يكشنبه 8 مرداد 1385

انديشه های صائب در شعرهای "صائب"، علی ميرفطروس

علی ميرفطروس
کم اعتنائی سلاطين صفوی به شاعران و نيز نابسامانی های سياسی – اجتماعی و سلطه و سختگيری های علمای شيعی باعث گرديد تا بسياری از شاعران و متفکران ، ايران را «کشور ِ بی رواج» و يا «منزل چون قَـفَس» بدانند و جلای وطن کنند

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

(بخش اول)
(خلاصه فصل سوم از کتاب «تاريخ در ادبيات»)*

* يکی از مشخصات برجسته هنر دوره تيموری، حضور روزافزون انسان و تصوير کردن حالات، روحيات و عواطف انسانی ست. در هنر اين عصر، انسان و طبيعت در يک حس پذيری هنرمندانه، حضوری چشم گير يافتند.

* شاه عباس اول، نماينده دوران جديدی بود. دورانی که با وزيدن نسيم رنسانس اروپا در ايران، جامعه ايران حال و هوای ديگری يافت.

با حمله چنگيز به ايران (۶۱۶/۱۲۱۹) پايگاه اشرافی شاعران و هنرمندان فروريخت و آوارگی و پراکندگی آنان باعث گرديد تا شعر و هنر از دربارها به بازارها و خانقاه ها کشانده شود و شاعران و هنرمندان ضمن آشنائی نزديک با زندگی مردم کوچه و بازار، سخنگوی آلام و عواطف آنان گردند.
حمله تيمور به ايران (۷۸۲/۱۳۸۰) هر چند که با کشتارها و ويرانی های فراوان همراه بود، امـّا علاقة وی به ايجاد يک پايتخت آباد و شکوهمند و در نتيجه: کوشش تيمور به گردآوری و تمرکز هنرمندان برجسته در بخارا، بتدريج باعث شکل گيری مکتب هائی در هنر معماری و نقاشی شد. اين تمرکز هنری پس از مرگ تيمور (۸۰۸/۱۴۰۵) به شهر هرات انتقال يافت بطوريکه در زمان جانشينان تيمور، خصوصاً بايسنقُر (۸۲۵-۸۳۷/۱۴۲۲-۱۴۳۳) و سلطان حسين بايقرا (۸۷۲-۹۱۱/۱۴۶۸-۱۵۰۶) شهر هرات بعنـوان پايتخت سرزنده و شکوهمند هنر معماری، نقاشی، مينياتور و شعر، پايگاه و پناهگاه بزرگترين دانشمندان و هنرمندان زمان گردیـد آنچنانکه صدها شاگرد در مدرسه سلطان حسين بايقرا بطور رايگان به تحصيل اشتغال داشتند و بقول دولتشاه سمرقندی: «چهل کاتب خوشنويس در کتابخانه بايسـُنقر به کتابت مشغول بودندی». (۱) در همين زمان است که استادانی مانند کمال الدين بهزاد، قاسم علی و سيد ميرک در هنر نقاشی و مينياتور ظهور کردند.
سپری شدن دوران خونبار چنگيز و تيمور، استقرار امنیـّت و آسايش نسبی و رشد شهر و شهرنشينی و خصوصاً تسامح مذهبی، سرزندگی، شادخواری، سرخوشی، خردمندی و هنرپروری شاهزادگان تيموری و وزير فرهنگدوستی مـانند عليشيرنوائی ضمن رواج علم و انديشه، باعث تحول کيفی در نگاه ها و ديدگاه های هنرمندان شد. هنر نقّاشی و تصويرسازی- که در ممنوعیـّت يا تحريم اسلامی قرن ها به حاشيه بازنويسیِ شاهنامه فردوسی و هفت پيکر نظامی و تذهيب کتاب های ديگر رانده شده بـود- اين بار در جسارتی هنرمندانه، به متن آثار نقاشان صاحب نام راه يافت.
