در تاريخ سينماي مستند جهان مي خوانيم كه جان گريرسون در سال ۱۹۲۴ با استفاده از بورس بنياد راكفلر به منظور پژوهش در زمينه علوم انساني، راهي آمريكا شد. يكي از انگيزه هاي مهم گريرسون در اين سفر يافتن راهكارهاي مناسبي بود تا با استفاده از آن بتوان ميزان تفكر و نيز مشاركت هشيارانه جامعه را در اجراي پروژه هاي سياسي اجتماعي افزايش دهد. گريرسون در اين سفر با نخبگان فرهنگي و سياسي و نيز روزنامه نگاران متعددي به بحث و گفت وگو مي نشيند تا سرانجام به اين باور مي رسد كه فيلم مستند اكسيري است كه او به دنبال آن است. گريرسون مي انديشيد كه مردم عادي آنچنان درگير مشكلات معيشتي و روند روزمره زندگي خويش اند كه ديگر فرصت چنداني براي مطالعات اجتماعي، سياسي پيدا نمي كند و دولتمردان با استفاده از اين نقطه ضعف در نظرخواهي هاي اجتماعي ،آنها را مورد سوءاستفاده قرار مي دهند. موردي كه در دراز مدت به دلسردي بيشتر آنها مي انجامد و انفعال آنان را دامن مي زند. گريرسون، بعدها وقتي در اوايل سال ۱۹۲۷ به انگلستان بازگشت، بر مبناي اين تفكر، تمام هم و غم خود را معطوف سينماي مستندي كرد كه از يك سو ريشه در تبليغ داشت و از سويي ديگر به بازتاب مسائل اجتماعي مي پرداخت.
مستند اجتماعي در دو حوزه مي تواند آينه اش را برابر جامعه بگذارد. نخستين حوزه حوزه شهروندي است. در اين حوزه، شهروندان مختلف يك جامعه امكان مشاهده خويشتن را در جريان مناسبات اجتماعي مي يابند. به عنوان نمونه مي توان به فيلم همشهري (۱۳۶۳) اشاره كرد. كيارستمي در اين فيلم به قانون منع تردد وسايل نقليه در مناطقي كه به عنوان طرح و براي نخستين بار مطرح مي شود اشاره مي كند. و دوربين خود را در يكي از اين مناطق برابر شهرونداني مي گذارد كه مي خواهند به هر قيمت از مأمور ترافيك، مجوزي براي عبور اتومبيل خويش بگيرند. اين شهروندان، كه غالباً از افراد تحصيلكرده و نخبه جامعه هم محسوب مي شوند، مي كوشند با توسل به دروغ و يا تمارض موقعيت خويش را موقعيتي غيرعادي نشان دهند تا با به رحم آوردن دل مرد مأمور، راهي براي عبور بيابند. ارتشاء يكي ديگر از اين تمهيدات است كه بالاخره كارگر مي افتد. در مستندي اجتماعي از اين دست، بدنه جامعه زير ذره بين گذاشته مي شود و مخاطب فرصت مي يابد كه اگر تجربه اي در اين زمينه ندارد، خود را در جايگاه و موقعيت آن شهروندان قرار داده و موقعيت خويش را بد يا خوب شناسايي كند. نوك تيز انتقاد، اينجا متوجه عموم شهروندان يك جامعه است. موردي كه كيارستمي در فيلم مطرح ديگري كه پيشتر ساخته است نيز آن را در تلفيق با تلقي هاي سياسي نهاد حاكميت به نمايش مي گذارد. در قضيه شكل اول، قضيه شكل دوم (۱۳۵۸) ، كيارستمي با استفاده از خط كمرنگي از داستان، موقعيت مذموم يا ناگزير سخن چيني را به چالش مي كشد. معلمي، يك رديف از دانش آموزان كلاس خود را به خاطر آن كه توليد صداي مزاحمي كرده اند، از كلاس اخراج مي كند،
و مقرر مي دارد كه تا زماني كه آنها مبادرت به معرفي فرد خاطي نكنند از حضور آنها در كلاس ممانعت به عمل آورده شود. از اين رويداد دو شكل قابل تصور است نخست آن كه دانش آموزان، فرد خاطي را معرفي كرده و به كلاس خود بازگردند و دوم آن كه تا به آخر و در هم شكستن نظر معلم خود تاب آورده و پيمان خويش را با يكديگر حفظ كنند. كيارستمي اين دو صورت را ميان نخبگان فرهنگي، سياسي و هنري جامعه به نظرخواهي مي گذارد. و از اين رهگذر به نمايش بنيادهاي تفكري راه مي دهد كه اگر چه مي كوشيم وجود آن را نهان ساخته يا آن را به گونه ديگري وانمود سازيم، ولي وجود آن را در لايه هاي دروني تفكر و زندگي اجتماعي خود _ و نخبگان مان _ نمي توانيم كتمان سازيم.
