چهارشنبه 4 فروردین 1389   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

آن‌چه در انتظار ماست، فولکر پرتز، روزنامه دی‌تسايت، برگردان از الاهه بقراط

Volker Perthes
در سناريوی شماره‌ی سه که حاصل سناريوی شماره‌ی دو و آن خود نتيجه سناريوی شماره‌ی يک است، در تأسيسات اتمی ايران سلسله انفجارهايی رخ می‌دهد، خامنه‌ای در بستر مرگ است، رفسنجانی به فکر رهبر جديد است، احمدی‌نژاد برای معالجه به ونزوئلا می‌رود، و سپاه پاسداران «کميته نجات» تشکيل می‌دهد و کنترل کشور را در دست می‌گيرد. در سناريوی چهارم با يک جمهوری اسلامی عاقل روبرو هستيم. تو گويی مردم ايران در اين ميان هيچ کاره‌اند و اساسا مشکل ايران در برنامه اتمی و روابط آن با غرب خلاصه می‌شود!

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


www.alefbe.com

فولکر پرتز Volker Perthes نويسنده سناريوهايی که در پی اين مقدمه خواهيد خواند، يکی از مشاوران ارشد آلمان در سياست بين‌المللی است. او در ژوييه ۲۰۰۸ زمانی که زمزمه‌هايی بر سر «معامله بزرگ» بين آمريکا و جمهوری اسلامی شنيده می‌شد، طی تحليلی زير عنوان «شيطان بزرگ و حکومت شرور» در روزنامه ديتسايت با خوش‌بينی تمام شکم غرب را برای «معامله بزرگ» صابون می‌زد. من همان زمان آن را ترجمه کرده و با اين توضيح در اختيار علاقمندان قرار دادم:
«فولکر پرتز در مقاله مشروحی در روزنامه دی تسايت (۱۱ ژوييه) نگرش بخشی از غربيان را به نمايش می گذارد که برای حفظ منافع سياسی و اقتصادی خود، حاضر به هر معامله ای و با هر کسی هستند. اين نگرش از آنجا که چنين خردی را برای طرف مقابل نيز قائل است، تا جايی پيش می رود که بنيادهای فکری و ايدئولوژيک رژيم ايران و نيروهای بازدارنده در آن را به سود آرزوی خود مبنی بر «معامله بزرگ» به دست فراموشی می سپارد به طوری که از رژيم ايران می خواهد «سند مهمی مانند نظر آيت الله خامنه ای در مورد مسئله اتمی» را منتشر کنند! واقعا چه کسی جلوی انتشار چنين «سند» مهمی را گرفته است؟! اين مقاله را نيز بايد در چهارچوب ارتباط غيرمستقيم برخی عوامل جمهوری اسلامی و غرب ديد که مطبوعات را وسيله ارتباط خود قرار داده اند».
از آنجا که بخشی از پيام‌های بين دولت‌ها از طريق رسانه‌ها صورت می‌گيرد، اين کارشناس امور سياسی نيز در آن مقاله به جمهوری اسلامی رهنمود داده بود برای به رسميت شناخته شدنش به عنوان قدرت منطقه‌ای، اعتماد جهان را جلب کند، دست از پشتيبانی حماس و حزب‌الله لبنان بردارد، و نوشت: «کاملا قابل درک است که ايران در برابر سياست تغيير رژيم از خارج، تضمين امنيتی بخواهد»*
آن زمان هنوز جرج بوش رييس جمهوری امريکا بود و اروپايی‌ها کاسه و کوزه شکست مذاکرات خود را با جمهوری اسلامی بر سر او می‌شکستند. امروز ديگر اين بهانه را ندارند!
من بلافاصله در نوشته‌ای که هفته بعد زير عنوان «جابجايی قدرت/ مردم ايران رؤيای تغيير رژيم را در سر می‌پرورانند» در ديتسايت منتشر شد، به توهم اين «کارشناس» اشاره کرده و از جمله نوشتم: «فولکر پرتز می‌تواند مانند آنچه در مقاله‌اش آورده است، همچنان درباره معامله بزرگ با رژيم اسلامی در ايران خيال‌پردازی کند و خودش هم همزمان اعتراف کند که «ما» نمی‌دانيم آيا اين پيشنهادات دست و دلبازانه می‌تواند زمامداران تهران را واقعا از برنامه‌های اتمی‌شان برای تبديل شدن به يک قدرت منطقه‌ای بازدارد يا نه! پرتز پيشنهاد می‌کند که غرب بايد به ايران تضمين امنيتی بدهد. اين در حاليست که جمهوری اسلامی چنين تضمينی را از سوی غرب به مثابه دعوت برای ادامه زيرپا گذاشتن حقوق بشر در ايران درک می‌کند.
