گریه های من، بغض های گره خورده درونم هستند
که هرگز بصورت اشک جاری نشد ه اند.
بغض های من، همانند ابرهای پرتراکمی هستند
که اگر روزی شروع به بارش کنند
دیگر باز نخواهند ایستاد.
حتا یک قطره ای را هم نخواهم گذاشت
بی سمت و سو جاری شود.
بلکه، همه اشکهایم را در پیاله زندگیم
جمع خواهم نمود و به تمامی اقصي نقاط
این کره خاکی سفر خواهم کرد
و برسر مزار شهیدان آزادی، تمامی ملل جهان
حاضر شده و گلی خواهم کاشت
و از اشکهایم، گل ها را سیراب خواهم نمود.
اشکها یم را مشت، مشت به آسمان پرتاب خواهم کرد
تا ابرهای آسمانها را به گریه وا دارم.
چون، اشک شور است و در فرهنگ ما
نمک سمبل وفاداری، پس به ایران سفرخواهم کرد
و قطره، قطره از اشکهایم را درهر خانه
و کوی و برزن میهنم خواهم ریخت
تا به مردمم، پیام خود را برسانم.
در زیر پای درختان پوسیده ظلمت و استبداد
خواهم نشست و آنقدر خواهم گریست
تا این درختان از بن و ریشه، خشک شوند.
آری! اینبار اشک هایم را که به ابرهای
آسمانها به عاریه داده بودم
بصورت باران رحمت و رهایی، بر زمین خواهند بارید.
چو ب های دا ر را بر زمین خواهند ا فکند
و دیوارهای زندانها را از هم خواهند شکافت
دیوارهای خونی تیرباران را خواهند شست
حفره های سنگسارها را با گل و لای پر خواهند کرد
مزرعه های سم سیاه و لابراتورها
و کارگاه های تولید سم سفید و... را ویران خواهند کرد.
در تمامی زمین، شکوفه های آزادی و رهایی
از دل خاک سر برون خواهند آورد.
در کویرهای خشک چشمه های پر طراوت
خواهند جوشید و طبیعت از دست رفته بار دیگر
بازخواهد گشت، مردمم گلها را خواهند چید
و به همدیگر هدیه خواهند کرد.
کودکان آدامس فروش میهنم
به مدارس باز خواهند گشت.
و در کیف مدرسه آنها همیشه گل خواهد بود.
آری! بار دیگر همه لبخند به لب خواهند داشت.
دختران فراری به خانه باز خواهند گشت.
هر کارگری با خوارباری همراه و دسته گلی
بد ست در خانه خود را خواهد گشود.
آری! این باران همه را از خواب غفلت بیدار خواهد کرد.
مغز پر شده فرقه ها را که جز کینه
از خود بیگا نگی، تهی شد ن از عشق،
زندگی در خون - و...، از رهبران خود
به ارث نبرده اند، را خواهد شست.
و بار دیگر آنها را به باغ گلها باز خواهد گرداند.
چه روز زیبایی است این روز،
advertisement@gooya.com |
|
روز نابودی اهریمن ها،
روز رقص نوباوگان میهنم خواهد بود.
اگر زنده بودم، من هم به آ نان خواهم پیوست
و دیگر بصورت بغض نخواهم گریست.
بلکه اشکهای من، اشکهای شوق خواهند بود.
هم خود – و هم هزاران، هزار آرمیده در خاک را
در لبخند مردمم خواهم دید.
و از شوق همیشه خواهم گریست.