خبرگزاری فارس: علی اکبر ناطقنوری گفت: جريان دوم خرداد تجربه اصولگرايان برای انتخابات شورای دوم و مجلس هفتم را اخذ کردهاند و به همين مناسبت با چراغ خاموش در حال حرکت هستند. به عبارت ديگر اصلاحطلبان با تاکتيک اصولگرايان وارد انتخابات مجلس هشتم خواهند شد.
علیاکبر ناطقنوری رئيس بازرسی ويژه دفتر رهبر معظم انقلاب و عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام روز چهارشنبه ضمن بازديد از بخشهای مختلف خبرگزاری فارس در يک مصاحبه مفصل با خبرنگاران خبرگزاری فارس شرکت کرد که مشروح اين گفتوگو در ذيل از نظر خوانندگان میگذرد.
در ابتدای اين مصاحبه ناطقنوری در سخنانی با تسليت شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) و ابراز خوشحالی از بازديد خود از خبرگزاری فارس گفت: قرار گرفتن ما در سالگرد ارتحال حضرت امام خمينی(ره) يادآور خاطرهای غمبار و در عين حال خاطرهای بینظير در تاريخ زندگی رهبران بزرگ جهان است.
* فارس: در مصاحبهای عنوان کرده بوديد که پيران عرصه سياست بايد از فضای سياست خداحافظی کرده و به اتاق فکر بروند و به تعبيری به جای بازيگر بودن بايد مربی باشند و هدايت تشکلهای سياسی را بر عهده بگيرند، آيا اين به معنای آن است که عصر شيخوخيت در عرصه سياسی کشور به پايان رسيده يا اينکه معتقديد آنها میتوانند به عنوان مربی در اتاقهای فکر نقش برجستهتر و فعالتری داشته باشند و اگر اينگونه است شما الان در چه اتاق فکری مشغول هستيد و کار هدايت کدام تشکل سياسی را برعهده گرفتهايد؟
- ناطقنوری: من سخت به اين نظر اعتقاد داشته و دارم و اين اعتقاد نيز ابتکار خود من نيست و از نگاهی که به تاريخ زندگی بسياری از سياسيون دنيا داشتم در من ايجاد و تقويت شد. من مبتنی بر تجربه کاری خودم در تاريخ بعد از انقلاب و تجربه ديگر سياسيون جهان معتقدم که حضور در عرصه سياست به شکل فعال و برعهده گرفتن مسئوليت بايد زمان داشته باشد. البته براساس نگاه دينی ما که سياست ما عين ديانت ماست پس سياستورزی زمانبردار نيست و يک مسلمان تا آخر عمر نمیتواند خود را از سياستورزی مبرا کند اما سياستورزی ما که جز تکاليف ماست تا زمانی که زنده هستيم محدود نمیشود.
منظور من آن دسته افرادی بودند که در صحنه سياست کارهای اجرايی و تشکيلاتی را با هم دارند. اين افراد نبايد مادامالعمر (به غير از موارد استثنا)در عرصه سياست بمانند و بايد برای فعاليت اجرايی سياسی خود يک محدوده زمانی تعريف کنند تا اولا به نيروهای جوان و نسلهای بعدی سياسيون اجازه ورود به کار و تجربهاندوزی بدهند و هم نوآوری، خلاقيت و شادابی که در نسل جوان بيشتر هم خواهد بود بتواند به کمک اين افراد در اتاقهای فکر مکمل هم شوند و باعث کارآيی بيشتری در عرصه سياست شود.
من در پنج دوره پيوسته مجلس شورای اسلامی به مدت ۲۰ سال نماينده بودم. به نظر من اين يکنواختی برای مردم خسته کننده است. اينکه همواره در تابلوها و ديگر ابزارهای تبليغاتی انتخابات عکس و اسم ناطقنوری وجود داشته باشد برای مردم خسته کننده است. بعد از جنگ دوم جهانی با اينکه عموم مردم چرچيل را منجی انگليس در آن برهه میدانستند اما در اولين انتخابات بعد از جنگ به او رای ندادند چرا که مردم از يکنواختی خسته شده بودند.
همچنين ماهاتير محمد نظير اين مدل مورد اشاره من را در مالزی اجرا کرد و بعد از مدتها حضور در عرصه اجرايی سياست به اتاق فکر رفت تا نيروی تازهنفسی روی کار بيايد تا با کمک هم بتوانند مالزی را به جايگاه مطلوب و پيشبينی شدهاش برسانند. من بر اين مبنا بعد از مجلس پنجم مصاحبه کردم و خبر کنار رفتن خودم از عرصه اجرايی سياست را اعلام کردم و براساس همان اعتقاد هم کنار آمدم.
اينکه من گفتم بايد اتاق فکر باشد فکر من اين بود که جمعی از مسئولان و بزرگان احزاب و گروهها اين اتاق فکر را تشکيل میدهند و ما هم در همان اتاق کار میکنيم. البته نه لزوما به اين معنا که يک فضای فيزيکی به اسم اتاق باشد و ما در آن کار کنيم بلکه به صورت مصطلح میگويم اتاق. اما بعد به اين نتيجه رسيدم که هر کاری يک ابزاری میخواهد و اينکه در جاهای ديگر اتاق فکر ايجاد میشود و پيران عرصه سياست در آن جمع میشوند يک ابزاری میخواهد که ما آن را در کشورمان نداريم و آن سيستم، تشکيلات و حزب به معنای واقعی کلمه است که سبب میشود افرادی که در حزب سالها کار اجرايی کردهاند بعد از مدتی به صورت خودکار به اتاق فکر میروند و جوانترها به عرصه میآيند و کار را با کمک فکری و تجربی اعضای اتاق فکر بهتر پيش میبرند.
ما چون سيستم فعاليت حزبی و حزب به معنای واقعی را نداريم، امکان چنين تجربهای را نيز نداريم. در پاسخ به اين سوال شما که من اکنون در کدام اتاق فکر هستم بايد بگويم الان در اتاق فکر به معنای واقعی آن نيستم چرا که اتاق فکر به معنای واقعی در کشور نداريم اما خودم در معرض هستم و اگر تجربهای از کار سياسی دارم در اتاق کار خودم هستم و در اتاق هم باز است و دوستان و فعالان سياسی میآيند و با من مشورت میکنند.
* فارس: آيا مورد مشخصی هست که دولت نهم به شما مراجعه کرده و بخواهند از تجربيات و نظرات شما در موارد مختلف استفاده کنند؟
- ناطقنوری: ما بحث تشکلها و تشکيلاتها و اينها را داشتيم میگفتيم وشما يکباره آمديد سراغ اين بحث.
* فارس: به هر حال به اين سوال ما پاسخ دهيد.
- ناطقنوری: در رابطه با دولت محترم به عنوان دولت و رئيس دولت نه. اما بعضی آقايان وزرا و معاونين به اعتبار آشنايی که ما با هم داشته و داريم از اين حيث آمده و میآيند و من نقطهنظرهايم را به ايشان میگويم. از من بعضا سوال هم میکنند. معاون رئيس جمهور، وزرا و ديگران هم آمدهاند.
* فارس: شما در ديداری که با فراکسيون اقليت مجلس داشتيد اشاره کرديد به اينکه شايستهسالاری معنای اصلی خود را از دست داده و الان به گونهای شده است که مينیبوسی نيروهای يک نهاد يا وزارتخانهای را اخراج کردهاند و اتوبوسی نيروهای جديد را به آنجا آورده و مستقر کردهاند و کمتر به سراغ مشورت و مشاوره با نيروهای سياسی اهميت دادهاند. به نوعی آنها که ديدگاه خاص متناسب و منطبق با دولت دارند مستقر شدهاند و نيروهای شايستهای کنار ماندهاند و از تجربيات آنها هيچ استفادهای نمیشود. آيا اشاره شما برخورد و عملکرد همين دولت بوده يا اينکه اين را يک درد کهنهای در نظام میدانيد؟
- ناطقنوری: خيلی سوال خوبی کرديد چرا که من دنبال يک فرصت بودم تا آن برداشت غلطی را که برخیها از بحث من کردند، اصلاح کنم.
* فارس: اين گفته شما بازتاب خيلی زيادی هم داشت.
- ناطقنوری: معمولا وقتی يک بحثی میشود و يا يک حرفهايی درباره من زده میشود خيلی حال و حوصله جواب دادن و پيگيری کردن را ندارم اما دنبال فرصت بودم تا در يک جای مناسبی بگويم که اساساً بحث من در آن روز چه بود و پاسخ به چه سوالی بود که برداشتهای غلطی هم از آن شد.
ببينيد اين جمعيتی که آمدند همان فراکسيون اقليت مجلس که برخی نمايندگان مستقل و حتی اصولگرای مجلس نيز همراه آنها بودند، يک مجموعه تقريبا صد و چند نفره بودند. اينها درباره اينکه نيروها را کنار میگذارند و آنها را رد میکنند، نيروهای شايسته کنار رفتهاند و امثال اين حرفها گفتند و پاسخی که من دادم اين بود که گفتم «شما به معلول میپردازيد و دنبال علت نيستيد و آسيبشناسی نمیکنيد که چرا در کشور اينگونه میشود».
من از اينجا پاسخم را به آنها شروع کردم که گفتم ما در کشوری زندگی میکنيم که به صورت ميانگين هر سال يک انتخابات در آن برگزار میشود. در چنين کشوری مراجعه به اهل «حل و عقد» لازم است چرا که همه مردم در همه امور کارشناس نيستند و نمی توانند و نبايد هم باشند. اينها بايد به يک گروه مورد اعتماد يا به قول قديمیها اهل «حل و عقد» مراجعه کنند و اين اهل حل و عقد امروز در ساختار و شکل حزب متجلی شده است. اعضای حزب به کادر رهبری آن مراجعه میکنند، حزب کانديدا معرفی میکند، اعضا و طرفداران به کادر رهبری اعتماد دارند و کار اينگونه جلو میرود.
