خبرنگار اعزامى ايران ورزشى به كوالالامپور
جواد حسينى
سكوت همه جا را فرا گرفته، همه بهت زده روى صندلى خشكشان زده، كره اى ها بالا و پايين مى پرند. افشين قطبى آنچنان فرياد مى زند كه گويى جام جهانى را فتح كرده. پزشك تيم ملى با چهره اى پراسترس مربى ايرانى كره را به كنار مى برد و مى گويد: تو ايرانى هستى، خجالت بكش چرا در برابر هموطنانت اينگونه جنب و جوش دارى؟ همه به تو نگاه مى كنند و...!
آرام آرام سرو صدا كم مى شود اما غم روى سكوهاى بوكيت جليل خانه كرده، پسركى صورت رنگ كرده آنقدر اشك ريخته كه ديگر مشخص نمى شود پرچم ايران بر صورتش نقش بسته بود. مردى ميانسال با فرياد گريه مى كند و مى گويد: آقاى خطيبى تو فوتباليست نيستى، براى هميشه برو!
خبرنگار كره اى به هموطنش مى گويد: بايد از آنها سپاسگزار باشيم كه على دايى را خط زدند!
جواد كاظميان روى زمين ولو شده و زار مى زند، آندو كه تمام اميدش اين بود كه پنالتى بزند حسرت صعود را مى خورد. جناب سرهنگ مناجاتى به اين فكر مى كند كه تا چند ساعت ديگر چگونه با ايرانى ها در فرودگاه مهرآباد روبرو شود. او خوب مى داند كه سرنوشتى مشابه همايون خان شاهرخى در انتظارش است.
ايمان مبعلى يواشكى اشك مى ريزد. چند قدم آن طرف تر وحيد طالب لو كه تا پيش از بازى خيال نمى كرد جانشين حسن شود به اين موضوع فكر مى كرد كه چگونه چهار توپ كره اى ها به تور دروازه اش چسبيد.
هوا بس ناجوانمردانه سرد است. امير قلعه نويى به تعداد صفحات برنامه اش فكر
مى كند. راستى سرنوشت تيم با برنامه ما چه شد؟ آن ۱۲۰ صفحه معروف كه در دكان هيچ بقال و عطارى پيدا نمى شود.
همان دستاوردى كه امير قلعه نويى از آن به عنوان افتخاراتش ياد مى كرد: من بهترين تيم آسيا را ساختم، شما غريبه پرست هستيد، شما نمى توانيد موفقيت يك مربى لايق ايرانى را ببينيد! شما، شما و باز هم شما. حرف هاى امير قلعه نويى تمامى ندارد. دوستان گرمابه و گلستانش كه هنوز هيچكس نمى داند آنها براى چه در مالزى هستند سراغش مى آيند. آقاى «ك» و «ق» زير بغل هايش را مى گيرند تا ثابت كنند فداييان خبره اى هستند. بنده خدا نبى توان بلند شدن از روى صندلى مخمل VIP را ندارد. او روى اين قهرمانى خيلى حساب كرده بود اما انتخاب هاى امير
قلعه نويى تمام نقشه هاى او را نقش برآب كرد.
بازيكنان مجبورند جمع و جور كنند تا به هتل برگردند، شام بخورند و به خانه برگردند. بازگشتى كه براى هيچ فردى هيجان ندارد. همه داخل اتوبوس منتظر امير خان هستند، ناصر ابراهيمى بنده خدا از فرط ناراحتى پيشانى اش را گرفته، افشين باورش نمى شود كار تيم تمام شده. امير از لا به لاى نرده ها عبور مى كند تا به اتوبوس برسد آقاى باديگارد قدم به قدم سرمربى گام بر مى دارد. جلوى در اتوبوس مى ايستد با شاهين رحمانى خداحافظى مى كند.
روى صندلى اول مى نشيند. عقب را نگاه مى كند و مى گويد برو آقا!
هيچ كس جرأت نمى كند با او حرف بزند، همه به هم نگاه مى كنند. زير لب
مى گويد: لعنت بر اين شانس!
advertisement@gooya.com |
|
حرف نمى زند تا ديگران هم نزنند. بازيكنان با قيافه هاى مغموم روى صندلى ولو شده اند. مثل بازيهاى قبل ديگر كسى با تلفن حرف نمى زند. مسير ورزشگاه تا هتل در سكوتى محض و ديوانه كننده سپرى مى شود.
خبرنگاران كره اى در لابى هتل پرنس منتظر ورود تيم ملى هستند. نور فلاش دوربين ها بيداد مى كند. امير قلعه نويى كه حسابى كلافه است دستش را مقابل صورتش مى گيرد تا نور او را اذيت نكند. يكراست به سمت آسانسور مى رود. موبايل ها روشن
مى شود اما بدون سر و صدا. زنگ ها پشت يكديگر. جرأت نمى كنند حرف بزنند. دوستان آقاى مربى كشيك مى كشند كه كدام بازيكن در حال حرف زدن است. على كريمى و مهرزاد شانه به شانه هم از جلوى همه عبور مى كنند. ديگر كسى دوست ندارد امضا بگيرد. يكى از مسافران هتل مى گويد: بى غيرتند، نگاهشان كن يواشكى مى خندند، نه مربى داريم نه بازيكن. مربى تيم ملى بايد با شخصيت باشد.
دوستان امير كه نمى خواهند كسى جو را به هم بزندبه منتقدان مى گويند: «بس كنيد ديگر، چرا چرت و پرت مى گوييد؟»كار به جاى باريك نزديك مى شود اما وساطت چند فرد ناشناس جلوى درگيرى را مى گيرد.
كره اى ها بيرون هتل در خيابان هاى اطراف جشن گرفتند.
تراژدى قهرمانى ادامه دارد. سه سال پيش با برانكو و اين بار با امير قلعه نويى، البته با يك تفاوت بزرگ اين بار جام از دست ما پريد. سه سال قبل در پكن ناداورى اجازه نداد ما به قهرمانى برسيم و اين بار اشتباهات كادر فنى و در رأس آن امير قلعه نويى.
مردى كت و شلوار پوشيده و شيك از كنارمان عبور مى كند و مى گويد: فوتبال ايران به اين باخت ها عادت دارد .حذف در جام جهانى ، ناكامى در دوحه و حالا حذف از جام ملت ها!
در لابى هتل شايعه اى مثل بمب مى پيچد كه همه از آن حرف مى زنند. امير قلعه نويى گفته فردا از سمت خود استعفا مى دهد! خبر كوتاه بود اما مى تواند بازتاب هاى فراوانى داشته باشد كه روزهاى آينده آنها را خواهيم شنيد. ديشب بعد از پايان بازى قبل آنكه تيم ملى به فرودگاه برود تا به تهران برگردد برخى مى گفتند امير تصميم گرفته براى احترام به مردم از سمت خود استعفا دهد تا رييس جديد فدراسيون در تصميم گيرى هاى خود راحت باشد و مشكلى براى بركنارى او نداشته باشد. اين در حالى بود كه عده اى ديگر معتقد بودند اين حركت قلعه نويى يك سناريوى از پيش تعيين شده است. او مى خواهد با اين حركت خود را مظلوم و بى گناه جلوه دهد و شرايط ادامه كار را براى خود فراهم كند.