سه شنبه 21 آبان 1387   صفحه اول | درباره ما | گویا


برای صلح پايدار در باختر آسيا، بهروز آرمان

بهروز آرمان
می توان سياست "دگرگونی" در رهبری نوين آمريکا را به ويژه با درجه پايبندی به رويکردهای صلح جويانه و بازگشت به دکترين خلع سلاح در پهنه جهانی و از جمله در باختر آسيا (به جای يکه تازی های جنگ افروزانه، گسترش اتحاديه های نظامی، افزايش شمار پايگاه های تسليحاتی و توليد روزافزون و پرهزينه سلاح های کشتار همگانی) به محک گرفت ... [ادامه مطلب]

از "نافرمانی مدنی" تا "بدفرمانی مدنی" (بخش سوم)، نظرات ديويد ثورو، پژوهشی از عمار ملکی

عمار ملکی
هنری ديويد ثورو: "آيا شهروند می بايد مجبور باشد وجدانش را حتی لحظه ای، يا ذره ای، به قانون‏گذاران بفروشد؟ پس وظيفه ی وجدان بشری چيست؟... فکر می کنم که قبل از هر چيز می بايد انسان بمانيم و پس از آن شهروند. خردمندانه نيست که به قانون همان احترامی را بگذاريم که به حقيقت و راستی." ... [ادامه مطلب]

بخوانید!
پرخواننده ترین ها

شمس‌الواعظين: صورت ظاهری آمدن خاتمی "نقض توسعه سياسی و گردش نخبگان" است، فارس

- کروبی در توليد جنبش اصلاحات چندان نقشی نداشته است

خبرگزاری فارس: شمس‌الواعظين گفت: صورت ظاهری آمدن مجدد آقای خاتمی، نقض توسعه سياسی و گردش نخبگان است. با تکرار چهره‌ها و تجربه‌های گذشته، نقش انبيايی دادن به افراد ضعيف و طرح اينکه تنها منجی ايران فلان شخص است، پررنگ می‌شود.

ماشاءالله شمس‌الواعظين روزنامه‌نگار و کارشناس مسائل سياسی در گفتگوی تفصيلی با خبرنگار سياسی خبرگزاری فارس در پاسخ به اين سئوال که آيا دولت خاتمی در عرصه بين‌الملی موفق‌تر بود يا دولت احمدی‌نژاد؟، گفت: تعيين اين معدل به بعضی پيش‌فرض‌ها در سياست خارجی برمی‌گردد. اگر پيش فرض ما اين است که موقعيت بين‌المللی ايران در خانواده بين‌الملل، ‌موقعيت همراه با عزت و احترام متقابل است دوره دولت آقای خاتمی ديپلماسی موفقی در اين زمينه داشته است، اما اگر پيش فرض ما اين است که ما با جوامع بين‌المللی کاری نداريم بلکه با حوزه‌های تصميم‌گيرنده کار داريم و نبايد در برابر تندروی برخی کشورها دچار وادادگی شويم، اين دولت احمدی‌نژاد است که در برخورد با عناصر و نيروهای تاثيرگذار در سازمان‌های تصميم‌گيرنده جهانی معدل قابل قبول‌تری نسبت به دولت خاتمی دارد؛ زيرا رقيب را وادار به بکار بردن همه روش‌های خودش و فرسايش اين روش‌ها در يک پروسه زمانی مشخص کرده است.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