يکی از مشخصّات برجسته هنر اين دوران، حضور روزافزون انسان و تصوير کردن حالات، روحيات و عواطف انسانی است. در عرصه نقاشی و مينياتور، کمال الدين بهزاد و شاگردان او به فضاهای سـُنتی و بسته هنر مينياتور پشت کردند و فضاهای نـوينی بوجود آوردند که در آن «رنگ» در ترکيبی خلاّقانه با تخیـّل و احساس، جلوه و جلای تازه ای يافت.
شاعران پيشه ور يا پيشه وران شاعر نيز که در پيوند با زندگی روزانه مردم، ذهن و زبانی تازه يافته بودند، برخلاف شاعران گذشته، سراينده عشق ها و عواطف واقعی گرديدند و باعث پيدايش مکتبی شدند که به «مکتب وقوع» معروف گرديد. (۲)
برخلاف دوره های گذشته که قصيده های مطنطن و مطوّل، شعر رايج دربارهای سلاطين بود، در اين دوران، غزل و غزلسرائی با زبانی ساده و مضمون سازی های نوين، شکل غالب شعری زمان گرديد، اين زبان ساده و صميمی و نيز مضمون سازی ها و «خيال بندی» ها، بعدها در سبک و طرز شاعرانی مانند طالب آملی، کليم کاشانی و صائب تبريزی تأثير فراوان داشته است.
شعر، نقاشی و مينياتور در اين دوران بيان احساسات، عواطف، اميال و لذت هايی بود که به دلايل مذهبی، تحريم يا ممنوع شده بودند، بنابراين، در آثار بسياری از شاعران و هنرمندان اين عصر، عشق لاهوتی به عشق ناسوتی، شراب روحانی به شراب ارغوانی تحول يافت و پيکره های اثيری و فضاهای روحانی تا حدود زيادی رنگ باختند و انسان و طبيعت در يک حسّ پذيری هنرمندانه، حضور بيشتری يافتند.
تحولات اجتماعی اين عصر، باعث رواج علم و انديشه و موجب پيدايش مکتب های نوين فکری گرديد، مکتب هائی که در نزد ُسنّتگرايان و شريعتمداران حاکم نوعی «کفر» و «زندقه» بشمار می رفتند (مانند جنبش حروفيان). (۳)
نکته ديگر اينکه: با وجود تدوين چند شاهنامه شکوهمند در اين دوران (مانند شاهنامه بايسـُنقری) بايد گفت که بيشتر شاعران و نقاشان اين عصر، عنايت چندانی به حماسه و قهرمانان حماسی نداشتند بلکه آنان توجه خود را بيشتر به توصيف «حال» و ترسيم دغدغه های روحی و عاطفی انسان زمانه معطوف ساختند. به عبارت ديگر: شاعران و نقاشان اين دوران بجای هنرِ «دليرانه» عموماً به هنرِ «دلبرانه» پرداختند. (۴)
يکی از کارشناسان برجسته هنر مشرق زمين ضمن تأکيد بر پيدايش «زندگانی نو» در عصر شاهزادگان تيموری، آنان را «بهترين امرای هنر پرور تاريخ ايران» می داند و می نويسد:
«شاهرخ، بايسنقر، اُلـُغ بيگ و سلطان حسين (بايقرا) در ذوق و قريحه و کتابدوستی از معاصران فرانسوی و ايتاليائی خود در قرن ۱۶ و ۱۷ ميلادی، جلوتر بودند زيرا که شاهزادگان تيموری نه تنها فقط کتاب جمع می کردند، بلکه آنرا بوجود می آوردند. بايسنقر و سلطان حسين بايقرا برای ايران همانند ويليام موريس (شاعر، نويسنده و نقاش معروف انگليسی) هستند که در چهارصد سال بعد در انگلستان ظهور کرد ... جنبشی که بوسيله شاهزادگان تيموری در عالم هنر و صنعت پديد آمد، آنچنان بود که تا اواخر قرن ۱۶ ميلادی در ايران باقی و برقرار ماند». (۵)
بنابراين: وقتی صفويان به حکومت رسيدند (۹۰۷/۱۵۰۲) ُسنّت سرزنده و سرشاری از شعر و نقاشی و هنر معماری در ايران وجود داشت که صفويان می توانستند ميراث خوار آن باشند.