برای فولکر پرتز و کشورهای غربی، ايران تنها يک مشکل در سياست خارجی آنهاست. برای ما ايرانيان اما، اين کشور، سرزمين ماست، سرنوشت ماست، آينده ماست! برای شکل‌گيری اين آينده می‌بايست مردم ايران نقشی به مراتب تعيين‌کننده‌تر نسبت به آن نقشه‌هايی بازی کنند که کشورهای اروپايی از سالها پيش برای حفظ منافع سياسی و اقتصادی خود طرح می‌کنند.
آيا غرب چه خواهد کرد اگر اين نه رييس جمهوری آمريکا بلکه مردم ايران خودشان باشند که خواست يک «تغيير رژيم» را در سر می‌پرورانند؟ در اين صورت، هيچ تضمين امنيتی به رژيم ايران در برابر اين خواست مردم کمک نخواهد کرد! اين را البته رهبران جمهوری اسلامی در ايران می‌دانند و درست به همين دليل است که هرگونه پيشنهادی را رد می‌کنند.»
درست يک سال بعد، در تابستان ۲۰۰۹ ايران ديگر آن کشوری نبود که امثال فولکر پرتز برايش چنان نسخه‌هايی بپيچند. عاملی وارد صحنه شده بود که به جرأت می‌توانم بگويم تا کنون در کمتر تفسير و تحليل‌ «شيک» به اصطلاح کارشناسان غرب و ايرانيانی که زير نام کارشناس و روزنامه‌نگار و حتی فعال احزاب مختلف اروپا حضور دارند، به شمار می‌آمده است: مردم ايران با انبوه خواست‌های معوقه‌شان! خواست‌‌هايی که برنامه اتمی جايی در آن ندارد. جالب اينجاست آن «تغيير»، اگر چه نه تغيير رژيم، که پرتز يک سال پيش به «خارج» نسبت می‌داد، حتی به شعار مبارزه انتخاباتی نامزدهای رقيب در «انتخابات» ۲۲ خرداد تبديل شد! رژيم آن «تغيير» بی‌خطر و يا کم‌خطر را با تقلب، پس زد تا ناخواسته جامعه را به سوی تغيير اساسی‌ براند. امروز حتی خود رژيم نيز با هراس از «تغيير رژيم» سخن می‌گويد.
فولکر پرتز اين بار اگرچه بسيار محتاطانه، ليکن باز هم بدون در نظر گرفتن عامل مردم و جنبشی که درون جامعه در حال جوشش است، دست به يک تحليل «شيک» و طرح چهار سناريوی ممکن برای سال ۲۰۱۱ می‌زند که در زير می‌خوانيد. شايد هم در جاهايی بخنديد، و در پايان سناريوی چهارم بگوييد، خواب ديدی، خير باشه! ولی فکر می‌کنم شما نيز فکر می‌کنيد حتما «سناريو»ی ديگری وجود دارد که به ذهن اين «کارشناس» نابغه نمی‌رسد: تاريخ و واقعيتی که همواره توسط مردم يک کشور نوشته می‌شود.
*****
تغييرات سياسی ايران را حتی برای کوتاه‌مدت نمی‌توان پيش‌بينی کرد. سناريوهايی که برای يک زمان معين مطرح می‌شوند، تنها هنگامی می‌‌توانند واقعی‌تر باشند که همچنان در چهارچوب نظام جمهوری اسلامی بمانند اگرچه ممکن است تغييراتی در چهارچوب همين نظام رخ دهد. سناريو به معنای پيشگويی نيست بلکه تنها امکانات را مطرح می‌کند. از اين همين رو سناريو اگرچه به سياستمداران نمی‌گويد خود را برای چه چيزی بايد آماده کنند ليکن به آنها ياری می‌رساند تا به آن نکاتی نيز توجه کنند که چه بسا در نگاه نخست نامحتمل به نظر می‌رسند.
به ساده‌ترين زبان می‌توان گفت که دو عامل مهم در آينده نزديک تعيين‌کننده خواهند شد. نخستين عامل به قدرت رژيم ايران مربوط می‌شود. اين قدرت از مشروعيت، انسجام درونی و دستيابی به منابع مادی رژيم حاصل می‌شود. عامل دوم همانا درگيری‌های خارجی است که در وحله نخست به مسئله اتمی آن باز می‌گردد. يک نمودار تصويری را مجسم کنيم: «قدرت رژيم» در بُردار افقی، يک سطح پيوسته را بين ثبات يکپارچه و انشقاق دائم تشکيل می‌دهد. بُردار عمودی اما نشان‌دهنده نوسان‌های مربوط به «درگيری‌های خارجی» است: از برخورد نظامی گرفته تا آشتی بين ايران و آمريکا.
اين نمودار چهار سناريو به دست می‌دهد. هيچ يک از اين سناريوها آن اندازه «افراطی» نيست که جنگ آشکار بين ايران و اسراييل و يا ايران و آمريکا را مطرح سازد چرا که تنها به چشم‌انداز يک سال و نيم تا دو سال آينده می‌پردازد و اين مدت زمانی است که طی آن مهم‌ترين عوامل مؤثر و هم چنين بسياری از امکانات ديگر آزموده می‌شوند.
باری، وضعيت تا سال ۲۰۱۱ به کدام سو پيش خواهد رفت؟