اما ما اولا حزب واقعی در کشور نداريم و آنچه که در کشور وجود دارد حتی اگر عنوان حزب را هم با خود يدک بکشند به تعبير بزرگان «قبيله» هستند، حزب نيستند. حزب در دنيا تعريف دارد، مرامنامه، مواضع سياسی-اقتصادی-اجتماعی و اساسنامه خاص خودش را دارد و دوم هم اينکه ما در ايران قاعده بازی را هم بلد نيستيم. بعد از اين من مثال زدم و گفتم که تفاوت بلد بودن و نبودن قاعده بازی در اين است که در ايتاليا ميانگين عمر يک دولت يکسال است؛ همه دولت نه فقط يک وزير. در ايتاليا دولت عوض میشود اما همچنان ايتاليا جزو هفت کشور صنعتی دنيا و عضو فعال اتحاديه اروپاست. در ايتاليا دولتها تغيير میکنند اما سيستم دست نمیخورد چرا که آنها قاعده بازی را بلدند. يعنی اگر رئيس جمهور يا نخست وزير متناسب با تعريف تشکيلاتی آنها و قاعده فعاليت سياسی در ايتاليا از حزبی تعيين شد معقول آن است که معاونان، مشاوران و وزرا را از حزب خودش انتخاب کند. اين ردهها طبق قاعده تغيير میکنند و اين قابل قبول است اما از اين ردهها به پايين که وارد بدنه کارشناسی سيستم میشود ديگر در کشورهايی که کار سياسی آنها سامان دارد تغييری صورت نمیگيرد. لذا با تغيير دولتها سيستم به هم نخورده و کارها متوقف نمیشود و بر روال کلی سابق ادامه میيابد.
در ادامه من گفتم که در ايران اينگونه نيست؛ در ايران مينیبوسی نيرو بيرون میکنند و اتوبوسی نيروی جديد میآورند. اين اصلا اختصاص به يک دولت خاص ندارد. من مثال زدم و گفتم که اين اختصاص به گروه (الف) و (ب) ندارد و هر کدام که میآيند همينطور عمل میکنند و من با اين مخالفت میکنم.
بعد هم گفتم که من میتوانم مخالفت کنم چون در دوره مديريت خودم اين مدلی عمل نکردم و آن مدلی عمل کردم که امروز میگويم. من در دوره مديريتم قائل بودم که از همه نيروها میشود استفاده کرد و از هر کسی که چهار اصل اسلام، انقلاب، امام و رهبری را در کشور قبول دارد، میتوان استفاده کرد. مشترکات ما با ديگران خيلی زياد است و بايد در موضع مشترکات بايستيم به خصوص در سال جاری که سال اتحادملی و انسجام اسلامی است بايد بر مشترکات تاکيد ويژه کنيم. من در آن جلسه اين بحث را داشتم اما متاسفانه بعضیها برداشت غلط داشتند يا قسمت «لا اله» حرفهای ما را گرفتند و «الا الله» آن را نگرفتند و برداشت غلطی از حرفهای من شد. جالب اين است که من اين بخش حرفهای خود را نيز با مثال بيان کردم. گفتم که در مجلس چهارم جناب آقای کروبی (توجه داشته باشيد که من اين مثال را در جمع اقليت مجلس هفتم که همسو با آقای کروبی هستند میزنم) به من گفت که اين دوستان همسو با شما خيلی بد عمل میکنند و همه افرادی را که با آنها همسو نيستند را برکنار میکنند. گفتم من هم با اين روش مخالفم. در اين مجلس سوم هم که شما بوديد در يک حوزه انتخابيه نماينده گروه ما رای نياورد و نماينده گروه شما رای آورد اما اين نماينده گروه شما که رای آورد آنقدر برای آن فرد همگروه ما زد که او را از آموزش و پرورش بيرون کردند. بعد اين فرد رفت شد عضو هيئت امنای امامزاده شهرشان ولی نمايندهای که رای آورده بود آنقدر دوباره برای او زد که او را از عضويت هيئت امنايی هم برداشتند. آقای کروبی به من گفت تو عجب آدمی هستی اين را از کجا نقد داشتی زود در جواب من گفتی.
گفتم ببينيد فرقی نمیکند. دولت قبل دولت بعد و يا هر فرد و گروه و دولتی اينگونه عمل کند غلط است. میشود از همه نيروها استفاده کرد و گفتم که دليل و مثال نيز خود من هستم. الان شما گروه اقليت مجلس همسو با ما آمدهايد اينجا و از مديريت مجلس پنجم و چهارم تعريف میکنيد. معلوم میشود فرد میتواند جناحی باشد و تفکر سياسی هم داشته باشد اما در مديريت، جناحی فکر نکرده و عمل نکند بلکه در جای خودش جناحی فکر کرده و عمل کند.
* فارس: چون اين صحبت شما در فضای دولت نهم مطرح شد و به خصوص احساس شد که شما انتقاداتی هم به اين دولت داريد، اينگونه برداشت شد که شما معتقديد اين دولت بيشتر از دولتهای قبل تصفيه جناحی نيروهای اجرايی را داشته است؟
- ناطقنوری: نه اينگونه نيست. اينها مثل هم هستند.
* فارس: برخی معتقدند که در دولت آقای خاتمی تصفيه سياسی و جناحی نيروهای اجرايی خيلی شديدتر بود؟
- ناطقنوری: بله من خودم هم اين انتقاد را دارم. آن موقع در مازندران ما شايد در بعضی از ارگانها يا دستگاهها صدها نفر فقط در مجموعه يک اداره جابجا شدند. يعنی در يک اداره کل يکی از وزارتخانهها و مجموع ادارات آن در استان صدها نفر را تغيير دادند و تا آن نفر آخر اداره آن وزارتخانه در کلاله را تغيير داده بودند. استاندار رفته بود پيش آن وزير گفته بود که همه مديران را در مازندران ما تغيير داديم و يک مدير مانده که ناطقی است و شما او را هم تغيير بده. آن وزير انصافاً خوب برخورد کرده و گفته بود من به خاطر همين مسئله او را بر نمیدارم. استاندار گفته بود که من میروم پيش رئيس جمهور تا او را تغيير دهد که وزير مذکور گفته بود خوب برو آقای رئيس جمهور هم اگر بداند تو به دليل اينکه اين فرد طرفدار آقای ناطق است تو میخواهی او را برداری اجازه اين کار را نمیدهد.
* فارس: آن موقع آقای تاجزاده معاون سياسی وزارت کشور رسما اعلام کرد که هر کس به آقای خاتمی رای نداده باشد نمیتواند در اين دولت کار کند.
- ناطقنوری: بنابراين چون من در جريان امور کشور بودم و اعداد و ارقام در دستم بود و آن موقع خودم هم در مجلس بودم، من از همه امور اطلاع داشتم و در آن جلسه هرگز نمیخواستم بگويم که اينها بدتر از آنها بودند و اصلا در ذهنم هم نبود و نيست که اين را بگويم اما من به اين قاعده کلی قائل هستم که نبايد اينگونه عمل شود و اگر اين مدلی عمل شود من آن را محکوم میدانم. من میگويم مدير اگر مدير باشد میتواند از نيروهای کارآمد و شايسته استفاده کند.
* فارس: در مورد همين موضوع اين سوال پيش میآيد که شما اگر بياييد در صحنه عمل میبينيد که جناح دوم خرداد هشت سال روی کار بود و با يک تفکر خاص همه جا را هم پاکسازی و نيروهای غير همسو با خود را پاکسازی کرده بودند. حالا اگر به جای آقای احمدینژاد شما رئيس جمهور شده بوديد و با يک مجموعه از نيروهايی مواجه بوديد که از بالا تا پايين عضو يک جناح خاص بودند و بعضاً در مشی و اعتقاد در تضاد با نظام بودند. ضمنا آن نيروها هم براساس شايستهسالاری سر کار نيامده بودند. آن ديدگاه و رويه آرمانی که شما میگوييد خيلی خوب است اما اگر شما در اين فضا رئيس جمهور شده بوديد چه میکرديد؟
از طرف ديگر دوستان شما و کسانی که به شما کمک کردهاند تا رئيس جمهور شويد هم هستند، با آنها چه خواهيد کرد؟
- ناطقنوری: ببينيد درست است که همه نيروهای دولت قبلی براساس شايستهسالاری سر کار نيامده بودند اما معنی اين گفته اين نيست که بين آنها نيروی شايسته هم وجود نداشت. بنابراين نگاه من اين است که از نيروی شايسته در هر کجا باشد بايد استفاده کرد. هنر مديريت همين است؛ مديريت اين نيست که افراد را دسته دسته بيرون بريزيد و بعد نيروهای خودتان را وارد کنيد. اين که درست نيست. با اين وضعيت هيچ وقت نظام ثبات پيدا نمیکند. شايستهها را آدم بايد به کار بگيرد ولو اينکه تفکری متفاوت با او هم داشته باشند.
من در دوره وزارت کشور خودم همينگونه عمل کردم و همين الان هم من با استانداران زمان خودم ماهی يکبار جلسه دارم. استانداران سال ۶۰ و ۶۲ که با من کار کردند، همه جور آدم در آنها هست اما همين الان من با آنها جلسه دارم و در آن زمان هم با اينها کار میکردم.