٭ ٭
تعصّبات مذهبی دوران صفوی و شيوه های هولناک سلاطين در سرکوب مخالفان، شعر و هنر دوران صفوی را غالباً با داوری های شتابزده همراه ساخته است، در حاليکه با تفکيک مصائب سياسی از مسائل شعری و هنری شايد بتوان به نتيجه گيری های معتدل و منصفانه ای رسيد و از اين راه به نقش سازنده شاه عباس اول در استقلال کشور و اعتلای اقتصادی- اجتماعی و هنری ايران آگاه گرديد.
بزرگان و مشايخ صفوی (شيخ صفی الدين و شيخ صدرالدين اردبيلی) پيشوايان طريقتی صوفيانه در اردبيل بودند که در سراسر قرن ۸/۱۴ مريدانی در ايران و آناطولی عثمانی داشتند و مورد عنايت و احترام سلاطين زمان (مانند تيموريان و آل جلاير) بودند. اين عنايت و احترام در زمان شيخ صدرالدين اردبيلی آنچنان بودکه سلطان احمد جلاير طی فرمانی (بسال ۷۷۳/۱۳۷۱) اردبيل و نواحی اطراف آن را، کلاً، در اختيار شيخ صدرالدين قرار داد و حکمرانان و مأموران حکومتی را از دخالت در امور مالی، مالياتی، اداری و مذهبی اين نواحی بازداشت. (۶)
روابط رهبران آينده اين طريقت صوفيانه، خصوصاً علاءالدين علی (معروف به سياه پوش) و شيخ ُجنيد با «اَخی» ها و گروه های تندروی منطقه آناطولی (۷) ، به طريقت صوفيانه صفوی ها، خصلتی نظامی و مبارزاتی داد بطوريکه از زمان شيخ جنيد (۸۵۱/۱۴۴۷) مقّرر شد تا پيروان و مريدان قزلباش «با خود، کارد و قمه و تبرزين حمل کنند». (۸) از همين زمان، طريقت صوفيانه صفوی با آميختن بعضی باورهای ُغلات شيعه (بکتاشيان و مشعشعيان) به فرقه ای مبارز برای کسب قدرت سياسی َبدَل شد و کلمه «سلطان» جانشين «شيخ» گرديد. در چنان شرايطی، وقتی شاه اسماعيل نوجوان در کسوت «مرشد کامل» به رياست طريقت صفوی رسيد (۹۰۷/۱۵۰۲) زمينه برای کسب قدرت سياسی صفويان آماده بود.
در آستانه ظهور شاه اسماعيل، ۳/۲ مردم ايران، ُسنّی مذهب بودند (۹)، اما با اقدامات خشونت بار و هولناک شاه اسماعيل، بزودی بيشتر مردم به پذيرفتن «مذهب حقّه» (شيعه) گردن نهادند. او خود را «معصوم» و «نظرکرده خدا» می دانست و معتقد بود:
«مرا به اين کار باز داشته اند و خدای عالم و حضرات (ائمـّهً معصومين) همراه من اند و من از هيچکس باک ندارم، بتوفيق الله تعالی، اگر رعیـّت هم حرفی بگويند، شمشير می کشم و يک کس، زنده نمی گذارم» (۱۰).
