مدرسه فمينيستی: می پرسند: «چه شد کمپين يک ميليون امضا؟ زمان به سررسيد و تعهد همچنان برجاست!»
می گوييم: «اکنون بايد به مقصود رسيده باشيم. منظوراما، فقط گرفتن امضايی بی محتوا نبوده است؛ در هر ديدار، می خواستيم اطمينان يافته باشيم که امضاکننده به لزوم حقوق برابر زن با مرد ايمان دارد. و اگرنه چنين باشد، او را از اين مهم آگاه کنيم».
advertisement@gooya.com |
|
چنين بود که کار نمی توانست تنها بر پايه ی ايفای تعهد پيش رود. ما به «دير و درست» معتقد بوديم.
ديگر آن که بسياری از کوشندگان اجرای اين مهم ، به هنگام گرفتن امضا و جلب اطمينان خاطر امضادهنده، گرفتارماموران غلاظ و شداد می شدند وخود و تومارشان به بند می افتادند. ترديد نيست که در اين هنگام ، اگر کسی که تومار عرضه می کند رها شود، تومارش - باهرچه امضادرآن - به چاه ويل فروخواهد شد. پس، همين مصيبت و گونه های پرشمار آن کافی ست تا رشته ها پنبه شوند. لاجرم، فرصت بيش تر حق بی چون و چرای ماست....
رودی روان کرده ايم که
از پويه نيارامد
روز از شب نداند
برقرار براند
و همنوايی موج را ترانه بخواند
- سرچشمه کجاست؟
- چشم پر اشک مادران ما
که قرن ها سخاوت باران بود
و
زان سوی اشک
گواه جورستمکاران بود:
زين چشمه
آن رود
روان کرديم
هزارهزار دونده مان می بايست
تا برکرانه دوان باشند
و رسيدنش را گواهان.
در راه
هرچندگاه يکی ازيشان
به دام غول بيابان
درافتاد....
و چنين بود
که راه
پرهول شد
و قول برقرارنيافتاد
نوميد نيستيم
که تا مقصد
چندان نمانده است و
رود
همچنان روان...
ايا دريا !
رود را آينه باش!