سه شنبه 16 مهر 1387

خاتمی ملامت‌شونده، خاتمی ‌ملامت‌گر، چرا به ضرر خاتمی است که نيايد؟ محمدرضا جلائی‌پور، کارگزاران


jalaeipour@gmail.com

سوگند به روز رستاخيز و سوگند به وجدان ملامت‌گر (سوره قيامت – آيات ۱ و ۲)

در طول هفته‌های گذشته، طيف وسيع و متنوعی از نخبگان ايرانی در يادداشت‌ها، سخنرانی‌ها و مصاحبه‌های خود مدعی شده‌اند که نامزدی خاتمی در انتخابات رياست جمهوری پيش رو به دلايل پرشمار به نفع جمهوری اسلامی، اصلاحات و توسعة سياسی، اقتصادی و فرهنگی ايران است. نگارنده نيز پيش از اين در جستاری مجزا به ذکر «چهل دليل در ضرورت نامزدی خاتمی» پرداخته‌است (۲). مقاله‌های مذکور همه از پيامدهای نيکوی آمدن خاتمی و پيامدهای نامبارک نيامدنش برای «ايران و ايرانيان» سخن می‌گفتند و نشان می‌دادند که عقلانيت و اخلاق سياسی اقتضا می‌کند خاتمی بيايد و ديگران نيز برای آمدن و پيروزی او بکوشند، هرچند نامزدی خاتمی به لحاظ شخصی به ضررش باشد. اما اين يادداشت کوتاه می‌کوشد نشان دهد که حداقل به دو دليل ساده، نيامدن خاتمی گذشته از اين‌که به ضرر ايرانيان و ايران است، به ضرر خود او نيز هست و شخص خاتمی نيز با نيامدن دچار خسران می‌شود. به تعبيری ديگر، نامزدی خاتمی علاوه بر اين‌که «برای ايرانيان و ايران و جمهوری اسلامی» بر گزينه‌های بديل دارای ترجيح نسبی است، «برای خود خاتمی» هم بر گزينة نيامدن مرجح است.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

بدون ترديد نامزدی در انتخابات رياست جمهوری و پيروزی در انتخابات و مديريت اصلاح‌طلبانه و کلان ايران آسيب‌زده و پرمسأله کنونی برای فردی چون خاتمی با مخاطرات، دشواری‌ها و درد و رنج‌های اين‌جهانی فراوانی همراه است و کانديداتوری او در شرايط کنونی اقدامی ديگرخواهانه و فداکارانه خواهد بود، گرچه هزينه‌های مذکور در ازای بزرگی کارهای نيکويی که می‌تواند صورت گيرد و پاداش آن‌جهانی‌اش ناچيز است. اما نيامدن خاتمی نيز به دلايل زير در همين سرا به ضرر شخص او است. نيامدن خاتمی برای او پيامدهای مطلوب و نامطلوب متعددی دارد، اما به باور نگارنده دو پيامد زير چنان نامطلوب است که شايسته‌است مورد توجه ويژه قرار گيرند و در اتخاذ تصميم خاتمی نقشی تعيين‌کننده ايفا کنند:

اول؛ ملامت شدن توسط ديگران: نتايج تلخ و پيامدهای نامبارک کوتاه‌مدت و بلندمدت نامزد نشدن خاتمی که در ادامه از پاره‌ای از آن‌ها ياد می‌شود موجب خواهد شد که او در کوتاه‌مدت و بلندمدت توسط ديگران به خاطر نيامدنش ملامت شود. اگر خاتمی نيايد، در کوتاه‌مدت تعداد نامزدهای اصلاح‌طلب و ميانه‌رو افزايش می‌يابد؛ احتمال شکل‌گيری اجماع کامل ميان اصلاح‌طلبان کاسته می‌شود؛ احتمال رد صلاحيت‌ نامزدهای جدی‌تر و رأی‌آورتر اصلاح‌طلبان افزايش می‌يابد؛ انتخابات از حالت دوقطبی خارج می‌شود؛ ميزان کمک‌های انسانی و مالی به ستادهای انتخاباتی اصلاح‌طلبان کاهش می‌يابد؛ هزينه‌های اين ستادها افزايش پيدا می‌کند؛ درصد کمتری از ايرانيان خاموش و بی‌تفاوت به پای صندوق‌های رأی می‌روند؛ اصلاح‌طلبان از بهره‌گيری از رأی ويژه شخص خاتمی محروم می‌شوند؛ امکان تخلفات انتخاباتی افزايش می‌يابد؛ احتمال شکست اصلاح‌طلبان و ميانه‌روها در انتخابات به شدت بالا می‌رود و به احتمال بسيار زياد احمدی‌نژاد مجدداً رئيس جمهور ايران می‌شود؛ ايران از بهره‌گيری از آخرين سال‌های کاری مديران نسل اول اصلاح‌طلبان و کابينه‌های هاشمی و خاتمی محروم می‌شود؛ احتمالاً تورم و مشکلات اقتصادی و غيراقتصادی ناشی از مديريت غيرخردمندانه کشور افزايش می‌يابد؛ و در بلندمدت احتمالاً شکاف ميان اصلاح‌طلبان پيشرو، ميانه‌رو و کندرو بيشتر می‌شود و قدرت و انسجام جبهة اصلاحات کاهش می‌يابد؛ تقابل‌های مذهبی-سکولار، سنتی-مدرن، و حامی نظام سياسی– مخالف نظام سياسی در جامعه افزايش می‌يابد؛ احتمال بازگشت مجدد اصلاح‌طلبان به قدرت در انتخابات‌های آتی کاهش پيدا می‌کند؛ احتمال برخورد نظامی با ايران و تهديدات عليه تماميت ارضی و يکپارچگی ايران افزايش می‌يابد؛ فقر و آسيب‌های اجتماعی متراکم فعلی تشديد می‌شود؛ تحريم‌های اقتصادی شديدتر عليه ايران آسان‌تر تصويب و اعمال می‌شود؛ روند نزولی اعتبار ايران و ايرانی در جهان ادامه می‌يابد؛ مشکلات ذهنی موجود، یأس، سرخوردگی و خمودگی مزمن و فراگير در ميان نخبگان و عموم ايرانيان و بدنة اجتماعی حامی اصلاح‌طلبان و نااميدی و مهاجرت مغزها افزايش می‌يابد؛ حوزه‌های نشر، مطبوعات، سينما،‌ موسيقی و ساير هنرها بسته‌تر و کم‌رونق‌تر می‌شود؛ دين‌گريزی در اقشاری از جامعه افزايش می‌يابد و تداوم روندهای ناميمون اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی فعلی به تضعيف روزافزون اخلاق در جامعه می‌انجامد؛ پيشروی گروهی از نظاميان غيردموکرات در دولت ادامه می‌يابد؛ دستکاری نهاد انتخابات تداوم پيدا می‌کند؛ و خاتمی، اصلاح‌طلبان و تحول‌خواهان همچون سه سال گذشته در خارج از قدرت و در جامعة مدنی و حوزه‌های غيرسياسی نيز مجال فعاليت مؤثر چندانی نخواهند داشت.

پيامدهای نامبارک و تلخ فوق موجب می‌شوند که بسياری از نخبگان و غيرنخبگان ايرانی به حق يا ناحق خاتمی را ملامت کنند و تصميم خاتمی مبنی بر نيامدن را عاملی تعيين‌کننده در تحقق اتفاقات و فرآيندهای نامطلوب فوق بدانند. اگر خاتمی نيايد، حاميان نامزدی او و حتی مخالفان فعلی نامزدی‌اش، او را ملامت خواهند کرد و خواهند گفت اگر او می‌آمد، «شايد» می‌شد از پاره‌ای از اتفاقات و روندهای نامطلوبی که نام برده‌ شد، جلوگيری کرد و در عوض انتظار تحقق اتفاقات و فرآيندهای مطلوب ديگری را داشت.

خاتمی به حق يا ناحق، چه بپسنديم و چه نه، در اذهان پاره‌ای از هم‌فکران و مخالفانش به فرصت‌سوزی متهم است. او احتمالاً در پاسخ به پاره‌ای از اتهامات فرصت‌سوزی، سخنانی شنيدنی دارد اما قاعدتاً در پاره‌ای موارد ديگر خود نيز می‌پذيرد که می‌توانست با قاطعيت بيشتر از فرصت‌های تکرارپذير و تکرارناپذيری که ايجاد شد برای پيشبرد اهداف اصلاحی بهره بيشتری ببرد (فرصت‌هايی که بسياری از آن‌ها البته بدون او اساساً ايجاد نمی‌شد که سوزانده شود). اگر خاتمی بيايد، می‌تواند اين بار با استفاده از تجربيات ارزشمند پيشين، از فرصت‌هايی که به دست می‌آيد، بهره بيشتری ببرد و به مرور اتهام فرصت‌سوزی را از خود بزدايد و وجهه‌اش را ترميم کند. اما اگر خاتمی نامزد نشود، در بلندمدت بسياری از حاميان و مخالفان فعلی حضورش، همين نيامدن و نامزد نشدنش در انتخابات رياست جمهوری دهم را با توجه به پيامدهای سهمگين‌اش به عنوان بزرگترين فرصت‌سوزی‌ او خواهند شناخت و او را به خاطر آن ملامت خواهند کرد. مهمترين سرمايه خاتمی اعتبار و وجهه او است و متأسفانه چنين فرصت‌سوزی بزرگی برای او هزينه بالايی خواهد داشت.