با چنين اعتقادی بود که برای شيعه سازی مردم، شاه اسماعيل هزاران تن را در تبريز و ديگر نواحی ايران بطرز هولناکی کشت. (۱۱)
نياز به يک ايدئولوژی فراگير به عنوان ابزار سياسی در مقابله با خلافت ُسنّی مذهب عثمانی و در نتيجه: لزوم تدوين اصول و مبانی مذهب شيعه، باعث شد تا شاه اسماعيل و سپس شاه تهماسب، عده ای از علمای عرب شيعه را از نواحی جَـبَل عامل (لبنان) به ايران دعوت کنند و ضمن واگذاری موقوفات و املاک بسياری به سادات و روحانيون شيعه (۱۲)، آنان را به مهم ترين مقامات دينی و قضائی منصوب نمايند (۱۳) - نفوذ اين علمای شيعه عرب، آنچنان بود که مثلاً شاه تهماسب، پادشاهی را سزاوار شيخ محقّق کَرَکی (معروف به «مخترع الشيعه») می دانسته و خود را بعنوان يکی از عاملان وی در اجرای «امر به معروف و نهی از منکر» بشمار می آورد (۱۴) . اين «عَرَب زدگی»- بی ترديد- نمی توانست خوشايند شاعران و هنرمندانی باشد که دوران شاد و شکوفای شاهزادگان تيموری را تجربه کرده بودند.
برخورداری ارتش عثمانی از توپ و تفنگ و تجهيزات آتشين و ناآشنائی سپاهيان قزلباش با اين تجهيزات جنگی و خصوصاً، نوعی غرورِ آميخته به خرافات مذهبیِ شاه اسماعيل در بی اهمیـّت جلوه دادن اين تجهيزات و اعتقاد به اينکه «استفاده از سلاح آتشين، خلاف جوانمردی و دليری است»، باعث شد تا در جنگ چالدران (در شمال غربی خوی) بسال ۹۲۰/۱۵۱۴ ضمن شکست سهمگين شاه اسماعيل از سپاه عثمانی، بسياری از سران و سرداران برجسته قزلباش کشته شوند.
شکست چالدران به مقام روحانی و حيثیـّت معنوی شاه اسماعيل صفوی (بعنوان مرشد کامل) در نزد مريدان قزلباش وی، آسيبی جدّی وارد ساخت و باعث ترديدها و اختلافات داخلی سران و سرداران صفوی گرديد. از اين پس، شيرازه قدرت شاه اسماعيل در شقاوت، یأس و بی اعتنائی های گسترده از هم گسيخت و او برای فائق آمدن بر حقارت روحیِ شکست چالدران، دستور داد تا شاهنامه ای را تدوين کنند که بعدها، در زمان پسر و جانشينش (شاه تهماسب) کامل و به شاهنامه تهماسبی معروف گرديد. کم و کيف هنری اين شاهنامه- با بيش از ۲۵۰ نقاشی و مينياتور بغايت زيبا - که عده ای از کارشناسان هنر از آن بعنوان يک «نگارخانة قابل حمل»، ياد کرده اند (۱۵) - نشان می دهد که نقاشان و هنرمندانی که دوران پر رونق شاهزادگان تيموری را تجربه کرده بودند، هنوز سرزنده و خلاّق اند. در واقع شاگردان کمال الدين بهزاد (مانند شيخ زاده، سلطان محمد، مير مصوّر، آقاميرک و ديگران) به هنر نقاشی و مينياتور اين دوران اعتباری خاص داده و باعث پيدايش چشم اندازهای نوينی گرديده بودند.