شمس‌الواعظين افزود: البته برخی از روش‌های رقيب در صورتی که تحقق پيدا می‌کرد برای منافع ملی ايران بسيار خطرناک بود، اما وقتی اين روش‌ها محقق نشده، نشان می‌دهد که دولت نهم در ارزيابی کنش‌های خودش و واکنش‌های رقيب موفق بوده است. به طور مشخص، دولت نهم در برخورد با گروه ۱+۵ معدل سياست پايداری قابل‌قبول‌تری نسبت به دولت اصلاحات دارد. نگاهی که دولت نهم به کانون‌های تاثيرگذار در عرصه بين‌المللی دارد هر چند نگاهی چالش‌برانگيز است و ممکن است بحران‌هايی را بر ما تحميل کند، اما تا زمانی‌که "جنگ در چارچوب آزمون اراده‌ها" محدود می‌شود و فراتر از اين نمی‌رود، معدل دولت نهم در جنگ آزمون اراده‌ها معدل قابل قبولی است.
اين کارشناس مسائل سياسی با بيان اين‌که «رقيب اراده شما را در پايداری و يا سُست برخورد کردن با مسايل می‌بيند»، اظهار داشت: پايداری ما در برابر اراده رقيب باعث می‌شود که او کم‌کم از مواضع خودش عقب نشينی کند، يا آرايش مواضعش را تغيير دهد و يا چگونگی ارائه مواضعش را تغيير دهد. ما اين تغيير در آرايش مواضع را در طول ۳ سال گذشته در رقبای جمهوری اسلامی ايران می‌بينيم در حالی‌که شاهد تغييری در ميزان پايداری ايران در برابر کشورهای رقيب نبوده‌ايم.
وی با اشاره به اين‌که " روی کار آمدن احمدی‌نژاد محصول دو راديکاليسم بود؛ راديکاليسم بين‌المللی و راديکاليسم داخلی"، گفت: راديکاليسم داخلی مشخص است مثلاً جرياناتی مثل پروژه عبور از خاتمی، باعث شد حکومت در ايران از لجام‌ گسيختگی سياسی در ايران احساس خطر کند. راديکاليسم بين‌المللی هم ناظر به اين مسئله است که هر چند ما در دوره خاتمی از سياست انعطاف‌پذيری در برابر ايالات متحده و غرب برخوردار بوديم، اما در اوج سياست انعطاف‌پذيری شاهد بروز جريانات راديکال هستيم که در نهايت آمريکا را بر آن می‌دارد که ايران را محور شرارت بداند. البته من اين قرار گرفتن در محور شرارت را محصول سياست‌های خاتمی نمی‌دانم، بلکه محصول بدفهمی کاخ سفيد و غربی‌ها از سياست‌های اصلاحات می‌دانم؛ زيرا آنها فکر می‌کردند روی کار آمدن خاتمی صرفا يک سوپاپ اطمينان اجتماعی و سياسی است و خاتمی هم فرقی با ساير کارگزاران جمهوری اسلامی ندارد.
شمس الواعظين در پاسخ به اين سئوال که " آيا با حضور مجدد آقای خاتمی در عرصه انتخابات رياست جمهوری مخالفيد يا موافق؟"، افزود: به دلايل مختلف معتقد بودم و همچنان هم معتقد هستم که گروه‌های شناسنامه‌دار در ايران از نهضت آزادی گرفته تا دولت عقيدتی ميرحسين موسوی تا دولت سازندگی هاشمی رفسنجانی و تا دولت اصلاحات خاتمی همگی در يک دوره‌ای قدرت را در ايران در دست داشته‌اند اما همگی دولت‌های ناتمام يا به قول خودشان دولت‌هايی با پروژه‌های ناتمام بوده‌اند، معتقدم اگر اين ناتمام بودن دولت‌ها در جغرافيای عينی اجتماعی و سياسی ما واقعيت داشته باشد دولت آينده (دولت دهم) بايد در دولت "ائتلاف ملی"‌ باشد تا بتواند با تکيه بر وحدت ملی و حضور بازيگران سياسی مخالف،‌ تمام جنبه‌های ناتمام پروژه‌های اين الگوها را زير چتر يک دولت ائتلافی تمام کند. برای چنين سازه‌ای (دولت ائتلاف) ما ناگريزيم دولت شبه‌دموکراتيک داشته باشيم که سعه صدر داشته باشد و مخالفين را تحمل کند و حتی در درون دولت و پارلمان به کار گيرد و از ارزش‌ افزوده‌های آنها برای خروجی موفق بهره گيرد.
