خطرات ناشی از متروی اصفهان در گفتگوی شمس رنجبر با کورش زعيم، نجات پاسارگاد
گفت و گوی اختصاصی شمس رنجبر، همراه کميته بين المللی نجات با مهندس کورش زعيم، مسئول بخش مهندسی بنياد ميراث پاسارگاد درباره خطرات ناشی از متروی اصفهان
* اصفهان تيول بخش ديگری از جناح حاکم است و به آنها اين قدرت داده شده که هر کار خواستند بکنند.
* رفتار رحيم مشايی، رييس سازمان ميراث فرهنگی فريبکارانه است
* سازه های تاريخی چهارباغ و سی و سه پل، با هر عبور قطار بايد تحمل ۲ ريشتر زلزله را داشته باشند
*کسی که در تخريب منظر نقش جهان روبروی مردم و يونسکو ايستاد اکنون رييس ميراث فرهنگی اصفهان است!
شمس رنجبر: شما به عنوان يک متخصص می توانيد بگوييد که اثرات مترو و لرزش های ناشی از آن چه اثراتی می تواند بر بناهايی داشته باشد که چند قرن از ساخت آن گذشته است؟
کورش زعيم: لرزش های ناشی از حرکت قطارهای زيرزمينی می تواند بسيار بالا باشد، و اين لرزش از طريق خاک تا مسافت زيادی انتقال می يابد. بسامد و سرعت انتقال اين لرزش بستگی به سرعت و وزن قطار، شرايط ريل و بستر آن، و ميزان بالاستی دارد که زير خط آهن بکار می رود. افزون بر آن، انتقال افقی و عمودی موج های لرزه نيز بسته به نوع خاک و شرايط زمين پيرامون، می تواند بسيار گسترده باشد. موج های لرزشی ناشی از حرکت قطار همراه با موجهای ناشی از صدای قطار می توانند با تکان دادن فونداسيون های آنها، تاثير بسيار مخربی روی ساختمانهای پيرامون بگذارد. در يک آزمايش لرزه نگاری متروی لندن برای يک قطار چهار کابينه و سرعت ۷۲ کيلومتر در ساعت، در نزديکی يک ساختمان پنج اشکوبه، لرزش عمودی نيم ميليمتر در ثانيه در زيرزمين و بيش از يک دهم ميليمتر در ثانيه در اشکوب دوم بود و بسامد موج لرزش تا ۶۰ هرتز ثبت شده بود. ولی لرزش افقی در سراسر ارتفاع ساختمان يک دهم ميليمتر در ثانيه و ثابت بود. اگر تونل مترو روی بستر سنگی ساخته شود، ميزان انتقال لرزش تا حدودی کاهش می يابد. در مورد متروی پاريس، در حوالی دانشگاه پاريس، چند سال پيش يک آزمايش لرزه نگاری برای سرعت ۴۰ تا ۸۰ کيلومتر در ساعت و فاصله ۳۲ متری يک ساختمان پنج اشکوبه انجام گرفت که لرزشی معادل سه دهم ميليمتر در ثانيه و بسامد موج ۱۰۰ هرتز ثبت شده است.
موج لرزش در مسير خود از زير زمين، ذرات خاک را از هم جدا و همراه خود به جلو می راند و باعث کاهش چسبندگی خاک در پيرامون تونل می شود. بنابراين، از آنجا که لرزش حرکت قطار همانند يک زمين لرزه خفيف ولی مستمر عمل می کند، ساختمانهايی که در مسير اين موجها قرار دارند کم کم تراکم و ثبات خاک بستر فونداسيون های خود را از دست می دهند. وقتی خاک بستر سست شد، فونداسيون نشست می کند و باعث شکستگی در ساختمان می شود. همچنين لرزش مداوم خاک که به فونداسيون ها منتقل می شود باعث لرزش پيوست کل ساختمان می شود و بسته به استحکام و يکپارچگی ساختمان و ميزان پايداری آن در برابر زمين لرزه، ترک می خورد و يا فرو می ريزد. ساختمان های قديمی معمولا از تکنولوژی مقاوم سازی که اکنون در ساختمانهای نوين برای پايدار کردن آنها در برابر زمين لرزه بکار می رود برخوردار نيستند.