استاد کمال الدين بهزاد در کهولت سن و سال در عصر شاه تهماسب صفوی از روش های ُسنتّی و رسمی هنر نقاشی پيروی می کرد و بيشتر بدنبال تعادل هندسی و هماهنگی قانونمند رنگ ها و خطوط بود، در حاليکه شاگردان او (خصوصاً سلطان محمد) در گرايشی برون گرا و بی تاب، شورانگيز و کام طلب، از عواطف فردی و شور و شيدائی های طبيعی انسان الهام می گرفتند، امـّا اين «گرايش شيطانی» خيلی زود با مخالفت شديد شريعتمداران به زاويه های خلوت و خاموش خزيد تا در زمانی ديگر فرصت حضور و ابراز وجود بيابد، در اين هنگام است که شاه تهماسب صفوی شاهنامه معروف تهماسبی را به رسم «هديه» برای سلطان عثمانی فرستاد و پس از توبه کردن از مناهی و ُمسکرات، در تعبـّدی بيمارگونه، فرمان داد تا ميخانه ها و خرابات ها و مکان های عيش و عشرت (بيت اللطف) را بستـند (۱۶) و «دسـت کـسی را که ساز نوازد، قطع گردد». (۱۷)
پس از شاه طهماسب، دوران ۱۱ ساله سلطنت شاه اسماعيل دوم و سلطان محمد خدابنده، همه، در توطئه ها، دسيسه های قبيله ای، بی ثباتی های سياسی و نابسامانی ها و آشفتگی های اجتماعی گذشت.
٭ ٭
شاه عباس اول (جلوس۹۹۶-۱۰۳۸/ مرگ۱۵۸۷-۱۶۲۹) نماينده دوران جديدی بود، دورانی که قدرت قبيله ای قزلباشان تُرک در حکومت صفوی رنگ باخت و با وزيدن نسيم رنسانس اروپا در رفت و آمد بازرگانان و جهانگردان ونيزی، هلندی، اسپانيائی، انگليسی، پرتغالی، فرانسوی و دانمارکی، جامعه ايران حال و هوای ديگری يافت. در واقع، دوران شاه عباس اول، دوران گذار ايران از فرهنگ و مناسبات قبيله ای به عرصه مناسبات شهرنشينی بود.
شاه عباس اوّل- بر خلاف ديگر شاهان صفوی- در حرمسراها رشد و پرورش نيافته بود و لذا از سياست و اجتماع درک واقع بينانه ای داشت. او معتقد بود که: «تجارت و بازرگانی، عامل شکوفائی اقتصاد و پيشرفت کشور است». (۱۸) شکست سهمگين ايران در جنگ چالدران و اختلافات سران و سرداران قزلباش، ضرورت استقرار يک حکومت مقتدر مرکزی و لزوم ايجاد ترتيبات اداری و نظامی جديد در مقابله با دولت عثمانی و قبايل مهاجم ازبک، و نيز نياز سياسی به حمايت اروپای مسيحی در مقابله با توسعه طلبی های خلافت اسلامی عثمانی ها باعث شدند تا شاه عباس، ضمن کاهش نفوذ سران و سرداران ترکِ قزلباش، بتدريج به دبيران و دولتمردان ايرانی و ايرانيان گرجی و ارمنی تبار تکيه کند. از اين هنگام، حکومت صفوی ضمن فاصله گرفتن نسبی از تعصّبات دينی و در رقابت با حکومت گورکانيان هند، نوعی تسامح دينی را پيشه خود ساخت و کوشيد تا بين قدرت دينی و قدرت عرفی، تعادلی برقرار سازد. (۱۹)
شاه عباس اول با انتقال پايتخت از قزوين به اصفهان (۱۰۰۶/۱۵۹۸) و طرح ايجاد يک پايتخت شکوهمند، کوشيد تا با رقبای سياسی خود (حکومت های عثمانی و هند) رقابت نمايد. در اين دوران، اصفهان ايستگاه مناسبی برای بازرگانان اروپائی بشمار می رفت. از اين گذشته، استقرار هزاران تاجر و صنعتگر ارمنی در جلفا، اصفهان را به شهری شاد و پر تحرّک بدل ساخته بود بطوريکه شاردن و ساير بازرگانان و سیـّاحان معروف اروپائی که در عصر صفوی از اصفهان ديدار کرده اند، اين شهر را چنين توصيف می کنند:
