advertisement@gooya.com |
|
ادعای آقای «سیمور هرش» خبرنگار کهنه کار آمریکایی درباره اینکه دولت آمریکا چهارصد میلیون دلار برای ایجاد اختلاف قومی و اغتشاش در ایران می پردازد را حتما شنیده اید. ظاهرا" قرار است وقتی این اختلافات بین اقوام وگروهها با دولت جمهوری اسلامی به جاهای باریک و خطرناکی کشید، دولت آمریکا برای حمله نظامی به خاک ایران و سرنگونی دولت ایران بهانه لازم را بدست بیاورد.آیا این ادعای آقای هرش واقعیت دارد؟ یا صرفا" تحلیل اوست از روی قرائن و شواهد،که رنگ پرجذابیت «خبر محرمانه» به آن زده است؟
دولت آمریکا این ادعا را تکذیب نکرده اما تاییدش هم نکرده است. سئوال مقدر این است که آیا چنین امری ممکن خواهد بود؟ آیا میتوان با صرف چهارصد میلیون دلار یا بیشتر، کشور را از درون مضمحل و دچار اغتشاش کرد؟ و آیا سرعت این اغتشاش گری،آنچنان به هنگام خواهد بود که پیش از پایان دوره ریاست جمهوری جرج بوش، مستمسک لازم را برای حمله نظامی به او و دولتش بدهد؟
به نظرم این سخن آقای سیمور هرش یک تحلیل است نه خبر. او البته بدلیل تجربیات بالا و افتخاراتش در زمینه روزنامه نگاری، آنقدرها وجاهت دارد که تحلیلهایش به اندازه خبر، ارزش توجه و تامل داشته باشد. اما ارزش این ادعای آقای هرش، واقعا" آنقدرها نیست که بتواند موجب تغییراتی در مناسبات دیپلماتیک و جهانی شود.
اما با همه اینها، اگر قصد داشته باشیم با فرض درستی این ادعا، آن را بررسی کنیم، باید گفت:
1- شکی نیست که آمریکا فارغ از اینکه رئیس جمهورش چه کسی باشد، هیات حاکمه ای دارد که از اساس با ماهیت جمهوری اسلامی، اختلافات جدی دارد.پس با این پلان یا با هر طرح دیگری، پیش از دستیابی ایران به توانایی اتمی، آمریکا از هر اقدامی برای سرکوبی جمهوری اسلامی استفاده خواهد کرد.
2- در این مسیر، لابی قدرتمند اسرائیل در آمریکا و دولت اسرائیل،حتی با عجله بیشتری نسبت به آمریکا، خواهان برخورد قاطع با ایران است.ناگفته پیداست لابی اسرائیل چنان نفوذی در آمریکا دارد که هر فرصتی برای برخورد با جمهوری اسلامی را تشدید و تقویت می کند.
3- چنانچه پاسخ جمهوری اسلامی به بسته پیشنهادی 5+1 که ساعاتی قبل ارائه شده و بزودی از سوی اروپاییان اعلام خواهد شد، همان پاسخی نباشد که گوش قدرتهای جهانی آماده شنیدن آن است، اروپاییان هم به صف آمریکا و اسرائیل افزوده می شوند تا هر طرحی را برای برخورد و سرنگونی جمهوری اسلامی ایران بررسی کنند.
4- از دیدگاه مقامات دولت بوش،حمله نظامی به تاسیسات هسته ای ایران یک «هپی اند» و پایان خوش برای قائله حضور نظامی آمریکا در منطقه خاورمیانه است.ضمن اینکه «میوه» لشکرکشی دویست هزار سرباز آمریکایی به خاورمیانه،بعد از برکناری دشمنان دیرینه غرب یعنی طالبان و صدام حسین،طبیعتا" می تواند از میان برداشتن تنها دشمن باقیمانده غرب یعنی جمهوری اسلامی ایران باشد.گاهی وقتها بهترین راه بازگشت، پریدن از روی دیوار و رفتن به خانه همسایه است! اینگونه دولت بوش بهترین پایان را برای خود رقم خواهد زد و رکورد «تروریسم ستیزی» را با سرنگونی دولتی که بارها به تروریسم متهم شده است، بر جای خواهد گذاشت.
