عده ای می گویند معنای مشروطیت در زمان اوج این جنبش به درستی فهم نشده است و بسیاری از نویسندگان از این نظر دفاع كرده اند كه روحانیان شركت كننده در جنبش مشروطه خواهی گرچه موثر و فعال بوده اند اما به درستی نفهمیده اند كه مشروطیت چیست. من این مطلب را از دكتر آدمیت نقل می كنم به دلیل اینكه از ایشان ذكری كرده باشم زیرا به هر حال راه اساسی را در مقدمات شناخت تاریخی مشروطه خواهی، ایشان باز كرده اند.
اگر كار او را نقد می كنم تنها به این دلیل است كه كار او عظیم و قابل توجه است. او در جلد اول كتاب «ایدئولوژی مشروطیت ایران» می گوید كه روحانیت در مشروطه شركت كرده اما مشروطه خواهی را به معنای دقیق كلمه كه از حقوق طبیعی ناشی شده و در اروپا تاسیس شده است نمی دانسته اند. هر چند آقای آدمیت در كتاب بعدی خود به عنوان یك محقق طراز اول پس از بررسی نزدیك مذاكرات مجلس اول، حق بسیاری از علما را ادا می كند.
تذكر یك نكته مهم به نظر می رسد. ما نه تاریخ اندیشه و نه تاریخ نویسی درستی داریم و با رویكردهای جدید این حوزه هیچ آشنایی نداریم. آنچه ما درباره اروپایی ها می دانیم بسیار ابتدایی، سطحی و در خیلی موارد كاملا نادرست است. بسیاری از نویسندگان و مترجمین ما نمی دانستند درباره چه سخن می گویند. ۱۰۰ سال است از مشروطه بحث می كنیم اما كسی نگفته منشاء مشروطیت چیست. ایران مخترع مشروطیت نبوده است، هر چند امیركبیر ۱۵۰ سال پیش به پدر ملكم خان گفت كه خیال مشروطه در سر داشته است و این واژه ۱۵۰ سال است كه در ادبیات ما به كار می رود اما به راستی سابقه این فكر در جاهای دیگر چیست در تاریخ می خوانیم كه اولین كاروان معرفت از تبریز به راه افتاد و در آذربایجان بود كه جنبش مشروطه خواهی به نتیجه خود رسید.
اولین دانشجویان از تبریز به انگلستان رفتند و فكر مشروطه خواهی از انگلیس وارد ایران شد. انگلستان از برخی جهات به ما شباهت داشت و ما نیز می توانستیم شبیه آنها متحول شویم. در انگلستان، تجدد پیش از همه جا در كلیسا به وجود آمد. در واقع نظام مشروطیت انگلیس حاصل تحولی در داخل الهیات و فقه مسیحی است. جوانه های فكر حكومت قانون در ادیان الهی به وجود آمده است. دلیل آن این است كه در جهان بی قانون، این ادیان هستند كه قانون آورده اند و بنایشان بر این است كه هر نظام حكومتی باید حكومت قانون شرع را بپذیرد.
اتفاق مهمی كه در انگلستان روی داد این بود كه نظریه قانون شرع به قانون جدید تبدیل شده است هر چند نظرات مشروطه خواهی در انگلستان سابقه ای ۸۰۰ ساله دارد. اتفاقا تنها كسانی كه معنای جدید مشروطه را متوجه شده اند علما بوده اند. روشنفكران ما مطلع به مقدمات این بحث ها هم نبوده اند.
اطلاعات ملكم خان از اندیشه سیاسی جدید در حد درس های دبیرستانی بود. در مقابل او علمایی چون آخوند خراسانی، نائینی و محلاتی تمام مقدمات فكری و اصول بحث های سیاسی را می دانستند و اگر كار اساسی انجام شده باشد آنها انجام داده اند. اینجا ذكر دو نكته مهم به نظر می رسد. آخوند خراسانی، نائینی و محلاتی به بحث اندیشه سیاسی جدید نزدیك می شوند و نظریه مصالح عمومی را طرح می كنند. این برای اولین بار است كه تحولی در داخل كلام شیعی صورت می گیرد و در محدوده نظریه حكومت نیز تعریف می شود.
این بحث، نظریه دیگری را باز می كند كه همان مشروطیت است. این اتفاق بسیار شبیه به اتفاقی است كه در الهیات مسیحی روی می دهد. بیان علما از فرمول بندی های علوم سیاسی بسیار دقیق است. نكته دیگر این است كه اتفاق مهمی در مجلس اول رخ داد و اگر ما مجلس اول را بفهمیم متوجه می شویم مجلس اول به راهی می رفت كه روشنفكری و غیرروشنفكری ما به آن بی توجه بوده است. در مجلس اول برای اولین بار نظام حقوق شرع به حقوق جدید تبدیل می شود.
اسلام با هرمنوتیك و پروتستانتیسم سازگار نیست و اتفاقا مجلس اولی ها فهمیده بودند كه نقطه گرانیگاه نظام سنت در ایران فقه است اگر این حقوق را متحول كردید، نظام را متحول كرده اید. اشكال از مشروطه خواهان نبوده است. اشكال از ما است كه نفهمیده ایم آنها چه كرده اند. آنها راه حكومت قانونی را باز كردند.
به شریعتی نگاه كنید: او تصور می كرد با ایدئولوژیك كردن دین می تواند آن را وارد جامعه كند در حالی كه اتفاقا با این كار دین از جامعه خارج می شود. در جامعه ای كه فقه مناسبات ما را تنظیم می كرد نظریه محلاتی و نائینی راه حكومت قانونی را در ایران باز كرد. این نفهمیدن معنای مشروطه بود كه رشته های آنان را پنبه كرد و راه را ۵۰ سال برای ما بست.
advertisement@gooya.com |
|
لازم است پیش از آنكه برای مشروطه جشن بگیریم، روی این پیام اساسی تامل كنیم. پراتیك نظری مشروطیت، موضوع بسیار مهمی است. عملی كه نظر هم بوده است، عملی كه در حوزه اسلام به نتیجه رسیده و ما به آن بی توجهی كرده ایم. باید روی این اتفاق تامل كنیم.