پنجشنبه 18 خرداد 1385

رنگ و بوی کوه ها و دشت های سرزمين ما، گفتگوی اختر قاسمی با سيما بينا

سيما بينا
من الآن که موسيقی مازندران را کار کرده و بيشتر شناختم، می‌بينم که همه اين موسيقی‌های محلی چقدر با هم وجه اشتراک دارند؛ حالت ها و ريتم ها و نغمه‌های بسيار مشابهی در آن ها می‌بينم. حتّی در موسيقی‌های محلی مناطق ديگر دنيا ريشه‌های مشترکی را پيدا می‌کنم. که در واقع پيوند دل ها و احوالات طبيعی زندگی مردم است

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

* از کليه گردآوری هايم و بعضی خاطره ها و رويدادهای جالب آن يادداشت هايی پراکنده دارم که اميدوارم روزی بتوانم اين ها را نظم و ترتيبی بدهم و به شکل کتابی تهيه کنم

* تمام کمپوزيسيون مجموعه کنسرت ها يا سی دی هايم را درست مثل رنگ هايی که در بوم نقاشی می گذارم انتخاب می کنم

* اولين باری که دعوت به کنسرت خارج از کشور شدم فکر کردم چه لباسی بپوشم که همان طوری که موسيقی من هويت و کارکتر اقوام ايرانی را دارد، لباسم هم گويای همان فرهنگ و با موسيقی ام هماهنگ باشد

-------------------------------

akhtar@impertro.de

سيما بينا خواننده محبوب و موفق موسيقی محلی ايرانی به تازگی از تور مسافرتی کنسرت های خود در آمريکا و کانادا بازگشته است. اين خود بهانه و فرصت خوبی بود برای گفتگوی تازه ای با ايشان.

سيما بيناسيما بينا با گشت و گذار خود در موسيقی بومی ايران جايگاه ويژه ای در بين ايرانيان بدست آورده است. صدا، شعر و موسيقی او ما را از خراسان به چهار محال بختياری، از مازندران به شيراز و از کردستان به بلوچستان می برد. زبان موسيقی او زبان موسيقی مردم است. موسيقی او بر دل می نشيند؛ چون از زبان، جان و دل مردم بر آمده و جمع آوری شده. سيما بينا با پژوهش و تحقيق طولانی و پشتکار خود در موسيقی بومی و محلی ايران نه تنها به عنوان خواننده بلکه به عنوان يک پژوهشگر موسيقی محلی ايرانی به تاريخ هنری و فرهنگی مردم ايران پيوست.

"گل های صحرايی، عنوان موسيقی من است، آهنگ ها و ترانه هايی که رنگ و بوی کوه ها و دشت های سرزمين ما را دارد، آن ها را شخصا از ميان مردم با ذوق روستاها چيده ام. به اين ترتيب به شهرها و روستاهای اطراف ايران و به خصوص خراسان که سرزمين اجدادی من است سفر می کنم نغمه ها و آهنگ های مناطق دور افتاده ای را که بسيار قديمی و همچنان بکر و دست نخورده در ميان مردم آن منطقه باقی مانده است، گردآوری و ضبط می کنم. همه اين نغمه ها و ترانه ها زيبا و دلنشين است ولی من آن هايی که با صدای خودم بيشتر همآهنگی دارد برمی گزينم."
( بر گرفته از سايت سيما بينا: www.sima-bina.com)


سوال: تور اخير شما انعکاس مطبوعاتی خوبی داشته لطفا خودتان د ر مورد کنسرت ها و گروه توضيحاتی بدهيد!

