پنجشنبه 3 آبان 1386

آن سوی اتهام، بيانيه تحليلی انجمن اسلامی دانشگاه اميرکبير در خصوص غائله چاپ نشريات موهن در اين دانشگاه

امروز پس از گذشت ۵ ماه از برپايی اين غائله با نگاهی دقيق تر به حوادث چند ماه گذشته و حلاجی دقيق اين حوادث و رويدادها می توان به روشنی و وضوح به نکاتی قابل توجه رسيد که پرده از منشا و هدف طرح چنين سناريوی شومی برمی دارد

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

بيانيه تحليلی شماره ۵

اکنون قريب به ۵ ماه از آغاز غائله جعل نشريات دانشجويی دانشگاه اميرکبير می گذرد. در اين مدت اتفاقات بسياری به وقوع پيوست. برپايی اين غائله که با همکاری و همدلی مديريت دانشگاه اميرکبير و مسئولين وزارت علوم همراه شد، موجب بروز هفته ای پر التهاب و پرهياهو برای دانشگاه اميرکبير به طور خاص و کليت جامعه دانشگاهی کشور به طور عام شد. در ميانه اين التهابات بود که دانشجويان مظلوم اين دانشگاه يک به يک دستگير و همگی روانه سلول های انفرادی بند مخوف ۲۰۹ زندان اوين شدند. دستگيری دانشجويان پلی تکنيک موضع گيری جانبدارانه و غيرمسئولانه معاون امنيت دادستان استان تهران، قاضی حسن حداد، داير بر گناهکار بودن دانشجويان بازداشت شده را به همراه داشت. پس از گذشت يک ماه از برپايی اين پروژه شوم روابط عمومی وزارت اطلاعات با انتشار اطلاعيه ای مبهم بر اعتراف دستگيرشدگان بر دست داشتن در انتشار نشريات موهن تاکيد کرد. پس از آن نيز هر از چندی و در پی بالا گرفتن فشار افکار عمومی، قاضی حداد به صورت سريالی طی مصاحبه هايی با تاکيد بر گناهکار بودن دانشجويان بازداشت شده و اعتراف ايشان به اتهام خود، از اعلام نتايج تحقيقات در آينده نزديک خبر می داد. يک ماه ديگر نيز به اين منوال گذشت. دانشجويان و اساتيد دانشگاه اميرکبير کلاس های درس خود را در حالی که صندلی ۸ دانشجوی دربند خالی بود تشکيل دادند و به اتمام رسانيدند به اين اميد که اين دانشجويان هر چه سريعتر به هر طريق ممکن از بند رهايی يافته و بتوانند در امتحانات خود شرکت نمايند. موعد امتحانات نزديک شد و از آزادی ۸ يار دبستانی خبری نشد. سايه سياه و شوم استبداد بر گستره دانشگاه سنگينی می کرد. يک سال و اندی از انتصاب مديری نوچه صفت و نالايق بر دانشگاه اميرکبير می گذشت. بازداشت طولانی مدت و بی خبری محض از اين دانشجويان همچون بختکی بر حلقوم پلی تکنيک چنگ زده بود و آن را به سمت خفقانی وحشت زا سوق داده بود. چاره ای جز تعويق امتحانات تا زمان آزادی ياران در بند نبود. خانواده بزرگ پلی تکنيک عزم جزم کرد تا به صورتی تمام قد مقابل زورگويی اقتدارگرايان بايستد و از حق ۸ عضو در بند خود دفاع نمايد. اين تصميم لرزه بر اندام بدخواهان انداخت. چاره کار را در آن ديدند که به طريقی در صفوف خانواده پلی تکنيک رخنه کنند. بنا بر اين شد که يک تن از شکنجه گران در کسوت «کارشناس» در ميان اساتيد دانشگاه حاضر شود و آن ها را نسبت به گناهکار بودن دانشجويان در بند قانع کند. اين بار نيز مانند هميشه اين عليرضا رهايی، کارگزار و پادوی نيروهای امنيتی، بود که بايستی به اين نقشه جامعه عمل بپوشاند. شورای دانشگاه تشکيل شد و شکنجه گر در لباس «کارشناس» درآمد و آن چه از راست و دروغ بايد می گفت، گفت. اما حاصل آن نشد که بايد می شد. اساتيد نه تنها قانع نشدند که بر خشمشان نسبت به مدير بی تدبير پلی تکنيک افزود. مستاصل شدند و ناتوان از منصرف نمودن اساتيد پلی تکنيک. ناچار حيله ای ديگر انديشيدند و تصميم به اجرای نمايشی شوم گرفتند. نمايشی که قرار بود بازيگر آن دانشجويان مظلوم و در بند باشند. اساتيد پلی تکنيک به اوين رفتند و دانشجويی را مقابل خود و کنار دست «کارشناسان» ديدند. اساتيد در ظاهر دانشجويی را ديدند که کتک نخورده، شکنجه نشده و کتفش نشکسته بود. دانشجويی را ديدند که بازجوها روی دستبندش ضربات متمادی نزده بودند و جای دستبند روی دستش ورم نکرده بود. دانشجويی را ديدند که ۲۷ ساعت بازجويی نشده بود، دانشجويی که در حين کتک خوردن لباسش پاره نشده بود، دانشجويی که زير آزار و اذيت جنسی ۷ «کارشناس» صدای ناله و گريه اش را دوستان ديگرش نشنيده بودند، اساتيد دانشجويی را ديدند که رگ دستش را با شيشه خورده های لامپ سلول نزده بود، دانشجويی را ديدند که در سلول انفرادی نگه داری نشده بود، دانشجويی که از اساتيد می خواست تلاشی برای آزادی او و دوستانش انجام ندهند چرا که آن ها در آنجا راحتند و محيط خارج از زندان برای آن ها نا امن است. اساتيد دانشجويی را ديدند که اعتراف می کرد، اعتراف می کرد که گناهکار است و حالا دلش می خواهد مجازات شود. نمايش کثيف با پادويی عليرضا رهايی جواب داد. در صفوف خانواده پلی تکنيک رخنه افتاد. امتحانات پايان ترم به شرط آن که تمام دانشجويان در بند بتوانند در هنگام آزادی امتحانات خود را بدهند، برگزار شد. در دانشگاه بسته شد و در سالن ملاقات به سوی خانواده دانشجويان گشوده شد. مادرها و پدرها هر يک به اميد در آغوش کشيدن جگرگوشه شان پس از گذشت بيش از دو ماه بی خبری به ملاقات می رفتند. اما آشفته و بيمار بازمی گشتند. آرزو می کردند کاش هيچ گاه فرزندشان را در آن حال و روز نمی ديدند. ۱۸ تير، سالگرد مظلوميت دانشجو، آمد و به آمار دانشجويان آزاديخواه و در بند ۱۶ عدد ديگر اضافه شد. اواخر تيرماه از بين ۸ دانشجوی پلی تکنيک، ۵ تن آزاد شدند. و در مردادماه به تدريج ۱۶ دانشجويی که در روز ۱۸ تير گرفتار شده بودند، آزاد شدند. اما در اين ميان ۳ اهورائی پلی تکنيک در بند باقی ماندند تا به همگان، از رئيس قوه قضاييه گرفته تا رئيس دادگستری استان تهران، از نمايندگان مجلس گرفته تا اساتيد پلی تکنيک، از خانواده اين سه تن گرفته تا دانشجويان پلی تکنيک و...، بار ديگر اثبات شود قدر قدرت و صاحب اراده صائب چه کسی است.

