گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
25 دی» شاه رفت، کيهان ماند، حميد فرخنده3 دی» مهمانان ناخوانده، حميد فرخنده 8 آذر» گنجی که از دست می رود، حميد فرخنده 15 آبان» او با ماست! حميد فرخنده 11 آبان» ده سالگی گويا؛ "گويا"ی حال، حميد فرخنده
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! دو گام به پس با ميرحسين، حميد فرخندهمصاحبه کانديدای دوم و آخرين اميد اصلاح طلبان برای بازگشت به قدرت، صدایِ پایِ پوپوليسم چپ در بدرقه پوپوليسم راست اگر نيست، چه سنخ اصلاح طلبی است که در سرتاسر آن نه از اصلاحات سخن رفته نه از اصلاح طلبان دفاع شده، نه دمکراسی ارج ديده نه حتی "مردمسالاری دينی" مدح شنيده؟
در آستانه یِ هر فرصت انتخاباتی هرگاه اصلاح طلبان را هراس حذف کانديدای مورد نظر خويش از سوی شورای نگهبان فرامی گيرد، آنها به فکر ميرحسين موسوی می افتند. کانديدای روز مبادا، نخست وزير "دولت خدمتگزار" به مثابه یِ آخرين تير ترکش انتخاباتی اصلاح طلبان به آنان قوت قلب می دهد. رسم بر اين بوده است که اول گمانه زنی هايی در مورد کانديداتوری ميرحسين مطرح شود بدون اينکه خود وی در اين باره رسما با مردم سخن گويد. هربار نيز بعد از مدتی کانديداتوری وی بدون اينکه علت واقعی آن برای افکار عمومی روشن شود، منتفی گرديده است. بعد از انتشار اخبار جسته و گريخته در مورد حضور ميرحسين موسوی بعنوان کانديدای اصلاح طلبان در دور آينده انتخابات رياست جمهوری، وی در مصاحبه ای با سايت "کلمه" که گفته می شود متعلق به محافل سياسی نزديک به اوست، سکوت خود درباره یِ سال های نخست وزيری اش خود در دهه شصت را شکست و در مصاحبه ای نسبتا طولانی به تشريح مشکلات دولت خود در دوران جنگ و تدابير اتخاذ شده از سوی او و دولتش برای عبور از بحران های اين دورانِ سخت، به سخن پرداخت. هرچند برای اولين بار در تابستان ۷۸ بود که آخرين نخست وزير ايران در مراسم بزرگداشت آيت الله بهشتی با سخنرانی خويش تحت عنوان "رمز ضرورت بازگشت به انديشه های شهيد بهشتی" مُهر از سکوت بيست ساله خود را در مجامع عمومی با سخنانی کلی در باب "اقتصاد اخلاقی" برداشت، اما اين برای اولين بار است که او درباره یِ دوران مسؤليت خويش و چالش هايی که دولت وی از يکسو و کل نظام جمهوری اسلامی از سوی ديگر در آن دوره با آن روبرو بود، سخن می گويد. با از ميان رفتن پست نخست وزيری و شروع دوران سازندگی، هرچند ميرحسين موسوی به عضويت مجمع تشخيص مصلحت نظام درآمد، اما مصلحت زمان انقلابی گری چپ هايی مانند وی را برنمی تابيد. اگر دوستان و همفکران ميرحسين، از جمله دانشجويان پيرو خط امام، با حذف از قدرت به مؤسسات تحقيقاتی و مراکز آموزشی رفتند تا دوران دگرديسی خاموش خويش را طی کرده و در سال های پايانی دوره ی دوم رياست جمهوری هاشمی رفسنجانی در لباس اصلاح طلبی به صحنه یِ سياسی کشور بازگردند، اما آخرين نخست وزير جمهوری اسلامی نه حاضر شد حاشيه ی خلوت فرهنگستان هنر را با نامزدی رياست جمهوری از سوی دوستان خويش در هفتمين دوره ی انتخابات رياست جمهوری عوض کند و نه در سال ۸۴، در زمان عسرت نامزدی شايسته برای اصلاح طلبان در نهمين دوره انتخابات رياست جمهوری، پذيرفت به دعوت اصلاح طلبان برای شرکت در انتخابات پاسخ مثبت دهد. ميرحسين جديدا سخن گفت، اما سخن جديد نگفت. حرف های او اکویِ صدايی سی ساله، در برخورد با صخره یِ سخت واقعييات اقتصادی است. تکرار سخنان پوپوليستی احمدی نژاد با ادبياتی مؤدبانه و فروتنانه است. نخست وزير سال های جنگ همچنان آرمانگرايانه از "اقتصاد اسلامی" و "اقتصاد اخلاقی" می گويد، شيفته یِ "اقتصاد همراه با معنويت" است. خواستار "فرهنگی شدن اقتصاد" است. در آرزوی جامعه ای است که در آن " ارزش های فرهنگی بر ارزش