سيمابينا: تور اَخير کنسرت های من مجموعه کنسرت های موفقی بودند که آن ها را ما در شهرهای زيادی از آمريکا و کانادا برگزار کرديم. يکی از افراد هنرمند گروه ما آقای حسين بهروزی‌نيا نوازنده نامی و زبردست بَربَط اين تور را ترتيب داده بودند؛ و در واقع ضمن همکاری صميمانه با گروه، مسئوليت برگزاری کنسرت هايمان را نيزبه عهده داشتند. گروه ما دو نوازنده از سازهای محلی ايران – يکی آقای جمال محمدی از مازندران (قائم شهر) که نوازنده کمانچه و له له‌وا و قرنی سازهای محلی اين خطه هستند و آقای علی رضا شيروانی که نوازنده دوتار قديمی از خراسان (شيروان) هم که هميشه با من همراه و جز گروه محلی (گل های صحرائی) هستند. جالب اين که اين بار ما از هنرمند شايسته سازهای کوبه‌ای که در لس‌آنجلس زندگی می‌کنند دعوت به همکاری کرديم. آقای هومان ‌پورمهدی، در سازهای متنوع کوبه‌ای؛ مسلط هستند. ساز اصلی ايشان تُنبک و نی است که در گروه ليان با هنرمندان مختلف دنيا همکاری می‌کنند. در گروه ما نوازندگی دَف، دايره و نقاره را به عهده داشتند.

هومان پورمهدی
هومان پورمهدی نوازنده سازهای کوبه ای


نَقاره يک ساز کوبه ای مربوط به مازندران است. هومان پورمهدی برای همکاری با اين مجموعه برنامه ها با علاقه و کنجکاوی يک پژوهشگر به شيوه نواختن درست و اصيل نقاره تسلط پيدا کرد و به خوبی از عهده آن بر آمد.

سؤال: لِه‌لِه‌وا چه سازی است؟

سيما بينا: اين ساز يک نوع نِی مربوط به مازندران است که با شيوه خاصی نواخته می‌شود.

سوال: چه نوع موسيقی را و يا بهتر بگويم موسيقی کدام ناحيه ايران را در اين تور اجرا کرديد؟

سيما بينا: موسيقی من شامل سه منطقه از ايران بود؛ جنوب خراسان «تربت جام»، شمال خراسان «قوچان، شيروان» و موسيقی مازندران.

سؤال: موسيقی شمال و جنوب خراسان چه تفاوتی با هم دارند؟

سيما بينا: خيلی باهم متفاوت هستند. در شمال خراسان شهرهای قوچان و بجنورد و شيروان و اطرف آن، مرکز موسيقی و تجمع هنرمندان محلی آن است که همسايه و هم مرز با ترکمن ها هستند. موسيقی در اين مناطق خراسان ضمن گرايش هايی به موسيقی معترض ترکمن ها، احوالات عرفانی و همين طور منطقه ای خود را دارد. مجموعه ای از مقام های سنتی و آوازهای عرفانی، با داستان های عشقی حماسی و همچنين بسياری آهنگ های مخصوص رقص و ترانه های شاد اصطلاحا "پا دايره ای" و در عين حال با لحن ها و زبان های کردی، ترکی، فارسی که شرح آن مفصل است و جای آن در اين گفتگوی ما نيست.

در جنوب خراسان مثل تربت‌جام و شهرهای جنوبی تر آن مثل بيرجند و قائنات، موسيقی عرفانی است و از عارف بزرگشان عبدالرحمن جامی بارها ياد می‌کنند و اشعار او را در مقام هايشان می خوانند. خراسان سرزمين گسترده و بزرگی است و هر منطقه آن موسيقی متفاوتی دارد. مثلا ترانه‌های محلی بسياری که شاد هستند و خود من هم خيلی از آن ها را خوانده ام و در واقع مردم با آن ترانه ها مرا شناختند مثل از اين جا تا به بيرجند سه گداره... و واقعاً چه گداره‌هايی... و يا مثل عزيز، دلبر، ای دل بنالم، ليلا خانم، بانو و تمام تصنيف هايی که معروف شد، همه مربوط به بيرجند و اطراف بيرجند هست و ببينيد که چقدر متفاوت است. ولی من الآن که موسيقی مازندران را کار کرده و بيشتر شناختم، می‌بينم که در عين حال همه اين ها چقدر با هم وجه اشتراک دارند؛ حالت ها و ريتم ها و نغمه‌های بسيار مشابهی در آن ها می‌بينم. حتّی در موسيقی‌های محلی مناطق ديگر دنيا ريشه‌های مشترکی را پيدا می‌کنم. که در واقع پيوند دل ها و احوالات طبيعی زندگی مردم است.

