www.naghed.net
وقتی یک سال و اندی پیش از این، در پاییز سال 1381، پرفسور آنِماری شیمل در دیداری در دانشگاه تهران از من پرسید که تازه چه در دست دارید؟ در پاسخ گفتم گزیده ای از شعر های فدریکو گارسیا لورکا را در دست ترجمه دارم.
advertisement@gooya.com |
|
گفت خوب است ولی اندکی هم به فرهنگ های نزدیکتر بپردازید! از فرهنگ و ادب همسایگانتان غافل نشوید. عرب ها را می گویم، ترک ها را و دیگران. و راستی که ما کمتر حق همسایگی و نزدیکی فرهنگی را بجا می آوریم؛ و شیمل خود چه بسیار و چه استوار در این راه گام زد و یک تنه چه خوش در پیوند میان فرهنگ های شرق و غرب درخشید.
او، که روانش شاد و یادش گرامی باد، در میان آثارش کتابی دارد با عنوان «گُلِ سرخی بردار و ترانه اش بخوان» که ترجمهء گریده ای از شعر های شاعران شرق است به زبان آلمانی. در این مجموعه هم از سرایندگان شبه قاره هند شعرهایی ترجمه شده و هم از شاعران ترک زبان و عرب و ایرانی. هم اشعار شاعران کهن و شعرهای کلاسیک این سرزمین ها در این کتاب یافت می شود و هم سروده های سرایندگان معاصر. در میان فارسی زبانان، هم از انوری و عطار و عراقی و اقبال لاهوری و هم از ایرج میرزا و سیاوش کسرایی و منوچهر آتشی می توان ترجمهء شعری دید. در میان عرب زبانها نیز افزون بر قدیمی ترین شعرها و شاعران عرب، از کسانی چون محمود درویش و صبور صالح و ادونیس و دیگر نوگرایان هم سروده هایی ترجمه شده است. به همین منوال، ترجمهء شعرهایی از شاعران قدیم و سرایندگان جدید ترک و هند و پاکستانی در این کتاب دیده می شود.
در واپسین روزهای حیاتش، گزیده ای از شعرهای شاعرانِ زن شرقی را در دست ترجمهء داشت؛ از آنجمله شعرهای سیمین بهبهانی و طاهره صفارزاده از ایران و چندین شاعر معاصر زن از کشورهای عرب زبان و ترکیه و هند و پاکستان. نمی دانم که در ماه های واپسین مرگ، در کار ترجمه این مجموعه تا چه اندازه پیش رفت؛ فقط می دانم که ترجمهء آلمانی دو شعر از سروده های صفارزاده را در صفحهء فرهنگی روزنامهء «فرانکفورته آلگماینه» منتشر کرد.
و حال که چند هفته ایست دفتر شعری کم برگ از شاعری عرب به چنگم افتاده است، سخنان آن روز آنِماری شیمل دوباره در خاطرم زنده می شود. این دفتر شعر، ترجمهء گزیدهء شعرهای أمل الجبوری، شاعری جوان و سرشناس از عراق است که به زبان آلمانی منتشر شده است. او که اکنون یکی از مهمتر و مطرح ترین شاعرِان زن در عراق به شمار می آید، با این مجموعه برای نخستین بار به خوانندگان آلمانی زبان معرفی می شود؛ گرچه ترجمهء سروده های او پیشتر نیز در مجله های فرهنگی و ادبی معتبر آلمانی زبان به چاپ رسیده بود. أمل الجبوری زادهء بغداد است. زنی است که در رشتهء زبان انگلیسی تحصیل کرده و پس از پایان تحصیلاتش مدتی در تلویزیون عراق دست اندرکار برنامه های فرهنگی بوده است. شاعر است و مترجم آثار ادبی و هم ناشر. در سال 1997 میلادی، در سی سالگی، عراق را ترک گفته و راهی اروپا شده است. در آلمان پناه جسته است و در برلین زندگی می کند. در این شهر با یاری دوستداران شعر و ادبيات عرب و آلمان؛ مجله ای ادبی به نام «دیوان» منتشر می کتد به دو زبان آلمانی و عربی که نفیس است و پُربار و شاعران و نویسندگان و مترجمان سرشناس آلمانی و عرب در آن قلم می زنند و با آن همکاری دارند.
