خواب مي بينم که داريم با ناصرالدين شاه گل کوچک بازي مي کنيم، توي گل تيم حريف مهران مديري ايستاده، يک دوستي پاس مي دهد، ناصرالدين شاه به تأسي از نيکبخت واحدي قيچي برگردان مي زند توي گل و مي گويد حساب اهالي طنز را گذاشتم کف دست شان، توي دروازه آن يکي تيم غلامحسين الهام ايستاده، يک آن حريف ضدحمله مي زند و توپ مي رود توي گل. برمي گرديم مي بينيم الهام نيست. گويا دروازه را ول کرده رفته به يکي از شغل هايش برسد و برگردد، ناصرالدين شاه که شورت و جوراب ورزشي با طرح بته جقه به تن دارد قصد مي کند در تيمش اميرکبير را تعويض کند. مي پرسند چرا؟ مي گويد با نظرات ما همسو نيست. البته خوب يک پا دو پا مي زند اما در کل مشکل دارد. با خودم مي گويم خواب امشب ام عجب شلم شوربايي شده که ناگهان چشمم مي افتد به علي دايي. آمده آنجا بازي تدارکاتي جور کند براي تيم ملي اما منصرف شده.
مي گويد چون توي اين تيم مهران مديري بازي مي کند و مديري 11 سال پيش در يک آيتم يک بار با کساني که پنالتي مي زده اند شوخي کرده، ما حاضر به بازي نيستيم و مي رود. يک نيمه بازي تمام شده. بين دو نيمه ناصرالدين شاه مي گويد ناي بازي در نيمه دوم را ندارم. مي پرسم شما هنوز آن حرمسرا را داريد؟ جواب مي دهد بله، بسط اش هم داده ايم. براي اندروني جکوزي و سونا هم ساخته ايم مثل دسته گل. بحث بر سر اين است که گويا مارادونا تمايل کرده بيايد بازي کند اما مشکلش اينجاست که بالاتنه اش لخت است چون پيراهنش را تقديم کرده به آقاي احمدي نژاد.
من مي گويم خودم به جاي ناصرالدين شاه بازي مي کنم. مي گويند نمي شود صلاحيت نداري. مي گويم مشکل تيم حل مي شود ها. مي گويند مشکل تيم به دوران خاتمي مربوط است و نه هيچ چيز ديگر. هيلاري کلينتون و اوباما هم دارند بازي را تماشا مي کنند. داد مي زنم خوبي اوبي، اوباما برايم دست تکان مي دهد. چون آدم خانواده دوستي هستم محل سگ هم به هيلاري نمي گذارم. مسوول اسکوربورد نتيجه بازي را 22 به نيم ثبت کرده، مي گويم اين چيست؟ جواب مي دهد من به بازي کار ندارم نرخ تورم را اينجا نوشتم، بازي دارد تمام مي شود در حالي که تماشاگران شعار مي دهند چي صدا کنم تو رو؟ نمي دانم منظورشان به کيست.
advertisement@gooya.com |
|