازگار نيست. با توجه به اين تمايز مهم، از موضع يک "تحليل گر سياسی" و "روشنفکر قلمرو عمومی" به بررسی اين پرسش می پردازيم:انتخابات رياست جمهوری ۲۲ خرداد ۸۸ چه جايگاهی در جنبش سبز دارد؟ به تعبير ديگر، سبز بودن چه ارتباطی با نتيجه ی انتخابات رياست جمهوری دارد؟ آيا سبز بودن محصول تصور/تصديق خاصی از نتيجه ی انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ است؟ ۲- پيروزی موسوی در انتخابات رياست جمهوری: مدعای "سبز بودن چه معنايی دارد؟ " اين بود که جنبش سبز و سبز بودن را نمی توان به مدعای "پيروزی موسوی در انتخابات" فروکاست يا هويت سبز را بر اين اساس برساخت. آن نوشتار مدعای "تقلب در انتخابات" را مدعايی قابل دفاع و متکی بر شواهد و قرائن به شمار می آورد، اما مدعای "پيروزی موسوی در انتخابات" رياست جمهوری ۲۲ خرداد ۸۸ را مدعايی بلادليل دانسته و می داند که سبزها هچ نيازی به آن ندارند.در طيف سبزها، سه مدعای متفاوت درباره ی نتيجه ی انتخابات رياست جمهوری ۲۲ خرداد ۸۸ بيان کرده اند: الف- عدم تقلب در انتخابات رياست جمهوری. ب- تقلب در انتخابات رياست جمهوری.انتخابات به احتمال زياد به دور دوم می رفت.اين رأيی است که "سبز بودن چه معنايی دارد" از آن دفاع می کرد و می کند. ج- پيروزی موسوی در انتخابات رياست جمهوری. مدعای "سبز بودن چه معنايی دارد" اين بود که هيچ يک از اين سه مدعا هويت سبزها را نمی سازد. می توان سبز بود و به هر يک از اين سه مدعا باور داشت.اما دوستان ديگری وجود دارند که به گونه ی ديگری می انديشند. به نظر آنان: "جنبش سبز، درپاسخ به يک تقلب بزرگ...پديد آمد...اين که ميرحسين موسوی در ۲۲ خرداد بسيار بيش از احمدی نژاد رای داشته و حکومت آرای وی را به حساب احمدی نژاد گذاشته مهمترين بخش از ادعانامه ی جنبش سبز دربرابر حکومتی است که ۱۶ ماه است پاسخ اين ادعا را با کشتار و خونريزی و زندان و شکنجه و دروغ داده است...موسوی در ساعات پايانی رأی گيری خود را برنده ی قطعی انتخابات اعلام کرد"[۱]. اين مدعا،اولاً: جنبش سبز را محصول تقلب در انتخابات به شمار می آورد(تحويل جنبش به يک واقعه ی خاص). ثانياً:موسوی را برنده ی انتخابات معرفی می کند.ثالثاً:نقشی محوری برای اين پيروزی در جنبش سبز قائل است به طوری آن را "مهمترين بخش ادعا نامه ی جنبش سبز" معرفی می کند. ۳- "سبز بودن چه معنايی دارد" نشان می داد که مدعای پيروزی موسوی در انتخابات نمی تواند(نبايد) به عنوان "مهمترين بخش ادعانامه ی جنبش سبز" قرار گيرد.اولين پيامد منفی چنين ملاکی اين است که هر کس را که چنين باوری نداشته باشد،از جنبش سبز بيرون می راند و "ناسبز" می کند.سهل است، سبزهايی وجود دارند که به صراحت حتی تقلب در انتخابات را انکار کرده اند.با اين که راقم اين سطور هميشه از وقوع تقلب در انتخابات دفاع کرده و می کند،در اين بند کوشش خواهد شد تا آرايی متفاوت از سبزها به اطلاع رسانده شود. اين نظرات نه تنها تفاوت ديدگاه سبزها پيرامون نتيجه ی انتخابات را بر ملا می کنند،بلکه به خوبی نشان می دهند که نمی توان "سبز بودن" را به "پيروزی موسوی" يا "تقلب در انتخابات" تقليل داد. ۱-۳- مصطفی تاج زاده- معاون سياسی وزارت کشور دوران خاتمی و از اعضای برجسته ی جبهه ی مشارکت و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی- در فيلمی که بازجوها از گفت و گوهای وی با صفايی فراهانی و رمضان زاده تهيه کرده اند،خطاب به اندو گفته است: "برای بنده که تجربه انتخابات رو دارم، می دونم که تقلب نشده. ممکنه يکی دو ميليون عقب جلو بشه ولی ما نتيجه ی انتخابات رو باختيم. حالا به جای ۲۵ ميليون و ۱۴ ميليون، شده باشه ۲۴ ميليون و ۱۵ ميليون مثلاً. ما انتخابات رو باختيم"[۲]. تاج زاده تجربه ی برگزاری انتخابات را در توشه ی خود دارد. وی به جای واژه ی "تقلب" از مفهوم "کودتای مخملی" استفاده می کند که ناظر به مجموعه اقداماتی است که لزوماً به معنای دست کاری در آرا نيست. تاج زاده يک زندانی سياسی شجاع است که هر هفته بيانيه های سياسی جديد عليه زمامداران حاکم صادر می کند.وی نه تنها صاحب نظر سياسی است، بلکه با ساز و کار انتخابات در ايران از نزديک آشناست و نظرش می تواند ياری بخش باشد."کودتای مخملی" مورد نظر او، به معنای پيروزی موسوی در انتخابات نيست. اگر از نظر او موسوی در انتخابات پيروز شده بود، يک بار آن را با ذکر دلايل بيان می کرد تا مدعای پيروزی موسوی موجه شود. متن تاج زاده درباره ی "کودتای مخملی" را به دقت بخوانيد. در بخشی از آن آمده است:"صرف نظر از اينکه در اين انتخابات ميزان تخلف و تقلب چقدر بود، به باور من آرايش حزب پادگانی در انتخابات سال ۸۸ برای تخلف و تقلب گسترده بود"[۳]. پس سخن بر سر پيروزی موسوی نيست، سخن بر سر "آرايش گسترده" برای تخلف و تقلب است، که ميزان آن هم روشن نيست.