الجبوری در پاییز سال 2000 میلادی «جشنواره شعر آلمان و عرب» را برای نخستین بار در صنعا سازمان داد که در آن در کنار شاعران نامدار عرب زبان چون ادونیس، شاعران آلمانی زبان نیز شرکت داشتند؛ کسانی چون هانس ماگنوس انتسنسبرگر، فولکر براون، دورس گرونباین و دیگران. او این جشنواره را که با حضور بیش از صد تن از شاعران سرزمین های عرب و آلمانی زبان برگزار شد، با این سخنان که از گوته به یادگار مانده است، آغاز کرد و گفت مغربزمین هرگز بدون مشرقزمین وجود ندارد، و مشرقزمین هیچگاه بدون مغربزمین وجود ندارد. غرب و شرق با هم تفاوت دارند و با این همه شبیه هم اند. در همین گردهم آیی بود که به پیشنهاد انتسنسبرگر، پایه های مجلهء ادبی دوزبانهء «دیوان» پی ریزی شد.
أمل الجبوری سال هاست که میان شرق و غرب در سفر است؛ گاه با دخترش در برلین منزل دارد، و گاه در بیروت است یا لندن؛ و چندی است که بیشتر در زادگاهش بغداد روزگار می گذراند. جالب آنکه این شاعر زن عراقی در اواخر سال 2000 میلادی به عنوان وابستهء فرهنگی کشور یمن در آلمان منصوب شد.
درونمایه شعرهای او را اسطوره های بین النهرین و سنت های عرفانی دیرین شعر و ادب سرزمین های شرق مسلمان شکل می دهد و نیز آنچه در این سالهای پُر رنج و عُسرت بر مردمان عراق گذشته است؛ خاصه ستمی که بر زنان و ظلمی که بر کودکان بی پناه روا می شود. شعر أمل الجبوری متأثر از سبک شعر نو عرب است و نیز تحت تأثیر سرودهای شاعران نوگرایی چون محمود درویش و ادونیس. او کوشیده است تا شعر مدرن غرب را دریابد و در خود جذب و هضم کند و آن را به گونه ای ظریف با سروده های بی پیرایه و ژرف خود و با سنت های عرفان اسلامی همگون سازد.
تا کنون چند دفتر شعر از الجبوری منتشر شده است. «شراب زخم ها» نخستین دفتر شعر اوست که در سال 1986 میلادی در بغداد به چاپ رسید. اما انتشار دفتر شعر «برهانید مرا، واژه ها» که در سال 1994 در امّان منتشر شد، زمینهء شهرت او را در جهان عرب فراهم آورد. دفتر شعری دیگری نیز از او با عنوان «حجاب» به سال 2003 میلادی در لندن انتشار یافت. در سال 1999، در نمایشگاه کتاب بیروت، جایزهء «بهترین کتاب عربی» نصیب او شد.
دو سه نمونه از شعرهای أمل الجبوری را از ترجمه آلمانی کتاب گزیدهء شعرهایش به فارسی ترجمه کرده ام که می خوانید.
بغداد
بغداد برای عشاق دور نیست.
گوته، 1819
بانوی سوگواری
بانوی زخم ها
بانوی صبر
ویران شده، در هم شکسته خون می ریزد از تو،
غبار در برگرفته روزهای تو را.
آتش فرو می نشاند داغ دل سوگوارت را،
بغداد . . . مردمانت چه وحشیانه به تو عشق ورزیدند.
تو هم جلادی و هم قربانی.
مردمانت به مرگ تو راضی شدند
تا نابودی جباران را شاهد باشند.
چشمی نمانده است دیگر،
که بر مردگان بگرید.
نه، این جنگ نبود.
جنگ، بغداد، آن بود که
در قلبهای مادران بود،
در اندوه کودکان،
در زندان ها،
در این سقوط،
در انتحار پرسش ها،
چه وحشیانه مردمانت به تو عشق ورزیدند.
اینک تو دور نیستی برای فاتحان،
اما چه دور، چه دوری تو برای عشاق.
حجابِ اینجا و آنجا
غریبه،
عشق برای تو گذشتِ زمان است در تن-
در قبیلهء من امّا
تنی است که زمان بر آن می گذرد.
چه اینجا و چه آنجا
عشق
کالایی است بی ارزش،
که در هوس آدم می روید
و در دل حوّا فنا می شود.
حجابِ یقین
مرگ چهرهء حجاب است، دوپاره شده از شک.
زندگی آینهء حجاب است، با شاخ و برگهای یقین.
در میان این دو
در سفراند آرزوها بیمناک
زیر آسمانِ گیسوانِ کولی من.
حجابِ بغداد
هر دو رود از تو دور می مانند، شهر من،
سینه های ینهان الهه زیبایی.
دجله، در پهلوی راست،
گریخت از منزل تو و به جا گذاشت دروازه ات را بی پاسبان.
فرات، در آن سو،
رها کرد تو را، تا بازگردد به آسمان پیشین اش،
بی وعدهء بازگشت دوباره.
برگرفته از: مجله بُخارا. شماره 33 و 34، آذر - اسفند 1382.