«شهری خندان، با قصرهای باشکوه و خانه های دلباز و کاروانسراهای وسيع و بازارهای عالی و خيابان های حاشيه بندی شده با درختان چنار ... پايتختی ُپر رونق و به گونه ای حيرت انگيز، زيبا ... از هر طرف که به شهر نگاه کنيم، همانند يک جنگل بنظر می رسد». (۲۰)
شاردن ضمن اينکه ايران اين دوران را «خوشبخت ترين امپراطوری جهان» می نامد، يادآوری می کند که اصفهان، دارای ۶۰۰ هزار نفر جمعیـّت و ۱۸۰۲ باب کاروانسراست. (۲۱)
شعر، نقاشی و معماری عصر شاه عباس اوّل، بازتاب اين سرزندگی، سازندگی، شادابی، تحرّک و نوجوئی است. شاهنامه ها و مضامين اساطيری و صحنه های جنگ و حماسه، ديگر طبع های پرشور و نوجوی شاعران و هنرمندان را ارضاء نمی کنند، بلکه صحنه های پرطراوت «هفت گنبد» (نظامی) جويندگان و مشتاقان سرخوشی های طبيعی را بخود جذب می نمايند. همـّت نقاشان برجسته ای مانند رضا عباسی و شاگردان وی (شفيع عباسی، محمد يوسف، محمد قاسم، ميرافضل، مير مصوّر و ديگران) باعث پيدايش «مکتب اصفهان» گرديد. سفر دو نقّاش اروپائی به ايران، در زمان شاه عباس و خصوصاً حضور نقاشان هلندی در اجرای نگاره های کاخ ها و قصرها، ذهنیـّت نقاشان و هنرمندان و شاعران ايرانی را از سمفونی شگرف رنگ های خيال انگيز سرشار می کند. مضامين مذهبی يا حماسی و مجالس موقّرانه شاهانه در نقاشی ها به مجالس ميگساری های شادخوارانه و حالات شورانگيز جنسی و عاطفی تحول می يابند. توجه به واقعيت های زندگی مردم عادی و تـاکيد بر «فردگرائی» (individualisme) بصورت تفرّج انسان در فضاهای باز يا در رابطه عاشقانه زن و مرد زير درختان تناور و سايه گستر و یـا در عشق ورزی ها و کامجوئی ها و لذت طلبی های توبه ناپذير، حضوری چشم گير می يابند. (۲۲)
آنهمه خطوط خروشان و رنگ های رعنا و رقصان (در قالی ها و قلمکاری ها و نقاشی ها و تذهيب ها و تزئينات و تنزّهات) از يکطرف، بيان انديشه های ممنوع است در خط و رنگ، و از طرف ديگر: تجلّی سرکوب شده هنر رقص، موسيقی و پيکرتراشی در فرهنگ اسلامی است؛ و اينهمه بی ترديد بر ذهن و زبان شاعران و خصوصاً بر «فکر رنگين» صائب تبريزی تأثير فراوان داشته است:
از روی لاله گون تو در خون تپيد رنگ
دیـوانـه وار پیـرهنِ گـل دریـد رنـگ
تـا روی آتشين تـو در بـاغ جـلوه کرد
از روی گل چو قطره شبنم چکيد رنگ
تـا چهـره لطيف تو گُلگُل شد از شراب
در تنگنای غنچه ز خجلت خزيد، رنگ
٭ ٭
