در همين زمينه
3 مهر» پادشاهان از کتابهای تاریخ حذف نمی شوند، مهر4 شهریور» استقبال امريکايي ها از يک کتاب آشپزي پس از 48 سال، ايبنا 25 مرداد» چاپ تصویر شاعر زنده روی کتاب ممنوع شد، سرمایه 21 مرداد» چرا هيتلر باخت، نگاه اکونوميست به يک کتاب جديد تاريخي، اعتماد 25 خرداد» 13 چهره شعر معاصر در کتابی گرد هم میآیند، مهر
بخوانید!
18 مهر » آثار دوره ساسانی در معرض تخریب جدی - بلاد شاپور محل چرای دامها (+ عکس)، مهر
18 مهر » اعلامیه موزه بريتانيا درباره انتقال نيافتن منشوركوروش به ايران، ایسنا 18 مهر » هر دم از اين باغ بری مي رسد (حذف شاهان از کتاب هاي تاريخ مدارس)، اعتماد 18 مهر » برنامهي يك هفتهاي آكادمي اسكار برای سينمای ايران امروز در لسآنجلس آغاز ميشود، ايسنا 18 مهر » مدير مركزهنرهاي نمايشي راديو از قوت گرفتن طرح راهانـدازی «راديـو تـئاتر» خبر داد، ايسنا
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! هر دم از اين باغ بری مي رسد (حذف شاهان از کتاب هاي تاريخ مدارس)، اعتمادرابعه موحد آموزش و پرورش سال هاست راه آزمون و خطا را در پيش گرفته است گويا هيچ ارزيابي کارشناسانه يي در اين حيطه ممکن نيست و اين بار دولتمردان دولت دهم در فکر آزموني هستند که خطا بودن فاجعه بارش از هم اکنون روشن است و اين سوال برايم پيش مي آيد که آيا دستکاري در حيطه آموزش و پرورش هيچ حد و حدودي ندارد؟ با خواندن خبر حذف شاهان از کتاب هاي تاريخ مدارس با بهت و ناباوري به چند تن از صاحب نظران تاريخ زنگ مي زنم. کسي باور نمي کند که چنين اشتباه عظيمي را يک وزارتخانه مرتکب شود. يکي از استادان تاريخ مي گويد بي شک يک پيشنهاد از طرف يک فرد سطحي نگر است. ديگري مي گويد اين يک خودشکني همگاني است. اقدامي عليه خودمان که هيچ دشمني قادر نيست چنين ضربه يي به ما بزند اما نبايد جدي باشد هر چند بيان آن نيز شرم آور است، با اين سخن ياد يک نوع بيماري مي افتم به نام «لوپوس». در اين بيماري سيستم ايمني بدن مانند زنگي شمشير به دست که عاجز از تشخيص خودي و بيگانه است به نابودي سلول هاي خودي مي پردازد.
اکنون سيستم ايمني اين وزارتخانه نيز گويا دچار چنين بحراني شده است. حذف تاريخ و گذشته خودمان که با وجود شاهانش باز هم جاي بسي افتخار دارد نوآوري وحشتناکي است که مقدمه نابودي هويت ماست که همان نابودي خود است. ويل دورانت تاريخ نگار معروف معتقد بود دنيا تمدن خود را مديون شرق است و دو تمدن بزرگ مشرق زمين مصر و ايران بوده است. او مي نويسد اروپا و امريکا فرزند و نواده خودخواه آسيا است که هرگز به ارزش ميراث کهن پدران خود پي نبرده است و امروز مي پرسيم آيا فرزندان خود شرق به ارزش ميراث خود پي برده اند و اين تيشه ها آماده فرود آمدن به کجاي تاريخ کهن مان هستند؟ پروفسور هايد ماري کخ مي گويد؛ ايران امپراتوري بزرگي بوده که بسياري از آرمان هاي امروز ما از جامعه يي پيشرو در آن محقق بوده است. اولين دولتي که به نام ايران بر فلات ايران قدبرافراشت با شاهنشاهي آغاز شد. با نگاهي به افسانه ها و داستان هاي ايران زمين خواهيم ديد شاه در ميان مردم آنچنان که امروزه تفسير مي شود منفور نبوده است و معمولاً شاه کسي بود که مردم به حمايت او برخاسته بودند. کوروش که او را يکي از چهره هاي ممتاز بشري مي شمارند بر اژدهاک که شاه مادها بود و دست از دادگستري کشيده بود، شوريد، مردم نيز از او حمايت کردند و کوروش دولت پارس و تمام خاور نزديک را زير فرمان خويش درآورد و حکومتي تشکيل شد که از آوازه آن هنوز محققان غربي با