آيتان تبريزلي
Aytan_tabrizli@yahoo.com
در هر کشوري روزها و مناسبتهايي وجود دارند که براي مشخص کردن آنها از اسامي مفاخر آن کشور استفاده مي کنند و اين روزها مي توانند روزهايي به نام روز ملي موسيقي، روز مادر، روز ملي شعر و... باشند. در ايران نيز، سال گذشته روز درگذشت استاد شهريار را به نام روز ملي شعر انتخاب کردند و روز ملي شعر به اين نام مزين شد.
advertisement@gooya.com |
|
ولي امسال بر خلاف سال قبل و برخلاف تمام اصول فرهنگي اقوام غيرفارس، در رسانه هاي گروهي ايران، از اين روز به نام روز شعر و ادب فارسي!! ياد مي کنند.
در مورد تغيير نام واقعي روز ملي شعر به روز شعر و ادب فارسي چند نکته لازم است که يادآوري آن خالي از لطف نيست.
اولين موردي که به ذهن خطور مي کند اين است که ايران کشوري است کثير المله و اگر روزي باشد که بتوان آن روز را به نام روز شعر تعيين کرد، بايد آن را به عنوان روز شعر ايران تعيين کرد – البته سال قبل تعيين شده بود- چون اگر به حقوق اقوام ايراني و حقوق بشري آگاه باشيم، مي دانيم که تغيير روز ملي شعر به روز شعر و ادب فارسي هيچ سنخيتي با فرهنگ هاي مختلف غير فارس ايران ندارد. و تنها زماني مي توان اين روز را روز شعر و ادب فارسي عنوان کرد، که تمام ملت ايران فارس زبان باشند؛ ولي واقعيت اين است که ايران از اقوام مختلف تشکيل يافته است که هر کدام براي خود فرهنگهاي غني دارند؛ مثلأ در اين ميان مي توان به فرهنگ، ادبيات و شعر اقوام ترک زبان اشاره کرد که داراي تاريخچه چندين هزارساله مي باشند و ادبيات اين قوم جزء مشهورترين ادبيات جهان مي باشد. و همچنين ديگر فرهنگ هاي ايراني که داراي هويتي مستقل از زبان فارسي مي باشند. البته من نمي خواهم به فرهنگ و ادبيات فارسي توهين کنم، اما ذکر اين نکته ضروري است که زبان و فرهنگ فارسي در 80 سال اخير، به عنوان ابزاري شده است که افرادي در لباسهاي مختلف و با هدف ترويج پان فارسيسم، مي خواهند به وسيله آن، دست به يکسان سازي فرهنگي بزنند و همواره با دادن شعارهايي از اين قبيل که: زبان فارسي زبان رسمي چندين صد ساله! ايران بوده است، شعر و ادب فارسي مورد قبول همه ايرانيان بوده است، بسياري از شعراي ديگر اقوام به زبان فارسي شعر سروده اند و هزاران شعار مسموم کننده ديگر براي رسيدن به اهداف رضاخاني خود سر مي دهند. ولي آيا واقعأ گفته اين افراد مي تواند درست باشد؟
زبان فارسي در 80 سال اخير به جاي افزايش الفت با ديگر زبانها و ادبيات غير فارس ايراني، دست به قلع و قمع آنها زده است و حتي از حالت رسمي بودن – که امري است مخالف با حقوق و اصول واقعي کشورهايي مانند ايران – به زبان قاتل تبديل شده است. و اين موضوع نه تنها به فرهنگ هاي مختلف ايراني تاثيرگذار است، بلکه به خود فرهنگ و زبان فارسي نيز تاثير منفي دارد.
شايد کساني که از تغيير روز ملي شعر به روز شعر و ادب فارسي دفاع مي کنند، دليل اين کار را گستردگي زبان و شعر فارسي ميان اقوام ايران ياد کنند؛ ولي در اينجا بايد اين سوال را از اينها پرسيد که اين گستردگي!! به چه قيمتي حاصل شده است؟
آيا به صورت طبيعي اين امر به وجود آمده است يا به صور غير طبيعي ديگر؟
امروزه کار به جايي رسيده است که شايد شعراي کوچه بازاري و شعرهاي دست چندم فارسي براي ايرانيان آشنا باشد، چون دليل آن تبليغات وسيع در اين مورد مي باشد، که هر روز در رسانه هاي گروهي، کتب درسي و... با هزينه هاي هنگفت - از سرمايه هاي ملي - انجام مي شود؛ ولي آيا در مورد زبانهاي ديگر و ادبيات غيرفارس هم اين نوع ولخرجيها و تبليغات ها صورت مي گيرد تا ارزش واقعي آنها نيز معلوم شود؟ اگر تبليغات يکسان صورت گيرد و هزينه هاي برابر صرف شود با برابري فرهنگي و ادبي روبه رو مي شويم و در آن وقت است که نظرها تغيير مي يابند و ادبيات ديگر اقوام نيز از حالت منزوي بودن خارج مي شوند و پرورش مي يابند.
