يكشنبه 17 مهر 1384

شاعر روزگار خود، يادداشتى بر مجموعه اشعار سيدعلى صالحى (کامل)، مفتون اميني، شرق

سيدعلي صالحي

صالحى در يكى از شعرهايش مى گويد:
«من وظيفه دارم/ «اين واژگان برهنه را به خانه بازگردانم» و در شعر ديگرى در مقام خودپرسى برآمده و به نحو تقليل گفته است: چوپان زاده! چوپان زاده چكامه نشين/ در اين تردد تاريك، از پى كدام چراغ گمشده، شاعر شدى؟»
•••


به رغم انتشار حدود بيست دفتر شعر از اوايل دهه پنجاه تا اوايل دهه هشتاد، شاعر هنوز در پى آن چراغ گمشده است و چون جست وجوى چراغ، همراه با گذر از تاريكى با سر زدن به زاويه هاى آن است، در حقيقت، جستن و به دست آوردن چراغ، موقعى امكان خواهد يافت كه ديگر پيش چشم يا زير پا نمانده است و آنچه كه شاعر يا طالب فراچنگ آورده جايزه رسيدن خواهد بود، نه توشه راه افتادن!
•••
سيدعلى صالحى بى آنكه خود بگويد يا ديگران تذكر كافى بدهند از شاعران موج ناب جنوب ايران بوده است كه خاستگاه اصلى آن را خطه خوزستان مى دانيم. در اين باره اشاره اى بى فايده نيست كه گروهى از نويسندگان و روشنفكران مدرنيست ايران در فاصله سال هاى بيست تا سى در كارمندى شركت نفت ايران و انگليس بوده اند و در اين رهگذر نه تنها مكالمه انگليسى و كاربرد تجارتى- صنعتى آن را خوب آموخته بلكه در تقارنى عجيب متوجه جنوب ايالات متحده شده اند كه آنجا نيز خيزشگاه تجدد ادبى بوده است و چون در اين رابطه كتاب زياد و نمايش و سخنرانى كافى خوانده و ديده و شنيده اند كه البته متضمن سه نوع انگليسى متفاوت و جديدالاستعمال بوده است نطفه مدرنيسم ادبى آنها در همان زمان بسته شده كه بعدها از طريق نويسندگان و فرهيختگانى چون چوبك و گلستان و دريابندرى و صفريان و تقى زاده و تقوايى و رسول پرويزى و امثال آنها به ساير قلمروهاى ايران صعود و نفوذ كرده است كه جبهه ادبى آن در شعر نو با عنوان موج ناب مشخص و معروف شده كه آتشى، باباچاهى و شمس لنگرودى و ديگرانى كه در اين لحظه به جا نمى آورمشان مطالب جالبى درباره آن جريان نوشته اند و در جزوه هاى شعر و طرفه و نظير اينها نمونه هاى بسيارى از چنان شعرها نيز به چاپ و به نظرها رسيده است كه البته من اين همه را فقط يك جريان يا پديده محرك و در همين حدودها ارزش مى گذارم و معتقدم كه جز انگيزش بى سابقه ذهن هاى نوخواه و طراوت جو كار عمده اى نكرده اند و همين هوشنگ ايرانى «به هرحال زنده ياد» و چند تن ديگر همسان او كسانى هستند يا بوده اند كه از راهى سخت و ناشناخته به سوى مركز پر از فر و شكوه «شعر هميشه شعر» حركت كرده اند و در يك هموارى نيمه تاريك و با تن و جانى بس خسته فقط تا مسافت چندصد گامى آن رسيده و با زحمت آميخته به حدس و وهم چيزهايى ديده (يا تصور كرده اند كه ديده اند) و آنگاه برگشته و زيارتنامه اى نوشته اند آن هم با خط مد و زبان نيمه گنگ كه قابل ترجمه به فارسى خود ما نيست تا چه رسد به زبان هاى زنده و نيم زنده دنيا!...
با اكتفا به گزاره اى در اين حد، يادآور مى شويم كه تنها دو تن، يكى آقاى احمدرضا احمدى در حدود اوايل دهه چهل و ديگرى سيدعلى صالحى در اواسط دهه پنجاه، توانسته اند از اين شهرك جادو زده رختى و توشه اى برداشته؛ يكى آواره از راه كوه و دشت و ديگرى سرگشته از درون شبستان ها و بازارها خود را به جايى برسانند و بنشينند- البته عالم احمدى با عالم صالحى شايد لااقل به اندازه دو جزيره در شرق و غرب اقيانوس كبير فرق داشته باشد و شعر آنها هم با همين فرق ها زنده است - اما از ميان كسانى كه با همت نيمه عارفانه يا كمى شهودمندانه با گونه اى اشراق نو نسبت به شعر به مقام زيبايى از مطلقيت شعر و وقوف رسيدند حضور بيژن الهى از همه پرجذبه تر و شورانگيزتر است، كاش مى شد كه همه چيز را از اين سكوت گرا و خاموش نما شنيد و آموخت كه هرچه هست در نزد اوست...