5- از دیدگاه برخی از مسئولان جمهوری اسلامی ادعای آقای هرش به واقعیت نزدیک است و حتی برخی هستند که آرزو می کنند چنین ادعایی واقعیت داشته باشد! از دیدگاه اینان، نه آمریکا در شرایط فعلی(پایان دوره جرج بوش) آمادگی یک جنگ تازه را دارد و نه فعلا" مقبولیتی برای این کار در اذهان جهان وجود دارد.اما فکر ایجاد اغتشاش و متعاقب آن،دخالت نظامی آمریکا برای کمک به مردم سرکوب شده، عملی تر بنظر میرسد. از طرفی برای آندسته از مقامات ایرانی که همواره خواستار امنیتی کردن فضای سیاسی کشور و سرکوب مخالفان به بهانه وابستگی به دشمن و عقیم گذاشتن مطالبات آزادیخواهانه مردم و گروههای سیاسی داخلی هستند، خیلی سودمندتر است که ادعای آقای هرش را بپذیرند. برچسب «آمریکایی بودن» کافی است تا هر حرکت مدنی و حتی قانونی را با محکمترین پاسخها مواجه کند.چند روز پیش دکتر ولایتی در گفتوگویی با روزنامه جمهوری اسلامی تاكید كرده بود، «آمریكاییها دلشان میخواست ما آقای سولانا را نپذیریم. پس معلوم است آنهایی كه خلاف مصالح ما عمل میكنند، میخواهند ما نپذیریم پس مصلحت ما در این است كه بپذیریم.» همین به حد کافی نشان می دهد که در میان مسئولان ایرانی، مخالفت با آمریکا چنان پر اهمیت است که پذیرش سولانا «واکنشی» به آمریکاست،پیش از آنکه «کنشی» باشد در راه تامین مصلحتهای برزگتر.
6- از طرفی اگر معنای اقداماتی نظیر استانی کردن فرماندهی سپاه(که اخیرا" انجام شده) و تشدید اقدامات امنیتی در سطح کشور، آماده شدن نظام برای سرکوبی هرگونه تحرک و نارضایتی مردم باشد، باید ادعای آقای هرش را از دیدگاه مسئولان جمهوری اسلامی، یک امر محتمل دانست. تردیدی نیست که حاکمیت هم ابزار لازم برای سرکوبی شورشها را دارد و هم تجربه اش را.تنها نتیجه ادعای آقای هرش برای مردم ایران این است که بهانه لازم را به دست «برخی» مسئولان جمهوری اسلامی قرار میدهد تا هر نوع نارضایتی یا حتی اعتراض مسالمت جویانه مردم را «آمریکایی» قلمداد کرده و سخت پاسخ گوید. درست شبیه برخوردهای سختی که با مطبوعات هشت سال قبل شروع شد و بهانه آن، ادعای کسی بود که می گفت «چمدانی پر از دلار از آمریکا برای مطبوعات ایران رسیده است!» اکنون از تمام آن ماجرای دلار و اغتشاش، تنها یک «واقعیت» برجای مانده و آن به تعطیلی کشیدن دهها و دهها روزنامه و نشریه است! استانی کردن فرماندهی سپاه که مهمترین ماموریتش «حفظ انقلاب اسلامی» است،ممکن است حاوی این پیام ضمنی باشد که مقامات کشور؛ خطر درونی را موثرتر و مخرب تر از تهدیدهای بیرونی می دانند.پس بجای یکپارچه ساختن فرماندهی سپاه که معمولا برای شرایط جنگی صورت می گیرد، نگاه به کنترل شورشها و اغتشاشات درون کشور دارند.
7- اگر روزگاری بگذرد و نادرستی ادعای آقای سیمور هرش برملا شود، او باید از جنبش مسالمت جوی و مدنی مردم ایران پوزش بخواهد. بخصوص اگر این ادعایش، موجب کوچکترین برخورد با حرکتهای مسالمت جوی مدنی و بسته تر شدن فضای سیاسی کشور شود. آقای هرش با این ادعای خود بهانه لازم را به دست کسانی داده که همواره بر طبل جنگ کوفته اند تا شاید به بهانه جنگی بودن وضعیت کشور و امنیتی شدن فضای سیاسی، مخالفان قانونی خود را منکوب و ریشه کن کنند.
8- شخصا" آرزو دارم این سخنان سیمور هرش یک ادعای غیرواقعی و نادرست باشد. هم بدلایل بالا، و هم به این دلیل مهم که هرگونه تلاش برای ایجاد درگیری های قومی، خطر بزرگی است برای یکپارچگی ایران ما.کشوری که با تنوع لهجه ها و قومیت هایش،براستی «جهانی است در یک مرز» و قرنی است کابوس تجزیه اش، خواب را از چشم هر ایرانی واقعی ربوده است.