امروز پس از گذشت ۵ ماه از برپايی اين غايله با نگاهی دقيق تر به حوادث چند ماه گذشته و حلاجی دقيق اين حوادث و رويدادها می توان به روشنی و وضوح به نکاتی قابل توجه رسيد که پرده از منشا و هدف طرح چنين سناريوی شومی برمی دارد. در اين بيانيه نه چندان کوتاه قصد داريم به اين مهم بپردازيم. تا چه پيش آيد و چه در نظر افتد.

بخش اول: نگاهی دقيق به سير حوادث

بررسی اتفاقات و حوادث روزهای قبل از پخش نشريات موهن(دوشنبه ۱۰ ارديبهشت) حکايت از آن دارد که تصميم به عملی نمودن نقشه جعل نشريات نزديک به انجمن اسلامی و نشر مطالب موهن از طريق اين نشريات پس از آن توسط بانيان آن گرفته شد که عزم انجمن اسلامی اميرکبير را در برگزاری انتخابات اين تشکل راسخ ديدند. آن ها مطلع شده بودند که انجمن اسلامی پلی تکنيک مجمع عمومی خود را برگزار کرده و هيئت نظارت بر انتخابات سالانه خود را نيز مشخص کرده است. آن ها همچنين ديدند که اعضای اين انجمن از روز شنبه ۸ ارديبهشت فضاسازی به منظور برگزاری اين انتخابات را آغاز نموده و گام به گام در حال پيشروی به سمت برگزاری انتخابات هستند. لذا روز شنبه ۸ ارديبهشت پس از برداشتن موفقيت آميز اولين گام در اجرای اين برنامه آن هم توسط نشريات دانشجويی، بانيان جعل نشريات دانشجويی به فکر عملی کردن سناريويی افتادند که شايد ماه ها قبل طرح آن ريخته شده بود. آن ها در بند بودن بابک زمانيان، نحوه دستگيری و اعترافات کذبی که می توان به وی نسبت داد را زمينه مناسبی برای پيش بردن اين سناريو ارزيابی کردند. لذا از صبح يکشنبه ۹ ارديبهشت دست به کار شدند و در همين راستا انجمن جعلی دانشگاه در اقدامی خلاف عرف روزهای گذشته روی يک تکه تخته چند تکه کاغذ مبنی بر اين که «جنبش کارگری هم از دست لمپن ها (اعضای انجمن اسلامی اميرکبير) ذله شده! چرا برای کسی که کارگران متحصن تحويل نيروی انتظامی داده اند اعتراض کنيم؟!» چسبانده و در طول مدت حضور دانشجويان در صحن دانشگاه آن را روی دست نگه داشتند تا کاملا جلب توجه شود. اين تابلو ابتدا روی زمين قرار گرفته بود اما اندک اندک و با افزايش جمعيت دانشجويان در صحن دانشگاه روی دست بسيجيان عضو اين انجمن بالا و بالاتر می رفت (تصاوير شماره ۹ و ۱۰). علاوه بر آن انجمن جعلی در شماره همان روز نشريه خود به دانشجويان پلی تکنيک در خصوص در شرف برپايی غايله ای هشدار داده بود (تصوير شماره ۱۱). گفتنی است دستگيری بابک زمانيان هيچ ربطی به کارگران و جنبش کارگری نداشت. اما ارتباط سناريو نشريات موهن به جنبش کارگری در گام های بعدی سناريو کاملا مشخص و واضح می شود. همان طور که در همان روزها بارها از سوی انجمن اسلامی اميرکبير اعلام شد بابک زمانيان در جمع عده ای مالباخته و نه تجمع کارگری دستگير شده است. بسيجيان دانشگاه نيز از اين امر به خوبی مطلع بودند و تعمدا و بر اساس پروژه قبلی خود را به فراموشی زده و به صورتی مداوم از روز يکشنبه به بعد عبارت بالا را تکرار می کردند. شاهد اين مدعا اين است که در روز شنبه ۸ ارديبهشت نشريه «خروش دانشجو» وابسته به بسيجيان دانشگاه اميرکبير در مطلبی ذيل عنوان «شاهکاری ديگر از سوی يکی روشنفکران متورم» در خصوص نحوه بازداشت بابک زمانيان نوشته بود: «در پی تحقيقات ... نامبرده (بابک زمانيان) در حال انجام مصاحبه با تعدادی مال باخته در مقابل قوه عدالت گستر در حال اعتراض بودند، دستگير می شود.» لذا روشن و واضح است که بسيجيان دانشگاه در جريان کم و کيف بازداشت بابک زمانيان بوده اند و از روز يکشنبه به صورتی هماهنگ خود را به فراموشی برنامه ريزی شده زده و در طول مصاحبه ها و بيانيه های روزهای بعد خود عبارت درج شده بر روی تخته انجمن جعلی را تکرار می کردند. اين حرکت غيرمعمول انجمن جعلی به دو منظور انجام گرفت. يکی آماده کردن افکار عمومی دانشجويان جهت گام های بعدی سناريو و ديگری واکنش دانشجويان به اين حرکت و ايجاد زمينه برخورد، درگيری و جنجال در دانشگاه و افزايش جو التهاب.