به تعبير ديگر،اگر ۴ ميليون به رأی احمدی نژاد افزوده باشند، باز هم او پيروز انتخابات بوده است. به همين دليل، اين مقاله ی تاج زاده با آن سخن بيان شده ی از سوی وی در فيلم، تعارضی ندارد. ۲-۳- عبدالله رمضان زاده، سخنگوی دولت خاتمی و قائم مقام جبهه ی مشارکت،نيز تقلب در انتخابات را انکار کرده است. وی گفته است: "قبل از انتخابات هم گفتم هر وقت مشارکت مردم به حداکثر برسد تقلب در انتخابات غيرممکن است و مشارکت در اين دوره نيز بسيار بالا بود"[۴]. رمضان زاده هم انسان شجاعی است که از هيچ يک از آرمان و مدعيات اطلاح طلبان/سبزها دست بر نداشت و گوشزد کرد که در زمان بازداشت او را مورد ضرب و شتم قرار داده اند.در اين جا هم او سخن تازه ای نگفته است. اصلاح طلبان هميشه برای جلب تحريم گران و بی طرف ها به شرکت در انتخابات می گفتند،اگر ميزان مشارکت مردم در انتخابات زياد باشد، امکان تقلب وجود نخواهد داشت.ظاهراً انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ بالاترين ميزان مشارکت را داشته است. البته می توان مدعای پيشين را کاذب قلمداد کرد و مدعايی جديد به شرح زير طرح کرد: "اگر صد در صد واجدان حق رأی در انتخابات شرکت کنند و به کانديدای ديگری رأی دهند، باز هم رژيم می تواند کانديدای مقبول خود را پيروز انتخابات معرفی کند.توانايی تقلب رژيم هيچ ارتباطی با ميزان بالای مشارکت مردم در انتخابات ندارد". در اين صورت،از اين به بعد، دعوت به شرکت در انتخابات با مشکل اساسی مواجه خواهد شد. ۳-۳- سخنان بهزاد نبوی در کيفر خواست هم قابل توجه است. همه می دانند که نبوی فردی بسيار شجاع است. به مرخصی هم آمد و تاکنون مدعای بيان شده ی از سوی خود را تکذيب نکرده است.در کيفرخواست به نقل از او آمده است: "ما هيچ سندی دال بر وجود تقلب نداشته ايم وبايد به رأی شورای نگهبان التزام داشته باشيم...[اما] من[با اعلام اين موضوع] به آقای موسوی خيانت نمی کنم"[۵]. ۴-۳- تا حدی که من اطلاع دارم و تعقيب کرده ام،خاتمی تاکنون از تقلب در انتخابات سخن نگفته است.تندترين مواضع خاتمی درباره ی انتخابات رياست جمهوری ۲۲ خرداد ۸۸ به قرار زيرند: ۱-۴-۳- خاتمی در ۱۰/۴/۱۳۸۸ در ديدار با خانواده های دستگير شدگان پيشنهاد رسيدگی به انتخابات توسط "يک هیأت کاملاً بی طرف" را مطرح کرد و گفت: "مردم با رأی خود برای تغيير ساز و کارهای غلط به عرصه آمدند، نه برای تغيير نظام و اعتراضشان هم به اين بود که سرنوشت رأيشان چه شده است...پيشنهاد مشخص ما برای برون رفت از اين وضعيت تشکيل يک هیأت کاملا بی طرف برای بررسی تمامی جوانب اين انتخابات بود تا پس از بررسی دقيق و موشکافانه اگر به تخلفی پی برد نظام با شجاعت به آن اعتراف کند و اگر مسأله ای در ميان نبود با استدلال منطقی اذهان مردم اقناع شود.فلسفه انتخابات با همه ی هزينه هايش اين است که نماينده ی مردم بر مسند امور گماشته شود، اما زمانی که ذهن جامعه از نتايج انتخابات اقناع نشده است فلسفه ی اصلی انتخابات زير سؤال خواهد رفت و نظام شکست خواهد خورد...دلسوزان نظام از هر دو جناح در مورد نتايج اعلام شده ی انتخابات يک صدا گفتند اعتراض مردم بايد مورد توجه قرار گيرد و با اکتفا به قضاوت مرجعی که بی طرفی اش با جانبداری چند تن از اعضاء سرشناس آن از يک طرف اين ماجرا به کلی زير سؤال رفته جامعه اقناع نخواهد شد و نشد و مرحمی بر اين زخم نخواهد گذاشت و نگذاشت"[۶]. ۲-۴-۳- خاتمی در ۲۸/۴/۸۸ در ديدار با خانواده های بازداشت شدگان پيشنهاد برگزاری "همه پرسی" درباره رضايت يا عدم رضايت مردم از شرايط کنونی را مطرح کرد و گفت: "من به صراحت می گويم اتکا به آراء مردم و برگزاری همه پرسی قانونی تنها راه برون رفت نظام از بحران فعلی است. اين همه پرسی را بايد نهادهای بی طرفی نظير مجمع تشخيص مصلحت نظام برگزار کنند و از مردم سؤال شود آيا آنچه پيش آمده، مطلوب و رضايتبخش است؟ اگر اکثريت مردم اين وضع را قبول داشته باشند، ما هم تسليم هستيم...راه برون رفت از بحران فعلی، اتکا به آرای مردم و برگزاری همه پرسی قانونی است"[۷]. ۳-۴-۳- خاتمی در ۷/۵/۸۸ در ديدار با فراکسيون خط امام مجلس پيشنهاد "تحقيق و تفحص از روند برگزاری انتخابات" به وسيله ی مجلس را مطرح کرد و گفت: "نمايندگان مردم در مجلس شورای اسلامی امروز می توانند طرح تحقيق و تفحص از روند برگزاری انتخابات و حوادث پس از آن را در دستور کار خود قرار دهند و مطمئنا اگر هیأت بيطرفی اين مهم را عهده دار شود، نتيجه کار می تواند بسياری مسائل را روشن کند. ما و ساير خيرخواهانی که صدای اعتراضشان شنيده می شود دلسوز انقلاب و نظام و ...انديشه های امام و اصول و معيارهايی هستيم که قانون اساسی به صراحت بر آنها تأکيد ورزيده"[۸]. ۴-۴-۳- محمد خاتمی در ۲۶/۸/۸۸ در ديدار با فعالانی دانشجويی تهران، تهديد به عدم شرکت در انتخابات بعدی می کند، مگر آن که قانون انتخابات عوض شود.اما به جای طرح موضوع "تقلب" در انتخابات،از "سئوال" درباره ی انتخابات حرف می زند. وی طی ۱۶ ماه گذشته سخنان بسيار راديکالی بيان کرده است. تعبير "فتنه" را هم که علی خامنه ای مطرح ساخت، معکوس کرد و به خودشان بازگرداند.