من در آن زمان حزبی بودم و عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی بودم. بعضی از اين نيروها در همان زمان ضد حزب بودند و بعضی غير حزبی. من اينها را در وزارت کشور جمع کرده بودم و مديران جوان آن روزگار را که استانداران دوره وزارت کشور من بودند و به آنها گفتم ببينيد شما آمدهايد با من کار کنيد. اگر مردانه با من دست بدهيد که در وزارت کشور خطی و جناحی عمل نکنيد و شيطنت نکنيد و مردانه کار کنيد مشکلی نيست. شما و من داخل وزارت کشور که آمديم ديگر استاندار و وزير هستيم و بايد اينجا مردانه کار کنيم و جناحی و سياسی عمل نکنيم، از اينجا که بيرون رفتيم میتوانيم به حزب خودمان برويم و کار حزبی و جناحی کنيم.
به آنها گفتم که اگر با من مردانه کار کنيد من با شما کار میکنم و حاضرم در روز قيامت شهادت بدهم اين افرادی که با من کار کردند تا روز آخر بر اساس همين پيمان با من کار کردند. در همان زمان جمعی از نمايندگان حزبی مجلس جمع شدند و از من وزير خواستند که فلان استاندار را که غير حزبی است از کار برکنار کن چرا که از حزب ما نيست. من در پاسخ به اين مسئله گفتم که من بخاطر اينکه اين فرد حزبی نيست و غير حزبی است او را برکنار نمیکنم، شما بگوييد نقطه ضعف او در عمل چيست تا او را برکنار کنم.
میشود اينگونه کار کرد و من چون اين مدلی کار کردم اين ادعا را با قدرت میکنم. در مجلس پنجم شما فکر میکنيد ما چه اکثريتی داشتيم.اکثريت ما يک اکثريت ضعيفی بود و به همين دليل وقتی در آغاز کار آن مجلس برای هيئت رئيسه موقت آقای عبدالله نوری هم کانديدا شده بود فقط حدود ۱۱ رای کمتر از من آورد. ما يک اکثريت ضعيف داشتيم و آنها يک اقليت قوی اما الان هم که شما بپرسيد خود اعضای اقليت مجلس هم قبول دارند که يکی از بهترين مجالس ما مجلس پنجم بود و ما هيچ مشکلی هم نداشتيم. مجلس پنجم که من رئيس آن بودم مجلسی بود که من رقيب انتخاباتی رئيس جمهور منتخب هم بودم و بعد از سر کار آمدن آقای خاتمی هم مدتها با هم کار کرديم؛ پس من نتيجه میگيرم که میشود با نيروهای مختلف از جناحهای گوناگون کار کرد.
* فارس: آيا ممکن است اين مساله تحت تاثير برخی تبليغات رقبای سياسی دولت بزرگنمايی شده باشد. زيرا يک ارزيابی از هيئت دولت نشان میدهد که بيش از نيمی از وزرا کسانی هستند که در انتخابات به فردی غير از آقای احمدینژاد رای دادند اما احمدینژاد همين افراد را به عنوان وزرای خود به مجلس معرفی کرده و اکنون با آنها کار میکند. حتی در بين استانداران اين دولت نيز همينگونه است.
- ناطقنوری: يعنی چی؟
* فارس: ببينيد الان وزارتخانههايی هستند که وزرای آنها در دوره انتخابات به آقای هاشمی رای دادند و هيچگاه از آقای احمدینژاد حمايت نکردند.
- ناطقنوری: اصلا بحث اينکه وزرا و استانداران به چه کسی رای دادهاند و به چه کسی رای ندادهاند مطرح نيست و من اصلا اينطوری نگاه نمیکنم.
ممکن است کسی حامی من هم بوده باشد، به من هم رای داده باشد، برای من هم سينه سپر کرده باشد و حتی برای من کتک هم خورده باشد اما من میبينيم که مدير خوبی نيست و ضعيف است، نبايد اين فرد را بياورم حتی اگر از جناح من باشد؛ زحمت زيادی هم برای من کشيده باشد اما بايد افرادی که مدير هستند سر کار بيايند.
بنده باز هم برای شما مثال میزنم که در دوران وزارت کشور من افرادی بودند که با من در وزارتخانه کار میکردند و حتی قبل از من هم در وزارتخانه بودند و عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی هم بودند و ما هفتهای يک جلسه با آنها دور ميز جلسه شورای مرکزی حزب مینشستيم. وقتی من ديدم نمیتوانيم با هم کار کنيم آن آقايان رفتند و من دو جوان کم سن و سال آوردم که در آن روزگار اين خيلی سنگين بود که من با آدمهای پخته و باتجربه آنچنانی نتوانم کار کنم اما دو جوان کم سن و سال دانشجو را آوردهام و معاون خودم کردهام. البته بعداً مشخص شد که آن تصميم درست بوده است. اصلا اين تقسيمبندی که شما میکنيد را من قبول ندارم.
اگر دولت هم از جناحهای ديگر افرادی را بر سر کار آورده که ضعيف بودهاند خيلی بیخود کرده که اين کار را کرده است ولی اگر نيروی خودی آورده که قوی است خيلی هم کار خوبی کرده است. نگاه من در تقسيمبندی حزبی و جناحی اين است که معيار شايستگی و لايق بودن و کارآمد بودن است. نبايد اسير جو شد و يا افراط و تفريطی عمل کرد. به نظر من بايد واقعنگر بود و اينگونه که گفتم عمل کرد.
* فارس: با توجه به اينکه شما بعد از دوم خرداد شورای هماهنگی اصولگراها را تشکيل داديد و خيلی هم موفق بوديد و حتی از سال سوم دولت آقای خاتمی به بعد يک تمرکز رفتاری خيلی خوبی هم داشتيد و اميدوار هم بوديد که اين در انتخاباتهای بعدی نتيجهبخش هم بود به رغم اينکه شانس خيلی کمی برای پيروزی شما متصور بود. اين تجربه در انتخابات رياست جمهوری نهم به شکل ديگری رقم خود و با توجه به اينکه در بين اصولگرايان تکثر و تعدد نامزدهای رياست جمهوری بوجود آمد هر چند در انتها اين جريان پيروز شد اما به لحاظ حزبی اين شورای هماهنگی يک نقطه عطفی نشد تا از آن به عنوان يک الگو بعد از انتخابات رياست جمهوری يک کار تشکيلاتی خوب و منسجم را ساماندهی کنيد. شما فکر میکنيد چرا اينگونه شد و از آن تجربيات خوب استفاده نشد تا امروز اصولگرايان يک سازمان و سامان خوبی برای فعاليت جبهه اصولگرايی نداشته باشند. اگر ناگفتههايی هم هست اينجا بگوييد.
- ناطقنوری: نه من ناگفتهای ندارم. همانطور که شما اشاره کرديد در يک مقطعی بعد از دوم خرداد من ديدم که نيروهای ما خيلی روحيههايشان را از دست دادهاند و مثل يک لشکری بودند که در بيابان رها شدهاند و فرماندهانشان همه يا رفتهاند و يا کشته و مجروح افتادهاند. با آن وضع من چون رئيس مجلس هم بودم اين صحنه را میديدم ولی ورود مستقيم به قضيه هم برايم سنگين بود و مقدور نبود. بعد از دوم خرداد وقتی آقای خاتمی رئيس جمهوری را تحويل گرفت من دوستان و برادرهای مجلس را مثل آقای باهنر را دعوت کردم و گفتم که ببينيد من اگر رقيب آقای خاتمی بودم و رئيس مجلس نبودم و يا رئيس مجلس بودم اما رقيب آقای خاتمی نبودم میتوانستم راحتتر بيايم و فراکسيون خودمان را جمع و اداره کنم. اما بالاخره من الان هم رقيب آقای خاتمی بودم و هم رئيس مجلس و يکی از قوای سهگانه کشور هستم. در اداره کشور ما بايد ملی فکر کنيم بنابراين من راحت نمیتوانم بيايم در فراکسيون. هر چه باشد برای من مسايل ملی، هماهنگی دولت و مجلس و اين قضايا و در کل منافع ملی مهم است. شما خودتان به فکر يک فرد يا سيستمی باشيد تا کار را جمع کنيد. مدتی گذشت ولی کاری از پيش نرفت. من ديدم که هر کسی از اصولگرايان يک مصاحبهای میکند با يک آهنگی، هر کس يک چيزی میگويد و ديگران هم از اين تشتت و تفاوت حرفها حسن استفاده نمیکنند.
به فکر آن افتادم که يک اقدامی بکنيم که حاصل آن شورای هماهنگی شد. يک روزی بعضی از آقايان را جمع کردم و گفتم که شماها را به عنوان شخصيتهای حقوقی دعوت نکردم بلکه به عنوان شخصيت حقيقیتان دعوت کردم که پشتوانه حقوقی هم داريد. گفتم شما بياييد هماهنگ حرکت کنيم و اصلا اسم شورای هماهنگی هم از همانجا درآمد. قرار گذاشتيم هماهنگ حرکت کنيم و اگر بناست چيزی را بگوييم هماهنگ بگوييم، اگر بناست نگوييم هماهنگ نگوييم، اگر بناست يکی بگويد و يکی نگويد بازهم هماهنگ باشد و معلوم باشد که چه کسی قرار است بگويد و چه کسی قرار است نگويد. خوب استقبال هم شد و من تاکيد کردم که هيچ چيز ديگری هم از کسی نمیخواهيم و هر گروهی هم منطبق بر اساسنامه و مرامنامه و برنامه حزب خودش عمل کند اما برای کارهای کلی کشور مثل انتخابات هماهنگ عمل کنيم. بزرگان اصولگرا از اين مسئله استقبال کردند و بعد اسم آن هم شد شورای هماهنگی نيروهای انقلاب اسلامی. بعدها همين چهار اصل که آن موقع به شوخی میگفتيم چهار عمل اصلی، يعنی اسلام، انقلاب، امام و رهبری را ملاک کار در اين مجموعه قرار داديم و کار وسعت يافت و گروههای ديگر هم آمدند و کار شروع شد.