پس از هماهنگی به عمل آمده در روز يکشنبه با ارگان های مختلف امنيتی از جمله روزنامه کيهان، اين روزنامه در روز دوشنبه ۱۰ ارديبهشت اقدام به درج مفصل و آميخته به راست و دروغ اتفاقات روز يکشنبه دانشگاه اميرکبير کرد. اين در حالی است که اين روزنامه به هيچ يک از تجمعات بزرگ در دانشگاه اميرکبير در طول يک سال گذشته نپرداخته ولی به تفصيل به درگيری های مختصری که روز يکشنبه ۹ ارديبهشت در پلی تکنيک اتفاق افتاد اشاره کرد. روزنامه کيهان در گزارش خود با تاکيدی دوباره بر دستگيری بابک زمانيان در تجمع کارگری می نويسد: «روز گذشته جمعی از کارگران و مالباخته های يک کارخانه در مقابل مجتمع اقتصادی قوه قضائيه تجمع می کنند، به دنبال اين تجمع يکی از اعضای طيف علامه دفتر تحکيم با حضور در جمع مالباخته ها مدعی می شود که خبرنگار يکی از روزنامه هاست و شروع به مصاحبه با تجمع کنندگان می کند.» و در ادامه آمده: «مدعيان چپ گرای دفتر تحکيم، با حمله به دفتر انتظامات درب رشت دانشگاه اميرکبير اقدام به شکستن شيشه های آن کردند.» روزنامه کيهان در ادامه گزارش خود گام بعدی سناريو را برداشته و می نويسد: «نيروی انتظامی به منظور کشف انگيزه اين فرد و ارتباطات احتمالی وی با سازمان های بيگانه وی را به بازداشتگاه منتقل می کند.» کيهان در گزارش روز دوشنبه ۱۰ ارديبهشت خود آتش توپخانه را جهت ايجاد زمينه برخورد با دانشجويان اميرکبير طی روزهای آينده تشديد کرده و می نويسد: «اعضای طيف غيرقانونی دفتر تحکيم دانشگاه اميرکبير در طی چند سال گذشته بارها و بارها فضای دانشگاه را با اعمال زشت و وحشيانه خود به آشوب کشانده اند ولی تاکنون هيچ برخورد مناسبی از سوی مسئولين اين دانشگاه با اين افراد صورت نگرفته است.»

انتظامات دانشگاه تا روز قبل دوشنبه ۱۰ ارديبهشت از پخش آزادانه «خبرنامه انجمن اسلامی» که به اعتقاد آن ها نشريه ای غيرقانونی است به شدت جلوگيری می کردند. ممانعت انتظامات از پخش خبرنامه، طی روزهای گذشته درگيری های شديدی را ميان دانشجويان و مامورين انتظامات موجب شده بود. اما روز دوشنبه ۱۰ ارديبهشت، يعنی همان روزی که قرار است نشريات جعلی در دانشگاه پخش شود، نه تنها هيچ گونه ممانعتی از پخش اين نشريه در صحن دانشگاه نمی نمايند که هنگام ورود خبرنامه انجمن اسلامی به دانشگاه، مامورين پر تعداد انتظامات در مقابل درب وليعصر دانشگاه هيچ گونه ممانعتی از ورود اين خبرنامه که يک نفر از دانشجويان آن را وارد دانشگاه کرده و به مامورين نيز می گويد که بسته ای که در دست دارد خبرنامه انجمن اسلامی است، نمی نمايند.

نشريات وابسته به انجمن اسلامی طی يک روال چندين ساله، از ساعت ۱۱ تا ۱۳ ظهر، هنگام تعطيلی کلاس ها، وقت نهار، در صحن دانشگاه و در تيراژی بين ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ نسخه توزيع می شوند. اما اولين نسخه های نشريات موهن در روز دوشنبه ۱۰ ارديبهشت در ساعت ۱۲:۵۵ در آسانسور دانشکده های پليمر و مکانيک و در تيراژی محدود پخش شد. محل ديگری که اين نشريات قرار داده می شود مقابل ساختمان شماره ۲ فرهنگی و مقابل دفتر بسيج است. مسلم است به علت رفت و آمد مکرر مديران فرهنگی به اين ساختمان و اعضای بسيج در آن محل، گذاشتن نشريات در اين مکان به شدت مشکوک به نظر می رسد. انتخاب اين زمان برای پخش نشريات جعلی از دو جهت مناسب بوده است. يکی آن که دانشگاه خلوت شده و توزيع کننده يا توزيع کنندگان با فراغ بال بيشتری می توانستند در محل های خلوت نشريات را جاسازی کنند. دوم آن که همان طور که گفته شد نشريات وابسته به انجمن از ساعت ۱۱ تا ۱۳ توزيع می شدند. جاعلين از اين که در آن روز چه نشرياتی قرار است از سوی دانشجويان منتشر شود اطلاع نداشتند. لذا منتظر می شوند تا تمام نشرياتی که قرار است در آن روز منتشر شوند، در دانشگاه پخش شوند تا مثلا از يک نشريه خاص دو شماره مختلف در آن روز منتشر نشود. لذا احتمال جعل نشرياتی که در آن روز به صورت معمول منتشر و پخش شد نيز می رود که اين نشريات در جريان توزيع نشريات موهن توزيع نشدند. اما موسوی فراز فرمانده بسيج دانشگاه در مصاحبه ای در همين رابطه با فرار به جلو توپ را به زمين حريف می اندازد و می گويد: «چطور شده که بنا به ادعای آنها، امروز به يکباره هيچ کدام از اين چهار نشريه را منتشر نکردند؟ پس معلوم می شود که آنان کاملا هدفمند دست به اين هتاکی ها زده اند و می‌خواهند مسئوليت اقدام خود را به گردن ديگران بياندازند».