حاميان نامزدی خاتمی، از رهبران احزاب ميانه‌رو و اصلاح‌طلب گرفته تا سمپات‌های جوان جريان اصلاحی، از سعيد حجاريان و موسوی خوئينی‌ها و بهزاد نبوی و محسن ميردامادی و عزت‌الله سحابی و ابراهيم يزدی گرفته تا محمود دعائی و محمدرضا عارف و محمدعلی نجفی و محمد عطريانفر و علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی، از مصطفی ملکيان و داريوش آشوری گرفته تا آيت‌الله موسوی اردبيلی و بهاءالدين خرمشاهی، از تحکيمی‌های سابقاً تحريمی گرفته تا فعالان جوان احزاب اصلاح‌طلب و ستادهای انتخاباتی اصلاح‌طلبان در انتخابات‌های گذشته، از نخبگان فرهنگی،‌ هنری، دانشگاهی و روشنفکری گرفته تا اقشار محروم و آسيب‌پذير؛ و از آن‌ها که می‌کوشند احتمال نامزدی خاتمی را افزايش دهند گرفته تا آن‌ها که امروز با شيطنت‌های رسانه‌ای و غيررسانه‌ای در تلاشند تا احتمال حضور خاتمی را کاهش دهند، همه ممکن است فردای انتخابات و پس از هر رخداد نامطلوبی به خاتمی بگويند اگر می‌آمدی، «شايد» چنين نمی‌شد. اين ملامت‌ها فارق از اين‌که چقدر موجه يا ناموجه‌اند، بدون ترديد به زيان خاتمی هستند و کام او را تلخ و وجهه او را تخريب خواهند کرد و اجتناب و پيشگيری از آن‌ها مقتضای عقلانيت سياسی است. اگر خاتمی نيايد،‌ متأسفانه در اذهان بسياری از ايرانيان در آنچه پس از نيامدنش بر ايران و ايرانی می‌رود شريک دانسته می‌شود.

دوم؛ ملامت خود: اگر خاتمی نامزد نشود، فارق از ضربه‌ای که از ملامت ديگران می‌خورد، از ملامت خود نيز در امان نخواهد بود. چنان‌که مصطفی ملکيان نيز در ديدار با اعضای «پويش (کمپين) دعوت از خاتمی» به درستی تأکيد کرد، از آن‌جا که خاتمی وجدان اخلاقی زنده‌ای دارد، اگر فردا در انتخابات شرکت نکند، تا پايان عمر هر خسارت و آزار و آسيب و رنجی بر مردم وارد می‌شود، پيش خود خواهد گفت اگر آمده بودم، «شايد» مردم دچار اين درد نمی‌شدند و همين «شايد» برای واجدان وجدان اخلاقی بيدار زجرآور است. به باور نگارنده، تحمل فشار و درد ناشی از اين ملامت نفس از شکست در انتخابات يا بحران‌هايی که در صورت پيروزی برای خاتمی می‌تواند ايجاد شود دشوارتر است.

اگر خاتمی نيايد، حتی اگر برای نيامدنش دلايل انديشيدنی نيرومندی ارائه کند، به رنج «ملامت ديگران» و «ملامت خود» دچار می‌‌شود و اگر بيايد، زير فشارهای تحمل‌پذيرتر ديگری قرار می‌گيرد اما از فشار هولناک اين دو ملامت می‌رهد و ايرانيان را از تحمل‌ فشارهای اجتناب‌پذير پرشماری می‌‌رهاند.

منبع: کارگزاران

۱- محمدرضا جلائی‌پور سخنگوی «پويش (کمپين) دعوت از خاتمی» است (www.mowj.ir)
۲- برای مطالعه اين جستار رجوع کنيد به: http://www.mowj.ir/ShowNews.php?4460

Copyright: gooya.com 2016