ولی از تقلب سخن نمی گويد: "نتيجه ی انتخابات مورد سئوال بسياری از افراد جامعه بود.اين سئوال با انکار آن از بين نمی رود يا امر باطل با فرياد کردن آن درست نمیشود، با برچسب زدن خائن،با برانداز و سرکوب کردن او، سئوالی در جامعه از بين نمی برد.بايد بررسی کرد و ديد که آيا اين سئوال درست است يا خير... اگر ما بخواهيم در عرصه حضور داشته باشيم بايد انتخابات هم از نظر ضوابط و هم از نظر اجرا طوری باشد که اطمينانبخش باشد و اگر نباشد ديگر حضور ما معنا ندارد، بر فرض که، مردم را دعوت کنم به حضور در انتخابات؛ چه کسی پای صندوقها می آيد؟اگر دلشان می سوزد و ما هم می خواهيم مردم بيايند بايد وضعيت سياسی و نحوه ی برگزاری انتخابات تغيير کند و اين تغيير دقيقا در چارچوب قانون اساسی و نيز معيارهای اصيل انقلاب اسلامی مردم است،ما مردمسالاری به معنای واقعیاش را می خواهيم که انقلاب نويد آن را داد"[۹]. ۵-۴-۳- خاتمی در ۴/۹/۸۸ در ديدار با اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی جامعه ی پزشکی، می گويد"اگر در انتخابات مشکلاتی وجود دارد"،بايد از آنها انتقاد کرد. يعنی،او حتی حاضر نيست به صراحت بگويد که در انتخابات مشکلاتی وجود داشته است: "ما افتخار می کنيم که از آزادی دفاع می کنيم، افتخار می کنيم که از انتخابات آزاد دفاع می کنيم، افتخار می کنيم از اينکه اگر در عرصه انتخابات و مسائل ديگر مشکلاتی وجود دارد، انتقاد می کنيم...ما از مردم دفاع می کنيم. دفاع کردن ما از مردم و آزادی آنهاست.دفاع از انتخابات سالم و آزاد دقيقا دفاع از ارزش هايی است که برای آن انقلاب شد، خون ها داده شد، محروميت ها کشيده و هزينه ها پرداخته شد...انتخاباتی در پيش روست، مردم بايد بتوانند آزادانه رای بدهند و تضمين شود که نتيجه ای که بيان می شود؛همان است که مردم می خواهند اگر فضای اعتماد بود مردم که نتيجه کارشان چيز ديگری می شد اعتراض نداشتند"[۱۰]. ۶-۴-۳- خاتمی در ۱۹/۱۰/۸۸ ، بی اعتمادی و اعتراض مردم نسبت به انتخابات را معلول "اشکالات اساسی" قانون مطبوعات قلمداد می کند که بايد اصلاح شود: "من معتقدم تمام بزرگان کشور خيرخواه نظام هستند. پس از انتخابات اعتراضاتی وجود داشت. نمی شود با ناديده گرفتن حق مردم همه ی معترضان را يک مشت آدم پَستِ اغتشاش گر يا يک اقليت ناچيز خواند يا تعابير نادرستی که گفته شده و متأسفانه هنوز هم به کار می رود. با اين تعابير و ادبيات و جوی به دنبال آن در بخشهايی از جامعه ايجاد می کنند و به نوعی اصل اعتراضات را ناديده می گيرند وضع را بدتر می کنند...راهکارها خيلی وقت پيش گفته شده و آسان هم هست... مهمترين آن تضمينی برای انتخابات آزاد و قانونی و احترام به رأی مردم و تنظيم ضوابط و ساز و کارهايی برای انتخابات آزاد و اجرای درست آن ساز و کارها.بنده هم معتقدم نحوه برگزاری انتخابات و ساز و کارهای آن اشکالات اساسی دارد که در نتيجه ی آن نقصها و اشکالات کار به اينجا می رسد و مردم بی اعتماد می شوند.انتخابات بايد آزاد، عادلانه و قانونی برگزار شود"[۱۱]. ۷-۴-۳- خاتمی در ۱/۳/۸۹ به اعتراض مردم به نتيجه ی انتخابات اشاره می کند و می گويد حتی اگر زمامداران اعتراض مردم را "وارد تشخيص" ندادند بهتر بود "به شيوه ای معقول مردم قانع" می کردند، نه آن که آنها را بی رحمانه سرکوب کنند: "حضور بانشاط مردم در انتخابات ۲۲ خرداد نيز که با کمال تاسف حوادث تلخی را در پی داشت چشمگير بود و نشانه زندگی و نشاط مردمی بود که بر حقوق خود پای می فشارند و ای کاش قدر اين مردم دانسته میشد.بالاخره روز ۲۵ خرداد يکی از اوجهای حضور مدنی مردم و طرح مسالمتآميز خواستها و اعتراضها و پرهيز از خشونت بود و چه خوب بود که نفس اين حضور مترقيانه گرامی داشته می شد.چه خوب بود اعتراض مردم ولو اين که از نظر مسئولان وارد تشخيص داده نشود به ديده احترام نگريسته میشد و با کمک خود ملت مشکل به صورتی موجه و با رعايت نظر مردم حل میشد يا به شيوهای معقول مردم قانع می شدند که با کمال تاسف نه تنها مردم بيدار؛" خس و خاشاک" ناميده شدند بلکه رفتار مسالمتجويانه و مدنی آنان با خشونت پاسخ داده شد، زندانها پر و فشارها روزافزون گشت و خسارتهای جانی، مالی و روانی فراوان وارد آمد و حرکتی در جهت جبران آن نيز صورت گرفت و حتی فاجعهای در پارهای بازداشتگاهها رخ داد و به شهادت و آسيب ديدن عدهای از جوانان و مردم عزيز منجر شد.علیرغم دستور رهبری و اصرار مجلس و حتی ادعاهای قوه قضايی برای برخورد جدی، مورد اعتنا قرار نگرفت و در مقابل بر شدت بازداشتها و محاکمات و محکوميتها و محدود کردن فعاليتهای قانونی افزوده شد و به جای جبران اندکی از رنجها و التيام اندکی از زخمها، بازار دروغ پردازی و تهمتزنی و ناسزاگويی و جنگ روانی از سوی کسانی که متاسفانه نه پايبند قانون و اخلاقند و نه بيمی از برخورد قانونی دارند داغ شد و ترفه اين که اخيرا عنوان "محاربه" نيز بر انواع عنوانهای ناپسند اتهامی به کسانی که سرمايههای کشور و انقلابند افزوده شد"[۱۲]. خاتمی در اين دوران به "جنايات" و "فجايع" اعتراض کرد،زندانيان سياسی را بی گناه دانست و خواهان آزادی سريع آنها شد، اما از تقلب سخن نگفت. چرا؟ اگر پيروزی موسوی "مهمترين بخش از ادعانامه ی جنبش سبز" است، خاتمی که حتی حاضر به تأييد وقوع تقلب در انتخابات نيست، چه نسبتی با سبزها دارد؟ ۴- ديدار نمايندگان کانديداها با رهبر و مستندات آنها: در روزهای اول پس از برگزاری انتخابات نمايندگان کانديداها با سلطان علی خامنه ای ديدار کردند. در اين ديدار آنان مستندات خود را درباره ی انتخابات به اطلاع رهبری رساندند. منتجب نيا، نجفی،خباز، خانم کروبی و الويری به نمايندگی از سوی کروبی و دکتر محمد رضا بهشتی از سوی مير حسين موسوی در جلسه شرکت داشتند. مرتضی الويری بعدها گزارشی از اين جلسه ارائه کرد.الويری به علی خامنه ای می گويد: نماينده ی موسوی هيچ دليلی مبنی بر وقوع تقلب در انتخابات ارائه نمی کند، چه رسد به پيروزی موسوی. فقط به مسائل مطرح شده از سوی احمدی نژاد در مناظره های تلويزيونی اعتراض می کند. مطابق گزارش الويری، بهشتی به سلطان می گويد: "نکته اساسی اين است که نبايد بگذاريم جمهوريت نظام مخدوش شود. برخوردهای هتاکانه و پرده دری هايی که در اين انتخابات صورت گرفت فضای مسمومی را بر جامعه حاکم کرد. در فضای مسمومی که دروغ و نيرنگ است نمیتوان انتظار انتخابات سالم داشت. با اين وضعيت جمهوريت نظام قربانی شده است. احيای جمهوريت ايجاب میکند که اين انتخابات ابطال شود". نماينده ی احمدی نژاد گزارش بيشتری از سخنان بهشتی ارائه کرده است. می گويد: "نفر بعدی آقای محمدرضا بهشتی به نمايندگی از ستاد موسوی صحبت کردند و گفتند اکثر مطالبی که مدنظر بود، آقای الويری گفتند. بعد مطالبی راجع به اخلاق گفتند و اين که اسلام برای اخلاق آمده است. اخلاق خيلی مهم است و ... بعد طبيعتاً و قاعدتاً مطالبی گفتند راجع به اين که مظهر تام و تمام بداخلاقی در دنيای کنونی، در طرف مقابل حلول کرده است و ايشان از ديدن اينهمه بداخلاقی خيلی ناراحت هستند، اصلاً ما به چه سمتی داريم می رويم؟ بعد گفت که مردم را به اشتباه انداختند که ... کل بحث اين بود که چرا آقای احمدینژاد در مناظره گفتند موسوی يعنی همان هاشمی و مردم به خاطر اين بداخلاقی فريب خوردند و به آقای موسوی رأی ندادند(البته اسم آقای هاشمی را نمی آوردند)بعد گفت که انتخابات به خاطر اين بداخلاقی ها مخدوش است و نتايج و ميزان آرای اعلام شده بيان کننده ی ميزان نظر و آرای مردم نيست و بايد انتخابات ابطال شود"[۱۳]. سخنان بهشتی دليل بر وقوع تقلب در انتخابات نيست، چه رسد به دليل پيروزی موسوی بر احمدی نژاد. در انتخابات رياست جمهوری آمريکا هم اوباما دائماً مک کين را دست پرورده ی بوش و خود بوش قلمداد می کرد. يک بار مک کين به او گفت: "آقای اوباما، شما با من در حال مبارزه هستيد، نه بوش. اگر می خواستيد با بوش مبارزه کنيد، بايد چهار سال پيش در انتخابات شرکت می کرديد، نه امروز. کارهای بوش به من چه ارتباطی دارد". هيچ کس،حتی جمهوری خواهان، به دليل وصل کردن دائمی مک کين به جرج بوش از سوی اوباما،مدعی تقلب در انتخابات رياست جمهوری نشد. ضمن آن که مير حسين موسوی در آن مناظره نگفت: کارهای هاشمی به خودش ربط دارد، من هم ادامه دهنده ی راه او نيستم.اگر سخنان بيان شده از سوی احمدی نژاد در مناظره های تلويزيونی دليل تقلب در انتخابات باشد، همه ی انتخابات آمريکا متقلبانه است. اينها از هر موضوعی برای افشاگری عليه هم استفاده می کنند. تمام دوران کودکی و نوجوانی اوباما را در آوردند و افشا کردند. می گفتند در دبستانی درس می خوانده که اسلاميست بودند، به کليسايی می رفته که کشيش اش ضد آمريکايی است، همسرش سالانه صدها هزار دلار درآمد دارد و در عين حال می گويد تاکنون احساس نمی کرده که آمريکايی است. آنچه خانم کلينگتون با اوباما در رقابت های اوليه کرد، کمتر از آنچه احمدی نژاد با موسوی و کروبی کرد نبود.اوباما، تام دشل (tom daschel) نماينده مجلس نمايندگان و سخنگوی حزب دموکرات در مجلس را به عنوان وزير بهداری خود معرفی کرد.جمهوری خواهان افشا کردند که ۱۴۰ هزار دلار عقب ماندگی مالياتی دارد.اوباما قبل از آنکه نوبت بررسی مجلس فرا رسد،او را کنار گذارد.اوباما می خواست بيل ريچاردسون را به عنوان وزير بازرگانی کند، اما مخالفان وی را متهم کردند که در دوران مبارزات انتخاباتی برای فرمانداری نيومکزيکو از شرکتی کمک گرفته و در مقابل بعداً آنها را به عنوان پيمانکار در پروژه های ايالتی به کار گرفته بود.با وجود اين که اوباما اين اتهامات را دروغ می پنداشت، اما نام او را از ليست وزرا حذف کرد. پس از افشای رابطه ی الی يوت اسپيتزر،فرماندار نيويورک، با يک گروه فاحشه، وی مجبور به استعفا گرديد و کار سياسی اش تمام شد.در انتخابات رياست جمهوری سال ۲۰۰۴ جان ادوارذ معاون جان کری بود. سپس افشا شد که يک معشوقه دارد و از آن معشوقه صاحب فرزند هم شده است. کار سياسی او هم پايان يافت.