جمعه 24 اسفند 1386

مرگ مريم فيروز، "شاهزاده سرخ ايران"، علی امينی نجفی، بی بی سی

مريم فيروز يکی از زنانی بود که پس از سقوط حکومت رضا شاه پهلوی و گشايش فصل تازه ‌ای در تاريخ ايران، به مبارزه سياسی روی آورد.
در سالهايی که فضای سياسی جامعه، پويايی بی‌ سابقه‌ ای پيدا کرده بود، او به حزب توده ايران پيوست، آنچه مريم فيروز را از صدها و هزاران زنی که به جنبش انقلابی پيوسته بودند جدا می‌ کرد، پيشينه اشرافی خانواده او بود.

او دختر کوچک و "سوگلی" عبدالحسين ميرزا فرمانفرما، يکی از شاهزادگان بانفوذ آخر دوره قاجار بود که در اوائل دوران پهلوی نيز نفوذ و اعتبار خود را تا حد زيادی حفظ کرد، هرچند سرانجام به غضب رضاشاه گرفتار شد.

نسبت اشرافی مريم فيروز و اقدام جسورانه او در پيوستن به "جنبش توده ‌ای" با جنجال و سروصدای زيادی همراه شد، تا جايی که نشريات خارجی از او به عنوان "شاهزاده سرخ" نام می‌ بردند.

زنی سنت ‌شکن

مريم فيروز به سال ۱۲۹۲ خورشيدی در تهران به دنيا آمد، در مدرسه ژاندارک و سپس دارالمعلمات تحصيل کرد و در سال ۱۳۰۸ ديپلم گرفت، تنها شانزده سال داشت که بنا به تصميم پدرش با سرهنگ عباسقلی اسفندياری، تحصيلکرده مدرسه نظامی سن سير در فرانسه و فرزند حاج محتشم ‌السلطنه اسفندياری، رئيس مجلس شورای ملی ازدواج کرد، بزودی دو دختر به نامهای افسانه و افسر به دنيا آورد.

در سال ۱۳۱۸ اندکی پس از مرگ پدرش فرمانفرما، از همسر جدا شد و به خانه پدری برگشت، اين اقدام شخصی را می ‌توان نخستين تجلی طبع سرکش و سنت ‌شکن او دانست.

پس از اشغال ايران در جنگ جهانی دوم که فضايی نسبتاً آزاد برای فعاليتهای سياسی باز شد، در مهرماه ۱۳۲۰ حزب توده ايران تأسيس شد و در اندک زمانی بيشتر جوانان روشنفکر و تحصيلکرده را به خود جلب کرد.

مريم فيروز در سال ۱۳۲۲ به عضويت حزب توده در آمد و سال بعد (۱۳۲۳) همسر نورالدين کيانوری شد که آن زمان عضو هيئت اجرائيه حزب بود.

خانم فيروز در بخش "سازمان زنان" حزب فعال شد، او در عين حال با بيشتر روشنفکران و نويسندگان سرشناس معاشرت دوستانه داشت و در خانه اعيانی خود محافل و مجالس ادبی برگزار می ‌کرد.

مريم فيروز با بسياری از روشنفکران و نويسندگان نامی دوران مانند صادق هدايت، بزرگ علوی، فريدون توللی، رهی معيری و هوشنگ ابتهاج روابط نزديک دوستانه داشت و گوشه‌ هايی از اين روابط را در کتاب خاطرات خود به نام "چهره‌های درخشان" نقل کرده است، گفته‌ اند که فريدون توللی شعر معروف و زيبای "مريم" را در ستايش او سروده است.

مريم فيروز دختردايی دکتر محمد مصدق بود، گفته شده است که در پاره ‌ای موارد، از جمله در جريان کودتاهای ۲۵ مرداد و ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲، خانم فيروز ميان رهبری حزب توده و "اندرونی" دکتر مصدق نقش "رابط" را ايفا کرده است.

مريم فيروز با خسرو روزبه، از پايه ‌گذاران و سران "سازمان افسران حزب توده ايران" نيز رابطه‌ ای صميمانه داشت و از طريق او با بسياری از افسران معروف توده ‌ای مانند سرهنگ سيامک و سرهنگ مبشری و سرگرد وکيلی دوست بود.

