جمعه 3 خرداد 1387

تحريم آمد، جنگ هم خواهد آمد، الاهه بقراط، کيهان لندن

کيهان لندن/ ۲۲ مه ۲۰۰۸
www.alefbe.com
www.elahe.de

چرا اغلب به جای اينکه گفتار و اعمال زمامداران جمهوری اسلامی جدی گرفته شود، برخی بر اين تلاشند تا آنها را لاپوشانی کرده و توجه همگان را به سوی ديگری جلب کنند؟ واقعا چرا کسی جاسوس خواندن موسوی رييس هيئت مذاکره کننده اتمی رژيم را جدی نگرفت (جز خودش، که به دليل همين جدی بودن، ترجيح داد پس از صدور حکم دادگاه، از اعتراض و مرحله استيفا چشم بپوشد و بعد هم به مکه برود!) و چرا کسی حمله به محمد خاتمی، رييس جمهوری‌ای که هشت سال بحران سرنوشت‌ساز رژيم را به عقب انداخت، جدی نمی‌گيرد، مگر آنکه بخواهد از وی برای مقاصد سياسی و پروژه‌های ناکام «انتخاباتی» و تئوری‌های بی پايه و اساس خود برای «اصلاحات» سوء استفاده سياسی بکند؟

سه قطعنامه
يک ماه پيش در مقاله «چرا خودکامگان ابله‌اند؟» تأکيد کردم: «خطر و فرصت همواره از درون يک کشور بر می‌خيزد. چه در سياست داخلی و چه در سياست خارجی همواره اين حکومت‌های خودی هستند که نقش تعيين‌کننده را بازی می‌کنند. تجربه نشان داده است تا کنون کشورهای خارجی زمانی وارد عمل شده‌اند که از دو عامل اساسی، دست کم يکی از آنها به شکلی فعال باشد که به تنهايی کمبود عامل ديگر را جبران کند. آن دو عامل چيزی جز حکومت‌ها و مردم نيستند». و ايران تا کنون هرگز حکومت فعالی مانند جمهوری اسلامی ايران نداشته است! اين فعاليت مبالغه‌آميز جای خالی مردم را چنان پر کرده است، که هرگونه بحث انحرافی درباره اينکه «تقصير» شرايط کنونی را بايد به گردن چه کسی انداخت، منتفی می‌سازد.
تقريبا سه سال پيش در سپتامبر ۲۰۰۵ در مقاله «هم تحريم و هم جنگ در پيش است» بر اساس آنچه در رسانه‌های غربی از زبان کارشناسان و سياستمداران جهانی شنيده می‌شد، و آن زمان همچنان دوران محمد خاتمی بود و هنوز احمدی‌نژاد سخن نگفته بود که عيب و هنر نهفته‌اش را آشکار سازد، هشدار داده شد که ايران در برابر تحريم و جنگ، هر دو، قرار گرفته است. آن زمان تازه شورای حکام سازمان بين‌المللی انرژی اتمی در برابر ناباوری جمهوری اسلامی، قطعنامه‌ای هشدار‌آميز را صادر کرده بود. يوشکا فيشر سياستمدار تيزهوشی که آن موقع وزير امور خارجه آلمان بود با تأييد آن قطعنامه گفت: «اين يک نتيجه قانع‌کننده و يک هشدار صريح به تهران است تا نگرانی‌های جامعه بين‌المللی را درباره برنامه‌های اتمی خود جدی بگيرد و حساب کار دستش باشد».
درباره معمر قذافی رهبر ليبی و کيم جونگ ايل رهبر کره شمالی که نه تنها از نظر سياسی بلکه از نظر روانی نيز در چارچوب ديگری می‌گنجند، می‌توان فکر کرد که «حساب کار» دستشان بود و هست. ولی رهبران جمهوری اسلامی نشان دادند که با هر سياست و هر شيوه روانکاوی که درباره‌شان به کار بسته شود، در چارچوب معيارهای جهانی نمی‌گنجند. به اين ترتيب کار برنامه اتمی از دست سازمان بين‌المللی انرژی اتمی بيرون آمد و روی ميز شورای امنيت قرار گرفت که در فاصله کمتر از دو سال سه قطعنامه تحريم ۱۷۳۷ و ۱۷۴۷ و ۱۸۰۳ را صادر کرد. شرايطی که امروز ايران و جامعه جهانی با آن روبرو هستند و صف‌آرايی کشورها از آمريکا تا روسيه با وجود لطفی که همواره روسيه سرخ و سفيد به جمهوری اسلامی نشان داده‌اند، بيانگر اين نيست که جايی برای يک قطعنامه چهارم باقی مانده باشد.