تمام ادعاهاي مترقي شان انگشت به دهان مانده اند و به تاييد همه آنها دولت کوروش بزرگ ترين سازمان سياسي قبل از دولت روم بوده و يکي از خوش اداره ترين دولت هاي همه دوره هاي تاريخي به شمار مي رود. مطالعه کتيبه هاي گلي تخت جمشيد که براي مطالعه به دانشگاهي در امريکا فرستاده شده بود دلايل غيرقابل انکاري از افتخارآميزترين دوران تاريخ ايران است؛ امپراتوري بزرگي که زير فرمان داريوش بود. تا آن زمان هرگز دولتي به آن بزرگي در تاريخ ثبت نشده و منشور پرافتخار کوروش در سازمان ملل دليل روشني است از تاريخ ايران زمين که مي تواند از ميان هزاران شکست و سرافکندگي همچنان خورشيد وار بر آينده کشورمان بتابد. در تاريخ و فرهنگ ايرانيان شاه به کسي گفته مي شد که مردم او را حمايت مي کردند. پهلوانان ايران زمين که نمايندگان مردم بودند شاهان را انتخاب مي کردند و بر تخت مي نشاندند و در صورت لزوم بر زمين شان مي زدند. مردم فره ايزدي را در وجود شاهان عادل مي ديدند و چنانچه پادشاهي از عدل و مهرورزي دور مي شد دوران شاهي نيز به سر مي رسيد. اما از زماني که شرط عدالت و روشن راي بودن و خواست مردم جاي خود را به حاکميت و قدرت مطلقه شخص شاه داد و موبدان وجود فره ايزدي را حتي در نبود دادگستري از آن شاهان دانستند و از شاهان حمايت کردند شاه معني ديکتاتوري به خود گرفت و از مردم دور شد. اما همچنان زندگي مردم در هر دوره يي با سياست ها، تصميم گيري ها و حتي با روحيه و خلق و خوي شخص شاهان و حاکمان آن دوره در ارتباط تنگاتنگ بوده است و صحبت از زندگي توده مردم در هيچ دوره تاريخي بدون بررسي زندگي شاهان ميسر نيست. به عنوان مثال تمام تحولات سياسي، تجاري، اقتصادي، نظامي دوران صفويه از خاستگاه اين سلسله و اعتقادات مذهبي اين خاندان و تمايل شديد آنان به براندازي حکمراني عثماني بر سرزمين هاي مسلمان نشين نشات مي گيرد و ايجاد اولين دولت يکپارچه ايران براي مقابله با سلطه عثماني که مرحله يي بسيار مهم و عظيم در تاريخ ايران است، تحقق مي يابد. چگونه مي توان دوره صفويه را بررسي کرد بي آ نکه از شاهان آن دوره، از نيات، روحيات و اعتقادات آنها سخن گفت. و نيز دوران فتحعلي شاه که دوران انقلاب صنعتي در اروپا و جاري شدن تقاضا براي غارت منابع خام شرق و مخصوصاً ايران بود سرآغاز يک سلسله مصائب براي ملت ايران بود و تا حدي از بي تدبيري و سطحي نگري هاي شاه سرچشمه گرفت. به تاييد تاريخ، فتحعلي شاه توان اداره کشوري پهناور را نداشت. او بيشتر از يک رئيس قبيله قدرت تدبير و سياستگذاري را نداشت و تعظيم و تکريم سفراي کشورهاي غربي را به حساب بزرگي و اقتدار خود گذاشت و اروپا و روسيه توانستند ضربات جبران ناپذيري به ايران وارد کنند. آيا اگر در آن دوران عباس ميرزا پسر شاه، بر مسند قدرت بود امروز تاريخ متفاوتي از آن دوران نداشتيم؟ و نهايتاً چه خوشايندمان باشد چه نباشد تا 30 سال گذشته ايران را شاهان اداره کرده اند و حذف آنها، حذف هويت و تاريخ زندگي پدران مان خواهد بود. چه کسي حق تحريف و انکار روزگاراني را دارد که گذشتگان ما با عمر خويش آن را رقم زده اند؟ ما و هر ملتي بايد تاريخ خود را مو به مو و کلمه به کلمه بياموزيم، از شکست هايش پند بگيريم و از پيروزي هايش سرافراز شويم و هويت باثباتي به دست آوريم. حتي اگر دوران قبل از 30 سال همه ننگ و ستم نيز بوده است بايد ذکر شود زيرا اگر ستم ها را نگوييم جايي براي گفتن از مبارزات عليه آن نيز نخواهد ماند و حتي اگر پادشاهان هزاران ستم کرده و يک بار به عدالت رفتار کرده اند تاريخ حق تحريف همه ستم ها و آن يک بار عدالت را به ما نمي دهد. نسل امروز آنقدر عاقل و هوشيار است که جاي پاي ظلم و عدالت را در تاريخ بجويد و بيابد و حتي اگر در مدارس خواندن آنها ممنوع شود در بيرون از کلاس به دنبال جا خالي هاي تاريخ اش خواهد بود و بي شک چنين اقدامي باعث دلخوري نسل امروز خواهد بود و حتي به فرض محال اگر عملي شود باعث کمرنگ تر و بي رنگ تر شدن هويت ايراني خواهد شد و راه زوالي است که غير از خودمان هيچ دشمن امپرياليستي قادر نخواهد بود ما را به پيمودن آن وادارد. «گفت از چه ناليم از ماست که بر ماست» و همه بد و خوب تاريخ مان از آن ماست کشور نوپا و بندانگشتي آذربايجان که نامش را از آذربايجان ايران کپي مي کند و تاريخ اش را با يک ترفند زيرکانه، 80 سال اعلام مي کند، بي شک سياستگذاري قوي تري از ما دارد. رژيم حاکم امروز که نه محمدامين رسول زاده را که بعد از انقلاب 1917 روسيه يک جمهوري دوساله تاسيس کرد و سپس به دست بلشويک ها منحل شد، قبول دارد و نه حاکميت شوروي را که عملاً خبري از استقلال نبود، اما همه اين سال ها را سال هاي استقلال آذربايجان اعلام مي کند و داشتن تاريخ 80 ساله را به تاريخ 20 ساله استقلال ترجيح مي دهد و محصول اين شعبه بازي اش را در هويت يابي و اقدامات مفيد نسل هاي امروز و نسل هاي فردايش خواهد ديد. ما با يک بدعت مي خواهيم تاريخ هزاران ساله خود را به علت تعصب کورکورانه براي انکار وجود شاهان در تاريخ مان عملاً 30 ساله بناميم. چنين کتاب هاي تاريخي بيش از هذيان هاي بي سروته بيمارگونه نبوده و تاريخ و سرنوشت ملت بزرگ ايران نخواهد بود و قابل تامل است که حتي اگر مي خواهيم فقط تاريخ 30 ساله را بنويسيم اين تاريخ نيز پا در هواست زيرا بستري را که باعث اين انقلاب شد، حذف کرده ايم. اين انقلاب عليه چه نوع حکومتي بود؟ عليه چه کسي بود؟ شرايط و اوضاع اجتماعي و سياسي و اقتصادي چگونه بود که مردم را به قيام واداشت، تاريخ انقلاب 57 را چگونه بايد توضيح دهيم، آيا مي توان بدون اشاره به حاکميت شاهان، از چرايي انقلاب گفت، آيا بدون سخن گفتن از ديکتاتوري و استبداد مي توان از مبارزه عليه آن صحبت کرد، آيا مي توان به فرزندان مان گفت ما ايرانيان قارچ هايي بوديم که 30 سال قبل بر اثر تغييرات آب و هوايي به يکباره در فلات ايران زمين شروع به رشد کرديم و طي همين 30 سال بود که کشوري به اين زيبايي ساختيم؟، واقعاً تجسم قيافه هاي منگ و پريشان دانش آموزان از خواندن چنين تاريخي هنگام ترک کلاس تاريخ دل سنگ را نيز به درد خواهد آورد. پيشنهادکننده هاي محترم اين حذف و تحريف تاريخ بايد بدانند شاه و شاهان، مهره هاي بي خاصيتي نبودند که بي سروصدا از متن تاريخ حذف شان کنيم و هيچ به هم ريختگي در نظم حوادث تاريخي رخ ندهد. در اين پازل جاي خالي شاهان را هيچ چيزي پر نخواهد کرد و جز ايجاد خلأهاي جبران ناپذير در پازل هاي هويت ملي مان سودي نخواهد داشت و اگر اندکي با تاريخ ملت ايران، با حماسه آفريني و روح ملي گرايي مردم آشنا باشيم خواهيم فهميد که ملت ايران در سخت ترين روزهاي تاريخي اش، توانست زبان و تاريخ و موسيقي و فرهنگ خود را با زمزمه هايش، سينه به سينه منتقل کند. اگر ايرانيان نتوانستند سرزمين هايشان را از تاراج حفظ کنند اما تاريخ و فرهنگ خود را حفظ کرده اند و اين رمز جاودانگي ايرانيان بوده است و شاهنامه با اينکه ثمره 30 سال عمر باارزش فردوسي است در حقيقت نماد بارزي از اين عزم ملي و همت ايرانيان براي حفظ تاريخ و فرهنگ خودشان است. Copyright: gooya.com 2016
|