بلافاصله پس از پخش اين نشريات در دانشگاه در حالی که صحن دانشگاه خلوت شده بود پويان محموديان، مديرمسئول نشريه ريوار، به انتظامات دانشگاه مراجعه کرده و در حضور باقری، معاون حراست دانشگاه، به اعتمادزاده، مسئول انتظامات، می گويد «نشريه ريوار که در دانشگاه پخش شده متعلق به وی نيست و نشريه جعلی است و از انتظامات و حراست می خواهد دستور جمع آوری اين نشريه را از سطح دانشگاه بدهند». مسئول انتظامات و حراست دانشگاه در پاسخ تاکيد می کنند «دستوری در اين زمينه به آن ها داده نشده است و آن ها نمی توانند اين کار را انجام دهند». پويان محموديان سپس به اداره کل فرهنگی دانشگاه مراجعه می کند و به محمد روزبهانی، مديرکل فرهنگی، می گويد «نشريه ريوار توسط عده ای جعل شده و در آن مطالب موهنی درج و در دانشگاه پخش شده است». محموديان از اداره کل فرهنگی درخواست می کند که دستور جمع آوری اين نشريات را به حراست و انتظامات بدهد. اما در مقابل تقی خرسندی، معاون مديرکل فرهنگی و طنزنويس روزنامه کيهان، در پاسخ می گويد «نشريه موهن پخش شده در دانشگاه جعلی نيست، خودتان گفته بوديد شبنانه منتشر می کنيد». لازم به ذکر است محموديان به عنوان نماينده مديران مسئول در کميته ناظر بر نشريات پيش از اين در جلسه ای با مديران فرهنگی دانشگاه گوشزد می کند که «برخورد غيرقانونی با نشريات به مرور زمان فعاليت ها را زيرزمينی می کند و باعث می شود دانشجويان هم به تدريج پايبندی خود را نسبت به قانون از دست بدهند». برداشت انتشار شبنامه از اين سخنان و گوشزد نمودن اين مسئله به محموديان در آن شرايط جالب توجه است. سپس خرسندی تلفن همراه محموديان را از گرفته و اجازه تماس گرفتن را به او نمی دهد. پس از مدتی که از حضور محموديان در ساختمان شماره ۲ فرهنگی می گذرد عده ای از بسيجيان وارد ساختمان شده و پويان محموديان را در حضور روزبهانی، مديرکل فرهنگی، به شدت مورد ضرب و شتم قرار می دهند. روزبهانی در نهايت به محموديان می گويد «دستور جمع آوری نشريات با نظر معاون دانشجويی بايستی انجام شود» و محموديان را برای گرفتن دستور جمع آوری نشريات موهن به معاونت دانشجويی ارجاع می دهد. محموديان به معاونت دانشجويی هم مراجعه می کند و بدون گرفتن نتيجه ای بازمی گردد که هنگام خروج از ساختمان معاونت دانشجويی بار ديگر توسط بسيجيان مورد ضرب و جرح قرار می گيرد.

در فاصله مراجعه پويان محموديان به نهادهای مختلف دانشگاه سه نشريه ديگر، سحر، سرخط و آتيه، به تدريج و در سايه بی توجهی حراست و انتظامات و ديگر ارگان های دانشگاه به همين شيوه در دانشگاه توزيع می شوند. حول و حوش ساعت ۳ بعدازظهر يعنی فقط دو ساعت پس از پخش اولين نسخه های نشريات موهن خبر می رسد که بسيجيان دانشگاه اميرکبير به همراه بسيجيان ديگر دانشگاه ها در ساختمان رياست دانشگاه تجمع کرده و خواستار اخراج و محاکمه مديران مسئول چهار نشريه مذکور شده اند. چند نکته غير طبيعی در اين تجمع وجود دارد. اول آن که چه طور تنها دو ساعت پس از پخش اولين شماره اين نشريات در حالی که فقط تعداد اندکی از دانشجويان از اين حادثه مطلع شدند، کليه بسيجيان دانشگاه به صورت تشکيلاتی در اين تجمع حضور می يابند؟ چرا فقط خبر تجمع را خودشان متوجه می شوند و به گوش دانشجويان دانشگاه نمی رسد؟ در حالی که ساختمان رياست دانشگاه تحت تدابير امنيتی بوده و به دانشجويان عادی اجازه ورود به اين ساختمان به سادگی داده نمی شود چگونه بسيجيان دانشگاه اميرکبير و بسيجيان ديگر دانشگاه ها می توانند به راحتی وارد ساختمان شوند؟ بسيجيان ديگر دانشگاه ها چه طور مطلع می شوند و چگونه در اين فاصله کوتاه خود را به دانشگاه اميرکبير می رسانند؟

پس از آن که دانشجويان دانشگاه اندک اندک از اين تجمع اطلاع حاصل می کنند در مقابل ساختمان رياست تجمع می کنند. آن ها مطلع می شوند چند نفر از اعضای انجمن که برای پيگيری اين ماجرا به اين ساختمان مراجعه کرده بودند به شدت از سوی بسيجيان مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند. اين مسئله بر خشم دانشجويان به شدت می افزايد و جمع شدن اندک اندک آن ها مسئولين دانشگاه را هراسان می کند. لذا روزبهانی بلافاصله به ميان دانشجويان آمده و عده ای از آن ها را جمع می کند و به آن ها می گويد «به دانشجويان بگوييد پراکنده شوند، ما داريم موضوع را پيگيری می کنيم. از اينجا ايستادن چيزی به دست نمی آوريد و فقط احتمال تشنج را بالا برده و بر متهم شدن بيش از پيش شما افزوده می شود.» دانشجويان در پاسخ به او می گويند «اگر همين امشب آمدند و ما را دستگير کردند چه؟» که او می گويد «من قول شرف می دهم که هيچ يک از اعضای انجمن دستگير نشوند و اين قضيه در کمال آرامش رسيدگی شود.» دانشجويان پس از مدتی انتظار در ساختمان رياست به صحن دانشگاه می روند و در آن جا تجمعی را شکل می دهند. در اين حين دانشجويان دانشگاه که اکثرا نشريات جعلی را نديده بودند برای دريافت نشريات جعلی به اعضای بسيج مراجعه می کردند و نشريات موهن را از آن ها دريافت می کردند. پس از تکذيب انتشار اين نشريات توسط دانشجويان و جعلی خواندن آن ها تزلزلی در بدنه بسيج ايجاد شد و آن ها به شک و ترديد افتادند. اما مسئولين بسيج همچنان بر مجرميت اعضای انجمن تاکيد کرده و توهين به مقدسات توسط اعضای انجمن را مسبوق به سابقه می دانستند. اما در پاسخ به اين سوال که اعضای انجمن از اين عمل چه سودی می بردند پاسخی نداشتند و در نهايت اعلام کردند «در هر صورت ما خواستار روشن شدن موضوع هستيم و می خواهيم عاملين اين کار هر کس که هست مشخص شود». در بيانيه ای که بسيج در همان زمان منتشر کرد، آمده بود: «هدف از تکذيب عبارت است از شانه خالی کردن از زير بار اين جرم سنگين، لوث کردن اين فاجعه و متزلزل ساختن عزم معترضان نسبت به اين اقدام وقيح. اما اين حربه به هيچ روی موثر واقع نخواهد شد. زيرا با رجوع به سابقه‌ی فعاليت نشرياتی اين طيف آشکارا می‌يابيم که اينان همواره در اين مسير گام برمی‌داشته‌اند و اساسا غرض آنها از فعاليت نشرياتی، چنين امر شومی بوده است.» در همين لحظات بود که خبرگزاری فارس، توپخانه اين سناريو، کار خود را آغاز کرد. حدود ساعت ۵ بعدازظهر در حالی که هنوز حتی بسياری از دانشجويان اميرکبير از ماجرا مطلع نشده بودند، خبرگزاری فارس اولين خبر را در اين زمينه کار می کند. اين خبرگزاری در آن روزها به صورتی فعال به تجمعات، موضع گيری ها و بيانيه هايی که عليه دانشجويان اميرکبير صادر می شد می پرداخت و اغلب اوقات تيتر يک سايت خود را به اين قضيه اختصاص می داد و در روز چندين بار خبر ويژه خود را تغيير داده و اخبار مختلف در اين زمينه را به صورت ويژه کار می کرد.