سناريوی شماره يک: صف‌آرايی دفاعی
همين بهار روشن خواهد شد که يک پيمان هسته‌ای شکل نخواهد گرفت. ايران پيشنهاد کشورهای پنج بعلاوه يک و هم چنين آژانس بين‌المللی انرژی اتمی را جهت مبادله اورانيوم غنی‌شده و سوخت اتمی رد کرده است. آمريکا پيشنهادات متقابل ايران را غيرقابل قبول خوانده است. چين آماده است تا زير يک قطعنامه تحريم جديد اما ملايم در سازمان ملل امضا بگذارد. تحريم‌ها عمدتا شامل روابط تجاری آن گروه از شرکت‌های ايرانی می‌شود که در زمينه توليدات اتمی فعال هستند. علاوه بر اين، آمريکا و اتحاديه اروپا اعلام می‌کنند که معاملات خود را با ايران همچنان کاهش خواهند داد. روسيه در يک توافق ناگفته از صدور اسلحه به ايران خودداری می‌ورزد. چين بر اين تدابير می‌افزايد که بايد فضا را برای رسيدن به يک راه حل از طريق مذاکره باز نگه داشت و امکان «تحريم‌های جدی صادراتی» در آينده نزديک وجود ندارد. با وجود اين، سينوپک، شرکت نفت چين اعلام کرده است که نمی‌تواند به قراردادی که قبلا در زمينه ساختن يک پالايشگاه نفت با ايران بسته بود، عمل کند.
هنگامی که ايران در پايان سال اعلام کرد تأسيسات جديدی در نزديکی شهر قم برپا داشته و در آن نخستين گروه سانتريفوژ را نصب کرده است تا در ماه مارس ۲۰۱۱ به نخستين آزمايش راه‌اندازی آنها بپردازد، شورای امنيت به سرعت تصميم به تحريم‌های جديد گرفت. تحريم‌های جديد و جدی شامل کشتيرانی و خطوط هوايی ايران و توقف صادرات کالاهای صنعتی معين به اين کشور می‌شود. اين تحريم‌ها البته جريان اقتصاد ايران را متوقف نخواهد کرد ولی فشار زيادی بر اقتصاد خصوصی خواهد آورد و به تجارت غيرقانونی دامن خواهد زد که بزرگترين بخش آن در انحصار و کنترل گروهی از سپاه پاسداران است.
رييس جمهوری محمود احمدی‌نژاد نخست در نظر داشت قراردادی را با گروه پنج بعلاوه يک امضا کند. تفاهم با جامعه جهانی و به ويژه با آمريکا می‌توانست به او کمک کند که بخشی از مقبوليت خود را در سياست داخلی که بر اثر سرکوب اعتراضات پس از انتخابات رياست جمهوری ۲۰۰۹ از دست رفته بود، جبران کند. تنش‌زدايی خارجی در عين حال سبب می‌شد که مشکلات اقتصادی کشور کمی بهبود يابد. ليکن پس از شکست مذاکرات، او مسير خود را تغيير داد. احمدی‌نژاد دريافت که مخالفان وی در ميان نخبگان سياسی اجازه نخواهند داد وی به چنين موفقيتی دست يابد. از همين رو وی اکنون با کارت پوپوليسم (عوام‌پسندی) بازی می‌کند و در اين راه کاملا موفق است: سران اپوزيسيون [قانونی] و مخالفان او در ميان نخبگان محافظه‌کار همبستگی خويش را با دولت وی اعلام می‌کنند به ويژه پس از آنکه نخست‌وزير اسراييل [نتانياهو] با حمله نظامی به تهديد ايران پرداخت.
اينکه اپوزيسيون [قانونی] به نام وحدت ملی از دولت [احمدی‌نژاد] پشتيبانی می‌کند، يک دليل ديگر نيز دارد. در ايران از يک سو اين اعتقاد رشد می‌کند که ايالات متحده و بقيه قدرت‌های غربی پشت رويدادهای خونين بلوچستان قرار دارند. از سوی ديگر، پرزيدنت اوباما را سرزنش می‌کنند که تلاش‌های آغازين خود را جهت يافتن يک راه حل عادلانه در مورد اسراييل و فلسطين رها کرده است. ظاهرا تظاهرات‌عظيم برای دفاع از جمهوری اسلامی در برابر تهديدات خارجی نشانگر روحيه وحدت ميهن‌پرستانه [مردم ايران] است. همزمان شمار سانتريفوژهای واقعا فعال در تأسيسات نظنز کاهش می‌يابد. پيشنهادهای ترکيه و چين جهت ايجاد اعتماد و اعلام اينکه برنامه اتمی و يا دست کم به پايان رساندن آن به طور موقت متوقف خواهد شد از سوی حکومت ايران ناديده گرفته می‌شود.
يک مورد غيرقابل انتظار در اين سناريو، حمله هوايی محدود اسراييل به تأسيسات اتمی است که روند غنی‌سازی را برای مدتی طولانی متوقف خواهد ساخت. احتمال دارد واشنگتن رهبران اسراييل را از اين کار باز دارد. در هر صورت، به نظر می‌رسد آغاز سال ۲۰۱۱ باردار يک درگيری بزرگتر باشد. ايرانی‌ها خود را بيش از پيش منزوی می‌يابند چرا که سرمايه‌گذاران خارجی کشور آنها را دور می‌زنند. اپوزيسيون [قانونی] اما خود را مجبور می‌بيند با دولت کنار بيايد. وضعيت داخلی کشور [در اين سناريو] با ثبات به نظر می‌رسد.