سه سال پيش چنين مسئله ای در شهر بارسلون اسپانيا بوجود آمد که باعث اعتراضات شديد مردم و دخالت يونسکو منجر شد. تونل متروی شهر که از نزديکی کليسای تاريخی و معروف «ساگرادا فاميلی» که ۱۳۰ سال قدمت دارد، مورد مخالفت مردم قرار گرفت، زيرا بيم آن می رفت که لرزش های ناشی از حرکت قطارا به ساختمان کليسا آسيب برساند و سرانجام آن را فرو بريزاند. مردم با حکم دادگاه پروژه را متوقف کردند. دو سه روز پيش، لرزش های ناشی از حفاری تونل متروی شهر کلن آلمان در نزديکی ساختمان سيصد ساله کتابخانه تاريخی شهر، باعث فروريزی اين ساختمان شد و دهها هزار کتاب و آثار هنری کهنسال زير آوار مدفون شدند.
شمس رنجبر: به نظر می آيد که علاوه بر زير چهارباغ، مترو را می خواهند از زير سی و سه پل هم عبور دهند. آيا با توجه به زمان ساختن سی و سه پل و نبود امکانات امروزی در ساختن آن، چه خطراتی ممکن است اين پل با اهميت تاريخی را تهديد کند؟
کورش زعيم: در مورد ساختمانهای تاريخی چهارباغ و سی و سه پل، مسئله بسيار بسيار واضح تر و خطرناکتر است. سراسر دشت اصفهان آبرفتی است و لايه های زيرزمينی، بويژه در زير چهارباغ، يک لايه خاک رس، زير آن لايه ماسه و سپس دوباره لايه خاک رس است که بستر پايداری نيستند. سفره آبهای زيرزمينی بسته به سطح آب زاينده رود بين نه متر و پانزده متر نوسان می کند. بنابراين، گسترش موج های لرزش و صدا در اين منطقه با شدت و سرعت بيشتری انجام می گيرد. من گزارش دانشگاه دلفت هلند را که در سال ۲۰۰۴ درباره زمين شناسی و حفر تونل نوشته شده بود خواندم. آنچه از لابلای گزارش برداشت کردم اين بود که در طول ۵/۱۴ کيلومتر مسير مترو فقط ۸ گمانه خاک شناسی آنهم توسط مهندس مشاور عمران محيط زيست زده و به آنها تحويل داده شده بود که اين تعداد گمانه بهيچ وجه از ديدگاه مهندسی پذيرفتنی نيست. دوم اينکه محاسبات آنها نشان داده بود که حفر تونل در ميانه چهارباغ آسيب شديد به ساختمان مدرسه مادر شاه (مدرسه اسلامی چهارباغ) می زند، بنابراين، هفت متر تونل ها را به سوی پياده رو غربی جابجا کرده اند. سوم اينکه، مشاور هلندی می گويد که در درستی داده های زمين شناسی ترديد دارند و به آنها اجازه بازبينی و آزمايش مستقل داده نشده است. چهارم اينکه ساختمانهای تاريخی چهارباغ را در رده سوم آسيب پذيری که شامل يادمان های تاريخی و ارزشمند است رده بندی کرده اند که از نظر اصول درست است، ولی به علت وضع تاريخی معماری در دشت اسپهان، که شرح خواهم داد، بايد در رده حساس تر چهارم قرار می گرفت.
از آنجا که اسپهان منطقه زمين لرزه خيز به شمار نمی آيد، همه ساختمانهای کهن پيرامون چهارباغ، مانند مدرسه چهارباغ، مسجد جامع، هشت بهشت و سی و سه پل و غيره روی فونداسيون های خرد سنگ و شفته آهک ساخته شده اند که به آسانی در معرض موج های لرزه آسيب پذير هستند. من تصور می کنم که سرعت موجهای لرزش قطارها در از ميان خاک رس و ماسه، بويژه آب، باعث جابجايی دستکم يک ميليمتر در ثانيه خاک شود و اين ضربات مداوم در مدت بسيار کمتر ز آنچه کارشناسان مشاور مترو برآورد می کنند باعث تکان خوردن فونداسيون ها و آثار روبنايی مانند فروريزی کاشی کاری های بی نظير مدرسه چهارباغ و ترک های طولی در ديوارهای اين ساختمان و به مرور زمان در ساختمانهای مسجد جامع، کاخ هشت بهشت، مسجد جامع، پل خواجو و ديگر سازه های تاريخی شود. سی و سه پل که در جهان بی همتاست و قرار است تونل از ۴۳ متری آن از زير زاينده رود گذر کند خيلی زود استواری فونداسيونهای خود را از دست خواهد داد و به تدريج فرو خواهد ريخت. هم اکنون هم سی و سه پل در خطر است و بايد مقاوم سازی شود.