شاه اسماعيل صفوی که در مکتب شيخ شمس الدين لاهيجی تربيت شده بود، ضمن سرودن شعر به ترکی آذری با زبان فارسی نيز آشنائی داشت، امـّا عموم قزلباشان صفوی از قبايل ترکمن و جنگجويانی بودند که با فرهنگ ايران و زبان و ادبيات فارسی آشنائی نداشتند و حتی شغل دبيری و ديوانی را خوار و بی مقدار می شمردند و با طعنه و تمسخر، آنرا در شأن «تاجيکان» (ايرانيان) می دانستند. (۲۳) ُترک گويی و ُترک خوئی سلاطين و سرداران صفوی (۲۴) و نيز «عَرَب زدگی» و رواج نوعی ادبيات دينی در مدح و منقبت امامان شيعه، بی اعتنائی يا کم توجهی نسبت به شاعران بزرگ را تقويت می کرد (۲۵). از اين گذشته، خصلت عمل گرای شاه عباس اول در توجه به «هنرهای مفيده» برای آبادانی و عمران کشور (مانند راه سازی، شهرسازی، معماری، قاليبافی و غيره) باعث گرديد تا او نيز به شعر و شاعران کم توجه باشد و بقولی: «آن پادشاهِ کارآگاه، کم متوجه خواندن و نوشتن بود». (۲۶)
کم اعتنائی سلاطين صفوی به شاعران و نيز نابسامانی های سياسی- اجتماعی و سلطه و سختگيری های علمـای شيعی باعث گرديد تا بسياری از شاعران و متفکران اين دوران، ايران را «کشور بی رواج» (۲۷) يا «منزل چون قفس» (۲۸) بدانند و برای دستيابی به امنیـّت و آرامش و آسايش به «دارالامان حادثه» (هند) (۲۹) مهاجرت کنند، چرا که بقول مير عقيل کوثری:
نيست در ايران زمين سامان تحصيل کمال
تا نيامد سوی هندوستان، حنا رنگين نشد
در تاريخ ادبيات ايران، قاهره (مصر) و هند بخاطر وجود آزادی ها و آسانگيری های عقيدتی و وجود ثروت و آسايش، دو بـارپناهگاه شاعران و متفکرانی گرديد که بسبب تعقيب ها و آزارهای مذهبی يا برای حصول به آسايش و ثروت، جلای وطن کرده بودند، و شگفتا که هر دو بار، اين مهاجرت ها با سلطه سلاطين و سرداران ترک و نيز بعلّت تعصّبات دينی بوده است.
مهاجرت اول: بدنبال سلطه سران و سرداران ترک (البتکين، سبکتکين و بعد سلطان محمود غزنوی) و غلبه آنان بر سامانيان و دبيران و دولتمردان ايرانی (سرخسی، بلعمی، جيهانی و ابوريحان بيرونی) و خصوصاً با سختگيری ها و تعصّبات مذهبی سلطـان محمود غزنوی در تعقيب و کشتار قرامطه و اسماعيليان ايران، بسياری از شاعران و متفکران ايرانی (مانند هبـّه الله شيرازی، حميدالدين کرمانی، حسن صبـّاح و ناصرخسرو قباديانی) به قاهره مهاجرت کردند. (۳۰)
مهاجرت دوم: غلبه ترکان قزلباش و استقرار حکومت شيعه مذهب صفوی و تعصّبات و سختگيری مذهبی- سياسی اين عصر، دوران جديدی از اختناق فکری و هراس سياسی را بدنبال داشت، اين مسائل، و نيز بی توجهی سلاطين صفوی به شاعران، هنرمندان و متفکران باعث گرديد تا خيل بزرگی از شاعران و متفکران ايرانی بسوی هند مهاجرت کنند، مهاجرت بزرگی که استاد گلچين معانی- بدرستی- آنرا «کاروان هند» ناميده اند.(۳۱) بقول تذکره نويس عصر صفوی ملاّ عبدالنبی فخرالزمانی: هند در اين دوران «خانه عافيت هنرمندان» و «سرای راحتِ خردمندان» بشمار می رفت. (۳۲)
دراين هر دو دوره محدوديت های مذهبی و مهاجرت های سياسی- عقيدتی، شاعران ايرانی در شعر فارسی سنگر گرفتند و از اين پايگاه و پناهگاه کوشيدند تا زبان فارسی و هویـّت ملّی يا قومی ايرانيان را محفوظ بدارند «که از باد و باران نيابد گزند».