سناريوی شماره دو: انسداد
در اين سناريو روند برنامه اتمی شبيه سناريوی نخست ادامه می‌يابد. اما تحريم‌های جديدی که در بهار تصويب می‌شود، مبادلات ارزی و بيمه کشتيرانی ايران را محدود می‌سازد. از آنجا که تمامی کشورهای عضو «جی بيست» از اعطای اعتبار به بازرگانان ايرانی امتناع می‌ورزند، صادرات به ايران به شدت کاهش می‌يابد و وضعيت اقتصادی در کشور آشکارا بدتر از پيش می‌شود.
دانشجويان در دانشگاه‌های مختلف به اعتراض عليه فشار از سوی شبه نظاميان بسيجی می‌پردازند. اما نيروهای انتظامی موفق می‌شوند آرامش را دوباره برقرار سازند اگرچه نمی‌توانند بر ناآرامی‌های مداوم در منطقه سيستان و بلوچستان و کردستان مسلط شوند. نخبگان سياسی نارضايتی خود را نسبت به رياست جمهوری احمدی‌نژاد آشکارتر از پيش نشان می‌دهند تا جايی که مجلس در آغاز سال ۲۰۱۱ طرح بودجه را برای سال جديد رد می‌کند و وقتی احمدی‌نژاد تهديد می‌کند که با وجود اين طرح بودجه خود را پيش خواهد برد، مجلس به وزرای دارايی، اقتصاد و انرژی رأی عدم اعتماد می‌دهد.
به نظر می‌رسد آيت‌الله سيدعلی خامنه‌ای، رهبر مذهبی، نيز از عدم کارآيی رييس جمهوری خشمگين است. در تلويزيون خامنه‌ای اغلب با علی لاريجانی، رييس مجلس، که به عنوان يک محافظه‌کار ميانه‌رو شناخته شده است، ديده می‌شود. در اين مدت، رياست سياست خارجی و امنيت اتحاديه اروپا [خانم اشتون] نيز چند بار تلاش کرده است تا مذاکرات اتمی را از سر بگيرد. ليکن موفق نمی‌شود حتی يک بار با وزير امور خارجه ايران و يا مشاور امنيت ملی ارتباط برقرار کند. رژيم ايران بيش از پيش کارآيی خود را از دست می‌دهد. هم ايرانيان و هم ناظران خارجی منتظر يک رويداد هستند که تکانی به اين وضعيت بدهد.