در روز ۱۰ ارديبهشت بسيج اميرکبير با صدور بيانيه ای خط ارتباط اعضای انجمن و ارتباط مسئله توهين به مقدسات به آمريکا و منافقين را پس از طرح موضوع در همان روز در روزنامه کيهان پی گرفته و می گويد: «تشکلهای دانشجويی در دانشگاه اسلامی، از نخبگان متعهد حوزه و دانشگاه مشاوره می طلبد، نه از فعالان مراکز جاسوسی و امنيتی آمريکا و استراتژيستهای کاخ سفيد! ما نمی‌توانيم بنشينيم و بنگريم عده‌ای دانشجونما به مقدسات دين ما اهانت می‌کنند و در مقابل از سازمان منافقين خلق حمايت می کنند.» همچنين موسوی فراز، از مسئولين بسيج، که در اين غايله نقشی محوری بر عهده گرفت در مصاحبه با ايسنا از هماهنگی قبلی در اين زمينه پرده برمی دارد و می گويد: «طی روزهای گذشته نيز نشانه هايی از اين جريان به دست آورده بوديم که اين گروه ها می‌خواهند دست به اقدامات ساختارشکنانه بزنند و به وسيله آن دانشجويان بسيجی و ارزشی را با خود درگير کرده و اوضاع دانشگاه را متشنج سازند.» همچنين در بيانيه شماره ۲ بسيج پلی تکنيک نيز آمده بود: «از مدتها پيش منتظر رخ دادن چنين فاجعه ی ضد فرهنگی بوديم و بارها به مسؤولان دانشگاه درباره آن، هشدارهای لازم را داده بوديم. از محتوای حرکت خزنده و فرسايشی نشريات وابسته به انجمن اسلامی منحل دانشگاه، به روشنی قابل استنباط بود که اين جريان درصدد است تا با قداست شکنی تدريجی و عبور نامحسوس از خطوط قرمز قانونی و شرعی، از جامعه دانشگاه حساسيت زدايی کند و فضای فرهنگی دانشگاه را به سوی ولنگاری و اباحی گری سوق دهد».

روزنامه کيهان در روز سه شنبه ۱۱ ارديبهشت با درج تيتر درشت «پروژه ايجاد تشنج در دانشگاه لو رفت» در صفحه اول خود، پرده از سناريوی طرح ريزی شده برای دانشجويان پلی تکنيک برمی دارد و خوراک لازم جهت هوچی گرانی که قرار است در همان روز نهار را به صرف جوجه کباب مهمان رئيس دانشگاه اميرکبير باشند، فراهم آورد. روزنامه کيهان می نويسد: «روز گذشته چهار نشريه طيف علامه دانشگاه اميرکبير در اقدامی هماهنگ و خط دهی شده اقدام به چاپ مطالبی مشترک در حمله به مقدسات دين اسلام و کاريکاتورهای موهن و همچنين انتشار شعارهای سازمان منافقين در ابعاد بزرگ کردند... تحصن کنندگان در حالی که اين اقدام طيف افراطی و چپ گرای تحکيم وحدت را اجرای دستورات عوامل بيگانه خارج از مرز عنوان می کردند، خواستار پاسخگويی رياست دانشگاه و روشن شدن تکليف دانشجويان اميرکبير با اين طيف شدند.» در ادامه گزارش کيهان به وضوح مشخص می شود که بلند کردن تخته در روز قبل از حادثه توسط انجمن جعلی، تجمع مالباختگان را جمع کارگری خواندن، تاکيد روزنامه کيهان بر «چپ گرا» بودن دانشجويان اميرکبير و ارتباط دانشجويان با منافقين چه معنايی داشته است. کيهان از اعترافات بابک زمانيان در زندان خبر می دهد و می نويسد: «بابک- ز روز گذشته در اعترافات خود از نقشه شوم يک سازمان اروپايی وابسته به دولت آمريکا که توسط فرزند ديک چنی اداره می شود، پرده برداشت. وی در اعترافات خود در بازداشتگاه نيروی انتظامی اعلام کرده که با عوامل سازمان منافقين در ارتباط بوده است. وی همچنين از ماموريت خود و اعضای طيف علامه تحکيم وحدت برای انجام يک عمليات انتحاری در کشور و سپس انداختن مسئوليت آن به گردن نيروهای حزب اللهی خبر داده و اعلام کرده است که اين نقشه موسسه هيفوس هلند با هدف ايجاد تشنج و برهم زدن فضای دانشگاه های ايران اجرا می شود. فرد بازداشت شده در اعترافات خود عنوان کرده که مطالبی توهين آميز نسبت به کليه مقدسات اسلام و نظام جمهوری اسلامی توسط برخی نويسندگان متواری روزنامه های زنجيره ای برای افراد خاص در داخل ارسال می شود و آنها موظفند اين مطالب را در سطح وسيع از طريق نشريات دانشجويی دانشگاه ها منتشر کنند. بنابراين گزارش بابک- ز دليل انتخاب اين زمان برای اجرای اين نقشه را تلاقی با روز کارگر و تلاش همزمان برای به تشنج کشيدن تجمع های کارگری در کشور عنوان کرده است. گفتنی است روزنامه کيهان بارها در ماجراهايی نظير مراسم سخنرانی رئيس جمهور در دانشگاه اميرکبير، حمله به نهاد نمايندگی در اين دانشگاه و ماجراهای بسيار ديگر در طی دو سال اخير ضرورت توجه جدی و اصولی مسئولان وزارت علوم به وقايعی که تنها تعداد اندک شماری از طيف علامه اين دانشگاه به وجود آورده اند را گوشزد کرده بود.»