افشای سوء استفاده های مالی امری طبيعی و مطابق با فرايندهای پذيرفته شده ی انتخابات است. در آمريکا، به عکس ايران، اگر ارتباط مخفيانه ی سياستمداران با زنان افشا شود،کار آن سياستمدار تمام است، نه آنکه با پررويی مدعی شوند اين حوزه ی خصوصی دولتمرد است و نبايد وارد آن شد. حوزه ی خصوصی دولتمردان،حوزه ی عمومی شهروندان است. برای آن که در اينجا رابطه ی قدرت در ميان است و دولتمرد می تواند با سوء استفاده ی از قدرت،کارمند زير دست خود را مجبور به روابط نامشروع سازد. اما در باب دلايل ارائه شده ی از سوی الويری چه می توان گفت؟ دليل اول و دوم الويری ربطی به تقلب در انتخابات ندارد.موضوع مهم، دليل سوم است که شواهد و مستندات آن در اين گزارش نيامده است. ۵- گروه تحليل نظر سنجی های سبزها: آقايان عباس عبدی، محسن گودرزی، حسين قاضيان و محمد فاضلی مسئول تحليل نظر سنجی ها از سوی سبزها بودند.نتيجه ی کار آنها همان است که از سوی حسين قاضيان در سخنرانی ونکور بيان شد و در "سبز بودن چه معنايی دارد" درج گرديده است. تحليل نظر سنجی های آنها هيچ دليلی دال بر پيروزی مير حسين موسوی ندارد. اين گروه وقوع تقلب در انتخابات را تأييد می کند،نه پيروزی موسوی در انتخابات را. بر مبنای تحليل آنها از نظرسنجی ها، در سراسر کشور، محمود احمدی نژاد با اندکی رأی از موسوی پيش بود، اما در تهران موسوی از احمدی نژاد جلو افتاد.نتايج تحليل های اين گروه از دو جهت اهميت دارد. اولاً: اينها متخصص نظر سنجی هستند. نتايج به دست آمده از نظر سنجی های آنها در انتخابات رياست جمهوری سال های ۷۶ و ۸۰ بهترين تأييد عملکرد آنان است. ثانياً: اين کار را رسماً برای ستاد آقای موسوی و آقای کروبی انجام می دادند. عباس عبدی در انتخابات رياست جمهوری مشاور ارشد مهدی کروبی بود و در تعيين برنامه ها و طرح های وی نقش موثری داشت.وی بعدها دو نوع تقلب را از يکديگر متمايز ساخت: تقلب ناموثر، تقلب تأثيرگذار. عبدی ضمن پذيرش وقوع تقلب در انتخابات، به گونه ای حرف می زند که گويی تقلب صورت گرفته ی در انتخابات رياست جمهوری تأثيرگذار نبوده است. اگر روايت من از سخنان عبدی درست باشد، مقتضای سخن او اين است که احمدی نژاد برنده ی انتخابات بوده است: "اين که در انتخابات تقلب شده و يا نشده مشکل اصلی ذهن بنده نيست. ضمن اين که تصور نمی کنم کسی هم بتواند بگويد که به هيچ وجه در انتخابات هيچ تقلبی نشده است. مسئله مهم تقلب تأثير گذار در نتيجه است که بايد روشن شود. آن ها که می گويند حتی يک رأی هم جا به جا نشده، قاعدتاً شناخت صحيحی از روند برگزاری انتخابات در ايران ندارند. به عنوان مثال در انتخابات سال ۷۶ من يادداشتی درباره تقلب در انتخابات در يکی از استان ها نوشته و در اين زمينه عدد و رقم و مدرک دقيق ارائه کردم اما به دليل اين که تقلب صورت گرفته در نتيجه نهايی تأثير گذار نبود، کسی هم اين موضوع را به طور جدی پيگيری نکرد. بنابراين، اين که در انتخابات تقلب شده و يا نشده است و يا حتی اين که در انتخابات تقلب تأثير گذار بوده است و يا خير مشکل اصلی نيست. مشکل اصلی اين است که هيچ راهکاری برای اثبات و يا رد اين موضوع در ساختار انتخابات ايران طراحی نشده"[۱۴]. عبدی در گفت و گوی ۳/۶/۸۹ با روزآن لاين، می گويد:"تأکيد کنم که نظر شخصی من درباره ی تقلب با ساير دوستان متفاوت است".سپس رفتار انتخاباتی اصلاح طلبان را پارادوکسيکال به شمار می آورد. می گويد آنها در انتخاباتی شرکت می کنند که از پيش مدعی هستند رژيم در آن "تقلب تأثيرگذار" می کند و می خواهند در آن پيروز شوند.اگر از پيش روشن است که آنها "تقلب تأثيرگذار" می کنند و نمی گذارند شما پيروز شويد، چرا در انتخابات شرکت می کند. اما اگر چنين نيست،پس از اعلام نتايج نمی شد زير بار آن نرفت. می گويد: "فرض کنيم که آنان[موسوی،کروبی، خاتمی، هاشمی و...] رژيم را دموکراتيک می دانستند و هيچ مشکلی نداشتند، و منطقاً هم برای پيروزی آمدند، ولی پس از انتخابات که مدعی تقلب موثر شدهاند، بايد مشخص کنند که چرا در تحليل خود از حکومت تا اين حد اشتباه کردهاند؟...از پيش بايد مسلم می دانستند که کسی غير از رييس دولت فعلی، رييس جمهور نخواهد شد، چه رأی داشته باشد و چه رأی نداشته باشد. هر کس که وارد انتخابات شده است بايد می دانست که حتی اگر رأی دارد، بايد منتظر اين نتيجهای که گفتم باشد...اما اگر با هدف پيروزی آمدهاند و يک باره خود را با چنين وضعی مواجه ديدهاند، ابتدا بايد به خطای تحليل خود بپردازند"[۱۵]. حسين قاضيان قبل از ميزگرد ونکور، در مصاحبه ی ۲۱/۲/ ۱۳۸۹ به طور مبسوط در اين زمينه سخن گفت که نتايج تحليل نظر سنجی ها چه بود و رژيم در اين خصوص چه کرد؟ شايد بتوان مدعی شد که نظر ابراز شده از سوی قاضيان،نظر عبدی هم باشد[۱۶]. ۶- مهندس مير حسين موسوی و نسبت انتخابات با سبز بودن: مير حسين موسوی در نامه ی ۳۰/۳/۸۸ به شورا نگهبان، دلايل خود را درباره ی تقلب در انتخابات بيان می کند.