من تصور می کنم که بسامد موجهای ناشی از حرکت قطار مترو در اين ناحيه بين ۸۰ تا ۱۵۰ هرتز باشد، يعنی هر بار قطار از آنجا گذر می کند حدود ۸۰ لرزش در ثانيه بر پايه های ساختمانها وارد می آورد. اگر با توجه به ساختار زمين شناسی، سرعت ذرات خاک را ۵/۰ تا يک ميليمتر در ثانيه فرض کنيم، ضرباتی که به ساختمانهای پيرامون وارد خواهد آمد بسيار قابل توجه خواهد بود. تصور کنيد که سازه های تاريخی پيرامون چهارباغ و سی و سه پل، هر بار که قطار از آنجا گذر می کند، مواجه با يک زمين لرزه دو تا چهار ريشتری شوند.
هم اکنون، کاخ مسعوديه قاجاری با آينه کاريهای بی همتای آن در ميدان بهارستان در معرض تخريب لرزش ناشی از متروی تهران قرار گرفته است و اگر آن را نجات ندهند تا چندين سال ديگر جز تل خاکی از آن باقی نخواهد ماند.
از جمله آثار تخريبی متروی چهارباغ، نابودی چشمه هايی است که جويبار ميانی چهارباغ را تغذيه می کنند. افزون بر آن ساختمان تونل مترو مانند سدی در برابر جريان آبهای زيرزمين عمل خواهد.
شمس رنجبر: سازمان ميراث فرهنگی و شورای شهر که پشت اين پروژه ی مترو ايستاده اند، بارها گفته اند که در کشورهای ايتاليا و فرانسه هم که آثار بزرگ تاريخی دارند، مترو هم دارند. ممکن است فرق مترو داشتن آنهاا را با مترو داشتن ما را بفرماييد؟
کورش زعيم: در فرانسه، ايتاليا و انگلستان مترو را هنگامی ساختند که دانش و تکنولوژی امروز وجود نداشت. آنها هم دشواری های بسيار داشته اند که هم اکنون اقرار دارند اگر امروز بود آن مسيرها را بر نمی گزيدند. از سوی ديگر، ساختار زمين در آنجا با زمين شناشی اسپهان تفاوت بسياری دارد. در لندن پايداری خاک در برابر موج لرزش بيشتر از پاريس و بسيار بيشتر از اسپهان است. افزون بر آن در آنجا ها فقط يک ساختمان تاريخی در سر راه می بود، نه مانند اسپهان که چندين سازه تاريخی در يک مجموعه بی نظير جهانی را به مخاطره اندازد. تفاوت عمده اکنون اينست که نه اکنون و نه در زمان ساختن مترو در هيچکدام از آن کشورها بدون بررسی های کارشناسی و اجازه رسمی مسئولان ميراث فرهنگی حتا يک سانتی متر را هم نکنده اند، در صورتيکه در اسپهان با بی اعتنايی مسئولان ميراث فرهنگی کشور و علی رغم هشدارهای کارشناسان مستقل و دستور اکيد دادگاه به حفاری ادامه داده اند که نشانه يک حکومت ملوک الطوايفی کامل است.
از سوی ديگر، منطقه اسپهان باستانی که نقش جهان در آن قرار دارد، قدمت چند هزار ساله دارد. اسپهان از زمان هخامنشيان مرکز گردهمايی و ساماندهی نيروهای ارتش ايران بوده و بايد صدها جايگاه تاريخی در زير خاک مدفون باشد که تونل مترو آنها را نابود کرده است. همينکه محل انتقال خاک حفاری تونل را پنهان نگه داشته اند، نشان می دهد که کسانی آن خاکها را برای يافتن آثار تاريخی جستجو می کنند. بودجه پانصد ميليارد تومانی متروی اسپهان هم جاذبه بسيار دلپذيری دارد که اگر قرار باشد مانند سد سيوند به مرور زمان به بيش از ده برابر افزايش يابد، نابودسازی فرهنگ يک ملت برای دستيابی به اين گنجينه جاذبه ای ديوانه کننده دارد.
