«محمد حقوقى» از جمله شاعرانى است كه سال هاى بسيارى شاعر بودنش تحت الشعاع منتقد بودنش قرار گرفت. اگرچه او شاعر بود اما به دليل اين كه منتقد جدى محسوب مى شد شعرش كمتر به چشم مى آمد. حقوقى با شعر «مرثيه رباب» وارد جهان شاعرى شد. آنچه او را به عنوان شاعر در زمان خود مطرح كرد مرثيه رباب بود. شعرى با ساختارى قدرتمند و زبان و تصاويرى بسيار كارآمد. اما ورود او به جهان شعر همزمان بود با نقدهاى او بر شعر مدرن زمان خود و همين سبب شد كه شعرهاى منتقد كمتر خوانده شود. «مرثيه رباب» اگرچه يكى از بهترين شعرهاى زمان خود محسوب مى شد اما كمتر شناخته شد و اين روزها هم ديگر كسى از آن ياد نمى كند. حقوقى شاعرى را با اوزان عروضى آغاز كرد. مرتب كردن قافيه ها و رديف ها و سرودن مثنوى و قصيده يكى از كارهاى مورد علاقه او بوده. پس از آن هم به شعر نيمايى روى آورد و در نهايت شاعر شعر سپيد شد. اگر نگاهى اجمالى به آثار حقوقى داشته باشيم متوجه مى شويم كه او شاعر تجربه هاى متفاوت است. در حقيقت حقوقى يكى از معدود شاعران معاصر است كه دست به تجربه هاى متفاوت و بسيارى زده است. البته تجربه هاى متعدد به دليل ضعف او در شعر نبوده است. حقوقى به همان خوبى كه شعر كلاسيك را مى سرائيد، شعر نيمايى هم نوشت.نمى توان گفت كه او چون از شعر كلاسيك شكست خورد به سراغ شعر نيمايى رفت و وقتى از شعر نيمايى شكست خورد به دنبال شعر سپيد رفت. حقيقت اين است كه ويژگى منتقد بودن حقوقى براى خود او نيز كارآيى داشته. او هر بار در تجربه اى جديد چيزى را جست وجو مى كند و بعد به عنوان منتقد اثرش به آن مى نگرد و سعى مى كند آن را تغيير دهد يا اصلاح كند. اين ويژگى منتقد بودن او است كه به او اجازه نمى دهد در يك چارچوب براى مدت طولانى بماند. حقوقى پس از آن كه شعر كلاسيك را رها كرد _ يا حداقل ديگر منتشر نكرد _ به دنبال تجربه هاى جديد در شعر رفت. تجربه هايى كه كمتر در شعر مدرن فارسى شده بود. براى او هر تجربه حكم آزمايش شيوه تازه اى را داشت كه بتواند شعر خود را بر آن استوار كند. اگرچه او در هر يك از اين تجربه ها به اندازه چند شعر موفق بود اما هيچ كدام از آنها قابليت اين را نداشت كه پايه و مبناى شعرهاى او محسوب شود. براى همين است كه گاه مى بينيم او در زبان دست به كار متفاوتى مى زند و گاه در بيان مفاهيم. گاهى شعر او به عميق ترين بخش هاى ناخودآگاه ذهن او نفوذ مى كند و گاه به عمد از واژه ها و مفاهيمى استفاده مى كند كه صرفاً به بيرونى ترين لايه هاى ذهنى مربوط است، چنانكه بخواهد داشته هايش را به زبان شعر بسرايد. در اين ميان شعرهاى برنى (سوئيسى) در ميان تجربه هاى او يكى از شاخص ترين نمونه ها محسوب مى شود. شعرهايى كه به وضوح از واژه هايى استفاده مى كنند كه بيش از آن كه سطرهاى شعر را بسازند سطرهاى روايت را مى سازند.