سناريوی شماره سه: حکومت نظامی
سومين سناريو می‌تواند از سناريوی دوم حاصل شود. توجه بين‌المللی نسبت به موضوع ايران از بهار سال ۲۰۱۰ کاهش می‌يابد که بخشی از آن نتيجه بحران در ديگر قسمت‌های جهان است و بخشی ديگر به برنامه اتمی ايران باز می‌گردد که به دليل اختلال‌های سنگين از جمله سلسله انفجارهايی در تأسيسات اتمی، عقب افتاده است. وضعيت داخلی کشور از کنترل خارج می‌شود. اپوزيسيون خود را برای تظاهرات مردمی در دومين سالگرد رياست جمهوری احمدی‌نژاد [۲۰۱۱] آماده می‌کند. مجمعی از روحانيان در شهر مقدس قم عليه سرکوب سياسی اعتراض می‌کند. چند روز بعد گروهی از شبه‌نظاميان بسيجی به جمع ديگری از روحانيان در شهر حمله می‌کند. بسياری از روحانيان به بيمارستان منتقل می‌شوند. در تهران و بقيه شهرها تظاهرات خودجوش جهت اعلام همبستگی شکل می‌گيرد. روحانيان معروف خواستار دخالت رهبر مذهبی و برکناری سرکرده بسيجی‌ها می‌شوند ولی رهبر واکنشی نشان نمی‌دهد.
موقعيت در اين سناريو هنگامی تشديد می‌يابد که با بيماری سخت رهبر مذهبی همراه شود: همه جا پخش می‌شود که خامنه‌ای در بستر مرگ است. در چنين شرايطی يک جنگ قدرت آشکار در می‌گيرد. هاشمی رفسنجانی رييس مجلس خبرگان که با رييس جمهوری کنونی دشمنی و با خامنه‌ای رابطه‌ای ناموزون دارد، خبرگان را برای انتخاب يک رهبر جديد فرا می‌خواند. همزمان سپاه پاسداران محل نشست مجلس خبرگان را محاصره می‌کند تا از برگزاری آن جلوگيری کرده و مانع شود که تلاش رفسنجانی درباره جانشينی خامنه‌ای به سود وی به نتيجه برسد.
فرمانده سپاه پاسداران کميته‌ای را برای نجات انقلاب اسلامی فرا می‌خواند تا به طور موقت جای خالی رهبر مذهبی را پر کند. مجلس منحل می‌شود و احمدی‌نژاد کشور را ترک می‌کند تا در ونزوئلا به معالجات پزشکی بپردازد. «کميته نجات» وزير امور خارجه موقت خود را به رياض، مسکو، پاريس و وين می‌فرستد تا به قدرت‌های منطقه و جهان اطمينان بدهد که وضعيت در ايران زير کنترل آنهاست. با اين همه دولت موقت به چند ماه نياز دارد تا بتواند به حل مشکلات سياسی موجود بپردازد.