وی ادامه داد: با اينکه آقای خاتمی برای حضور مجددش پيش‌شرط بگذارد مخالفم. پيش‌شرط‌های آقای خاتمی ريشه برخی مسائل را سست می‌کند و ما را به اين سمت سوق می‌دهد که بگوييم ۸ سال برای رياست جمهوری و اجرای پروژه‌ها زمان زيادی است و به نظر می‌رسد اگر نيمکت ذخيره دولتمردان پر شود بهتر است تا اينکه کسی بيايد که دو دوره رئيس‌جمهور بوده. تکرار چهره‌ها سخت و پرهزينه است.
اين کارشناس مسائل سياسی در پاسخ به اين سئوال که " با توجه به اينکه اساس و محور شعارهای اصلاح‌طلبان، توسعه ‌سياسی، دموکراسی و گردش نخبگان بود و هنوز هم هست. آيا کانديدا کردن دوباره آقای خاتمی به معنای نقض توسعه سياسی و گردش نخبگان نيست؟"، گفت: دليل ناکامی‌های اصلاح‌طلبان در توسعه سياسی تک عاملی نيست، بلکه فهرست بلندی از دلايل و عوامل دارد. مثلاً؛ اصلاح‌طلبان فاقد نهادهای سرمايه‌ای بودند و بيشتر نهادهای مصر‌ف‌کننده را در اختيار داشتند مثل نهادهای دانشگاهی و روشنفکری که هيچکدام نهاد سرمايه‌ای نيستند بلکه مصرف کننده ثروت هستند، در حالی‌که رقبای آقای خاتمی، نهادهای سرمايه‌ای را در اختيار دارند. وقتی آقای خاتمی نمی‌تواند هزينه اداره يک تيم را تامين کند و يا اسپانسرهای ضعيفی در اين زمينه دارد، نشان می‌دهد که اين دولت از قبل با کانال‌های توليد ثروت و قدرت هيچگونه خويشاوندی و پيوندی ندارد؛ بنابراين مجبور است بيشتر بر نهادهای مدرن تکيه کند. از طرفی، اصلاح‌طلبان اصلاً پيش‌‌بينی نمی‌کردند که در دوم خرداد پيروز شوند و دوم خرداد يک پيروزی زودرس و بهت‌آور برای اصلاح‌طلبان بود، لذا خودشان را سازماندهی نکرده و به طراحی استراتژی نپرداخته بودند.
شمس‌الواعظين در ادامه گفتگوی تفصيلی با خبرنگار سياسی خبرگزاری فارس، تصريح کرد: صورت ظاهری آمدن مجدد آقای خاتمی، نقض توسعه سياسی و گردش نخبگان است. وقتی از طريق تکرار چهره‌ها، ‌نيمکت ذخيره دولتمردان نظام را کم می‌کنيد جايی برای روز مبادا نمی‌گذاريد. ما بايد با تکثر چهره‌ها و بازيگران بتوانيم توانايی خودمان را برای تربيت کادر دولتمندی در ايران نشان دهيم، در غير اين صورت با تکرار چهره‌ها و تجربه‌های گذشته، نقش انبيايی دادن به افراد ضعيف و طرح اينکه تنها منجی ايران فلان شخص است پررنگ می‌شود و دچار مخاطره می‌شويم.
وی افزود: يکی از اشکالات بزرگ آقای خاتمی اين بود که از تصميم‌گيری در شرايطی که در هر لحظه‌اش يک رئيس‌جمهور بايد تصميم بگيرد، عاجز بود و همه چيز را به اما و اگرها و حالا ببينم چه می‌شود، ارجاع می‌داد. به همين دليل در دوران آقای خاتمی،‌ تصميمات جدی و استراتژيک به اندازه خيلی محدود گرفته شد.
شمس الواعظين با بيان اين‌که " دولت نهم در تاريخ جمهوری اسلامی ايران کاملا يک دولت استثنايی است"، خاطرنشان کرد: دولت نهم از جهات مختلف يک دولت استثنايی در تاريخ جمهوری اسلامی است و من دولت نهم را در عرصه داخلی يک دولت به تمام معنا ناموفق می‌دانم که نتوانسته است به وعده‌هايش که من از آنها به‌"وعده‌های شليک‌شده" تعبير می‌کنم جامه عمل بپوشاند. شليک وعده‌ها می‌تواند غيرهدفمندانه و بدون شناخت ظرفيت‌های سياسی، اجتماعی و اجرايی باشد. البته شبيه به اين حالت را در آغاز دولت اصلاحات هم می‌بينم که برای خودشان نقش نجات‌بخشی و رسالت الهی قائل بودند، در حالی که دولت‌ها به هيچ وجه نقش نجات‌بخشی ندارند بلکه فقط نهادهای خدماتی هستند و متناسب با ظرفيت‌ها می‌توانند خدمت کنند. هم، دولت نهم در زمينه نقش نجات‌بخشی کاملاً تماميت خواه است و هم دولت خاتمی در زمينه دموکراسی کاملاً تماميت‌خواه بود.
