کنسرت گروه دستان، "به نام گل سرخ"، گفتوگو با حميد متبسم، دويچهوله
گروه دستان کنسرتی را با عنوان "به نام گل سرخ" با آواز سالار عقيلی از سوم ماه آوريل (۱۴ فروردين) در شهرهای مختلف اروپا اجرا میکند. حميد متبسم، سرپرست گروه، در مورد اين تور اروپايی و ديگر فعاليتهای "دستان" توضيح میدهد.
"به نام گل سرخ" عنوان آلبومی است از گروه دستان که آهنگهای آن را حميد متبسم، سرپرست گروه و نوازنده تار و سه تار، ساخته است. سالار عقيلی، خواننده ترانههای اين آلبوم، گروه دستان را در يک تور اروپايی همراهی میکند. نوازندگان گروه دستان را حسين بهروزینيا (بربط)، پژمان حدادی (تنبک، دايره)، سعيد فرجپوری (کمانچه) و بهنام سامانی (دف، دايره، دمام، کوزه ضربانگ و ضرب زورخانه) تشکيل میدهند. در تور اروپايی گروه دستان که تا اواخر ماه آوريل ادامه خواهد داشت، سه نوازنده ميهمان نيز حضور دارند: رجيب چاکرابورتی (سارود)، پويا سرائی (سنتور) و رضا آبائی (قيچک). کاوه بهرامی درباره جزييات بيشتر اين اجرا و ساير فعاليتهای هنری گروه دستان با حميد متبسم گفتوگو کرده است.
دويچه وله: استاد متبسم، تور اروپايی شما در شهرهای مختلف آلمان مانند مونيخ، فرانکفورت، مونستر و در کشورهايی مانند سوئد و اتريش، در اوايل ماه آوريل آغاز میشود. لطفا در مورد جزييات اين اجرا توضيح بدهيد.
حميد متبسم: من از سال ۲۰۰۲ اثری را زير عنوان "به نام گل سرخ" در دست داشتم که روی اشعار شفيعی کدکنی، اديب بزرگ معاصر، ساخته شده بود. اين اثر بعد از سالها کار و زحمتی که روی آن داشتم، سال گذشته در ايران در يک آلبوم ارائه شد و ظاهراً از اقبال خوبی هم برخوردار بود.
الان هم اولين تور اين مجموعه را در اروپا برگزار میکنيم. برنامه را از سوم آوريل آغاز میکنيم. در اين تور غير از گروه دستان و خوانندهی اثر، سالار عقيلی، سه نوازندهی ميهمان نيز حضور دارند: پويا سرايی نوازندهی سنتور، رضا آبايی نوازندهی قيچک و آلتو و رجيب چاکرابورتی نوازندهی سارود هندی نيز گروه را همراهی میکنند.
پس علت نامگذاری تور اروپايیتان تحت عنوان "به نام گل سرخ"، اين است که اجرای شما بر اساس همان آلبومی است که سال گذشته منتشر شده بود.
دقيقاً همينطور است. ما در قسمتی از برنامه بداههنوازی خواهيم داشت که بخشی از آن به موسيقی خالص هندی، با حضور استاد هندی اختصاص دارد. در بخش ديگری هم فقط پنج نوازندهی گروه دستان روی صحنه خواهند بود و بداههنوازی میکنند. در قسمت دوم برنامه، مجموعهی "به نام گل سرخ" را همانطور که در آلبوم ارائه شده است، اجرا خواهيم کرد.