بابک زمانيان پس از آزادی اين سناريوی مضحک و اعتراف به آن چه کيهان به آن اشاره کرده است را از اساس تکذيب نمود. اما در روزهای پس از اين حادثه ترجيع بند تمام سخنان و بيانيه های کارگزاران نهادهای امنيتی طراح اين پروژه، تکرار همين سناريو بود. البته اين نهادها در هر مقطع که لازم می ديدند به هرس نمودن شاخه های زايد اين سناريو پرداخته و سوراخ های احتمالی آن را به مرور که آشکار می شد رفو می کردند، و در صورت نياز شاخ و برگ های جديدی به آن می افزودند و نتيجه را از زبان پادوهای گوش به فرمان خود اعلام می نمودند. سايت های وابسته به نهادهای امنيتی نيز در همان روزها به صورت مداوم به تکرار اين ادعای دروغ می پرداختند. به عنوان مثال در مطلبی تحت عنوان «داغ ايجاد ۱۸ تيری ديگر را بر دلتان می گذاريم»، آمده بود: «نشر اين هجويات همزمان با روزهای معلم و کارگر اقدامی بود در جهت تحريک اين ۲ قشر شريف در شوريدن عليه نظام و دولت، کما اينکه يکی از اعضای باند اين دانشجويان لمپن، يعنی بابک زمانيان در لباس خبرنگاری و در تجمع روز کارگر سعی در تحريک کارگران داشت که با فراست و هوشياری کارگران مذکور دستگير و تحويل مقامات انتظامی گشت و البته پس از دستگيری٬ اطلاعات بسيار ارزنده ای از ارتباط خود و همپالگی هايش را با عوامل برانداز افشا نمود». حنيف ستاريان، دبير انجمن جعلی، در روز سه شنبه در «تجمع به صرف جوجه کباب» با اصرار بر اين که نشريات موهن توسط انجمن اسلامی تهيه شده است، می گويد: «اگر اين نشريات متعلق به اينها نبوده است از کجا تهيه شده است. قطعا کار دانشجويی بوده است. در سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی از يک طرف روی بحث زنان، سرشاخه‌های کارگری و معلمان کار می‌کنند تا اتحاد ملی را مخدوش کنند.» موسوی فراز نيز قبل از آن که دکتر رهايی دستور توزيع جوجه کباب را بدهد، تاکيد می کند: «آن‌ها يک برنامه‌ی حساب‌شده برای کارهای‌شان دارند. با نفوذ در جنبش‌های کارگری آن‌ها را به شورش‌های کارگری مبدل کردند.»

بلافاصله پس از توزيع نشريات موهن، اعضای انجمن اقدام به اطلاع رسانی گسترده ای مبنی بر اين که اين نشريات جعلی است، می نمايد. در اين ميان خبرگزاری های بی طرف و همچنين سايت ها و روزنامه های وابسته به اصلاح طلبان موضع گيری اعضای انجمن اسلامی را تحت پوشش قرار می دهند. علاوه بر آن پس از نخ نما شدن سناريوهای اين چنينی جهت بدنام نمودن فعالين مدنی و سياسی، برخی از اصلاح طلبان طی موضع گيری های صريحی دامن دانشجويان را از توهين به مقدسات مبرا دانسته بودند. همين امر سبب شد نيروهای امنيتی احساس کنند فاز رسانه ای از دستشان خارج شده است و عامل اين کار را اصلاح طلبان می دانستند. لذا از مشکل فنی سايت روزنا وابسته به حزب اعتماد ملی نهايت سوء استفاده را کرده و مدعی شدند «اعضای انجمن اميرکبير در ساعت ۱۰:۳۹ صبح در خصوص اين واقعه مصاحبه کرده اند». در حالی که در اين مصاحبه يکی از اعضای انجمن اسلامی اميرکبير با سايت روزنا که در ساعت ۴ بعدازظهر انجام شده بود به انتشار اطلاعيه اداره کل فرهنگی داير بر توقيف کليه نشريات اشاره شده بود. اين اطلاعيه دقايقی قبل از ساعت ۴ بعدازظهر در دانشگاه منتشر شد. اما رسانه های وابسته به نهاد امنيتی طراح پروژه بر دست داشتن اصلاح طلبان در قضيه نشريات موهن پافشاری نمودند تا هم از اين رهگذر رقيب خود را بدنام کرده و در صورت امکان برچسب ديگری به ايشان بزنند تا در حذف آن ها از سپهر سياسی کشور دستشان بازتر باشد هم با حاکم کردن جو ارعاب و ترس آنان را از پوشش اخبار دانشجويان و تبرئه دانشجويان مظلوم از اين اتهام ناجوانمردانه منصرف کنند. کيهان در شماره روز چهارشنبه خود، مدعی شد: «پس از گذشت يک روز از ناآرامی که به دليل انتشار يک نشريه حاوی مطالب توهين آميز در دانشگاه اميرکبير تهران رخ داد، آشکار شد که اين اقدام توطئه آميز با همکاری و مشارکت برخی رسانه ها و احزاب مدعی اصلاح طلبی صورت گرفته است. از علائمی که به روشنی وجود اين ارتباط را آشکار می کند، اقدام پايگاه خبری روزنا ارگان رسمی حزب اعتماد ملی است». در موردی ديگر از کشيدن پای اصلاح طلبان به ميان اين غائله می توان بيانيه ۱۳ نشريه به ظاهر دانشجويی و وابسته اقتدارگرايان اشاره کرد. در اين بيانيه آمده بود: «چنانچه ۵ سال پيش بدون ملاحظه و التفات به هوچی گری ها، حکم سب النبی در مورد هاشم آغاجری اجرا می شد، امروز حتی چنانچه دشمن نيز بر اجرای اين پروژه شوم مصّر بود، پياده نظام آن جرأت چنين گستاخی را به خود نمی داد». اما کشف بزرگ (بخوانيد گاف بزرگ) را مجتبی ابراهيمی، دبير جامعه اسلامی دانشجويان، در نامه سرگشاده خود به احمدی نژاد انجام داد. در اين نامه با اشاره به جمله «علی مقدس نيست، نور نيست و... حال تکليف ولايت فقيه مکشوف خبرگان مشخص است» از عبدالله نوری و متن «علی نه نور بود و نه مقدس و نه آسمانی و نه معصوم و ... علی يک انسان خطا‌پذير و غير معصوم بود... حال تکليف ولی‌فقيه بسيار روشن است و...» از نشريه‌های موهن دانشگاه اميرکبير، تصريح شده است: «خيلی دور از ذهن نيست که اين چند دانشجوی فريب خورده از کجا خط می‌گيرند. همه می‌دانيم سنگ بنای توهين به اسلام و مقدسات را امثال عبدالله نوری، مهاجرانی، اکبر گنجی، يوسفی‌ اشکوری و... با حمايت بی‌دريغ برخی نهادهای وابسته به دولت اصلاحات پايه‌گذاری کردند.» اين مسئله نشان از آن دارد که جملات کليدی متون نشريات موهن با دقت فراوان و مطابق با سناريوی از پيش طرح ريزی شده تنظيم شده است. در حالی که ارجاع اين جمله از نشريات به نوشته ها و گفته های چندين سال پيش عبدالله نوری به ذهن هيچ يک از دانشجويان عادی نمی رسيد، دبير جامعه اسلامی دانشجويان اهداف انتخاب اين جملات توسط سناريونويسان را به وضوح تشريح می کند.