* فارس: اگر به مقطع زمانی اين بحثها هم اشاره کنيد خيلی خوب است.
- ناطقنوری: اينها ديگر متعلق به قبل از انتخابات شورای دوم است. وقتی ما ديديم قصه انتخابات دوم شوراها دارد اوج میگيرد و هر کسی از اصولگرايان دارد حرفی میزند و گروههای رقيب هم از آن سواستفاده میکنند و نيروهای ما هم که روحيه ندارند و همه قلع و قمع شدهاند و به قول شما در کما هستند. آغاز فعاليت شورای هماهنگی يک اميدی برای نيروها ايجاد کرد. خوشبختانه از آنجا که زمينه بود اگر چه نيروها مايوس و متفرق بودند اما به سرعت جمع شدند، روحيه گرفتند و دفاتر شورای هماهنگی در استانها تشکيل شد و بعد هم انتخابات شوراهای دوم انجام شد. شرايط رقيب هم شرايط خاصی بود و شورای شهر اول تهران خوب کار نکرده بود و آن دعواها و تفرق بين آنها بود و عملکرد شوراهای همسو با رقيب ما در استانها هم مسئلهدار شده بود و بالاخره کار ما مورد توجه قرار گرفت و در انتخابات شوراها ما موفق شديم و به قول معروف آن گام اول با موفقيت برداشته شد. دوستان تشويق شدند و خوب ادامه دادند گام دوم برداشته شد و در انتخابات مجلس هفتم نيز ما توفيق يافتيم و ما با يک اکثريت خوبی برنده انتخابات شديم.
در گام سوم مقداری گامها لغزيد. شايد يک خورده عُجب ما را گرفت، شايد عوامل ديگری مثل نفس دخيل بود که بالاخره گام سوم ما لغزيد.
علل و عواملی دست به دست هم داد و شايد ما همه بدون استثنا در مشکل پيش آمده تقصير داشتيم. شايد حتی بايد تاکتيک را عوض میکرديم.
* فارس: در ادامه سوال ما اين بود که چرا در اين دو سال اخير، مجموعه اين تجربيات خوبی که وجود داشت، تبديل به يک سازمان نکرديد؟ که گروهها را جمع کنيد و کار کنند؟ چرا دوباره شورای هماهنگی را احيا نکرديد يا ديگر آقايان اين کار را نکردند؟
- ناطقنوری: من ديگر نيامدم به دليلی که قبلا توضيح دادم. آقايان ديگر جمع شدند و کنار هم نشستند و جلسه داشتهاند.
مديريت کردن و جمع کردن افراد و کار تشکيلاتی کردن حوصله میخواهد، تحمل و سعه صدر میخواهد، اخلاق میخواهد و خيلی ابزار میخواهد. به عنوان مثال شما در جلسهای مینشينيد که ۲۰ نفر در آن حضور دارند و هر کسی يک حرفی را میزند که شما از آن اطلاع داريد اما به نظرم مديريت اقتضا میکند شما به اين حرفها گوش کنيد و از همان اول نگوييد من اينها را میدانم و شما ديگر تکرار نکنيد. بايد همه حرفها را گوش کنيد و آنچنان هم گوش کنيد مثل اينکه حرف تازهای میشنويد و بعد جمعبندی کنيد. مديريت کردن حوصله، شرحصدر، اخلاق و فاکتورهای ديگر میخواهد. بعضیها حوصله اين کار را ندارند، بعضیها احساس تکليف نمیکنند.
به هر حال تا الان اينکه شما گفتيد عملی نشده است. انشاالله اميدوارم تا زمان باقی مانده به انتخابات آينده به دنبال جلساتی که دوستان اصولگرا برگزار میکنند بتوانند به يک جمعبندی خوبی برسند.
* فارس: شما خودتان چه مدلی را برای ائتلاف اصولگرايان در انتخابات مجلس هشتم پيشنهاد میکنيد که آن آسيبها را نداشته باشد و اصولگرايان را هم به يک ليست واحد برساند؟
- ناطقنوری: من در همان جلساتی که گفتم دوستان میآيند و از من مشورت میگيرند به بعضی از ايشان گفتهام که اولا شما بايد برويد در استانها شوراهای هماهنگی را احيا کنيد. من معتقدم که نيروهای شوراها هستند اما نه اينکه باز برويم در شهرستانها دو شورای هماهنگی راه بياندازيم. شورای هماهنگی اجتماعی جدا و شورای هماهنگی سياسی جدا راه بياندازيم. نبايد نيروهای شوراهای هماهنگی از هم متفرق شوند.
دوم اينکه در تهران بايد تصميمگيران همه تشکلهای اصولگرا جمع شوند حتما به يک ليست واحد برسند. اگر کمی رخنه در اين راه ايجاد شده و دو صدايی ايجاد شود و يکصدا نباشيم قطعا آسيبپذير خواهيم بود.
* فارس: از صحبتهای قبلی شما خيلی تلويحی و ضمنی میتوان اينگونه نتيجه گرفت که اگر شرايط خاصی مبتنی بر يکصدايی اصولگرايان و رعايت برخی موارد ايجاد شود شما مجددا يک مقدار فعالتر به صحنه سياسی باز میگرديد. آيا اين برداشت درست است؟
- ناطقنوری: عرض میشود که «سالبه به انتفاع موضوع است». بدين معنا که من احساس میکنم شرايط ديگر آن شرايط سابق نيست.دوستان خيلی سراغ ما آمدند که دوباره بيا. من گفتم ببينيد ما به خصوص ما آخوندها و روحانيت تکليفی عمل کرديم. معنای اين حرف آن نيست که بقيه تکليفی عمل نکردند. آن کسانی که در مسير انقلاب با ما همراه بودند همه تکليفی عمل کردند. ما سياسی محض نيستيم. من به بعضی دوستان گفتم که سياسی جبهه ملی بود. نهضت آزادی سياسی است. باشد، نباشد، منحلش کنند، نکنند، زندان باشد يا بيرون افراد سياسی کار خودشان را میکنند. ما روی حساب تکليف دنبال امام راه افتاديم و سياست ما هم جز تکليفمان بوده و هست. واقعا با وضع و شرايط فعلی من برای خودم احساس تکليف نمیکنم والا نه خسته هستم، نه ضعيف شدم. من اهل ورزش هستم، تحرک دارم، نشاط دارم. ملاقاتهای من به راه است. من روزهايی که ورزش نروم ساعت ده دقيقه مانده به هفت صبح در دفترم هستم. اگر بخواهم ورزش بروم ساعت ۲ و نيم صبح از خانه بيرون میزنم. ۲ و نيم برای اوقاتی که کوه میروم ساعت سه و نيم برای ورزشهای ديگر.
* فارس: هفتهای چند روز اينگونه است؟
- ناطقنوری: حدود دو روز در هفته اينگونه است. بقيه روزها را هم من يک ربع مانده به هفت صبح در دفتر کارم هستم. من آدمی که از زير کار در بروم يا خسته بشوم نيستم. من يکسره از صبح تا آخر وقت ملاقات و ديدار دارم و به کارهايم میرسم.
اما احساس وظيفه نمیکنم. میبينم اينطوری عمل کردن بیثمر است. خوب من اگر بيايم کنار ممکن است دوستان بتوانند به جمعبندی برسند. ضمن اينکه اگر يک جمعی و تشکيلاتی قائم به فرد باشد اين دلالت بر ضعفش است. يعنی اگر در اثر نبود يک نفر يک جمعی نتواند
کار کند اين غلط است. من به دوستان به شوخی میگفتم که مرحوم موحدی ساوجی يکبار آمد مازندران ما در راه برگشت ماشينش چپ کرد و ايشان مرحوم شدند، من هميشه میروم مازندران و میآيم و يکدفعه هم ممکن است ماشين من اينجوری شود، يا اينکه ممکن است آدم مثل مرحوم حاج سيد احمد آقا شب بخوابد و صبح بلند نشود. لذا يک جمع نبايد قائم به فرد و شخص باشد و آن خرد جمعی بايد کار کند.
* فارس: منظورتان از اينکه میگوييد احساس تکليف نمیکنيد يعنی اينکه آقا (مقام معظم رهبری) بايد تکليف کنند يا اينکه مثلا همين نيروهای انقلاب که اکنون هم دارند به شما تکليف میکنند؟ شما چه جوری به اين تکليف میرسيد؟
- ناطقنوری: من نگفتم که کسی بايد به من تکليف کند تا به ميدان بيايم. اصلا من اين توقع را ندارم و درست هم نيست. آقا هم به هيچ وجه مدنظرم نيست و رهبری چنين کاری را مصحلت نمیدانند از ديدگاه من هم اين مصلحت نيست و ايشان هم اين کار را نمیکنند به نظرم.
من خودم احساس تکليف نمیکنم نه اينکه کسی بايد به من تکليف کند.
* فارس: حالا به همين تکليف چه جوری میرسيد؟
- ناطقنوری: حالا اين را شما بايد دعا کنيد.
* فارس: ما میخواهيم تيتر بزنيم «ناطقنوری: بر میگردم».
- ناطقنوری: نه. حتما چنين تيتری نزنيد.
