10 آوریل 2008
نزدیک ترین دورم
که در انفجار سکوت
ضجه های دار و درفش
فریاد می کنم
هر روز
مرگ می شمارم
هرشب
درسلول انفرادی
آزادی
آه می کشم
هر لحظه
دار می شوم
نفس
نفس
از کوچه های شهر
قامت خمیده
پیر
زباله
زباله
گرسنه می چزم
گورستان و
دخمه و
بیغوله
سرک می کشم
لاپوشان تن لرزه های من
تکه پاره ایست
از هزارلای کارتن و
کاغذ و
پاره پوره ای
بازیافت این همه
با جان خویش
خواب می شوم
من
نزدیکترین دورم
سکوت من
خشماگین فریاد من است
از انبوه برجهای قارچ
انبان زالوهای از پی مکیدن
آوارگی
قسمت می کنم
من
درد می شمارم
از یک
تا
هفتاد میلیون
ضربه
ضربه
ضربه
پوست
گوشت
خون
جیره خدایان را
به آیه های فسیلی
جار می شوم
خشتک پاره ای
که
بهشت
بهشت
نواله می گیرم
از گزمه های حماقت
و سفره بی نان خویش
به رنگین سفره های غارت
حسرت می شمارم
هرشب
خواب می بینم
حوریان تا به خدا صف بسته
سلیطگان را
بکارت
به آیه ها باخته اند
با هیولای صد و بیست وچهار هزار تزویر
از گذر خون و جنازه و تابوت
لاشخورانه
واغ می زنند
آه
آری
من
نزدیک ترین دورم
از بیدارکابوس
تا خواب لرز پرنده ای اسیر
درد مشترکی را
به انفجار سکوت
هوار می کشم
گیل آوایی
http://www.perslit.com/GilAvaei.htm
advertisement@gooya.com |
|