خبرگزاری فارس که در آن روزها نقش توپخانه اين سناريوی امنيتی را بازی می کرد برگی جديد به سناريوی فوق الذکر افزود و در همين روز، سه شنبه ۱۱ ارديبهشت، نوشت: «به نظر می‌رسد طراحان اين پروژه قصد عملياتی کردن ناآرامی‌های وسيعی را دارند. ناآرامی‌هايی که مشابه کوچک‌تر آن در ۱۸ تير ۱۳۷۸ در آستانه انتخابات مجلس ششم و نيز انتخابات مجلس هفتم ايجاد شده بود تا راه را برای ورود افراطيون به مجلس هموار کنند. در پروژه شبيه‌سازی واقعه اخير طراحان عمليات، سودای وسعت بخشيدن آن را به ديگر بخش‌های جامعه دارند. اين سودا را می‌توان از محتوای مقاله «هيچکس مقدس نيست!» هم دريافت. نويسنده اين مقاله اذعان می‌کند: "دانشگاه در فضايی ملتهب به سر می‌برد ظاهراً ديگر فرصتی باقی نمانده تا حاکميت دين‌زده بتواند دانشجويان را منفعل سازد. اندک اندک به زمان آرزوی ديرينه خود نزديک می‌شويم. امروز تمام خرده جنبش‌های اجتماعی ايران در کنار يکديگر و در يک صف متحد قرار گرفته‌اند جنبش دانشجويی، جنبش کارگری، جنبش معلمان، جنبش قوميت‌ها جنبش زنان و... ديگر جايی برای تعارف باقی نمانده است." ادبيات اين جملات آرزوی يک انقلاب مخملی را برای براندازی ابراز می‌دارد. گويا در آستانه روز کارگر، روز معلم و در فاصله اندکی که تا تيرماه باقی است آتش تهيه فتنه را با به خدمت گرفتن چند دانشجو در همين چهار نشريه تدارک ديده‌اند.» همان طور که مشاهده می شود، همه چيز دقيق و حساب شده انجام شده است. حتی مطالب نشريات مجعول طوری تنظيم شده اند که مويد سناريوی مذکور باشد. جالب آن که در نشريات جعل شده در تک جملاتی نوشته شده بود: «قيام + خون = پيروزی»، «دانشجو + کارگر + معلم = سقوط ديکتاتوری».

در همين رابطه اسدالله بادفر دبير شورای تبيين مواضع بسيج دانشجويی دانشگاه‌های استان تهران در گفت و گويی با ايسنا مدعی شد: «عده‌ای با تفکر باطل خود فکر کردند می‌توانند جنبش دانشجويی را به خواسته‌های جنبش کارگری ملحق کنند و فضای تشنج را در دانشگاه به وجود آورند.» چراغی، يکی از اعضای بسيج اميرکبير نير در گفت و گو با فارس، گفت: «برنامه اين بود تا اعضای انجمن اسلامی اميرکبير روز ۱۱ ارديبهشت با هماهنگی‌های قبلی وارد خيابان شده، دست به اغتشاش بزنند تا تعدادی از آنها دستگير شوند و به دنبال آن بوق‌های رسانه‌ای خود را فعال کنند و فعاليت‌های خود را به اعتصاب معلمان در ۱۲ ارديبهشت وصل کرده و يک اغتشاش سراسری ايجاد کنند و آن را تا ۱۸ تيرماه ادامه بدهند تا دولت را در کنترل و اداره کشور ناتوان نشان دهند.»