* فارس: الان نيروهای انقلاب سراغ هرکس میروند همين حرفها را میزند. سراغ آقای يزدی، آقای مهدویکنی يا هر کس ديگری میروند همين حرفها را میزنند. بالاخره يک شخصيتهايی مثل شما بايد در اين قضايا وارد شوند.
- ناطقنوری: بله. من به بعضی از آقايان گفتم يه مدتی برای حدود ۲۰ سال ما آمديم و حالا بگذاريد ما مثل بقيه علما رهنمود بدهيم و يکی از شماها به ميدان بياييد.
همين الان میتوانند اصولگرايان جمع شوند. ببينيد شخص آقای احمدینژاد بايد بتواند با ديگر اصولگرايان با هم بنشينند و يک کاسه شوند وحدت کنند. من به آقايان بزرگان اصولگرا گفتم که اگر همه اصولگرايان با هم وحدت کرده و در کل کشور يک ليست واحد بدهند يک اکثريت خواهند داشت، البته ممکن است يک اکثريت ضعيف باشد، بايد شرايط را ديد. اين تحليل من است.
* فارس: همين را باز کنيد، اين خيلی مهم است. تشريح کنيد که اين پيشبينی شما چه مبنايی دارد؟
- ناطقنوری: شما ببينيد جريان مقابل هيچ اميد نداشت در شوراها رای بياورد. اينها اميد به رای آوردن نداشتند اما عملکرد ما کاری کرد که چهرههای مشهور آنها رای آوردند و از اينجا فهميدند که اولاً زمينه برای رای آوردن آنها وجود دارد و ثانياً اگر آنها مهرههای مشهور بياورند مردم به آنها رای میدهند. آنها همين طرح را برای مجلس هشتم دارند.
ديگر اينکه من به بعضی از آقايان بزرگان گفتهام که اصلاحطلبان تجربه ما برای انتخابات شورای دوم و مجلس هفتم را اخذ کردهاند و چراغ خاموش در حال حرکت هستند. جلسات ۱۰۰نفره، ۲۰ و ۳۰ نفره دارند که با مديريت واحد در ردههای مختلف برگزار میشود. همچنين اينها فهميدند که لازم نيست مهرههای شاخص خود را به تهران بياورند. اين تجربه ما در مجلس هفتم است. چه کسی گفته است نماينده تهران شدن مهم است. نماينده تهران با نماينده ابرقو يکی است. لذا همين الان هيئت رئيسه مجلس فقط يک عضو از نمايندگان تهران دارد و بقيه نمايندگان شهرستانی هستند.
اينها فهميدند که مهرههای درشت خود را بايد به شهرستان ببرند چرا که ريسک کمتری دارد.
* فارس: جمعبندی اين بخش از صحبتهای شما اين است که اصلاحطلبان الان دارند با تاکتيک اصولگرايان حرکت میکنند و به جلو میروند.
- ناطقنوری: بله، دقيقا درست است. در مجموع من میگويم که اگر همه اصولگرايان يک کاسه بشوند و يک ليست ارائه کنند ممکن است که به يک اکثريتی برسند و اگر نه آنها اکثريت را میآورند و البته آنها هم اکثريت قوی نخواهند داشت و اکثريت آنها نيز ضعيف خواهد بود. البته اين پيشبينی من است و ممکن است حوادثی رخ دهد و همه اين معادلات را به هم بريزد.
* فارس: پس ترکيب مجلس هشتم چگونه میشود؟
- ناطقنوری: مجلس هشتم يک اکثريت ضعيف و اقليت قوی خواهد داشت. اگر اصولگرايان متحد و متفق باشند اکثريت ضعيف را خواهند داشت و اگر نه اصلاحطلبان اکثريت ضعيف را خواهند داشت.
* فارس: در آستانه سالگرد ارتحال امام راحل هستيم. سالگرد ارتحال حضرت امام دو بعد دارد. يک بعدش حادثه غمانگيز رحلت است و يک بحث هم بحث آغاز رهبری مقام معظم رهبری است. هر ساله در آستانه سالگرد رحلت امام خمينی معمولا بيشتر صحبتها درباره امام است اما به نظر میرسد بايد در کنار امام در مورد رهبری، نقش ايشان و نحوه اداره کشور توسط ايشان بعد از رحلت امام، مشکلاتی که ايشان داشتند، مشکلاتی که کشور داشت و تاثيری که ايشان در اداره اين بحرانها داشتند.
در مورد ارتحال امام شما هم پيشينه طولانی مدتی را با امام داشتيد و هم به طور خاص بعد از حادثه رحلت امام نقش و حضور مستقيمی در جريان تشييع و دفن پيکر مطهر امام داشتيد. سوال من اين است که به هر حال در روز ارتحال و در زمان خاکسپاری امام ذهن شما بيشتر متوجه چه مسائلی بود و آيا در آن لحظات چيزی به طور خاص ذهن شما را مشغول کرده بود يا نه؟ و اگر خاطره ناگفتهای از اين بخش هست هم بفرماييد.
- ناطقنوری: من قبل از هر چيز سالگرد ارتحال امام را تسليت میگويم.
من خيلی حرفها را زدهام در اين ارتباط ولی نکتهای که برای خودم هم هنوز مبهم است اين است که يک شخصيتی مثل امام از دنيا رفته است و در مصلی همه جمع شدهاند، نماز میخوانند، معمول اين است که بعد از تکبير آخر نماز همه میروند سراغ جنازه. نمیدانم چرا من نرفتم. همين که آخرين تکبير را گفتند من از روی نردههايی که آن جلو گذاشته بودند مثل يک جوان پريدم و رفتم طرف ماشينم. به ما کروکی داده بودند که به عنوان مسئول از چه مسيری برويم. يکی از محافظان ما که کروکی همراه او بود نيامده بود و وقتی اين مسئله را به من گفتند با حالت عصبانی گفتم به جهنم که نيامده برويم بهشت زهرا. واقع قضيه آن است که تا الان که با شما صحبت میکنم نمیدانم چه نيرويی مرا وادار کرد اينگونه از مصلی خارج شده و به بهشت زهرا بروم.
اولين ماشينی که از مصلی بيرون آمد ماشين ما بود که بی هدف به سوی بهشت زهرا رفتيم. وقتی به آنجا رسيديم ديدم که جمعيت زيادی در بيابان پخش شدهاند. ماشين ما ويژه بود و مردم دور ماشين ما ريختند. گفتم بگذاريد من پياده شوم تا ببينند که کسی داخل ماشين نيست و بدانند که من هستم و میخواهم در اين خاکها با آنها بنشينم. دور محل فعلی آرامگاه امام کانتينر گذاشته بودند که محافظان دست ما را گرفتند و رفتيم بالا که آنجا ديدم حضرت آيتالله مکارم هم نشستهاند و من هم نشستم.
معمولا در حوادث يا مجامع و اينها من نمیتوانم بیتفاوت بنشينم. اگر ببينم بینظمی هست و من هم میتوانم کاری بکنم نمیتوانم بیتفاوت بنشينم. در جريان ورود امام در سال ۵۷ به تهران نيز وضعيت به همين گونه بود. اينکه من آنجا بودم از قبل و با برنامه قبلی آنجا نرفته بودم و حضورم اتفاقی بود و وقتی شلوغی را ديدم نتوانستم بیتفاوت بنشينم.
وقتی در مراسم ارتحال جنازه را آوردند من ديدم که خيلی بیتدبيری شده است. جنازه را در يک تابوت ذنبقی گذاشتهاند که در روستاها هست. اين تابوت در هلیکوپتر هم جا نگرفته بود و از هلیکوپتر آويزان کرده بودند و يک تکه از کفن را هم که باز شده بود باد تکان میداد. مردم هم میدانستند که جنازه اين است. اين همه جمعيت، هلیکوپتر ننشسته جنازه را گرفتند و بردند. دو نفر جنازه را با اين هلیکوپتر آوردند يکی آقای انصاری و يکی آقای سراج که همين اول جنازه را از دست اينها درآوردند.
من از آن لحظه تا زمانی که سنگ لحد را نچيده بودم يک دغدغه داشتم و آن اين بود که اين جنازه خدای ناکرده تحقير شود، زير دست و پا بيافتد و حيثيت و عظمت امام خدشه دار شود. همه فکر، ذکر و ذهن من اين بود که خدا کمک کند دست من به آن برسد (يک آدم در بين ميليونها نفر میخواستم اين جنازه به دست من برسد) تا بتوانم بدون آنکه اين جنازه تحقير شود آن را دفن کنم.
خدا لطف کرد و اين کار شد. شرح آن را من جاهای ديگر دادهام اما نکته جالب که اينجا میخواهم بگويم اين است که وقتی جنازه آمد افتاد دست ما، آن را روی کانتينری که خودمان بوديم آوريم. کفن از سينه به بالا رفته بود و از زانو به پايين هم رفته بود. جنازه با اين وضعيت که کفن تکه تکه شده بود از اين تابوت ذنبقی بيرون نيافتاده بود. جنازه خيلی در بين جمعيت اين طرف و آن طرف شد و بالا و پايين شد اما جنازه از داخل تابوت بيرون نيافتاده بود. من وقتی جنازه را آورديم روی کانتينر اول قبای خودم را انداختم روی امام. اين کانتينر در اثر فشار مردم صدا میکرد. در همين حين با خودم يک مروری کردم که اگر اين کانتينر الان در اثر فشار مردم له شود چه میشود به اين نتيجه رسيدم که هيچ اتفاقی نمیافتد و ديدم من در زندگی مشکلی ندارم خوب جايی است که من هم همينجا روی اين جنازه بروم.