از اين مقدمه مى رسيم به «اصل مطلب» كه انتشار هفده دفتر شعر سيدعلى صالحى در يك مجلد با عنوان «دفتر يكم مجموعه اشعار» به همت انتشارات نگاه است كه كليات چند شاعر ارجمند ديگر (نيما، شاملو، نادرپور، بهبهانى) معاصر ما را نيز به چاپ و نشر رسانيده اند. بنده با اين گفتار تحليلى كه اميدوارم تجليلى تلقى نشود خيال بزرگ، يا بزرگترنمايى صالحى يا عليرضا رئيس دانا را ندارم بلكه همه نزديكان و معاشران من مى دانند كه اين كار و اين كارها ناشى از علاقه مفرط من به ذات حيات شعر است به خصوص شعر تاريخى و اين روزگار ايران عزيز. و تازه ميان شعر من و شعر صالحى هم با وجود اشتراك در جنبه غالب گفتارى، تفاوت هاى بارزى هست، چرا كه من روى يك پيلوت سيار در زمان و مكان و انديشه هستم و ايشان به نوع ديگرى دوره گرد افق هاى مكاشفه در فرهنگ اقليمى هستند كه در حد خود بى سابقه و خوش ذايقه است و افزون بر اين طرح ديدار و لحن گفتار ايشان هم طورى است كه گروهى از فرهنگ مداران يا فرهيخته واران نمى توانند يا نمى خواهند كه با آن تماسى حاصل يا انسى به هم رسانند و مخفى نماند كه كسانى هم به خصوص شاعرانى از سال هاى چهل و پنجاه نمى توانند سبقت گيرى يا حتى همدوشى يك پشت سرى را نه تصديق بكنند و نه تحمل، خوشبختانه من خيلى راحت اين كليات چاپ شده را يك بار با لذت و بار ديگر با دقت مرور كردم و ديدم كه كمال بى انصافى است كه آدم حاصل زحمت شبانه روزى سى و چند ساله انسان مو در آسياب شعر سفيد كرده اى را نديده بگيرد و در اين رهگذر به تشخيص پاره اى از مزيت هاى صرفاً در حوزه شعر ايشان و نه در ساير عرصه ها رسيدم كه اجمالاً و ذيلاً بدون اصرار و تحميل در قبول آنها از نظرتان مى گذرانمشان: ۱- كتاب نهصد و نود صفحه اى مجموعه اشعار صالحى را كه باز مى كنى در همان اوايل و زير عنوان «آواز كوليان اهوازى» شعرهايى چاپ شده كه بعضى از آنها مثلاً شعر «گرگ نر» امروزه در ماهنامه هاى ادبى به اسم شعر «پست مدرن» قابل چاپ است در حالى كه سرودن آنها مربوط به نيمه اول دهه پنجاه است و نه به شعرهايى بر مى خورى مثل «زخم و خاطره» كه آن هم قابل چاپ در جزوه هاى شعر مدرنيست هاى چندين دهه پيش و پيشتر بوده است و چه بسا يكى دوتا از اينها فى الواقع در آن دفترها چاپ هم شده باشد، اين يك نوع امتياز پيشگامى و نوپردازى راستين براى سيدعلى صالحى است.
۲ _ صالحى موفق شده است كه سنت شكنانه عليه شعر روايى و شعر عمودى كه در ادبيات ايران ستون هاى سترگ و استوارى دارد به نوعى زبان تازه بپردازد و شماره كارهاى او در اين زمينه احتمالاً بين پانصد و هزار قطعه است كه فقط با آقاى احمدرضا احمدى قابل قياس است و در سال هاى گذشته با كسانى چون آزاد و مختارى و تا حدودى مجابى و چند تن ديگر سنجيدنى است با اين حسن كه از انسجام طبيعى خاصى هم فارغ از تصنع و گسيختگى برخوردار است. ۳ _ شاعر با جرات و قساوت تمام كه تعبير آن به «فداكارى يا قناعت» اكليل عادت و ابتذال روى آن مى پاشد تقريباً سه دفتر از كارهاى خود را يا كارهايى را حدود سه دفتر دور انداخته يا بايگانى كرده است تا از اول كار تا فرازه هاى كمال يكدست، نيرومند و قامت بلند بنمايد و به نظر من اين همت خطر در بين تمام شاعران معاصر بى نظير است و بهترين سرمشق براى جوانانى است كه فكر مى كنند هزار تا خشت خام زدن بهتر از مثلاً صد تا جمر پخته از كوه در آوردن است و من دو تا از اينها را مى شناسم كه شش يا هفت مجموعه پياپى درآورده اند و با هر كدام از آنها انگار يك قدم جلو آمده و دو قدم به عقب برگشته اند. ۴ _ صالحى از اول زبان خاص خود را داشته است.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