امروز پس از سه سال، حزب يوشکا فيشر ديگر در دولت آلمان نيست. خودش از مسئوليت‌های حزبی و سياسی کناره گرفته و به نوشتن و ژورناليسم روی آورده است. وی در آخرين تحليل خود از موقعيت خاورميانه که در ديتسايت آنلاين (۱۲ مه) منتشر شد، اگرچه نامستقيم ولی برای نخستين بار از جنگی سخن می‌گويد که جنگ‌ عراق و هم چنين جنگ حزب‌الله در لبنان و جنگ حماس در نوارغزه را پيش درآمد آن و «جنگ‌های جايگزين» می‌شمارد. او به درستی بر اين نکته تأکيد می‌کند که اين رژيم ايران است که در عراق، افغانستان، لبنان و فلسطين با آمريکا و اسراييل می‌جنگد و از آنجا که اين «جنگ‌های جايگزين» عملا نمی‌توانند به يک نتيجه قطعی منجر شوند، سرانجام به جنگ اصلی، يعنی جنگ مستقيم ايران و غرب به اضافه کشورهای عربی مدافع غرب خواهد انجاميد. اگرچه فيشر راه حل سياسی را هنوز منتفی نمی‌داند، ليکن خود نيز بيش از آنکه بر نقش اروپا در ميانجی‌گری تأکيد کند، راه عملی ديگری به نظرش نمی‌رسد. به نظر من يک دليل آن (که همواره تکرار کرده‌ام) اين است که نه تنها يوشکا فيشر، بلکه سياستمداران، کارشناسان و ژورناليست‌های غرب هنوز به دامنه ايدئولوژيک و بلندپروازی‌های آرمان‌خواهانه فداييان اسلام که تروريسم اسلامی، صرف نظر از اينکه فعالانش به کدام مذهب اسلامی تعلق داشته باشند بخشی از آن است، يا پی نبرده‌اند، يا به سودشان نيست پی ببرند. «محو اسراييل اشغالگر» در نخستين گام و محو «غرب فاسد» در گام بلند بعدی، هدف بی چون و چرای آنهاست. آنها تعارف يا شوخی و يا ماجراجويی نمی‌کنند و در اين راه از تروريست‌های بعثی در عراق تا رژيم‌های چپگرا در آمريکای لاتين سود می‌جويند.
برای رسيدن به اين هدف اما يک نقطه اتکا و يک منبع مالی مستمر و عظيم و يک پشتيبانی آموزشی و استراتژيک لازم بود که با تشکيل جمهوری اسلامی در سال ۱۹۷۹ فراهم آمد. بلافاصله شاخه‌های نظامی و سياسی رژيم ايران در منطقه تأسيس و يا فعال شدند تا در طول سی سال بعد بتوانند از اروپا تا آمريکای لاتين را زير پوشش قرار دهند.
اينکه «امام خمينی» صدور انقلاب را طور ديگری می‌فهميد، سخنی پوچ و دروغ است. خوشبختانه او ده سال پس از انقلاب اسلامی زنده بود و اگر هاشمی رفسنجانی بتواند در گفتگو با صادق زيباکلام، درست مانند اينکه در دادگاه است، مدعی شود جناياتی صورت گرفته که وی از آنها بی اطلاع بوده، نمی‌توان مدعی شد که خمينی از شکل‌گيری حزب‌الله لبنان و جهاد اسلامی فلسطين بی‌خبر بوده است. فکر و هدف خمينی را گذشته از آن منابعی که امروز توسط جمهوری اسلامی سانسور می‌شوند و از دسترس به دور هستند، می‌توان در نامه معروف وی که به مناسبت پذيرفتن قطعنامه ۵۹۸ به سران نظامی رژيم نوشته شد، دريافت. جمله مشهور او «اسلام با خون رشد کرد» تيتر روزنامه‌ها شده بود.

