در گذار ِ شب، قدم در زير ِ مهتاب، سوی ِ ميخانه شديم
چهره ها، گلگون نموديم، ارغوان و مست، مستانه شديم
مست، در دست، جام ِ باده، راهی ی ِ دريا شديم
با نسيم ِ آب، شديم شاداب، صدف دانه شديم
صبح شد، وقت ِ سحر، صبحانه را در بوستان
شهد ِ گل نوشيدم و زنبور وار، پرواز و پروانه شديم
پيکر ِ عريان بديديم يار را، در باغ ِ گل
گل شديم، پيکر ببوييديم و ديوانه شديم
لذت ِ آغوش ِ يار، آتش به جانان شعله زد
جان شديم در پای ِ يار، رقصان و جانانه شديم
شور شديم، شيدا شديم، رسوای ِ اين دنيا شديم
درد را، از جان بدر کرديم و غم را، جمله بيگانه شديم
بر تن ِ گلبرگ ِ گل، بستر نموديم، شام را
نور ِ مهتاب را، چراغ ِ خواب و همخانه شديم
ای فلک! از ما تو نستان! اين شب ِ شور و شراب
دل ز خون پُر، خانه ويران، خانه ويرانه شديم
apanahan@t-online.de
a_panahan@yahoo.de
advertisement@gooya.com |
|