پس از کودتای ۲۸ مرداد، بازگشت ديکتاتوری به ايران و اعلام انحلال حزب توده، مريم فيروز يکی از آخرين افراد از کادر رهبری حزب توده بود که ميهن خود را (حوالی سال ۱۳۳۵) ترک کرد.

گفته می ‌شود که مريم فيروز پس از فرار از ايران به طور غيابی به اعدام محکوم شد، او در سال‌های مهاجرت، به همراه همسرش نور‌الدين کيانوری دوره‌ ای طولانی در اتحاد شوروی و آلمان شرقی زندگی کرد.

پس از پيروزی انقلاب سال ۱۳۵۷ و برپايی جمهوری اسلامی، مريم فيروز در کنار بسياری از رهبران حزب توده در اوايل سال ۱۳۵۸ به ايران برگشت.

در دوران فعاليت مجاز و علنی حزب در ايران، مريم فيروز به عنوان رئيس "تشکيلات دموکراتيک زنان ايران" و سردبير مجله "جهان زنان" فعاليت می ‌کرد که به پيروی از سياست رسمی حزب توده، از "خط امام" حمايت می ‌کرد.

به دنبال انتقاد نسبتاً تند حزب توده از سياست جمهوری اسلامی در ادامه جنگ با عراق، اين حزب در آخر سال ۱۳۶۱ زير سرکوب شديد قرار گرفت، بيشتر سران آن به زندان افتادند و بسياری از آنها در سالهای بعد اعدام شدند.

نورالدين کيانوری در نامه شکوائيه ‌ای که به تاريخ شانزدهم بهمن ۱۳۶۸ به آيت الله خامنه ‌ای رهبر جمهوری اسلامی نوشته است، چنين می‌گويد: "صبحدم روز هفدهم بهمن ماه ۱۳۶۱ ساعت سه و نيم يا چهار پس از نيمه شب گروهی از پاسداران با باز کردن در خانه به اتاق خواب ما در منزل دخترمان ريختند و دستور دادند که من فوراً لباس بپوشم، اين آقايان تنها حکم بازداشت مرا در دست داشتند اما نه تنها مرا بلکه همسرم را هم بدون داشتن حکم، بازداشت کردند، به آن هم بسنده نکرده، دخترمان را هم که در کارهای سياسی ما نه سر پياز بود و نه ته پياز، او را هم بدون حکم، بازداشت کردند، تصور نفرماييد که به اين هم بسنده کردند، نه! فرزند يازده ساله افسانه دخترمان و نوه ما را هم بازداشت کردند و همه ما را به بازداشتگاه ۳۰۰۰ يعنی کميته مشترک دوران شاه که من در آنجا، مدتها پيش از کودتای ۲۸ مرداد، بازداشت و محاکمه و زندانی شده بودم، بردند".

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

دکتر کيانوری پس از شرح شکنجه‌ هايی که در زندانهای جمهوری اسلامی رواج داشته، درباره همسر خود خانم فيروز چنين می‌نويسد: "همسرم مريم را آن قدر شلاق زدند که هنوز پس از هفت سال، شب هنگام خوابيدن کف پاهايش درد می‌ کند، البته اين تنها شکنجه "قانونی" بود که به انواع توهين و با رکيکترين ناسزاگوييها تکميل می ‌شد (فاحشه، رئيس فاحشه ‌ها و ... ) آن قدر سيلی و توسری به او زده ‌اند که گوش چپ او شنوايی اش را از دست داده است، يادآور می ‌شوم که او در آن زمان پيرزنی هفتاد ساله بود".

کيانوری و همسرش مريم فيروز هرگز با حکم رسمی و به طور کامل آزاد نشدند، بلکه از حوالی سال ۱۳۶۹ به خانه‌ ای در تهران منتقل شدند و زير نظر قرار گرفتند.

مريم فيروز بويژه پس از مرگ شوهرش نورالدين کيانوری، با بيماری و ناتوانی شديد روبرو بود، او در سالهای اخير حافظه خود را از دست داده بود.

از مريم فيروز غير از کتاب "چهره‌های درخشان" و کتاب خاطراتش، مقالات فراوان ترجمه و تأليف باقی مانده که تقريباً تمام آنها به شرايط "ناگوار" زنان در ايران و بويژه مبارزات زنان زحمتکش ايرانی اختصاص دارد.

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'مرگ مريم فيروز، "شاهزاده سرخ ايران"، علی امينی نجفی، بی بی سی' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016