اينكه مى گويم مربوط به عينيت شعر است و اما از جهت محتوا و ذهنيت هم نوعى فرهنگ بومى را با ذوق و هنرى مبتكرانه و ماهرانه تا سطح قبول مشرب هاى نيمه متجدد به خصوص در ميان نسل جوانان امروزى تصعيد بخشيده است. شعر او كاملاً حال و هواى ايران و تا حدودى رنگ افق هاى بين العراقين را دارد و شنيده ام كه كردها و عرب هايى با مجاورت جغرافيايى او را شاعرى وابسته به فرهنگ خود مى دانند.۵ _ شعر صالحى از اول تا آخر كوچكترين شباهت و مناسبت با شعر ترجمه شده از هيچ زبانى را نداشته است و از اين جنبه با شاعران معاصر بزرگمان كه درگذشته اند و همچنين با آنهايى از ماندگان سپيدسرا از قبيل آتشى و اوجى و موسوى و چايچى و حقوقى و لنگرودى و عنقايى و عمران و شيدايى و باباچاهى و براهنى (تا حدودى) مقايسه پذير است و يكى دو تن ديگر كه الساعه از آنها خالى الذهنم. ۶ _ و حسن آخر كه قابل تمجيد هم هست، پشتكار و كوشندگى و پويندگى بى سابقه و بى وقفه صالحى است، در كار شعر و شاعرى اش كه او را لااقل ده سال زودتر از ادامه طبيعى زمان به سال ديدگى توام با جاافتادگى و پختگى ذهن و زبان رسانيده است و من چنين همت و مجاهدتى را در ميان هيچ شاعر و نويسنده اى نديده ام. و حال، در سرانجام به نحوه چاپ خوب كتاب هم بايد اشاره اى داشته باشم كه كاش توزيع و معرفى آن هم به همين خوبى باشد و نه روى اين اشعار و سليقه كه «كمى دير مى فروشيم اما همه اش را در تهران» فكر نكنم آقاى مدير انتشارات نگاه از گروه چنين ملاحظه كاران و صرفه جويانى باشند و اما در دو سه مورد لغزش هايى هست كه ممكن است مربوط به نمونه خوانى يا غلط گيرى باشد و يا احتمالاً سهوالقلم خود خبرنويس كه در برابر چاپ اين همه تميز و زيباى كتاب هيچ هيچ است و به خصوص با اين همه اعراب گذارى هاى دقيق كه گاهى لزومى ندارند و معلوم است كه در اين موارد خواسته اند رعايت نظر و سليقه صالحى را كرده باشند و اما يك مورد اصلاح كردنى در چاپ بعدى وجود دارد و آن گذاشتن كسره زير كلمه «سكر» است در حالى كه در تمام لهجه ها و لغت ها «سكر» با ضمه نوشته و خوانده مى شود كه در مقابل «صحو» است به معناى هشيارى از باده و علت اينكه من مجبور به تذكر شدم اين است كه اصولاً اعراب گذارى براى درست خواندن است و نه غلط خوانى. و آخر از همه اينكه قيمت كتاب يعنى هشت هزار تومان براى علاقه مندان بسيار شعر صالحى در بين جوانان به خصوص دانشجويان بهايى سنگين است و بهتر است كه در چاپ دوم مجموعه اشعار مقدارى هم جلد شميز زده شود. و ديگر هم آرزوى ادامه توفيق سيدعلى صالحى را داريم و هم دوام همت بلند عليرضا رئيس دانا را در چاپ كلياتى از اين قبيل كه در حقيقت سنگ تمام گذاشتن در بنيان شعر معاصر ايران است.

دنبالک:
http://mag.gooya.ws/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/26610

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'شاعر روزگار خود، يادداشتى بر مجموعه اشعار سيدعلى صالحى (کامل)، مفتون اميني، شرق' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016