علت استفادهتان از يک نوازندهی هندی در اين تور چه بوده است؟ با توجه به اين که تمرکز شما تا کنون بيشتر روی موسيقی کلاسيک ايرانی بوده است، توجه اين بار شما به موسيقی تلفيقی يا موسيقی هند علت خاصی دارد؟ يا به خاطر نوع آهنگسازی اين آلبوم بوده است؟
در درجهی اول، اگر رنگ و بوی تازهای در اين اثر وجود دارد، [بخاطر آن است که] روی اشعار بديع استاد شفيعی کدکنی متمرکز است. چون همانطور که در مقدمهای که بر روی اين آلبوم نوشتهام، اشاره کردهام، اشعار ايشان مرز نمیشناسد و برای همهی انسانها است و رنگ و بوی ملی آن کمتر از رنگ و بوی جهانیاش است.
به همين دليل و به خاطر اين که حس اين شعر را برسانم، در قسمتی از کار احساس کردم که رنگ تازه و بوی تازهای احتياج هست که فضای موسيقی سنتی ايران را بشکند و زبان آن زبان فراگيرتری شود. از اين رو از اين رنگ ساز هندی که به شکلی آشنا و فاميلی با موسيقی ما دارد، استفاده کردم که دقيقاً به شکل يک شوک در يک لحظهای وارد میشود که انتظار نمیرود و در واقع بيانگر حالتها و احساس شعر شفيعی کدکنی است.
شما به تازگی کار و آهنگسازی روی قطعهای به نام "سيمرغ" را هم پس از نزديک به چهار سال به پايان رساندهايد. ممکن است در مورد اين اثر نيز توضيحی بدهيد؟
در اينجا و آنجا به عنوان اُپرت به اين اثر اشاره شده است. اما اُپرت يک فرم موسيقی اروپايی است و برای اين که بتوانيم قطعهای را اُپرت بناميم، شرط خاصی برای آن وجود دارد و آن هم به اين شکل است که در اُپرت داستانی ارائه میشود و نقش هرکدام از پرسوناژهای اين داستان را يک خواننده ايفا میکند.
اما اين اثر صد درصد اُپرت نيست. به خاطر اين که شعر فردوسی، شعر روايتی است و از زبان يک راوی ارائه میشود. در نتيجه ساختار شعر به من آهنگساز اجازه نمیداد که اثر را صد درصد به شکل اپرت ارائه کنم.
البته نزديکترين فرم به اين اثر در موسيقی اروپايی، همان اپرت است. اما اگر بخواهيم دنبال فرم برای "سيمرغ" بگرديم، بهتر است بگوييم که فرم سيمرغ مربوط به خودش است و آن را "قطعهی سيمرغ" بناميم تا "اُپرت سيمرغ".
اين کار روی داستان زندگی زال از شاهنامهی فردوسی ساخته شده که در شش بخش آهنگسازی شده است. چون شعر فردوسی خيلی متنوع و رنگارنگ است، نياز به آن بود که از سازهای بيشتری برای آن استفاده شود. در واقع میتوان گفت که بزرگترين ارکستر سازهای ايرانی که تا به حال بوده است، در اين مجموعه نقش خواهند داشت.
۴۰ نوازنده و خواننده در اجرای اين اثر با ما همراه خواهند بود. يک خوانندهی سوليست داريم که همايون شجريان است و شش خوانندهی ديگر که سه خانم خط سوپرانو و شش آقا خط تنور را اجرا میکنند. سازها همه، سازهای ايرانی هستند ولی در تعداد بيشتر؛ همانطور که در ارکسترهای بزرگ موسيقی کلاسيک اروپايی مرسوم است.
با چه انگيزهای سراغ شاهنامه رفتيد؟
فکر میکنم خود شعر فردوسی به اندازهی کافی در هر آهنگسازی انگيزه ايجاد میکند. منتها پيچيدگی شعر فردوسی و اين که توصيف برون است و نه توصيف درون، اجرای آن را مشکل میکند. شاعران معنویپرداز زبان فارسی، مانند حافظ و مولانا هميشه از يک عشق آسمانی و خيالی صحبت میکنند و اشعارشان در کنار همديگر قابل اجرا است. اگر در آلبومهای موسيقی ايرانی دقت کنيد، میبينيد که مثلاً نام سه شاعر از يک دست مانند حافظ، سعدی و مولانا کنار همديگر قرار میگيرند. چون اشعار اين شعرا اين امکان را میدهند که در يک مجموعه در کنار همديگر بيايند. اما در شعر فردوسی شما حتی نمیتوانيد از اين صفحه به صفحهی ديگر شاهنامه بپريد. به خاطر اين که زنجير داستان را از دست میدهيد.