موسوی در اين نامه از "تخلفات"، "خلاف کاری ها" و "وارونه نشان دادن نتيجه ی" انتخابات سخن گفته است، اما نه از پيروزی خود. موسوی در پايان گفته است که اين تخلفات "موجبات ابطال انتخابات در سراسر کشور می باشد"[۱۷].موضع موسوی ابطال انتخابات بود، نه سخن گفتن از پيروزی خود. وقتی شورای نگهبان نتيجه ی انتخابات را تأييد کرد، مير حسين موسوی در ۱۰/۴/۸۸ بيانيه ی شماره ۹ را منتشر کرد. می نويسد شورای نگهبان،"با چشم بستن بر روی انبوه تقلبها و تخلفهای صورت گرفته، سرانجام نتايج دهمين دورة انتخابات رياست جمهوری را تاييد کرد". موسوی می افزايد:"از اين پس ما دولتی خواهيم داشت که از نظر ارتباط با ملت در ناگوارترين شرايط به سر میبرد و اکثريتی از جامعه، که اينجانب نيز يکی از آنان هستم، مشروعيت سياسی آن را نمی پذيرد".اما او به سرعت در همين نامه از انتخابات عبور می کند و به تحليل شرايط کشور، روابط دولت و جامعه، و راه طی شده می پردازد و خطرات بی شمار را گوشزد می کند. مطالبات و اهدافی که موجب آن حرکت شد را تک به تک بر می شمارد.سبز را به انتخابات و نتيجه ی آن پيوند نمی زند، بلکه می نويسد:"اين خط سبز جوشيده ی از فطرتهای مردم و واقعيتهای تاريخی کشور و انقلاب" است."اميدی که هويت ما را شکل داده است...اميد معطوف به لطف و فضل الهی است". آری او سبز بودن را به پيروزی خود در انتخابات گره نمی زند، بلکه می نويسد:"ما به دنبال آيندهای هستيم که در آن همان کسی که خواهر و برادرمان را در خيابانها کتک زده است، سعادتمندتر، معنویتر، سالمتر و زيباتر از امروز زندگی کند. رنگ سبزی که ما به عنوان نماد خود انتخاب کردهايم يک معنايش هم اين است؛ رنگ سبزی که ما را به اهلبيت نور، اهل بيت راستی، اهلبيت خرد، اهل بيت کرامت و فضيلت پيوند می دهد". موسوی بر اين نکته تأکيد می نهد که حرکت با اهدافی کوچک شروع شد اما "در ميانه مسير به اهدافی بسيار بلندتر هدايت شديم".سپس مطالبات سبزها را به شرح زير بيان می دارد: "توقف برخوردهای امنيتی، فوق امنيتی و نظامی با مسائل انتخاباتی و بازگشت کشور به فضای طبيعی سياسی. اصلاح قانون انتخابات به نحوی که امکان تکرار تقلبات گسترده را از بين ببرد و بیطرفی نهادهای مجری و ناظر را تضمين کند.رعايت اصل ۲۷ قانون اساسی در مورد آزادی تجمعات.آزادی مطبوعات و رفع توقيف از آنها.فعاليت مجدد سايتهای خبری مستقل.ممنوعيت مداخلات غيرقانونی دولت در فضای ارتباطی، نظير اينترنت، پيامهای کوتاه، و جلوگيری از قطع ارتباطات تلفنی و شنود مکالمات مردم و هر گونه تجسس ديگر.توقف برخوردهای يکجانبه، افترا، دروغپردازی و اهانت در رسانه رسمی کشور.برخورداری از کانالهای مستقل تلويزيونی در خارج و داخل کشور.صدور مجوز برای تشکيل جمعيتهای سياسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی.آزادی همه دستگيرشدگان سياسی، ابطال پروندهسازیهای جعلی امنيتی و دخالت ندادن پروندههای جاری در برخورداری آنها از حقوق اجتماعی"[۱۸]. آری موسوی در روز انتخابات خود را برنده ی انتخابات اعلام کرد. شايد شور و شوقی که در مردم تهران می ديد،چنان واکنشی را برانگيخت. شايد اين سخن به قصد تأثير گذاری بر مردمی که در حال رأی دادن بودند، بيان شد.شايد گرفتار "فريب عده ی کثير" خودشان شد[۱۹]. اما ديگر هيچ گاه از پيروزی در انتخابات حرف نزد. از آن مهمتر، هيچ گاه آن را "مهمترين بخش ادعانامه ی جنبش سبز" قلمداد نکرد. ۷- مهدی کروبی و انتخابات: مدعای مهدی کروبی هم تقلب در انتخابات بود، نه پيروزی مير حسين موسوی در انتخابات.سلطان برای تحقير همه ی روشنفکران و زندانيان سياسی حامی کروبی و نشان دادن اين که آنها هيچ پايگاهی در ميان مردم ندارند، آرای کروبی را کمتر از آرای باطله اعلام کرد.آنان که موسوی را برنده ی انتخابات اعلام می کنند- يعنی مدعی هستند که موسوی حداقل ۲۰ ميليون رأی کسب کرده است- خوب است ميزان آرای کروبی را هم معين سازند. هر چه ميزان آرای کروبی را بالا بريم،از ميزان آرای مورد نياز موسوی برای پيروزی(حداقل بيست ميليون رأی)کاسته خواهد شد. آيا کروبی چيزی بين پنج تا ده ميليون رأی نياورده بود؟ نمی دانم. اما می دانم که بايد نسبتی بين آرای موسوی/کروبی/احمدی نژاد برقرار باشد که مجال پيروزی در انتخابات را به موسوی نمی داد. به احتمال زياد، مجموع آرای موسوی/کروبی بيش از آرای احمدی نژاد بوده است،اما اين مدعا کجا و مدعای اخذ حداقل ۲۰ ميليون رأی توسط موسوی کجا؟ از اثبات تقلب در انتخابات، نمی توان بيست ميليون رأی برای موسوی را استنتاج کرد. به تعبير ديگر، نمی توان گفت: مقدمه ی اول: موسوی، کروبی، رضايی و احمدی نژاد کانديداهای رياست جمهوری بودند. چهل ميليون تن در انتخابات شرکت کرده و به اينها رأی دادند. مقدمه ی دوم: در انتخابات تقلب وسيعی صورت گرفت(فرض را بر اين می گذاريم که اين مقدمه اثبات شده است). نتيجه: موسوی بيست ميليون رأی آورد و رئيس جمهور منتخب مردم است. اين نتيجه گيری، عقيم است. ۸- مجمع روحانيون مبارز: مجمع روحانيون مبارز در اولين واکنش به نتيجه ی انتخابات، طی بيانيه ای اعلام کرد که شاهد: "اعمال نوعی مهندسی آراء گسترده در اين دوره [بوده]است"، به همين دليل خواستار ابطال و تجديد آن شد. پس از انتشار سخنان سردار مشفق، مجمع روحانيون مبارز طی بيانيه ی مورخ ۲۵/۶/۸۹ ، با استناد به سخنان وی، از "مهندسی انتخابات" سخن گفت،اما سخنی از "تقلب در انتخابات" نيست. "تقلب در انتخابات" می تواند بخشی از "مهندسی انتخابات" باشد و می تواند نباشد. می نويسند: "يک جريان نظامی امنيتی که خارج از حدود وظايف خود دست به اقدامات غير قانونی از دو سال قبل از انتخابات و نيز پس از انتخابات دهمين دوره رياست جمهوری زده ميدان دار اصلی عرصه ی انتخابات بوده و با استفاده ی از تمامی ابزار پيشرفته و امکانات و سرمايه های ملی وارد عمل شده و با شيوههای غير قانونی، غير شرعی و غير انسانی و غير اخلاقی به مهندسی انتخابات پرداختهاند و با به کارگيری عوامل و ابزار اطلاعاتی به کنترل و خنثی سازی جريانهای رقيب مشغول بودهاند. از يکسو برای منصرف کردن و بيرون راندن رقبای اصولگرا از صحنه کانديداتوری تلاش کردهاند و از سوی ديگر برای تخريب چهره ی نامزدهای احتمالی و سپس قطعی اصلاح طلبان و نيز اخلال همه جانبه در کار احزاب و گروه های حامی آنان تلاش کردهاند گوينده[سردار مشفق] با صراحت و افتخار از مداخله ی مستقيم در تخريب و متلاشی کردن نظام و ساختار ستادهای انتخاباتی کانديداهای اصلاح طلبان و مشخصاً ستادهای حامی جناب آقای مهندس موسوی سخن گفته است و از ايجاد اختلال در شبکه نمايندگان ناظر آقای مهندس موسوی بر سر صندوقهای رای (که مطابق قانون انتخابات از حقوق مسلم کانديداهاست) و متلاشی کردن سيستم ارتباطی ميان آنان با کميته مرکزی نمايندگان ناظر قانونی که با نام کميته ی صيانت آراء انجام وظيفه می کرد، به عنوان عملياتی پيروزمندانه و افتخارآميز ياد می کند"[۲۰]. ۹- مجمع مدرسين و محققين حوزه ی علميه ی قم: اين گروه در اولين بيانيه ی خود نوشت: "نگران تخلفات بهت آور و مهندسی گسترده آراء در اين دوره هستيم...راهکار منطقی و قانونی برای بررسی تخلفات ايجاد شود و با تشکيل هيات حقيقت ياب قاطع و بی طرف و با حضور نمايندگان کانديداها، نتيجه يافته های خود را به ملت رهبری اطلاع دهند"[۲۱]. پس از تأييد نتيجه ی انتخابات توسط شورای نگهبان، اين گروه طی بيانيه ی ديگری با اشاره ی به بی طرف نبودن شورای نگهبان،صدا و سيما، ارکان نظام،به تخلفات اشاره کرد و پرسيد: "با همه اين اشکالات آيا می شود مشروعيت انتخابات را به صرف تأييد شورای نگهبان پذيرفت؟ آيا با اين وضعيت می توان دولت برآمده از اين همه تخلفات را مشروع دانست؟ آيا دولت می تواند به عنوان نماينده مردم در اموال و سرنوشت آنان دخالت نمايد"[۲۲]. ۱۰- نتيجه: سبز بودن نه محصول مدعا/باور "پيروزی موسوی در انتخابات" است و نه بقا/دوام آن منوط به باور به اين مدعاست. اعلام نتيجه ی انتخابات عامل شتاب دهنده ی(به تعبير اسملسر) به تبديل "نارضايتی" به "اعتراض سياسی" بوده است. اين جنبش معلول علل و دلايل ساختاری و مطالبات تاريخی محقق نشده ی بسيار است. اگر سبز بودن تنوع/تکثر/تفاوت را در بر می گيرد،نبايد يک تحليل متفاوت، يا يک مدعای متعارض(و حتی غلط)، موجب رنجيدگی عميق گردد و واکنش هايی غير قابل انتظار پديد آورد.نمی توان ابتدا مدعی شد که سبز همه ی نظرات و گرايش های مختلف و متفاوت را در بر می گيرد و چند دقيقه ی بعد به شدت اعتراض کرد که چرا کسی گفته است که مدعای پيروزی موسوی در انتخابات رياست جمهوری بلادليل است و هويت سبزها بر اين اساس ساخته نمی شود. در بعدازظهر چهارشنبه ۱۴ مهر در مراسم دريافت جايزه ی قلم طلايی احمد زيدآبادی،در هامبورگ، به ششصد تن را صاحبان روزنامه های جهان گفتم: "ولی فقيه و کارگزارانش در انتخابات تقلب نکردند، اساساً رأی مردم را نشمردند تا بخواهند آن را کم يا زياد کنند. آنها به فرمان ولی فقيه بدون آنکه آرای مردم شمارش شود، لحظه به لحظه آماری ساختگی را اعلام کردند. اين اقدام پيامی روشن بود به تمام بازيگران سياسی داخل رژيم: سياست تازه ای در راه است، دوران تازه ای آغاز شده است، انتخابات حتّی به معنای محدود گذشته آن هم ديگر وجود نخواهد داشت. تمام بازيگران عرصه ی سياست از اين پس بايد با سياستهای ولی فقيه کاملاً هماهنگ باشند يا جايشان در زندان خواهد بود. حتّی افراد بی طرف يا خاموش هم تحمل نخواهند شد و از ساختار سياسی حذف خواهند شد. فقط کسانی می توانند در ارکان رژيم حضور داشته باشند که راهبرد جديد و نتايج آن را تأييد کنند"[۲۳]. در بعدازظهر يکشنبه ۱۸ مهر در سخنرانی "سبز بودن چه معنايی دارد"، در برلين، به حاضران گفتم: "آيا باور به پيروزی مير حسين موسوی در انتخابات رياست جمهوری ۲۲ خرداد ۸۸ يکی از ملاک های سبز بودن است يا فردی می تواند سبز باشد و در عين حال معتقد باشد مير حسين موسوی برنده ی انتخابات نبود. اگر چه مجموع آرای موسوی و کروبی بسيار بيشتر از آرای محمود احمدی نژاد بود. رژيم سرکوبگر متقلب برای بی پايگاه نشان