در گونه ديگري از مستند اجتماعي ، مستندساز آينه اش را برابر نهادهاي سياسي اجتماعي مي گذارد، تا از اين رهگذر ريشه هاي پديده يا نابهنجاري مورد نظر را در آن حوزه به نمايش گذاشته و يا به افشاي آن بپردازد. در اين موقعيت، مستندساز كه به كار خطيري دست زده است، مورد تقابل قرار مي گيرد، و بسته به ابعاد و نحوه انتقاد و افشاگري اش، مورد عقوبت قرار مي گيرد. تكليف فيلم از همان آغاز روشن است.
گاه ديده شده است كه فيلمي از يك سيستم سياسي مجوز دريافت ننموده ولي در سيستم بعدي مورد نمايش و تبليغ قرار گرفته است. به عنوان نمونه اي از اين دست فيلم ها، مي توان به فيلم هاي مستند اجتماعي اي كه كامران شيردل در سال هاي ۱۳۴۵ و ۱۳۴۶ _ قلعه، تهران پايتخت ايران است- ساخته است، اشاره كرد. آثاري كه در دو دهه اخير، همواره به عنوان اسنادي افشاگرانه در انتقاد از رژيم ستم شاهي مورد نمايش قرار گرفته است. البته در اين مورد مي توان به فيلم هاي ديگري نيز اشاره داشت كه در هر دو سيستم سياسي غيرقابل نمايش تشخيص داده شده اند. جالب اينجاست كه اين فيلم ها از قابليت هاي ويژه اي برخوردار بوده اند كه نمايش آنها را بخصوص پس از انقلاب الزامي ساخته، موضوعيت مي بخشيده است. و به رغم اين الزامات، فيلم ها، همچنان در محاق توقيفي اعلام نشده باقي مانده اند. به عنوان نمونه مي توان به فيلم هاي مستندي چون اربعين (۱۳۴۹)، مشهد قالي(۱۳۵۰)، ساخته ناصر تقوايي و يا ضامن آهو (۱۳۵۰)، ساخته پرويز كيمياوي اشاره داشت. وجود اين فيلم ها كه تنها در كسوتي شاعرانه و لطيف، به مضامين مذهبي و اعتقادي جامعه پرداخته اند، نشانه اي بر اين حقيقت است كه در بسياري موارد علل توقيف يك اثر نه به خود آن، كه به موارد ديگر غيرمرتبط با مضمون، ساختار و نحوه پرداخت آن مربوط مي شود.
advertisement@gooya.com |
|
مجموعه چنين شرايطي مي تواند با خود نشان از جامعه اي داشته باشد كه قوانين حاكم بر آن، در برخورد با آراء مخالف، از ظرفيت چنداني برخوردار نيستند و حضوري به نام منتقد را در عرصه هاي اجتماعي سياسي بر نمي تابند و در مواردي چند به گونه اي غيررسمي مي كوشند از طرح نظرات منتقدانه و معترض، در فضاي عمومي اذهان ممانعت به عمل آورند.
به عنوان يك پژوهش، بي ترديد مطالعه سياهه اين آثار و يا اگر دست دهد ديدن اين آثار در موقعيت هاي ويژه مي تواند همچون فرصتي مغتنم ارزيابي شود.
فرصتي كه به دست آمدنش قابل پيش بيني نبوده و تكرار آن نيز غيرقابل پيش بيني است. با مشاهده اين آثار مي توان در حوزه هاي مختلف سياسي اجتماعي به آسيب شناسي پرداخت و به شناخت بيشتري از خود فردي و خويشتن جمعي ملتي دست يافت كه در روند تاريخ نشيب و فرازهاي فراواني را پشت سرگذاشته است و در عين حال به واسطه ضرورت پاره اي مقاطع ناگزير از تطبيق خويش با شرايط ناموافق پيرامون خود شده است. تطبيق با شرايطي كه او را تغيير داده است. شناخت اين تغييرات مي تواند برابر ما پنجره اي بگشايد تا خويشتن چند دهه بعد خود را در آن ببينيم.
انجمن مستند سازان سينماي ايران، در جريان برگزاري هفته فيلم مستند، كه با عنوان از سينماتوغراف تا سينما ديجيتال برگزار مي كند، مروري بر سينماي مستند ايران از آغاز تا كنون دارد، كه در روزهاي مختلف از عناوين خاصي برخوردار است. اين هفته فيلم كه از تاريخ ششم تا دوازدهم دي ماه در خانه هنرمندان ايران برگزار مي شود، در چهارمين روز برگزاري خود به سينماي مستند اجتماعي ايران، در فاصله سال هاي ۱۳۶۵ _ ۱۳۵۷ مي پردازد. فيلم هاي به نمايش درآمده در اين روز عبارتند از: كودك و استثمار(بخش سوم) ساخته محمدرضا اصلاني، كوره پزخانه، از محمدرضا مقدسيان، تمركز ساخته رخشان بني اعتماد،اجاره نشيني ساخته مشترك ابراهيم مختاري و كيوان كياني، اعتياد و دادگاه هاي مبارزه با مواد مخدر ساخته فريدون جوادي و شب ساخته كيومرث درمبخش.
پس از اين فيلم ها كه طي دو سانس بعد از ظهر به نمايش گذاشته مي شوند، جلسه بحث و گفت وگويي با حضور برخي از سازندگان اين آثار برگزار مي شود كه به تفصيل به زمينه هاي مرتبط با آثار اين دوره خواهد پرداخت.