آرزوی من بود که اين جسارت و توانايی را پيدا کنم که بتوانم روی شعر فردوسی کار کنم. علت اين که ساختن اين اثر يک ساعته اين همه زمان برده، اين است که من در مقابل عظمت فردوسی سعی داشتم کاری را ارائه بدهم که هماهنگ و در خور اين اشعار باشد.
حال اين کار تمام شده است و قضاوت آن را بايد برعهدهی شنوندگان اثر گذاشت که اميدوارم بتوانيم در آينده آن را اجرا کنيم و به گوش تمام فارسیزبانان و همچنين غيرايرانيان هم برسانيم، زيرا فردوسی به عنوان يک شاعر حماسهسرا، بزرگترين حماسهسرای جهان است و در فرهنگهای ديگر، در فرهنگ يونان و آلمان هم که اشعار و داستانهای حماسی وجود دارد، هيچکدام به عظمت و وسعت فردوسی و شاهنامه نيستند.
چه برنامهای برای اجرای اين قطعه داريد؟ آيا مکان اجرا و نوازندهها مشخص شدهاند؟
نوازندهها کاملا مشخص شدهاند. نام همهی نوازندهها و زندگینامهشان در وبسايت سيمرغ آمده است. در مورد برنامهی اجرايی نيز اول بايد بگويم اميدوارم بتوانيم اجرا کنيم، چون پروژهای به اين عظمت، نياز به سازماندهی خيلی پيچيده و مخارج خيلی سنگينی دارد که بايد ببينيم در آينده چقدر موفق خواهيم شد.
ولی تيم ما تمام تلاشاش را میکند که اين اثر را روی صحنه بياورد. قصدمان اين است که اين تابستان در ايران و آرزویمان اين است که اولين اجرا را در شهر طوس، در کنار مقبرهی فردوسی داشته باشيم. اميدواريم در اکتبر سال ۲۰۱۱ در اروپا و در بهار ۲۰۱۲ در آمريکای شمالی نيز اين اثر را روی صحنه ببريم.
در ارتباط با ترکيب گروه سيمرغ، از همايون شجريان به عنوان تکخوان گروه نام برديد. علت انتخابتان چه بود؟ چرا مثلا از سالار عقيلی که در همين تور اروپايی نيز شما را همراهی میکند، استفاده نکرديد؟ آيا ويژگی خاصی در انتخاب همايون شجريان مدنظرتان بوده است؟
بله، ويژگی همايون شجريان در وسعت صدا و نتهای بالايی است که میتواند بخواند. چون خوانندهها به دستههای مختلف در وسعت صوتی تقسيم میشوند و اين البته دليل بر خوبی يا بدی نيست. بلکه امکانات صوتی است که در حنجرهی انسان وجود دارد و هر کسی در منطقهای میتواند بخواند. همانقدر که صداهای بم در موسيقی لازم هست، به صدای زير هم احتياج هست.
ولی صدای همايون شجريان برای خواندن نتهای بالا آمادگی بسيار زيادی دارد. به علاوهی اين که همايون شجريان يکی از بهترين خوانندههای حال حاضر است. البته کسان ديگری را هم که شما نام برديد، همينطور. اما برای اين اثر، به خاطر اين که در آن نتهای خيلی بالايی برای خوانندهی سوليست نوشته شده، همايون شجريان مناسبترين خواننده است.
مصاحبه گر: کاوه بهرامی
تحريريه: کيواندخت قهاری