برای رفعت رنجبران لنگرودی و گیلزاد ققنوسش*
مرد ماهیگیر:
از کدام حاشیه باد می روی
همشهری
که آوازت مثل غروب دهکده
خاموش است.
زن چایکار:
به دروازه باغ نزدیک می شوم
آقا
تا با پروانه ها
پرواز کنم
اما بال پروازم
گم شده است
هرچه اینجا می گردم
پیدایش نمی کنم
مرد ماهیگیر:
زبان آوازت را نمی شناسم
همشهری
وقتی زورق به دریا بیاندازم
با موسیقی زلا لش
رویاهایم را
رنگ خواهم زد
زخمه به کدام سازمی زنی آخر؟
زن چایکار:
کرجی به گرداب ندیده ای آقا!
مرد ماهیگیر:
به شب های سیاه زمستان
ماهیگیرانی که درطوفان به سینه دریا می رسد
خوف آن دارند!
خانه ات آبا د
همشهری
زن چایکار:
خانه ام با باد رفته است
آقا
ومن
مثل غروب د لتنگم
مرد ماهیگیر:
راه دریا کدام سوست
همشهری
* سوم نوامبر ۲۰۰۷ در بیست و چهارمین تولد گیلزاد
حسن حسام
advertisement@gooya.com |
|