سوال: شما از سال ۱۹۹۳ در فستيوال های جهانی بسياری شرکت کرده ايد، استقبال و تاثير موسيقی محلی ايران را بر مردمان اروپا و يا مردمان غير ايرانی چگونه ديديد؟

سيما بينا: مردمان غير ايرانی هم معمولا از اين نوع کنسرت ها به خوبی استقبال می کنند چون اين موسيقی در عين حال که ساده و مردمی است برايشان ارزشمند و دلنشين است. می دانم که ارزش موسيقی من و استقبال از آن به همين دليل است، يعنی يک موسيقی اصيل و قديمی از سرزمينی می شنوند مثلا مثل ايران، و کنجکاوند که بدانند اين موسيقی چگونه است، چه تفاوت هايی دارد، سازهايشان چيست و مربوط به کدام ملت است، شايد می دانند که هيچ فرد خاصی اين موسيقی را نساخته و از يک فرهنگ اصيل و قديمی برآمده و شناخت آن برايشان ارزش دارد.

سوال: خانم سيما بينا من می خواستم الآن به بخش ديگر کارکتر شما به عنوان يک زن پژوهشگر بپردازم. شما ساليان درازی است که در رابطه با موسيقی های محلی ايران کار تحقيقی و پژوهشی می کنيد و زحمت زيادی هم تا حال در اين راه کشيده ايد می خواستم که در اين رابطه برای خوانندگان ما بيشتر توضيح دهيد و اين که کار شما موسيقی چه منطقه ای از ايران را بيشتر شامل شده و آيا برای اين تحقيقات خود برنامه ای داريد مثلا به شکل کتاب و يا غيره در دسترس عموم قرار بدهيد؟

سيما بينا

سيما بينا: من از خراسان شروع کردم برای اينکه از خطه خراسان هستم و اين را می دانم که هر يک از ترانه ها و آوازهای محلی تاريخچه و سرنوشت و حکايتی ديرينه دارد اما امروزه احساس می کنم، تلاش ها و سفرهای من در جستجوی اين مقام ها و نغمه ها و خاطرات زيبای آن نيز به ارزش و اعتبار اين موسيقی افزوده است از اين جهت آوازها و موسيقی من برای خودم معنا و عمق بيشتری پيدا می کند.

از کليه گردآوری هايم و بعضی خاطره ها و رويدادهای جالب آن يادداشت هايی پراکنده دارم که اميدوارم روزی بتوانم اين ها را نظم و ترتيبی بدهم و به شکل کتابی تهيه کنم.

سوال: از چه سالی اين کار را آغاز کرديد؟

سيمابينا: در واقع از همان نوجوانی شروع کردم و تا امروز هنوز هم همچنان با علاقه به آن ادامه داده ام.

سوال: در مورد بخش ديگر فعاليت هنريتان، يعنی نقاشی هم لطفا کمی توضيح بدهيد؟

سيما بينا: نقاشی رشته تحصيلی و دانشگاهی من است. زمانی که من به دانشگاه رفتم در دانشکده هنرهای زيبا رشته ای به نام موسيقی سنتی نبود و من يادم هست که از برنامه کودک يک بورس موسيقی به من دادند که مرا به ايتاليا بفرستند ولی من از همان کودکی هيچ علاقه ای به موسيقی اپرا و اروپايی نداشتم و از اين بورس استفاده نکردم و در دانشگاه ايران هم رشته موسيقی سنتی نبود. من طراحی و نقاشی را برای ادامه تحصيل ترجيح دادم که واقعا به اين رشته هنری هم خيلی علاقمند بودم به حق که نقاشی خيلی در زندگی به من کمک کرد چون تمام خلوت خودم را با نقاشی پر می کنم. من در دورانی دانشکده هنرهای زيبا را گذراندم که جدی ترين دوران آن به رياست مهندس هوشنگ سيحون بود. نقاشی را در دبيرستان های تهران و برای بچه ها تدريس می کردم و کسانی که مستعد بودند برايشان کلاس خصوصی می گذاشتم. همان طور که قبلا گفتم بعد از انقلاب به دليل فعاليت هنری ام از آموزش و پرورش اخراج شدم .

سوال: آيا دانش نقاشی شما در موسيقی هم به شما کمک کرده؟

سيما بينا: به نظر خودم که خيلی کمک کرده برای اينکه تمام کمپوزيسيون مجموعه کنسرت ها يا سی دی هايم را درست مثل رنگ هايی که در بوم نقاشی می گذارم انتخاب می کنم و هماهنگی آن را در مجموعه موسيقی خودم در نظر می گيرم.