وی با تأکيد بر اين‌که " وظيفه دولت‌ها نجات مردم در آخرت نيست، زيرا داور آخرت خداست نه دولت‌ها"، گفت: هم، دولت خاتمی و هم دولت احمدی‌نژاد در تامين اين نيازها ناموفق بوده‌اند.
سردبير روزنامه‌های توقيف شده جامعه، توس، نشاط و عصر آزادگان در پاسخ به اين پرسش که " آقای شمس الواعظين فاصله کاملاً معنا داری بين شما و تيپ فکری آقای زيبا کلام با حزب مشارکت وجود دارد، دليل اين فاصله شخصی است يا مبنايی و انديشه ای؟"، اظهار داشت: من روزنامه نگار حزبی نيستم؛ هر چند احزاب را برای ساز و کارهای سياسی در يک جامعه لازم می‌دانم، اما به هيچ حزبی وابسته نيستم. فاصله من با مشارکت و ساير احزاب يک فاصله حرفه‌ای است.
شمس‌الواعظين در جواب اين سئوال خبرنگار سياسی خبرگزاری فارس که پرسيد:" در ايام انتخابات مجلس ششم شما به سمت آقای هاشمی گرايش داشتيد در حالی که مشارکتی‌‌ها از جمله آقای عباس عبدی شديدا آقای هاشمی را مورد انتقاد و حتی تخريب قرار می‌دادند. مشارکتی‌ها معتقد بودند آقای هاشمی ديکتاتور توسعه‌گرا است. تعريف شما از آقای هاشمی چه بود؟ بالاخره آقای هاشمی آن چيزی است که مشارکتی‌ها می‌گويند يا چيزی است که شما می‌گوييد؟"، گفت: من به مدل يک دولت و رويکردش کار دارم تا به خصلت‌ها و اشخاص آن. مدل دولت آقای هاشمی رفسنجانی يک مدل توسعه‌گرايی است و توسعه گرايی به دموکراسی نزديک‌تر است تا توتاليتاريسم و اقتدارگرايی. يادمان نرود که از رحم دولت توسعه‌گرای هاشمی رفسنجانی، دولت شبه دموکراتيک آقای خاتمی متولد شد و از رحم دولت آقای خاتمی، دولت شبه توتاليتر احمدی‌نژاد متولد شد.
وی با اشاره به اين‌که " رفتار حزب مشارکت در بايکوت برخی خبرگزاری‌ها کاملاً با روح دموکراسی و فضای باز رسانه‌ای در تضاد است"، خاطرنشان کرد: حزب مشارکت با اين کار، خودش را از يک رسانه محروم می‌کند و اين يک اشکال بزرگ است. دوستان مشارکت اگر به چنين رويکردی معتقد هستند به آنها ياد آور می‌شوم که حقيقت در گيرندگان پيام است نه در توليد کنندگان و انتشار دهندگان پيام. رسانه‌ها نهاد چهارم دموکراسی هستند اما يک وسيله اند. دوستان مشارکت بايد به سمت گشودن فضا حرکت کنند اگر می‌خواهند پيامشان در جامعه ترويج پيدا کند.
شمس الواعظين با بيان اين‌که" مورد ترديد است آقای کروبی بتواند ليدری جريان اصلاحات را بر عهده بگيرد"، اظهار داشت: آقای کروبی در توليد جنبش اصلاحات چندان نقشی نداشته است. به عبارت ديگر آقای کروبی و ساير شخصيت‌های محترم کشور در ايجاد و ترويج شکاف های اجتماعی، موثر و مقصر هستند، بنابراين نمی‌توانند خودشان را ناجی اين معضل بدانند.
اين کارشناس مسائل سياسی با بيان اين‌که " تفاوت آقای خاتمی و احمدی‌نژاد در يک چيز است"، گفت: آقای خاتمی با وجود داشتن آن همه محبوبيت و اعتبار، خودش و نقش خودش را جدی نگرفت؛ اما آقای احمدی‌نژاد با وجود داشتن اين هم نکته منفی در بين برخی نخبگان، خود و گفتمانش را هم بر فضای سياسی داخلی و هم فضای بين المللی تحميل کرد.
وی خاطرنشان کرد: احمدی نژاد خودش و حوزه اختياراتش را جدی گرفت و نه تنها اختيارات رئيس جمهوری را کم نمی‌داند، بلکه زياد هم می‌داند، اما آقای خاتمی همين اختيارات را داشت اما می‌گفت کم است و حتی از همان اختيارات خودش در راستای پيشبرد بخشی از اهداف اعلام شده اش استفاده نکرد. تنها چيزی که دولت احمدی نژاد و ساير دولت ها بايد به آن توجه کنند اين است که نقش انبيايی برای خودشان قائل نشوند. اشکال بزرگ دولت احمدی نژاد همين است که برای خودش رسالت انبيايی قائل است.





















Copyright: gooya.com 2016