شمس رنجبر: شما يکی از کارشناسانی بوديد که خطرات ناشی از آبگيری سد سيوند را چه بر بناهای باستانی و چه بر تالاب بختگان پيش بينی کرده بوديد. تالاب بختگان که متاسفانه سوخته است و بنا به گفته های اهالی و برخی اهل فن، رطوبت تا اطراف پاسارگاد و آرامگاه کورش بزرگ هم رسيده است. فکر می کنيد چه وقت اين رطوبت می تواند بر آرامگاه کورش اثری مخرب داشته باشد؟ و آيا خبر داريد که شرايط آنجا چه وضعيتی دارد؟
کورش زعيم: آسيب ها از همان آغاز آبگيری بوقوع پيوست. ما گفتيم که آب رودخانه پولار آنقدر نيست که درياچه سد را پر کند و گرد آوردن همان آب کم در پشت سد باعث می شود بخش عمده ای از آب جمع شده در درياچه، به علت افزايش سطح تماس با گرمای خورشيد، بخار شود و به کشتزارها و سرانجام درياچه بختگان نرسد. امسال آب رودخانه از حالت عادی هم کمتر بوده و درياچه اکنون بسيار کم آب است؛ ولی در نتيجه بسته شدن در يچه های سد، رودخانه و تمام مسير آن تا درياچه بختگان دچار خشکی شده اند. همان درياچه پشت سد باعث بخار شدن حدود سی در صد آب رودخانه شده است. بسياری از جايگاههای تاريخی تنگه بلاغی زير آب رفته اند. صدها درخت چندهزار ساله بريده شده اند. اکو سيستم منطقه در حال تغيير و حيات وحش و گياهی در حال نابودی است. بالا آمدن سطح سفره آب زير زمين به علت افزايش فشار آب به دليل ايجاد درياچه، رطوبت را به پای آرامگاه کورش رسانده و گلسنگ ها در حال رشد و انتشار بوده اند. سد سيوند يکی از احمقانه ترين طرحهای عمرانی دهه اخير بود که حدود نود ميليارد تومان پول ملت را به هدر داد و آسيب های ناشی از آن را با نهصد ميليارد تومان هم نمی شود جبران کرد. دهها سد غير ضروری ديگر در سراسر کشور در حال احداث است.
شمس رنجبر: می بينيم که همايشی برای در خطر افتادن ميراث اصفهان تشکيل شده است. و جالب است که درست در زمان آبگيری سد سيوند هم از همين همايش ها انجام می شد. و جالب تر اينکه هم در آن زمان و هم اکنون اين همايش ها با همکاری سازمان ميراث فرهنگی برگزار می شود. يعنی در واقع همان سازمانی که مسئول حفظ اين بناهاست ولی در عمل، کنار تخريب کنندگان آن ها ايستاده. وقتی اعتراض های مردمی و کارشناسان بالا می گيرد، و به اصطلاح کار به جاهای باريک می کشد، اجازه اين همايش ها را می دهد و خودش کنار معترضين می ايستد. شما اين ژست سازمان ميراث فرهنگی را چگونه توجيه می کنيد؟
کورش زعيم: من در اين همايش (پنج شنبه پانزده اسفند) شرکت کردم و همه آنان که در آنجا ديدگاههای خود را مطرح کردند از نيک انديشان راستين ميراث فرهنگی اسپهان بودند. همايش بيشتر جنبه انتقاد از رييس ميراث فرهنگی اسپهان و شهردار آنجا را داشت. ظاهرا رييس ميراث فرهنگی کشور مايل است اين نمايش را بدهد که با کردار مسئولان اسپهان موافق نيست. من همايش را بسيار مثبت ارزيابی کردم، ولی رفتار رييس ميراث فرهنگی کشور را فريبکارانه می دانم. اگر ايشان به راستی از کردار نماينده خود در اسپهان ناراضی است، می تواند با يک حکم او را عزل کند. علت اينکه چنين کاری را نمی کند يا نمی تواند، احتمالا اينست که اسپهان تيول بخش ديگری از جناح حاکم است و به آنها اين قدرت داده شده که هر کار خواستند بکنند. متروی اسپهان که همه کارشناسان مسير خيابان شمس آبادی را برگزيده بودند، بايد از چهارباغ و دروازه دولت بگذرد تا جمعيت را برای رونق دادن به برج تجاری که ميدان نقش جهان را کور کرده، به آنجا بياورد. بدتر آنکه خط خاوری باختری مترو هم از زير نقش جهان گذر کرده و در همان دروازه دولت ايستگاه دارد. اين دو خط چنان جمعيتی را به چهارباغ خواهد آورد که ديگر چهارباغ جای قدم زدن و تفرج نخواهد بود؛ ولی البته برج جهان نما رونق خواهد گرفت. جالب اينکه همان شخصی که در برابر مردم و يونسکو که به بلندای برج جهان نما اعتراض می کردند مقاومت می کرد، اکنون رييس ميراث فرهنگی اسپهان شده است. اگر رييس ميراث فرهنگی و شهردار اسپهان بر ادامه ساختمان مترو از مسير چهارباغ و سی و سه پل اصرار ورزد و بخاطر رونق برج تجاری جهان نما حاضر به نابودسازی يکی از مهمترين مجموعه های فرهنگی جهان باشد، هر دو نامزدهای شايسته ای برای معرفی به ديوان کيفری بين المللی به عنوان جنايتکار عليه بشريت خواهند بود.
شمس رنجبر: از اطلاعات مفيدی که در اختيار ما گذاشتيد سپاسگزارم
مارچ ۲۰۰۹
www.savepasargad.com