سوال: بهترين خاطره ای که داريد چيست؟

سيما بينا: بيشترين چيزی که در خاطرم به جای می ماند عکس العمل و برخورد زيبای مردم است. يک بار با مينی بوسی همراه دوستانم از دهی به دهی ديگر در شمال ايران می رفتيم و يک روستايی زحمتکش که به نظر می رسيد برزگری باشد از من ترانه ای را با تواضع و ملاحظه زياد درخواست کرد. من هم هميشه حتی اگر خسته باشم درخواست چنين انسان هايی را با علاقه انجام می دهم به هر حال آهنگ درخواستی ايشان را خواندم و با وجود اين که همه در اتوبوس شاد و مشغول خواندن و خنده و گفتگو بودند ديدم که آن مرد گريه می کند. دوستم از او پرسيد چرا گريه می کنی سيماجان که آهنگ مورد علاقه ات را خواند؟ گفت: "آخه باورتان نمی شود من هميشه اين راه را پياده طی می کردم و اين آهنگ سيماخانم را زمزمه می کردم و خيلی اين آهنگ را دوست دارم يک روز با خودم گفتم ممکنه من روزی سيماخانم را ببينم؟ و خود ايشان برای من همين آهنگ را در اين راه بخواند؟ و الآن همين کار انجام شده يعنی توی همين راه، با خانم سيما بينا، و آهنگی که دوست داشتم با صدای خود خانم سيما بينا می شنوم، آيا اين اتفاق واقعيت دارد يا خواب می بينم؟"

سوال: چه آهنگی بود؟

سيما بينا: درست يادم نيست، فکر می کنم "شاه صنم" بود.

سوال: از آهنگ هايی که تا به حال اجراکرديد و خوانديد کدام يک را از همه بيشتر دوست داريد و از کدام يک خاطره بيشتری داريد؟

سيما بينا: عزيز، مجنون، برق شمشير، الله مزاره، نوايی، دل شيدا، شاه صنم و... در واقع همه را دوست دارم و نمی دانم کدام يک را بيشتر دوست دارم. از همه خاطره دارم و در مورد هر کدام می توانم داستان ها و خاطراتش را بنويسم و اين که چه اثری روی من داشته است.

سوال: به عنوان آخرين سوال در مورد لباس هايتان توضيح بدهيد. چه کسی اين ها را طراحی می کند؟

سيما بيناسيما بينا: اتفاقا هميشه لباس های من مورد سوال بوده و همه کنجکاوند که در مورد آن بدانند. طرح اوليه آن را خودم می دهم. اولين باری که دعوت به کنسرت خارج از کشور شدم فکر کردم چه لباسی بپوشم که همان طوری که موسيقی من هويت و کارکتر اقوام ايرانی را دارد، لباسم هم گويای همان فرهنگ و با موسيقی ام هماهنگ باشد. به همين دليل فکر کردم که لباسم را بر اساس لباس های محلی ايران طراحی و انتخاب کنم. بنا بر اين بايد بگويم که لباس های من همه الهام گرفته از لباس های محلی ايرانی است که با سليقه و کمک خانم مريم مهدوی در کارگاه ايشان آماده می شود. و همچنين خواهرم مينا بينا که رشته طراحی را خوانده است لباس هايم را طراحی می کند. و هر بار من از اين دو بانوی هنرمند برای طراحی و تهيه لباس هايم کمک می گيرم. ولی سربندی که به سر دارم را خودم طراحی کردم، می دانيد که همه قوم های ما در لباس های محلی شان نوعی سربند هم دارند و من هم دوست داشتم که با سربند يا کلاهی زيبا که نشانی از سربندها و پولک های محلی ايران را دارد هويت لباسم را کامل تر کنم. اکنون به نوعی اين مدل لباس، اونيفورمی برای کنسرت هايم شده است.

- از اين که به من فرصت اين گفتگو را داديد بسيار سپاسگزارم.

سيما بينا: با کمال ميل.

دنبالک:
http://mag.gooya.ws/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/30368

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'رنگ و بوی کوه ها و دشت های سرزمين ما، گفتگوی اختر قاسمی با سيما بينا' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016