يک بیسيم به دستی آنجا بود. به او گفتم تو با کجا ارتباط داری که گفت با جماران. گفتم تماس بگير بگو هلیکوپتر بفرستند. تماس گرفت گفتند که هلیکوپتر نمیتواند در جمعيت بنشيند. من به حالت عصبانی گفتم بگوييد من تجربه ۱۲ بهمن ۵۷ را دارم که چگونه هلیکوپتر را در ميان جمعيت بنشانم. حالا اينکه چطور من بايد آنجا باشم که چنين تجربهای دارم. به هر حال جنازه را گرفتيم و به جماران منتقل کرديم.
نکته جالبی که اينجا بايد بگويم اين است که وقتی در جماران وارد حياط شدم، عبا و عمامه نداشتم. مرحوم حاج سيد احمد آقا گفت که تو در ۱۲ بهمن ۵۷ پدر من را نجات دادی با همين قيافه اما موی سر و محاسنت مشکی بود و الان هم با همان قيافه پدر من را نجات دادی فقط مو و محاسنت سفيد شده است.
بعد ديديم جنازه کفن ندارد و بايد کفن شود. در همين گير و دار آقا (مقام معظم رهبری) زنگ زد. مقام معظم رهبری که در آن ايام تازه رهبر شدهاند. پرسيدند که جنازه را کفن کردهايد، گفتيم نه. فرمودند کفن نکنيد من يک کفن برد يمانی دارم که در نجف طواف دادهاند اين را برای امام میفرستم. من به قدری منقلب شدم و با خودم فکر کردم که خدايا همه اين اتفاقات بايد بيافتد که جنازه برگردد و کفن ولی قبل را ولی بعد بدهد. اين خيلی برای من جالب و منقلب کننده بود.
بعد از ظهر جنازه را برديم و دفن کرديم و وقتی من سنگها را چيدم خيالم راحت شد. در آن لحظات کسی نبود من را نجات دهد ولی راضی بودم. فکر کردم که شايد از بين بروم و راضی هم بودم ولی به هر حال توانستم خودم را از زير پاها بيرون بکشم.
advertisement@gooya.com |
|
* فارس: درباره رهبری آقا هم اگر مطالبی داريد بفرماييد.
- ناطقنوری: در رابطه با مقام معظم رهبری بحث رهبری در خبرگان مطرح بود. من که عضو خبرگان نبودم در منزل بودم که يکی از دوستان زنگ زد و گفت که سريع خودت را به مجلس برسان و گفت که قصه رهبری دارد به سوی شورا میرود تا رهبری را شورايی کنند. آقای محمدی گيلانی الان بيرون آمدهاند و وقتی از ايشان سوال کرديم گفتهاند که الان دارد به سمتی میرود که مجلس خبرگان به رهبری شورايی رای بدهد. من همينطور که لباسم را پوشيدم تا به مجلس بروم گفتند تلفن کارت دارد. وقتی پای تلفن رسيدم گفتند که نمیخواهد بيايی، جمعبندی خبرگان بر اين شد که آقای خامنهای بشود رهبر.
* فارس: در مورد رهبری که از سال ۶۸ کار خود را در اين جايگاه آغاز کردند و الان ۱۸ سال از آن میگذرد لطف کنيد اگر فرصت میگذاريد به تفصيل توضيحاتی بدهيد و اگر نه جمعبندی خود را از اين ۱۸ سال برای ما بفرماييد.
- ناطقنوری: اجمال قصه اين است که انتخاب ايشان برای رهبری براساس همان خوابی که خود ايشان قبل از انقلاب ديده بودند مثل خود انقلاب و مثل حضور امام در تاريخ ما جزو مستثنيات و معجزات تاريخ است. انتخاب آقای خامنهای در آن شرايط جزو معجزات است و اصلا خداوند خواسته که اين انقلاب را نگه دارد. در اين قضايا آقای خامنهای انتخاب شد و به نظر من امام (ره) در انتخاب ايشان نقش بسيار بالايی داشت. آن بحثی که آقای خامنهای در نماز جمعه داشتند و بعد امام يک برخورد اوليه داشتند و بعد اينکه آقای خامنهای گفتند من احساس تکليف کردم، اينها و اين اتفاقاتی که افتاد در انتخاب آقای خامنهای به رهبری نقش داشت.
آن روزی که راديو عليه آقای خامنهای يک بيانيهای را خواند اولين کسی که پيش ايشان رفت من بودم. عصبانی و ناراحت خدمت ايشان رفتم و ديدم که ايشان چهار زانو در کتابخانه رياست جمهوری نشسته بودند با چهرهای شاد و نورانی و تنها.
من با عصبانيت گفتم چرا اينطور شد و چرا راديو اين بياينه را خواند و چرا اينگونه شد و اين حرفها. ايشان خيلی آرام و با لبخند به من گفتند؛ بنشين. ايشان به من فرمودند که يکی از بهترين روزهای زندگیام را دارم میگذرانم چرا که به تکليف عمل کردهام و امام پدر ماست و پدر حق دارد سر فرزندش فرياد بزند و هدايتش کند و سر او داد بزند. ايشان فرمودند که نگران نباش من فردا خدمت ايشان میروم و قضيه را توضيح میدهم. فردا يا پس فردای آن روز بود که آن بحث «خورشيد فروزان» و توصيف امام درباره آقای خامنهای که «شما از معدود انسانهايی هستيد که ... » همچنين سفرهای مقام معظم رهبری و به خصوص سخنرانی آقای خامنهای در سازمان ملل و پخش آن که مرحوم حاج سيد احمد آقا به امام گفته بود رياست جمهوری خيلی به ايشان زيبنده است و امام به سيد احمد آقا فرموده بود که «او شايسته رهبری است».
اين يک نکته و نکته ديگری که کمتر به آن توجه میشود اين ايستادگی بر روی انجام تکليف است. آقای خامنهای بر روی انجام تکليف ايستاد و از آبروی خود گذشت و امام احساس کرد آن کسی که به درد رهبری میخورد و پای انقلاب میايستد ايشان هستند. ايشان که حاضرند آبرويشان، سلامتی و حتی جانشان را برای انجام تکليف بدهند. امام از آدمهای ترسو و بزدل خوشش نمیآمد. امام از آدمهای شجاع و متدين خوشش میآمد.
با توجه به اين مسايل ايشان به رهبری انتخاب شدند. امروز ۱۸ سال از اين انتخاب میگذرد. بينی و بينالله منهای رابطه و علاقه و ارادتی که من از سال ۴۰ در مدرسه حجتيه قم به ايشان دارم و آن موقع حالات ايشان را میديدم و اذان سحر ايشان در گوش من است، منهای اين قضايا، اگر بخواهم به عنوان يک ايرانی که از قضايا خبر دارم، نظر بدهم حقيقت امر اين است که اگر ايشان نمیبود آدم هر چه فکر میکند که چه کسی میتوانست اين خلا را پر کند میبينم که هيچ کس نمیتوانست.
در هر مقولهای که حساب کنيد ايشان خيلی به ديگران سر هستند. تعبد، تدين و تقوا و ارتباط معنوی ايشان بینظير است. بالاخره يک رهبر ويژگیهايی دارد از قبيل تسلط بر نفس، پايدار در دينداری، ترک هوای نفس و مطيع امر مولای خود که حقيقتاً آقای خامنهای مصداق کامل اين ويژگیها هستند. ايشان اصلا اهل هوا، هوس و دنيا و دنياپرستی نيستند. از اول هم نبودند. يک موقع آقای هاشمی میگفت يک زمانی قم بوديم و به آقای خامنهای گفتم که آقا ما داريم طرفهای سالاريه زمين میخريم و شما هم بيا يک تکه بخر و آقای خامنهای در پاسخ گفته بودند که «آقای هاشمی تو که میدانی من اهل اين حرفها نيستم». ايشان از همان زمان اهل اين حرفها نبودند.
همچنين ايشان از نظر تعبد و شجاعت بسيار در جايگاه بالايی قرار دارند. الان اگر میبينيد که ما در قصه هستهای و شرايط خاص منطقه به فضل خدا وضعيت خوبی داريم اين به نظر من عنايت خداوند است که از طريق شجاعت، صراحت، فهم و مديريت بالای ايشان محقق شده است. بنده از بازرسی يک گزارش ۵۰۰ صفحهای به ايشان دادم و گفتم که ۴۰ صفحه آن گزارش اصلی است و شما فقط آن را بخوانيد. بعد از ۱۵ روز که من خدمت ايشان رفتم با همه مشغلههايی که دارند به من گفتند که از خدا خواستم فرصتی باشد تا اين گزارش را کامل بخوانم و به لطف خدا هر ۵۰۰ صفحه را خواندم. ايشان وقتی گزارشی را میخوانند حاشيه بر آن مینويسند که نشان میدهد واقعا گزارش را خواندهاند و تازه بعد از آن هفت صفحه و نيم دستورالعمل بر اساس اين گزارش صادر کردند. اين تازه مربوط به دفتر بازرسی است. مسايل سياسی را وقتی آدم میرود به ايشان میگويد فکر میکند که مسئله تازهای را برای ايشان نقل میکند ولی میبيند که ايشان خبرهای بالاتری را دارند.
همچنين در مسايل فرهنگی ايشان صاحبنظر بسيار توانمندی هستند. در مسايل نظامی که ديگر تبحر و تسلط ايشان مثالزدنی است. قطعا در مسايل نظامی حتی فرماندهان نظامی ما به اندازه ايشان تسلط ندارند. در هنر، ادبيات، تاريخ اسلام و در هر حوزه ديگری که فکرش را بکنيد ايشان تسلط عجيبی دارند.