در تاريخ ايران هيچوقت زبان فارسي همچون 80 سال اخير يکه تازي نکرده است، چنانکه وقتي به تاريخ نگاه مي کنيم مي بينيم که زبان و ادبيات فارسي يکي از زبانهاي موجود در ايران بود که در کنار ديگر زبانهاي فعال همچون زبان ترکي، عربي و... از آن استفاده مي شد، ولي با روي کارآمدن حکومت خودکامه پهلوي اين ساختار به هم خورد و رضاخان و دستياران وي به يکسان سازي فرهنگي – در لباس پان فارسيسم – دست زدند و اين عمل ننگين امروزه نيز به روشهاي مختلف، همچون تغيير اسامي غير فارس و اخيرأ نيز تغيير روز ملي شعر به روز شعر و ادب فارسي خود را نمايان کرده است.
سيطره در همه موارد به وسيله جنگ و تجاوز صورت نمي گيرد، بلکه به صورت فرهنگي نيز مي باشد. و در ايران نيز سيطره فرهنگي به عينه قابل مشاهده است. بطور مثال نسل جديد اقوام غير فارس از ذکر ادبيات و ذکر نام چند تن از شعراي خود عاجزند و به نوعي بيگانه اند، ولي اگر اسم چند شاعر کوچه بازاري فارس را از آنها بپرسي، فورأ جواب مي دهند. دليل اين کار نيز چيزي نيست مگر نابرابري تبليغات و عدم صرف هزينه در مورد فرهنگ هاي غير فارس، چون اگر ادبيات و شعراي غير فارس نيز به سان شعراي فارس زبان معرفي شوند و از آثار آنها در مکانهاي فرهنگي و رسانه هاي گروهي ياد شود هيچگاه عده اي جرأت نمي کنند که در مورد استاد شهريار و يا شعراي غير فارس ديگر حرفهاي بيموردي بزنند. مثلأ پارسال چون سالروز رحلت استاد شهريار بعنوان روز ملي شعر نامگذاري شد، عده اي از پان فارسيستها دست به اعتراض زدند و مقام استاد شهريار را حتي پايين تر از شعراي غير ملي – مانند فردوسي – خطاب قرار دادند و براي اين روز چندين شاعر فارس زبان را معرفي کردند، مثلأ فردوسي را براي اين روز مناسب مي ديدند. ولي در مورد فردوسي بايد اين توضيح را داد که فردوسي را نمي توان بعنوان يک شاعر ملي شناخت چون اگر به شعرهاي او دقت کنيم مواردي را مي بينيم که هيچ مناسبتي با فرهنگ هاي ايران ندارد. مثلأ تورانيان – ترکان – را مورد بي حرمتي هاي زيادي قرار داده است و يا در مورد زنان شعرهايي سروده که انسان از خواندن آنها شرم مي کند. نمونه آنها عبارتند از:
زنان را از آن نام نايد بلند که پيوسته در خوردن و خفتنند
زن و اژدها هردو در خاک به جهان پاک از اين هردو ناپاک به
زنان را ستايي، سگان را ستاي که يک سگ به از صد زن پارساي
....
و يا سعدي مي گويد:
چو زن راه بازار گيرد، بزن وگرنه، تو، خانه نشيني چو زن
اين در حالي است که ما وقتي به شعراي غيرفارس نگاه مي کنيم مي بينيم که در ميان آنها کساني هستند که حتي از خود شهريار هم مقامشان بالاتر است و تنها دليلي که اسامي و شعر اينها را به انزوا کشانده است، اين است که آنها به زبان خودشان شعر سروده اند. مثلأ در ميان شعراي ترک زبان شعرايي هستند که شهرتهاي جهاني دارند ولي به جهت آلوده بودن جو فرهنگي ايران، در ايران ناشناخته مانده اند و اگر بعضي از آنها در ايران شناخته شده باشند، به دليل فارسي بودن بعضي از آثارشان است.
و اگر اين افراد _ مخالفين روز ملي شعر - موافق با نامگذاري روز درگذشت استاد شهريار بعنوان روز ملي شعر نيستند، مي توانند زمينه لازم را فراهم سازند تا ادبيات ديگر اقوام نيز به صحنه بيايند، آن وقت معلوم مي شود که نام کدامين شاعر براي نامگذاري اين روز برازنده تر است.
