advertisement@gooya.com |
|
دست بگذار روی سینه ات
روی نقطه ای
که قلبت در آن بال می زند
لم داده ام آن جا
و می شمارم
چهل میلیون سال را
چهل میلیون سال
تو را شمرده ام
و فقط
یک آسمان به تو نزدیک ترم.
يک کهکشان
یک شهاب
يک بی نهایت و
یک صدا
یک هوا به تو نزدیک ترم.
می گذرم
از میان انفجار بزرگ
از هياهوی بارانِ آهن و نور
و از کنار آن ماهی خزيده به خشکی
یک ساحل
یک موج
یک مِه
یک دریا به تو نزدیک ترم.
گم می شوم
در تالار های پر پیچ و خم
راه های شیری
و صدایت آرام تر است
هر چه به تو نزدیکتر می شوم
یک راه به تو نزدیک ترم.
نه هزار سال
یک سنگ
یک آتش
يک دشت و
يک گندمزار
در بی نظمی عظیم اعداد و شکل ها
پنجره ای آبی به سوی تو
می گشایم
یک گل قاصد به تو نزدیک ترم.
يک دیدار
صد ماه
یک ردیف ستاره
که بر تنم می نشینند
و چون خط عبور آفتاب بر آب
و جای دویدن نسیم بر علف
نقاشی ام می کنند
یک گل داودی
ـ سرگردان در آسمان ـ
یک آواز به تو نزدیکترم.
می دوم
از میان اتم ها و خطوط قرمز
حفره سیاه را پشت سر می گذارم
و در درخششی مه آلود
بر ابرهایی می رقصم
که سموم مرگ در آنها نیست
یک نفس به تو نزدیک ترم.
یک آهو
یک بودن و يک شتاب
یک باغ شرقی
با آفتابگردانی
خوابیده در سایه ی تو
یک خورشید به تو نزدیک ترم.
یک سلام
یک تاختن
یک جاده
يک گله اسب ایرانی
یک بوسه به تو نزدیک ترم
یک شعر
يک عطر
یک طعم مهربان تماشایی
یک شراب تَنگ بلاغی
یک جرعه به تو نزدیک ترم
بیست و یکم ماه مه سال دو هزار و شش، در هواپیما، به سوی شرق