حقوقى در اين شعرها تجربه جسورانه اى كرد. شعرهاى او نه تنها پر از اسامى، اشيا، مناطق جغرافيايى و اتفاقات تاريخى است بلكه ترسى ندارد از آن كه وقتى روايت را وارد شعر كرد از واژه هاى زبان هاى ديگر هم در روايت شاعرانه اش استفاده كند.شعرهاى برنى اگرچه نشان دهنده اوج جسارت حقوقى در زبان بود اما نتيجه چندانى براى او نداشت. زبان او شعر را به تعويق مى انداخت. در واقع هرچه جسارت زبان او بيشتر مى شد او هم از شعر دورتر مى شد و موقعيت شاعرانه اش متزلزل مى گشت. بسيارى از اين شعرها به حديث نفس يا بيان اتفاقات روزمره شبيه است كه تقطيع هجايى شده. آنچه كه مهم است حقوقى نه در شعر كلاسيك و نه در شعر نيمايى و نه حتى در شعرهاى برنى نتوانست موقعيت شاعر بودن خود را پيدا كند. او مى خواست شعرش شبيه هيچ يك از شاعران هم عصر خودش نباشد اما تجربه هاى متعدد هيچ كدام موقعيت جديدى را براى او در شعر ايجاد نكرد.در نهايت حقوقى آنچه را كه به دنبالش مى گشت در شعر سپيد _ پس از شعرهاى سوئيسى _ پيدا كرد. شعر سپيد اين ويژگى را دارد كه شاعران متعدد بدون اين كه شعرشان شبيه هم باشد از آن استفاده كنند.شعر سپيدى كه حقوقى نوشت نه به شاملو شبيه بود و نه به آتشى و نه به هيچ شاعر ديگرى. شعر او بيش از هر كس به شعرهاى گذشته خود او شباهت داشت.
advertisement@gooya.com |
|
اما با اين تفاوت كه ديگر تجربه هاى بسيار متفاوت از شعر را كنار گذاشته بود و به سادگى شعر خود را مى نوشت.حقوقى در دوره چهارم شعر خود توانست به هويت مستقلى دست پيدا كند كه بتواند بر آن تكيه كند و بتواند مبناى شعر خود را بر آن پى ريزى كند. شعرهاى «گنجشك ها و گيلاس ها» و «از دل تا دلتا» توانست راه جديدى را پيش پاى او باز كند. اين شعرها داراى ساختارى منسجم و زبانى است كه قابليت پذيرش به عنوان زبان شاعرانه را دارد. البته هنوز هم حقوقى گاهى به طرف واژه هايى در شعر مى رود كه كاركرد ساختارى ندارد و با فضاى شعر بيگانه است اما تعداد اين واژه ها به نسبت شعرهاى سوئيسى بسيار ناچيز است و اساساً به نظر مى رسد كه شعر به گونه اى ويرايش شده است. اما به نسبت ديگر شعرهاى سپيد او به نظر مى رسد شعرهاى عاشقانه اش از انسجام و استوارى بيشترى برخوردار باشد. همچنين ساده بودن اين شعرها كمك مى كند كه بين مخاطب و شاعر ارتباط بهترى برقرار شود.
•••
حقوقى شعر سپيد را پس از تلاش ها و تجربه هاى بسيار دوباره كشف كرد. او توانست شعر سپيد را با ذهن و زبان خود پيوند بزند و چيزى بيافريند كه نه تنها با تمام كارهاى گذشته او تفاوت داشت بلكه با ديگر شاعران شعر سپيد هم فاصله بسيارى دارد. فاصله اى كه هويت و استقلال شعر او را حفظ مى كند و در عين حال او را از بن بستى كه دچارش شده بود رها مى كند. اما شعر سپيد او هنوز در ابتداى راه است و به نظر مى رسد كه او بتواند تجربه هاى بهترى در اين زمينه داشته باشد؛ به ويژه اين كه او شاعرى جسور است و مى تواند مفاهيم تازه اى خلق كند.