سه شنبه 11 دي 1386

در حاشيه کنسرت گوگوش ـ آلمان، عکس و گزارش: اختر قاسمی

گوگوش
چيزی که توجه مرا جلب کرد حضور نسل جوان در اين کنسرت بود. بخش قابل توجهی از جمعيت را جوانان نسل انقلاب تشکيل می دادند. به علت عدم در نظر گرفتن پيست رقص، جوان ها در مقابل صندلی های خود بلند می شدند و با گوگوش می خواندند و می رقصيدند

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

Akhtar.ghasemi@gmail.com

بيش از ده هزار نفر يک صدا فرياد می زدند: گوگوش دوستت داريم...
شب اول کريسمس امسال در اروپا برای ايرانيان شبی پراز خاطره بود. گوگوش ما را باخود به کودکی، نوجوانی و جوانی برد....
گوگوش هنرمند مردمی در سالن آرنا اوبرهاوزن آلمان در ميان ابراز احساسات شديد تماشاگران به روی صحنه آمد: من آمده ام ...وای وای ..من آمده ام ... عشق فرياد کند من آمده ام ... گوگوش می خواند و دوستدارانش فرياد می زدند گوگوش دوستت داريم...
برخلاف هميشه برنامه سر ساعت شروع شد. سالن آرنا که هميشه در جشن های عيد نوروز بخش وسط آن خالی و آماده برای رقص علاقه مندان است ، اين بار شکل ديگری داشت و جايی برای رقص در نظر گرفته نشده بود و همه جا فقط صندلی های پر از تماشاگر ديده ميشد. حتی عبور و تردد برای شرکت کنندگان سخت بود.



گوگوش در طول برنامه سه ساعته اش از آهنگ های قديم و جديدش خواند. وقتی آهنگ های قديمی را می خواند احساس می کردم که سالن بزرگ آرنا می لرزد. علاقه مندان گوگوش فرياد می زدند و با او هم صدا می خواندند. او و مهرداد چند بار با هم روی صحنه حضور داشتند و خواندند و سه بار هم تکی خواندند. از آهنگ های دوصدايی آهنگ دو صدايی "نسل من " بيشترين ابراز احساسات تماشاگران را همراه داشت. گوگوش در طی حضور پی درپی اش به روی صحنه هر بار با لباسی متفاوت ظاهر می شد. وقتی مهرداد می خواند بخشی از جمعيت را می ديدم که در حال تردد به خارج از سالن و استراحت بودند.
چيزی که توجه مرا جلب کرد حضور نسل جوان در اين کنسرت بود. بخش قابل توجهی از جمعيت را جوانان نسل انقلاب تشکيل می دادند. به علت عدم در نظر گرفتن پيست رقص، جوان ها در مقابل صندلی های خود بلند می شدند و با گوگوش می خواندند و می رقصيدند. با خودم فکر کردم چه چيزی اين جوانانی را که در اينجا بدنيا آمدند و يا بزرگ شدند، به اين گونه کنسرت ها می کشاند؟ آيا تربيتی ست و يا حسی و غريضی ست ؟ در اين افکار بودم و سوال هايی را در ذهنم می پروارندم که متوجه تلفظ و خواندن بعضی جوانان اطرافم شدم که حتی اشعار وکلمات را درست تلفظ نمی کردند ولی با گوگوش و بخصوص با آهنگ های قديمی می خواندند.



نيم ساعتی از نيمه شب گذشته بود که گوگوش و مهرداد آخرين ترانه "وطن" را اجرا کردند و با برافراشتن پرچم ايران از علاقه مندانشان خداحافظی کردند.
هنگام خروج مردم را می ديدم که در راهرو سالن آرنا عکس های يادگاری می گرفتند. بسياری از دوستان و آشنايان را از کشورهای مختلف اروپايی ديدم. بسوی پارکينگ روانه شديم. بدليل ازدياد ماشين و پر بودن پارکينگ اصلی آرنا تعداد زيادی ناچار به استفاده از پارکينگ ساخته نشده روبروی آرنا که پر از سنگ و کلوخ بود شدند. هر کس سعی می کرد که زودتر از پارکينگ خارج شود و تعداد زيادی از خروجی های مخصوص استفاده نمی کردند. مدتها بود که چنين رانندگی نديده بودم و به ياد رانندگی در ايران افتادم. بعضی ها از مسيرهايی که حتی پستی و بلندی بود عبور می کردند و باعث تصادف شدند که همين مسئله ترافيک عظيمی را بوجود آورد. جاده خروج از پارکينگ دو طرفه و باريک بود، برخی حتی از باند مقابل جاده خروج از پارکينگ استفاده می کردند که باعث شد تاکسی ها در بين راه بمانند و جاده بسته شود. شايد حداقل ۵۰ ماشين که پشت سر من بودند با استفاده از مسير مقابل از بغل من رد شدند و سبقت گرفتند و کمی جلوتر جاده را بستند. دخترم که بغل دستم نشسته بود با تعجب می پرسيد: مامان چرا اينطور رانندگی می کنند؟ جوابی نداشتم. ماشين های مخصوص نظم امنيت آرنا وارد صحنه شدند. من از نگاه مامورين نظم آرنا احساس شرم کردم. باخود گفتم متاسفانه برخی از ما ايرانی ها همه جا می خواهيم با بی نظمی پيش برويم وهميشه می خواهيم با زور بر ديگری پيشی بگيريم. يادمان می رود که در کشوری با نظم و انضباط معين و خاص زندگی می کنيم.