«برپايی حادثه ای مشابه ۱۸ تير» که خبرگزاری فارس ذيل اين سناريو قرار داده بود، چندين ماه پيشتر از برپايی اين غائله توسط يکی از نمايندگان مجلس در خصوص حضور احمدی نژاد در دانشگاه اميرکبير مطرح شده بود. مرتضی تمدن، نماينده شهرکرد، که از نمايندگان تندرو مجلس است پس از اعتراض دانشجويان پلی تکنيک به احمدی نژاد سخنان مضحکی، که تشابهی تعجب برانگيز با مدعای فوق الذکر دارد، عنوان نموده بود. او در مصاحبه خود گفته بود: «براساس اطلاعات رسيده برخی از جريانات قصد داشتند سخنرانی رئيس جمهور در دانشگاه امير کبير را به تکرار واقعه کوی دانشگاه تبديل کنند. همچنين منابع امنيتی خبر داده‌اند که تعداد زيادی از افراد ناشناس با سلاح گرم [!!؟] درخارج از درب های دانشگاه منتظر شروع درگيری بودند تا جنگ خيابانی به راه بياندازند. همچنين طراحان تشنج ديروز دانشگاه اميرکبير امکانات و اکيپ هايی را برای انتقال مجروحان و کشته شدگان درگيری ها به کار گرفته بودند که خوشبختانه اين توطئه‌ها عملی نشد. نفوذ جريانات غير خودی در ميان دانشجويان به بروز حوادث ديروز منجر شد و در اين رابطه بايد گفت که دشمن در کمين است تا آرامش را از کشور بگيرد». اين مسئله نشان دهنده آن است که اين سناريو از مدتها پيش برای دانشجويان اميرکبير توسط تيم سرکوب در نظر گرفته شده بود، اما ظاهرا ناهماهنگی هايی در زمان اجرای آن موجب شده بود تا چند ماه زودتر بخشی از آن توسط اين نماينده مجلس بازگو شود.

بغض نهادهای امنيتی طراح سناريو از دانشجويان اميرکبير بيشتر از اعتراض ايشان به احمدی نژاد ناشی می شد. لذا در طول اعتراضات نمايشی پادوهای اجرايی شان، به تواتر به جريان اعتراض شديد دانشجويان دانشگاه اميرکبير به احمدی نژاد، اشاره می شد. به عنوان مثال در بيانيه ۱۳ نشريه دانشجويی(!!) آمده است: «اهانت به مقدسات اسلامی که در حکم يک انتحار است، پس از آن رخ داد که برخی بازی خوردگان و يا عوامل دشمن، موفق به ممانعت از حضور و سخنرانی رئيس جمهور در مراسم ۲۰ آذر اين دانشگاه نشدند و احمدی نژاد بيش از ۵/۲ ساعت در اين دانشگاه گفت و شنيد.» يا در بيانيه ۴ تشکل وابسته به اقتدارگرايان دانشگاه علم و صنعت آمده است: «از همان روزی که اقليتی مضحک و خودسر در مقابل اکثريت دانشجويان فهيم، زمان سخنرانی رئيس جمهور با ادبياتی هتاکانه و چاله ميدانی اکثريت حاضر را به سخره گرفتند انتظار چنين روزی می‌رفت که با تسامح و خويشتن‌داری بی مورد حضرات کار بدانجا رسد که دانشجونمايی که هرّ دين را از برّ سياست تشخيص نمی‌دهد با کمال بی‌شرمی در هرزنامه‌ای بنويسد که هيچ کس مقدس نيست». در بيانيه شماره ۲ بسيج اميرکبير نيز آمده است: «در شناخت رذالت اين جريان همين بس که در مراسم سخنرانی رئيس جمهور در دانشگاه، شاهد بوديم که چگونه عکس رئيس جمهور مظلوم را به آتش کشيدند و شعارهای اهانت آلود و بسيار زننده، عليه ايشان سر دادند». خرمشاد، معاون فرهنگی وزير علوم، نيز در اين زمينه گفت: «زمانی که چند ماه قبل رييس جمهور در دانشگاه اميرکبير حضور پيدا کرد ما شاهد بروز و ظهور تاسف‌بار راديکاليزم کور بوديم و عده‌ای حتی علت عدم حضور رييس جمهور سابق کشور در اين دانشگاه را ترس ايشان از اين روحيه آنارشيستی و معرکه‌گير خود ارزيابی کرده و بدان افتخار هم کردند، همان زمان هم معلوم بود که اين منطق پايان خوشی نخواهد داشت».

تکذيب مداوم اعضای انجمن اسلامی اميرکبير و حضور پر رنگ ايشان در فضای رسانه ای سبب شد، تا معاون وزير علوم و مسئولان دانشگاه اميرکبير نيز پا به صحنه گذارند تا با موضع گيری جانبدارانه خود سناريويی که در حال دود شدن بود را بار ديگر شارژ کنند. خرمشاد، که مشهور به نفوذی نيروهای امنيتی در دانشگاه علامه است، در موضع گيری روز چهارشنبه ۱۲ ارديبهشت خود گفت: «عده‌ای می‌گويند لوگوهای نشريات دانشجويی ساختگی است و نويسندگان مطالب انتشار پيدا کرده آن موضوعات را نفی می‌کنند اما استدلال مقابل قابل توجه نيست، مطرح است که می‌گويند با توجه به گذشته و سابقه و نوشته‌هايی که در نشريات و وبلاگ‌های آنان چاپ شده است اين موضوع قابل پيش‌بينی بوده و قابل اثبات است و در ادامه‌ی آن نوشته‌ها طبيعی است که چنين موضوعی رخ دهد». عليرضا رهايی، رئيس دانشگاه اميرکبير، نيز طی بيانيه ای اظهار داشت: «با کمال تاسف نه تنها در روزهای اخير بلکه طی چند سال گذشته با سوءاستفاده از رافت اسلامی و باورهای آزاديخواهانه و عدالت‌طلبانه، گروهی اندک با بهره‌گيری از برخی منابع و امکانات،‌ رفتاری را پيش گرفتند که طی سالهای گذشته، برخی از مواقع درصدد ايجاب آشوب و بلوا در اين دانشگاه برآمده و حريم‌شکنی و طرح مسائل هنجارشکن سخيف به بهانه آزادی‌خواهی و مدنيت‌جويی، زمينه‌ ايجاد تنش و اخلال بر بستر آرام آموزش و پژوهش اين دانشگاه فراهم می‌نمودند... در حالی که قاطبه خانواده پلی‌تکنيک به محکوميت اين اقدامات توطئه‌آميز مشغول بودند، گروهی اندک با رويکرد تداوم خط آشوب و التهاب در دانشگاه اقدام و به اعمال آشوب‌گرانه کردند و با انجام رفتارهای تحريک‌آميز برای ايجاد درگيری بين دانشجويان و اهانت و هتاکی، به ضرب و شتم کارکنان انتظامات دانشگاه پرداختند و دو نفر از کارکنان شريف انتظامات را روانه بيمارستان کردند».

[ادامه بيانيه را با کليک اينجا دنبال کنيد]

Copyright: gooya.com 2016