دادن روشنفکران، آرای مهدی کروبی را از آرای باطله کمتر اعلام کرد. در اينجا بايد بين دو مدعا تمايز قائل شد. مدعای اول: رژيم در انتخابات تقلب کرد و پيروزی محمود احمدی نژاد با آرای بيش از ۲۴ ميليون دروغی بيش نبود. احمدی نژاد و موسوی به دور دوم رقابت می رفتند. مدعای دوم: مير حسين موسوی با آرای بالا در انتخابات پيروز شد". بدين ترتيب، تقلب در انتخابات يا پيروزی محمود احمدی نژاد در انتخابات محل نزاع نبود. احمدی نژاد در انتخابات پيروز نشد(آرای وی بالای بيست ميليون نبود)، بدون شمارش آرا، وی را با بيش از ۲۴ ميليون رأی برنده اعلام کردند(همين مدعا برای تأييد نيازمند ارائه ی شواهد و قرائن است. بدين ترتيب، راقم اين سطور مدافع وقوع "تقلب تأثيرگذار" در انتخابات است و احمدی نژاد را برنده ی انتخابات نمی داند).اما حتی يک دليل بر پيروزی موسوی(اخذ بيش از بيست ميليون رأی) وجود نداشته و ندارد. تمامی شواهد و قرائن، حداکثر، تقلب در انتخابات را تأييد می کنند، نه پيروزی موسوی را در انتخابات. وقتی دائماً از دروغ گويی احمدی نژاد و زمامداران حاکم بر ايران ناله می شود،نبايد بی پروا مدعيات بلادليل بيان کرد.دروغ چيزی جز بيان مدعيات کاذب به قصد فريب نيست. اين گونه مدعيات خطرناک است. افراد را گرفتار توهم می سازد. اگر موسوی بيست ميليون و کروبی هفت ميليون رأی آورده اند، اين ۲۷ ميليون تن کجا هستند؟ آنها بايد از وضعيت موجود "ناراضی" باشند که به اين دو رأی داده اند، نه به احمدی نژاد يا محسن رضايی. چرا "نارضايتی" اينان، در همان هفته ی اول به "اعتراض سياسی" بدل نشد و فقط در کلان شهرها،خصوصاً تهران و مناطق ميانی به بالای آن، شاهد تظاهرات اعتراض آميز سياسی بوديم؟ رژيم چگونه توانسته است "اعتراض سياسی" را سرکوب کند، با اين که ميليونها "ناراضی" در سراسر کشور وجود دارد؟ اگر موسوی/کروبی ۲۷ ميليون رأی آورده باشند، محمود احمدی نژاد ۱۳ ميليون رأی به دست آورده است. اين ميزان از رأی را چگونه می توان تبيين کرد؟ پاسخ به اين پرسش بسيار مهم است. از کجا معلوم که احمدی نژاد ديگری در پستو نباشد و به همين شيوه ها هشت سال سوار کار نشود؟ چرا ميليونها تن به چنين فردی رأی می دهند؟ از اين پرسش ها نمی توان گريخت. هر گونه تعيين استراتژی منوط به برآورد موازنه ی قواست. موازنه ی قوا را نمی توان بر مبنای مدعيات بلادليل روشن کرد. اعداد هم در تبيين سير حوادث ۱۶ ماه گذشته نقش اساسی دارند. آری، رژيم سرکوبگر است. اگر سرکوبگر نبود،اگر انتخابات آزاد و تبعيت از خواست و ترجيحات مردم را می پذيرفت، مسأله حل بود. اما مهمترين مسأله ی ما، همچنان مسأله ی رژيم خودکامه ی سلطانی است که تن به مطالبات برحق مردم نمی دهد. برای گذار به دموکراسی، بايد مردم را قدرتمند ساخت. دموکراسی محصول موازنه ی قوا بين دولت و جامعه ی مدنی است.افراد مهم هستند. بايد با همين افراد واقعی کار را پيش برد، نه افرادی که فقط در ذهن ما وجود دارند. سخن گفتن از گسترش نارضايتی ها و عميق تر شدن آنها يک چيز است،و سخن راندن از گسترش اعتراض سياسی و عميق تر شدن آن چيزی ديگر.رژيم اعتراضات سياسی را سرکوب کرد، نه نارضايتی را که سرکوب پذير نيست. در ماه های منتهی به ۲۲ بهمن ۱۳۵۷،با اين که رژيم شاه مخالفان را سرکوب می کرد و تعداد زيادی را در خيابان ها کشت، اعتراضات سياسی روز به روز گسترش يافت و عميق تر شد.اما پس از تظاهرات ۲۵ خرداد ۸۸ در تهران،نه تنها چنان تحولی صورت نگرفت، بلکه فرايند معکوس شد.مهدی کروبی در گفت و گو با مجله ی نيويورکر در اين باره گفته است: "به دليل سرکوب گستردهٔ حکومت، مردم در خيابانها در حال شعار دادن و تظاهرات نيستند، ولی جنبش بسيار عميق است. اگر حکومت اجازهٔ هر گونه تجمعی در خيابانها را می داد، دنيا شاهد حضور ميليونها نفر می بود. محافل قدرت اين را به خوبی ميدانند و به همين دليل است که به شدت در اين شانزده ماه سرکوب کردند و به بی رحم ترين صورت ممکن هر مخالفتی را ساکت کردند...در ماههای و روزهای اوليه بعد از انتخابات تعداد بسيار زيادی از چهره ها از رده های بالا تا پائين زندانی شدند و اين روش ادامه دارد. تمام اينها نشان اين است که جنبش هنوز زنده است...من هيچ امنيتی در منزلم ندارم. اخيرا، برای پنج روز مداوم، سنگ و نارنجک دست ساز به منزلم پرتاب می شد. همسايه های ما ترسيده بودند، منزلشان سوخت و تخريب شد. مخالفان ما از هيچ کاری واهمه ندارند، آنها دفتر حزب من و حتی دفتر شخصی من را بستند"[۲۴]. کاهش شديد اعتراض سياسی را نمی توان فقط و فقط با متغير سرکوب توجيه کرد. بايد به اين مسأله انديشيد و علل و دلايل اين امر را به دقت تمام جست و جو کرد.برای تعيين استراتژی مبارزه بايد به پرسش های مهمی پاسخ گفت. اگر رژيم توانايی و اراده ی تغيير بيش از ده ميليون رأی را دارد و اين "تقلب تأثيرگذار" را در چند انتخابات گذشته انجام داده است،چه برنامه ای برای پيشبرد دموکراسی بايد طراحی کرد؟ ۲۶ مهرماه ۱۳۸۹ Copyright: gooya.com 2016
|