اين لطف خداوند بود که خداوند ايشان را برای ما نگه دارد. پنج يا شش سال قبل در حياط رهبری قدم میزديم و من گزارش کاری را به ايشان میدادم. بحثی پيش آمد و من به ايشان گفتم که آقا يادتان هست آن روزی که شما را در مسجد ابوذر ترور کردند وقتی من به عيادت شما آمدم شما در همان حال بیحالی به من گفتيد که علیالقاعده من بايد رفته باشم، نمیدانم خدا با من چه کار دارد که مرا نگاه داشته است؟
من همين پنج شش سال پيش به ايشان میگفتم که آن روز شما فرموديد نمیدانم خدا برای چه مرا نگه داشته است، حالا به شما میگويم که خدا شما را برای امروز اين ملت نگه داشت. اصلا ايشان با هيچ کسی قابل مقايسه نيست.
* فارس: با توجه به اينکه شما عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام هستيد و مجمع بايد در روزهای آينده در قبال مصوبه ارجاعی مجلس در مورد تجميع انتخابات تصميمگيری کند. از طرف ديگر شورای نگهبان در مورد اين تصميم مجلس چند اشکال و ايراد تناقض با قانون اساسی را گرفته است. فکر میکنيد فضای مجمع به سمت رد اين مصوبه مجلس است يا تاييد آن. ضمنا بفرماييد که شخصا درباره اين مصوبه چه نظری داريد؟
- ناطقنوری: آنجايی که بين شورای نگهبان و مجلس اختلاف است، ما نمیآييم در مجمع بگوييم که شورای نگهبان چرا اينگونه تشخيص داده است. وقتی ما میگوييم که در فلان مصوبه حق با مجلس است، معنای آن اين نيست که شورای نگهبان درست تشخيص نداده است و ما حق هم نداريم که بياييم در مجمع تشخيص بگوييم چرا شما مصوبهای را خلاف شرع يا قانون اساسی تشخيص دادهايد. اين شأن مجمع تشخيص مصلحت نيست. آنجايی که در نظام شأنيت و وظيفه تشخيص خلاف بودن يا نبودن شرع و قانون اساسی را دارد، شورای نگهبان است.
کار مجمع اين است که وقتی مصوبهای در تعامل مجلس و شورای نگهبان به نتيجه نرسيد، قانون اساسی گفته که يک جايی بايد فصلالخطاب باشد و حرف آخر را بزند. مجمع تشخيص مصلحت نظام که اين وظيفه را برعهده دارد، میآيد تشخيص میدهد که فلان مصوبه برای منافع ملی کشور مصلحت هست يا نه؟ اگر تشخيص داد که مصلحت است، ولو اينکه مصوبه خلاف قانون اساسی باشد و يا خلاف نظر شورای نگهبان باشد، اين نافذ است و بايد اجرايی شود.
در رابطه با تجميع انتخابات نگاه کلی من اين است که جو حاکم بر مجمع و دوستانی که من در مجمع میشناسم، اين است که اين تجميع را مصلحت ندانند و به آن رأی ندهند؛ يعنی مجمع تشخيص به احتمال قوی نظر شورای نگهبان را تاييد میکند.
خود من هم همين نظر را دارم و اين طرح را «خلاف مصلحت» میدانم. اولاً بايد مصلحت آنقدر قوی باشد که ما در مجمع بتوانيم بگوييم مصلحت به قدری بالاست که میارزد آدم کار خلاف قانون اساسی و خلاف شرع بعنوان ثانوی انجام دهد؛ در حالیکه برای تأييد طرح تجميع، مصلحت نيست که بر خلاف قانون اساسی و شرع رأی دهيم.
طرح تجميع انتخابات مجلس و رياست جمهوری از نظر اجرايی هم اشکال دارد و خلاف مصلحت است، به خصوص در کشور ما که حزب نداريم و قاعده بازی سياسی را نمیدانيم و هيچ اتفاق و رويداد سياسی در کشور ما به دليل عدم وجود ساختار و قاعده مشخص کار سياسی قابل پيشبينی از نظر نحوه رخداد و نتيجه حاصله نيست؛ با اين کيفيت اگر ما انتخابات رياست جمهوری و مجلس را همزمان برگزار کنيم و ۲۹۰ نماينده يا اکثريت نمايندگان انتخابی صفرکيلومتر و تازهکار و بدون تجربه نمايندگی و غير قابل پيشبينی از نظر سياسی باشند و همزمان با آن يک رئيس جمهور صفرکيلومتر غيرقابل پيشبينی هم انتخاب شود، ببينيد اصحاب صفرکيلومتر و بدون تجربه، قوای مقننه و مجريه کشور را به کجا میبرند. حتی اگر همه اين منتخبين، همسو هم باشند، کشور در يک دوره فترتی قرار میگيرد. اين مشکلی است که کمتر به آن توجه شده است. به علاوه شما حساب کنيد وقتی مجلسی آغاز به کار میکند تا حدود دو ماه جلسه واقعی ندارد؛ چرا که انتخابات هيئت رئيسه سنی، موقت و دائم و بعد از آنها تاييد اعتبارنامههای نمايندگان مجلس، انتخابات کميسيونهای مجلس و غيره زمان میبرد و اگر دولتی که همزمان رئيس آن انتخاب شده است و حتی در همان روز اول هیأت دولت خود را به مجلس معرفی کند، مجلس به دليل آنچه بيان شد، نمیتواند درباره آنها تصميمگيری کند.
اصلاً تجميع انتخابات رياست جمهوری و مجلس امکانپذير و عقلانی نيست.
* فارس: آيا مواردی بوده است که مجمع تشخيص مصلحت نظام به مواردی که تا اين حد خلاف قانون اساسی بودهاند، رأی داده باشد؟
- ناطقنوری: برخی موارد را داشتهايم که مجمع به مواردی خلاف قانون اساسی رأی داده است اما در آنها مصلحتی عام و بالاتر از خلاف قانون اساسی بودن آن مصوبه وجود داشته است که ارزش خلاف قانون اساسی عمل کردن را داشته است.
اگر مجمع بخواهد به مصوبهای خلاف قانون اساسی رأی بدهد، بايد مصلحت چنين رأيی آنقدر بالا باشد که ما برای آخرت و دنيای خود هم جواب داشته باشيم. اين طرح نه تنها آن مصلحت را ندارد، بلکه خودش به دلايلی که گفتم، خلاف مصلحت هم هست.
اين خلاف مصلحت است که ما به هر بهانهای قانون اساسی را لغو و نقض کنيم بلکه بايد يک دليل و مصلحت قوی برای اين کار داشته باشيم.
* فارس: مقام معظم رهبری در طی دو سال اخير بارها از فرصتی که برای مجموعه نيروهای انقلاب و نظام پيش آمده ياد کردهاند و به همه توصيه کردهاند که از اين فرصت برای ارتقای مادی و معنوی کشور استفاده کنيد. همسو با اين به طور ويژهای از دولت حمايت و پشتيبانی کرده و به همه هم توصيه کردهاند که همينگونه عمل کنند. توصيه شما به نيروهای اصولگرا هم به اصولگرايانی که در تشکلهای مختلف هستند و هم به آن دسته از اصولگرايانی که در نهادهای مختلف و همچنين دولت هستند برای بهرهبرداری بهينه از اين فرصت چيست؟
- ناطقنوری: بهتر از همه توصيهها را خود آقا فرمودهاند. اما ديدگاه بنده اين است که هيچ فرصت اينگونهای در کشور پيش نيامده است. در مجالس قبل که دو دوره از آنها را من خودم رئيس بودهام و مجالس قبلی و بعدی هيچگاه چنين فرصتی پيش نيامده بود که مجلس و دولت اينقدر از نظر اعتقادی و اصولی همسو و همدل، همفکر و همعقيده و همه اصولگرا باشند. يعنی اکثريت قاطع مجلس و دولت اصولگرا هستند که همه از دل يک مجموعه به نام شورای هماهنگی نيروهای انقلاب درآمدند. اين اقتضا میکند که بيش از همه زمانها اينها با هم هماهنگ باشند. اين هماهنگ بودن را هم من تشريح کنم که معنای آن اين نيست که اينها نسبت به وظايف خودشان کوتاه بيايند. بعضی اشتباه میکنند و وقتی میخواهند بگويند مجلس با دولت هماهنگ نيست میآيند میگويند ببينيد در مجالس ديگر اينقدر سوال، استيضاح و تحقيق و تفحص نبود. اين غلط است و اصلا اين مبنا غلط است. اگر يک مجلس عدد ميزان تحقيق و تفحصش از دولت يا استيضاح و سوالش از ديگر مجالس بيشتر است اين دليل بر ناهماهنگی و کارشکنی نيست. اين دليل بر آزاد بودن و زنده بودن مجلس است. شرايط اينگونه پيش آمده است.
در زمان رياست خود من بر مجلس از نهادهای زير مجموعه رهبری بيش از هر جای ديگری تحقيق و تفحص شد. صدا و سيما، بنياد مستضعفان و غيره که همه زير نظر مستقيم رهبری بودند. وقتی من میخواستم طرح تحقيق و تفحص را قبول کنم به امضا کنندگان طرح گفتم که من طرح را به يک شرط قبول میکنم و آن هم اينکه مقام معظم رهبری اجازه بدهند والا خلاف قانون اساسی است.
وقتی من رفتم خدمت ايشان و گفتم که آقا ما بنا داريم از بنياد مستضعفان تحقيق و تفحص کنيم، آيا شما اجازه میفرماييد، از من پرسيدند مواد طرح شما چيست و وقتی من مواد طرح را ارائه کردم ايشان دو مورد هم به موارد تحقيق و تفحص افزودند و گفتند درباره اين موارد هم تحقيق کنيد و دقيق هم کارتان را انجام دهيد. در مورد صدا و سيما هم چنين عمل کردند.