يک جنگ
امروز کسی که نبيند «قطار بدون ترمز» جمهوری اسلامی با سرعت تمام به کدام سو روان است، و هنوز و همچنان به موضوع خاتمی و رفسنجانی و احمدی نژاد مشغول باشد، اگر مأمور و معذور نباشد، بی ترديد نادان و بی مسئوليت است. آيا اين همه سازماندهی طولانی و گسترده اقتصادی، سياسی، اجتماعی و تروريستی در گوشه و کنار جهان برای اين است که مثلا چه کسی به مجلس برود يا نرود؟ و يا چه کسی رييس جمهوری اسلامی بشود يا نشود؟ هيچ کدام از اينها در آن مجموعه‌ای که جمهوری اسلامی با هدف رسيدن به آن روی کار آمده است، اهميت تعيين‌کننده ندارند. تجربه نيز نشان می‌دهد ترکيب مجلس‌های اسلامی و رياست قوه مجريه ممکن است اختلال يا پارازيت در اين مجموعه به وجود آورد، ليکن نمی‌تواند آن را از اساس مختل و منتفی سازد. آن هم به اين دليل ساده که آنهايی که سبب اختلال و پارازيت می‌شوند، خود از جنس همان امواج هستند! آنها نه در پی از ميان برداشتن، بلکه در پی جايگزينی خود هستند آن هم به نام پروژه‌ای که خود بارها اعتراف کرده‌اند نمی‌دانستند چيست و هنوز نمی‌دانند چه تعريفی دارد. کسانی که تنش‌زدايی دروغين دوران خاتمی را در سياست بين‌المللی (به اعتراف حجت‌الاسلام حسن روحانی رييس پيشين هيئت مذاکره کننده اتمی) در مجموعه پيچيده‌ای که مهار سياست و اقتصاد منطقه‌ای و بين‌المللی را در دست دارد، يک سياست پايدار و مؤثر در چارچوب نظام جمهوری اسلامی ارزيابی کرده و يا می‌کنند (و به همين اميد می‌خواهند خاتمی دوباره رييس جمهوری اسلامی شود) بايد بسی بيش از آنچه در نشريات جمهوری اسلامی و سايت‌های فارسی زبان منتشر می‌شود، درباره مکانيسم‌ها و مناسبات سياست و اقتصاد جهانی مطالعه و کاوش کنند.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

مشکل ايران نه تنها يک مشکل سياسی و منطقه‌ای بلکه در مرتبه نخست يک مشکل اقتصادی و جهانی است. در اين ميان نهايتا، نه سياست بين‌المللی بلکه اقتصاد جهانی نقش تعيين‌کننده را بازی خواهد کرد. گذشته از اينکه شرايط ناپايدار منطقه از سالها قبل جيب کنسرن‌های اسلحه‌سازی و دلالان بازار سياه جهانی را انباشته است، آيا کسی از خود می‌پرسد هنگامی که قيمت نفت به طور سرسام‌آور بالا می‌رود، چرا هيچ حرفی از اوپک در ميان نيست؟ چرا آن گروه از کشورهای صادرکننده نفت که دوستان صميمی غرب و آمريکا به شمار می‌روند و همواره در چشم‌انداز هر بحران سياسی، قول می‌دهند توليدات خود را بالا ببرند و دوستان خود را بدون انرژی نگذارند، در شرايط کنونی سکوت کرده‌اند؟!
واقعيت اين است که جهان تا جايی در برابر افزايش قيمت نفت سکوت می‌کند (مقاله و گزارش رسانه‌ها ربط تعيين‌کننده به سياست و اقتصاد جهانی ندارد) که هنوز به سود کارتل‌های نفتی و مجموعه‌ای باشد که از اين افزايش قيمت سود می‌برند. در شرايط کنونی ظاهرا «همه» حتی و به ويژه رژيم ايران از آن سود می‌برد (و توجه داشته باشيد در چرخه گردش پول آنچه ظاهرا از سوی جمهوری اسلامی به لبنان و فلسطين سرازير می‌شود، سرانجام از اروپا و آمريکا و هم چنين روسيه سر در می‌آورد. اينها توليدکننده آنچه هستند که آنها با ثروت مردم ايران به مصرف می‌رسانند: اسلحه!) و تا زمانی که ظرفيت‌های اين دوره ناپايدار و خطرناک به پايان نرسد، طرفين ذينفع در يک توافق ناگفته به سود جيب خود و به زيان مصرف‌کنندگان جهان که عمدتا در کشورهای «جهان سوم» بسر می‌برند، سکوت خواهند کرد. به محض اينکه اين ظرفيت‌ها کاهش يافته و پايانش در برابر چشم قرار گيرد، آنگاه سرمايه جهانی و اقتصاد جهانی شده که در تار و پود کشورهايی تنيده که حتی به نظر نمی‌رسد در آن نقشی داشته باشند (از جمله ايران) برگ ديگری رو خواهد کرد که به نظر می‌رسد فقط نقش جنگی را می‌توان بر آن ديد که تنها يوشکا فيشر نيست که از آن سخن می‌گويد.

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'تحريم آمد، جنگ هم خواهد آمد، الاهه بقراط، کيهان لندن' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016