های اقتصادی غالب باشد." حسرت سال های گذشت و ايثار را می خورد، سال هايی که به زعم او " ريزش ارزش های اقتصادی به سمت ارزش های معنوی و فرهنگی نقش بزرگی در اداره امور اقتصادی کشور داشت." در ميان جناح های مختلف نظام اسلامی او مردی است که شبيه هيچکس نيست. هم سرمايه داری با "خصلت و منش سوداگرانه" را تقبح می کند هم در برابر اتهام سوسياليست بودن، برائت خود را اعلام می دارد. از مديريت "سرمايه اجتماعی" می گويد، اما شيفته یِ دورانی است که " سهم مردم در آن بسيار بالاتر از سهم دولت بود." عصری که او و کارشناسانش از "مديريت يک ملت بر خود" به وجد می آمدند. واضح است که هر ملتی در شرايطی خاص، بويژه زمانی که خاک کشورش در اشغال بيگانه درآمده، از خود ظرفيت ها، قناعت ها و رفتارهای سياسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادیِ خاصی از خود نشان می دهد. اما همين مردم ايثارگر در شرايط صلح انتظارات و توقعات ديگر و بيشتری از مسئولان اجرايی کشور دارند. در دنيای آرمانی ميرحسين موسوی اما مردم خوب، مردم هميشه قانع اند. مردمی که در پی سود خويش و مصرف بيشتر نيستند. مردمی که ارزش های فرهنگی را بر ارزش های اقتصادی ترجيح می دهند. مردم، آنچنانکه نخست وزير سال های جنگ و ويرانی در مرزها و شهرها، و شکنجه و اعدام در زندان ها می خواهد. مردم بهت زده، جنگ زده، ساکت، قانع، خاضع، خاشع و البته سياه پوش. انسان طراز نوين اسلامی، شهروندان خيالی در ناکجاآباد طراحی شده توسط مهندس موسوی. يکی از افتخارات ميرحسين که دوست مصاحبه کننده نيز تلاش دارد با پرسش هايی که بيشتر به مدح می مانند برجسته کند، تاکيد او بر "تکيه بر خرد جمعی" و "کار کارشناسانه" است. بی شک اين وضعيت نابسامان مديريت کشور در دولت احمدی نژاد است که کار را بدآنجا کشانده تا ميرحسين موسوی که در دوران سياه نخست وزيری اش گسترده ترين پاکسازی ها و تصفيه های کارشناسان و متخصصين در تاريخ ايران معاصر به دليل مکتبی نبودن، انقلابی نبودن، اسلامی نزيستن يا صدها عنوان و اتهام ريز و درشت ديگر در همه یِ مراکز آموزشی، توليدی، خدماتی و دولتی صورت گرفته است، از بکارگيریِ خرد جمعی و کار کارشناسانه و علمی سخن گويد. لابد کار کارشناسانه نتيجه یِ خرد جمعی مکتبی های متخصص حلقه یِ قدرت در سال های دهه شصت است که با اعمال انقلابی خويش خرد را به ريشخند می گرفتند. نخست وزيری که در دوران صدارتش، با قتل عام زندانيان سياسی در سال ۶۷، بزرگترين جنايت در تاريخ ايران مدرن صورت پذيرفته است. مسئول اولِ دولت در نظامی که سال ها-از آزادی خرمشهر در خرداد ۶۱ تا تا پذيرش قطنامه یِ ۵۹۸ در تابستان ۶۷- در سودای صدور انقلاب بر طبل جنگ بی حاصل و ويرانگر کوبيده است، انگار نه نگار مسئوليتی در آنچه بر اين مردم و کشور رفته است در اين ميان متوجه خود و دولتش می بيند. کسی که از "علم"، "ارزيابی های کارشناسانه"، "خرد" و "حرکت ملی" سخن می گويد، خود گويا ماشين بی اراده ای بوده است تنها برای تهيه یِ صورت اقلام مايحتاج مردم و جبهه ها، آنهم در ادامه نابخردانه یِ جنگ. عليرغم آنکه آخرين نخست وزير ايران در پايان مصاحبه خويش خاطرنشان می سازد که "به آن دوره نقدهای زيادی هم وارد می شود که ما همه آنها را قبول داريم"، "ناگفته های" ميرحسين اما گفته های قديمی و تکراری است، تجربه های شکست خورده یِ اقتصادی و سياسی در داخل و خارج ايران است. مصاحبه یِ کانديدای دوم و آخرين اميد اصلاح طلبان برای بازگشت به قدرت، صدایِ پایِ پوپوليسم چپ در بدرقه یِ پوپوليسم راست اگر نيست، چه سنخ اصلاح طلبی است که در سرتاسر آن نه از اصلاحات سخن رفته نه از اصلاح طلبان دفاع شده، نه دمکراسی ارج ديده نه حتی "مردمسالاری دينی" مدح شنيده؟
Copyright: gooya.com 2016
|