چند ماه پيش وقتی که خبر دار شدم در ماه دسامبر کنسرت گوگوش د رآلمان هست سعی کردم تا با برنامه گذاران کنسرت (آقايان غياثی ، اخوان و قره گوزلو) تماس بگيرم تا وقتی برای مصاحبه با خانم گوگوش بگيرم و جای مخصوص خبرنگاران را رزرو کنم تا از نزديک بتوانم عکس بگيرم وگزارشی کامل برای هم ميهنانی که در کنسرت حضور نداشتند تهيه کنم که بالاخره در کنسرت داريوش و منصور موفق شدم با برنامه گذاران در اين باره صحبت کنم. آنها متاسفانه گفتند: خانم گوگوش به هيچ خبرنگاری اجازه ملاقات نمی دهد!! من از اين جواب خيلی تعجب کردم وقتی علت را پرسيدم فقط گفتند در قرار داد ما چنين نوشته و متاسفانه جايی برای خبرنگاران نداريم! اين برخورد را که در طی ساليان کار متاسفانه فقط با هموطنان ايرانی تجربه کردم را نتوانستم پاسخی برايش بيابم. در جامعه آلمانی و اروپايی که من کارحرفه ای را با آنها آغاز کردم خبرنگاران هميشه از احترام ويژه ای برخوردارند و وقتی خبرنگاری برای تهيه گزارش با مسئولين تماس می گيرد، او نيازی به توضيح و بحث ندارد و می تواند تيکت مخصوص خبرنگاری را در محل برنامه تحويل بگيرد. در دنيای امروز که دنيای مبادله اخبار است، دنيای مبادله فرهنگ ها، سوال من اينست که چرا خانم گوگوش که از محبوبيت بی نظيری در جامعه اش برخورد است وحشت از حضور خبرنگاران دارد؟ او که برای زن ايرانی و پشتيبانی از آزاديخواهی آنان می خواند چرا مايل نيست حداقل زنان سرزمينش از طريق مطبوعات در جريان چگونگی کنسرتش قرار گيرند؟ چه کسی يا کسانی خواهان ديواری بين گوگوش و هم ميهنانش هستند؟ چرا دسترسی به او امکان پذير نيست؟ چرا سوالات علاقه مندان او بايد بی جواب بماند؟ آيا عدم پذيرش خبرنگار توهين به مردم و جامعه مطبوعات نيست؟ اميدوارم که خانم گوگوش و يا برنامه ريزان او به اين سوالات پاسخ بدهند.
عکس هايی از کنسرت را در زير می بينيد که به علت اين که تقريبا در آخر سالن صندلی داشتم و از دور عکس گرفتم طبيعتا از کيفيتی در همين حد برخوردارند.

برای ديدن عکس ها کليک کنيد:

[آلبوم عکس اختر قاسمی از کنسرت بزرگ گوگوش و مهرداد آسمانی در اوبرهاوزن آلمان (۱)]
[آلبوم عکس اختر قاسمی از کنسرت بزرگ گوگوش و مهرداد آسمانی در اوبرهاوزن آلمان (۲)]

ـــــــــــــــــــــــــــــ

[عکس های اختر قاسمی از کنسرت بزرگ گوگوش و مهرداد آسمانی در اوبرهاوزن آلمان، راديو زمانه]

دنبالک:
http://news.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/35419

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'در حاشيه کنسرت گوگوش ـ آلمان، عکس و گزارش: اختر قاسمی' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016