سناريوی شماره چهار: تنش‌زدايی
برای جلوگيری از تصويب تحريم‌های جديد توسط شورای امنيت، دولت ايران اعلام می‌آمادگی می‌کند با نمايندگان دولت ترکيه و چين به مشاوره بپردازد و نهايتا پيشنهاد آژانس بين‌المللی انرژی اتمی را که بر اساس آن بايد طبق يک قرارداد، اورانيوم ايران در يک کشور ديگر غنی‌‌سازی شود، بپذيرد. ايالات متحده آمريکا دليلی برای دخالت خود در يک مذاکرات جديد نمی‌بيند و اعلام می‌کند توافق‌های ايران و آژانس بين‌المللی انرژی اتمی را می‌پذيرد حتی اگر اين توافق‌ها به کمترين همگرايی برای ادامه تلاش‌های سياسی بيانجامد. سياستمداران ايران و کارشناسان آژانس بين‌المللی انرژی اتمی واقعا بر سر يک فرمول با تضمين حقوقی به توافق می‌رسند: ايران هشتصد کيلوگرم اورانيوم خود را که به طور سبک غنی شده است به ترکيه می‌فرستد تا شش ماه بعد آن را در آرژانتين با سوخت اتمی جهت رآکتورهای تحقيقی در تهران مبادله کند. علاوه بر اين، دولت ايران قول می‌دهد به محض رسيدن سوخت اتمی به ايران، داوطلبانه مقررات پيمان منع گسترش سلاح‌های اتمی (ان پی تی) را رعايت نمايد.
اين تغيير روش، زمانی می‌تواند روی دهد که احمدی‌نژاد بتواند آيت‌الله خامنه‌ای را قانع کند که توافق با آژانس بين‌المللی انرژی اتمی به سود ايران خواهد بود چرا که اين توافق به اين معنی است که طرفين مذاکره در عمل حق ايران را در غنی‌سازی اورانيوم به رسميت می‌شناسند. در عين حال اين توافق نه تنها مانع تصويب تحريم‌های جديد می‌شود، بلکه می‌تواند به از ميان برداشته شدن تحريم‌های موجود نيز ياری برساند. به اين ترتيب، اين توافق می‌تواند وضعيت اقتصادی را در ايران بهبود بخشد.
قرارداد تفاهم در ماه مه ۲۰۱۰ به امضا خواهد رسيد و تدارکات اجرايی آن آغاز خواهد شد. کمی بعد، ملاقات بين کارشناسان آمريکايی وايرانی صورت خواهد گرفت تا مطالبات مالی ايران از آمريکا مورد بررسی قرار گيرد. هم چنين درباره روند تأسيس يک مقر آمريکايی صدور ويزا در تهران گفتگو خواهد شد تا دانشجويان ايرانی بيشتری در آمريکا به تحصيل بپردازند.
مخالفان احمدی‌نژاد در داخل و خارج رژيم درمی‌يابند که سياست درهای باز به سوی جامعه بين‌المللی را ديگر نمی‌توان متوقف ساخت. آنها تلاش می‌کنند تا به نوبه خود در تنش‌زدايی بين کشور خود و آمريکا سهمی بر عهده گيرند. لاريجانی، سخنگوی مجلس اعلام می‌کند به محض اين که ايران سوخت اتمی را از آرژانتين دريافت کند، پيمان منع گسترش سلاح‌های کشتار جمعی برای امضا به مجلس ارائه خواهد شد. رفسنجانی خبر می‌دهد که شرکت هواپيمايی «ماهان اير» تقاضانامه خود را جهت گشايش خط تهران- لس آنجلس ارائه خواهد کرد. تنش‌زدايی در خارج با تلاش برای پيشبرد روند آشتی در ميان نخبگان سياسی در داخل همراه می‌شود. اغلب زندانيان سياسی که به دليل شرکت در ناآرامی‌های پس از انتخابات سال ۲۰۰۹ در زندان بودند، آزاد می‌شوند. بسياری از کسانی که از آن انتخابات به بعد در جنبش سبز فعال بودند، بر اين باور نيستند که تلاش‌های دولت برای تنش‌زدايی جدی هستند و سرانجام در سال‌ ۲۰۱۲ و ۲۰۱۳ به يک انتخابات واقعا آزاد برای مجلس و رياست جمهوری خواهند انجاميد. اما تا آن زمان هنوز راه درازی در پيش است. به عنوان نخستين گام، بخش بزرگی از اپوزيسيون [قانونی] آماده است احمدی‌نژاد را، که هنوز رييس جمهوری است، ببخشد چرا که سرانجام روابط سياسی و اقتصادی بهتری را نسبت به غرب در پيش گرفته و دسترسی به رواديد غربی را آسانتر کرده است.
سناريوی نامحتملی به نظر می‌رسد، نه؟ آری، اما تنها به اين دليل نامحتمل به نظر می‌رسد که اين سناريو مطرح می‌کند دولتمردان ايران و غرب می‌توانند به توافق‌هايی برسند که تا کنون از اعلام آمادگی برای آن سر باز زده‌اند.

-----------------------------------------------------------------------
منبع:
http://www.zeit.de/2010/12/Iran-Machtkampf-Atomstreit

* «شيطان بزرگ و حکومت شرور» را می‌توانيد در اين نشانی بخوانيد:
http://www.alefbe.com/translation_Perthes.htm


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016