میخواهم بگويم اين چيزها دليل بر اختلاف و ناهماهنگی نيست. مجلس به وظيفه خود درست عمل کند. وقتی میگوييم با هم هماهنگ باشند نه بايد مجلس وکيل الدوله باشد که منزلت و جايگاه مجلس لطمه بخورد. مجلس نبايد علیالدوام موارد منفی عملکرد دولت را ناديده بگيرد و ثناگوی مطلق دولت باشد چرا که اين منزلت مجلس را از بين میبرد و مردگی برای مجلس به ارمغان میآورد.
دولت هم به همين ترتيب بايد عمل کند. دولت بايد مجلس را تقويت کند و به مصوبات مجلس توجه کند و آنها را خوب اجرا کند.
ديگر اينکه اگر قرار است مجلس و دولت با هم اختلافی داشته باشند، چنانکه ما هم جلسات مشترک دولت و مجلس داشتيم بخشهای مختلف و اجزا و کل مجلس و دولت با هم بنشينند صحبت کنند و مسايل اختلافی را رفع کنند.
ما زمان آقای هاشمی رفسنجانی نظير اين مسايل را داشتيم. اگر يادتان باشد زمان آقای هاشمی يک بحث جدی بود. آن هم آقای هاشمی که رئيس جمهور مقتدری بود. ما با دولت يک بحث اختلافی داشتيم که بر سر مسئله تعديل و تثبيت در اقتصاد بود و بحث خيلی داغی هم بود. ما طرفدار تثبيت بوديم و دولت طرفدار تعديل. ما میگفتيم شيب اين سياست دولت تند است و مردم میبُرنّد و لذا بايد شيب آن را ملايم کرد و جلو رفت. اختلاف شديد بود ولی من و آقای هاشمی به اين نتيجه رسيديم تا ايشان کارشناسان خودش را دعوت کند و ما هم کارشناسان خود را از مرکز پژوهشها و کميسيونهای اقتصادی و برنامه و بودجه مجلس برديم و چند جلسه مفصل کارشناسی با هم داشتيم که از صبح تا ظهر ادامه داشت و بالاخره به جمعبندی رسيديم و آقای هاشمی قانع شد و در جلسه رو به کارشناسان خودش کرد و گفت که ببينيد من هر چه از اينها میشنوم میبينم که کارشناسیتر از شما حرف میزنند و مجلسیها حرف برای گفتن دارند و من نظر آنها را پذيرفتم. اينها دعوا نيست.
در يک جمله بگويم که میشود مجلس و دولت منزلت خود را چه همخط و همگن چه خلاف آن حفظ کنند اما در عين حال انتقاد بجا هم داشته باشند. مجلس به وظايف خودش هم از قبيل سوال، تحقيق و تفحص و استيضاح عمل کند ولی در عين حال طرفدار دولت هم باشد. اينها غير قابل جمع نيستند. همه اينها بر میگردد به نيت، فکر و به آن هدفی که در اين نقد، انتقاد و بحث بين دولت و مجلس میشود. اگر اخلاص باشد، اگر واقعا ملی فکر کنيم و اگر برای خدا کار کنيم حتی اگر مجلس و دولت همخط نباشند اما برای خدا کار کنند، سوال درستی بکنند و طرف مقابل هم پاسخ درست بدهند مشکلی نخواهند داشت.
* فارس: شما در مدت سپری شده از مجلس هفتم عملکرد آن را چگونه ارزيابی میکنيد؟
- ناطقنوری: بد نيست اما عملکرد آن را در بعضی زمينهها ضعيف ارزيابی میکنم.
* فارس: نسبت به چه چيزی ضعيف میدانيد.
- ناطقنوری: به نظرم اگر چه عملکرد آن خوب بوده و مصوبات آن هم خوب بوده و مقام معظم رهبری چند روز قبل اين عملکرد را تاييد فرمودند اما اين تاييد مطلق نيست. بالاخره عملکرد مجلس میتواند قابل نقد باشد و اين با فرمايشات آقا درباره مجلس در تعارض نيست. من يکبار گفتم که در بين مجالسی که من خودم بودم و تجربه داشتم و حتی باقی مجالس اين مجلس هفتم را و نيروهای آن را خيلی ارزشیتر از قبل میبينم اما يک مدّتی که از عملکرد آن گذشت احساس میکنم که مقداری ضعيف برخورد کردند.
* فارس: يک چيزی که اکنون در مجلس مشهود است اين است که آدم احساس میکند فراکسيون اصولگرا رهبريت و انسجام خوبی ندارد که بتواند از همه نيروهای اصولگرا خوب استفاده کند و آنها را همافزايی کند و استفاده بهينه از توان آنها بکند.
- ناطقنوری: اينها ديگر درون مجلس است و من آنجا نيستم و اينها را بلد نيستم.
* فارس: يک سوال خصوصی داريم که اگر خواستيد درباره آن صحبت کنيد. لطف کنيد کمی هم درباره خانه و زندگی و بچههايتان و اينکه به چه کارهايی مشغول هستند، توضيح بدهيد.
- ناطقنوری: با خنده؛ خانه و زندگی کجايش را بگويم.
* فارس: توضيح دهيد که آيا خودتان فعاليت اقتصادی داريد يا نه؟
- ناطقنوری: من نه. فعاليت اقتصادی ندارم و حتی گاهی هم بوده که در بعضی از صندوقها، بنيادها و امثال آن از من درخواست کردند که عضو هيئت امنای آنها يا بخشهای ديگر آنها بشوم که من پرهيز داشتم و نشدم.
زمانی ما يک بنيادی درست کرده بوديم به نام بنياد شهيد نوری که اساسنامه آن هم همه چيزش معلوم بود و آن را ثبت هم کرديم. بعد از يکی دو هفته ديديم که زمزمههايی شد که آقای ناطقنوری هم يک بنياد راه انداخته است و لذا زود رفتيم و آگهی داديم و انحلال آن را اعلام کرديم.
کارمند مجمع هستم و همه سوابق ديگرم را به مجمع منتقل کردم و حقوق بگير آنجا هستم. خانهای دارم که شهره آفاق و مبدا تاريخ است. در چيذر و منطقه فرمانيه است. زمانی يکی از روزنامهها زده بود که فرمان در فرمانيه اين خيلی معروف شد.
اما من دو پسر دارم که از اول هم به آنها گفتهام که کارهای دولتی را به هيچ وجه قبول نکنيد و کار آزاد داشته باشيد که آن هم به خنسی خورده است. يک پسر من در دوبی زندگی میکند و در همانجا هم که هست خبری نيست و آه در بساط ندارد چرا که بيش از هر چيز مراعات حيثيت مرا میکند و اينها چوب ما را هم میخورند و هر کاری که بخواهند بکنند پسر آقای ناطقنوری هستند.
يک موقع اين پسر من آمد گفت که بابا ما در بد موقعيتی قرار گرفتهايم و شانس خوبی نداشتهايم. من پرسيدم چرا گفت که برای آنکه يک زمانی میگفتند که فلانی آقازاده فلانی است طرف يک بادی هم در غبغب خود میانداخت اما الان که میگويند آقازاده همه میگويند شما هم آقازاده هستيد و در زمان ما آقازادگی مصادف با يک فسق و فجوری شده و اسباب زحمت شده است.
پسر بزرگ من زندگی محدودی دارد و هيچ فعاليت ويژه اقتصادی هم ندارد و به اندازهای در میآورد که خودش را اداره کند برای اينکه مراعات مرا میکند.
پسر دوم من هم که همکلاس همين آقای توانگر سردبير خبرگزاری شماست که خودشان گفتند. فوق ليسانس اقتصاد از دانشگاه تهران دارد. او هم چند سال قبل قرار شد يک کار مشخصی برای اداره زندگی خود دست و پا کند و لذا يک دفتر نمايندگی بيمه گرفت که بعد به دروغ گفتند که پسر ناطق يک شرکت بزرگ بيمه دارد ولی شرکت بيمه ميلياردها تومان پول میخواهد و با يک نمايندگی دفتر بيمه خيلی فاصله دارد. اين دفتر را تا چند سال قبل داشت تا اينکه يک روز آمد پيش من و گفت که بابا اجازه بدهيد من اين را هم رد کنم چرا که اولا دست خيلی زياد شده است و ثانيا من پسر شما هستم خيلی دستم باز نيست که بخواهم بروم با شرکتها وارد مذاکره شويم تا بيايند با ما کار کنند. اين دفتر خرج خودش را هم در نمیآورد و اسم من و شما هم روی آن هست.
لذا آن را هم رد کرد رفت و بعد با پولی که از آنجا دستش آمد با چند نفر شريک شد و رفتند يک جايی را گرفتند تا کار توليدی بکنند. يک سولهای زدند تا کار کنند ولی اين هم الان مانده روی دستشان و اخيرا آمد از من يک پولی گرفت و گفت که بابا ما اين سرايداری که آنجا داريم الان بدون حقوق مانده و کار خودمان هم که به نتيجه نرسيده و دستمان خالی است.
اين وضع بچههای بنده است. هر کس سراغی از اين دارد که بچههای من جايی سرمايهگذاری، پولی، رانتی، امکاناتی، بساطی يا هر چيز ديگری دارند میتوانند بيايند بگويند. اين هم وضع ما.
* فارس: خيلی ممنون. اينها سوالات مردم بود.
- ناطقنوری: بله من خودم هم خيلی تمايل داشتم که به اين سوال آخر جواب بدهم.