و در اينجا لازم است اين نکته براي اقوام غيرفارس يادآوري شود که چه مقدار از فرهنگ و ادبيات آنها براي فرزندان آنها آموزش داده مي شود؟
و آيا از طرق فرهنگي آموزش هاي لازم در مورد فرهنگ و ادبيات آنهاصورت مي گيرد يا نه؟
آيا به همان نسبتي که ادبيات فارسي از رسانه هاي گروهي و دانشگاهها و مراکز فرهنگي ترويج مي يابد، ادبيات اقوام غيرفارس نيز آموزش و تبليغ مي شود يا نه؟
سوالات زيادي از اين قبيل وجود دارد که همگي آنها نشان از اين دارد که سيطره وحشتناک فرهنگي بر ايران حاکم است و حتي زماني که اقوام مختلف دست به احياي حقوق خود – با هزينه و وقت خود – مي زنند، با انگ هاي مختلفي از قبيل تجزيه طلب و... مواجه مي شوند.
آيا وضعيت فرهنگي فعلي در ايران با اصول بشري و بين المللي مطابقت دارد؟
اين در حالي است که در کشورهاي ناهمگن مثل سويس اين قبيل سيطره ها ديده نمي شود و تمامي اقوام به صورت اکثريت محسوب مي شوند و برابري فرهنگي در آنجا حاکم است.
در نهايت توصيه اي که مي توان به اقوام غيرفارس ايراني کرد اين است که در مورد ادبيات و فرهنگ خود کوششهاي لازم را انجام دهند، چون اگر منتظر باشند که ارگانهاي دولتي و فرهنگي در مورد عناصر فرهنگي آنها اقدامي بکنند، کار از کار گذشته و در نتيجه آن با چنين تغييراتي – تغيير روز ملي شعر به روز شعر و ادب فارسي – مواجه خواهند شد. و عده اي پان فارسيست با شعارهاي مختلف و عملکردهاي منفي، ثروتهاي فرهنگي آنها را به انزوا خواهند کشيد.
در مورد نامگذاري روز ملي شعر به نام شهريار نيز بايد عرض شود که شهريار يک شاعر ملي است، چون شعرهاي او هيچ تضادي با فرهنگهاي مختلف ايران ندارد و جزء مشهورترين شعراي ايران و جهان مي باشد. ولي باز هم تأکيد مي کنم که اگر باز هم مخالفتها در اين مورد صورت گيرد، نمي توان اشخاصي مانند فردوسي را شاعر ملي عنوان کرد و حتي نمي توان بدون در نظرگرفتن شعراي غير فارس به صورت ناعادلانه از شعراي فارس زبان براي اين روز انتخاب کرد.
و اگر واقعأ برابري فرهنگي به وجود آيد ما تنها يک روز به نام روز شعر خواهيم داشت و آن هم روز شعر ايران است که اين روز به معني روز شعر تمامي زبانهاي ايران است.
آخه مرتيکه اين چه حرف احمقانه ايه.
من خودم فارس نيستم ولی فارسی زبان ملی ماست.
شماها هم ترک نيستد.آذری هستد.
که زبانتون در زمان صفويه تغيير کرده.
و اما
هيچگاه به بزرگان ايرانی از:پارس وکردو لرو گيل و
آذری و... توهين نکن .چه فردوسی چه شهريار
خاک ايران مقدسه.
ديگه ازين مزخرفات ننويس
نرک خر مادر جنده يادت رفته اجداد مغولت با چه وحشيگري اومدن توايران؟
تو از تاريخ خودت چي مي دوني؟آيا تيمور و چنگيز رو مي شناسي؟
آیتان عزیزم
درود برتو
ازتوجه و حساسیت بجا و به موقعت واقعآمتشکرم.
درسایت گفتمان نیزمطلبی درین باره نوشتم که متآسفانه حذف شد.مطلب من درباره ی استاد شهریاربود
ویاردیرین او استاد بیوک نیک اندیش نوبر که هم اکنون نیز با استاد بیوک در ارتباطم.
من به ترک بودن خود افتخار میکنم ومیبالم که از ایل
بزرگ وبزرگ منش شاهسون هستم.
یاشاسین
اللاها تابشورورام سنی.
سنی یولدا گئزلیرام
In beythaa keh beh ferdowsi entesaab kardi hamash alhaaghi va ja'li mibaashand magarnah had-aqal beh yek chaap shaahnaameh keh aan beyt-haa raa daarand eshaareh mikardid.