ادامه دارد
www.mirfetros.com

پا نوشت ها:
*- کتاب «تاريخ در ادبيات» در ۲۷۵ صفحه، به بهاء ۱۰ يورو = ۱۰ دلار توسط کتابفروشی فروغ (در کُلن آلمان) پخش می گردد: Foroughbook@arcor.de ، تلفن و فاکس ۰۰۴۹ (۲۲۱) ۲۰۱۹۸۷۸
۱- تذکره الشعراء، ص ۲۶۴
۲- نگاه کنيد به: مکتب وقوع در شعر فارسی، بکوشش احمد گلچين معانی؛ بنياد فرهنگ ايران، تهران، ۱۳۴۸
۳- درباره حروفيان نگاه کنيد به: عمادالدين نسيمی، شاعر و متفکر حروفی، علی ميرفطروس، چاپ دوم، آلمان، ۱۹۹۹
۴- درباره هنر در عصر تيموری نگاه کنيد به: هنر عهد تيموريان و متفرّعات آن، عبدالحی حبيبی، تهران، ۱۳۵۵؛ صفا، ج ۴، صص ۱۰۲-۱۱۰؛ تاريخ ايران کمبريج، ج ۴، فصل دهم، مقاله بازيل گری، صص ۳۸۰-۴۱۰؛ «مکتب هراب در نگارگری»، هدايت نیـّر سينا، در: فصلنامه ره آورد، شماره ۲۲، ۱۳۶۷، صص ۵۴-۵۹
Kevorkian, A. M. /Sicre, J. P.: Les Jardin du désire (Sept Siècle de Peinture Persane, Paris, ۱۹۸۳, PP ۳۰-۴۰
ترجمه فارسی: باغ های خيال، ترجمه پرويز مرزبان، تهران ۱۳۷۷، صص ۲۷-۳۷
۵-Martin, F. R: The Miniature Painting and Painters of Persia, India and Turkey, London, ۱۹۱۲
به نقل از: تاريخ ادبيات ايران، براون، ج ۳، صص ۵۵۳-۵۵۷.
۶- برای متن اين فرمان نگاه کنيد به: مجله يادگار، سال اول، شماره ۴، ۱۳۲۳، صص ۲۵-۲۹
۷- درباره « اخی» ها نگاه کنيد به مقاله « ف. تشنر» در:
Teschner, F: Encyclopédie de l’Islam, Tome ۱. PP ۳۳۱-۳۳۳
برای آگاهی از جريان های فکری منطقه آناطولی در اين هنگام نگاه کنيد به مقاله روشنگر اسماعيل حقّی اوزون چارشلی: مجله تحقيقات تاريخی، شماره های ۴ و ۵، صص ۹۹-۱۲۱
۸- زندگانی شاه اسماعيل صفوی، رحيم زاده صفوی، ص ۴۶
۹- نگاه کنيد به: احسن التواريخ،حسن بيگ روملو، ج ۱۲، صص ۳۹-۴۰؛ عالم آرای صفوی، صص ۶۴-۶۵؛ نزهه القلوب، حمدالله مستوفی، ص ۷۸.
۱۰- عالم آرای صفوی، ص ۶۴ و ۱۱۱؛ تاريخ ايلچی نظام شاه، صص ۶ و ۱۶-۱۷
۱۱- نگاه کنيد به: عالم آرای صفوی، صص ۵۳-۵۴، ۶۴-۶۵، ۹۸-۹۹، ۳۴۶-۳۴۷ و ۳۷۱-۳۷۲؛ حبيب السير، خواند مير، ج ۴، صص ۴۶۷-۴۶۸، ۴۷۸ و ۵۲۷-۵۲۸؛ روملو، صص ۴۵، ۶۱، ۷۷، ۹۲ و ۹۸؛ احياء الملوک، ملکشاه حسين، صص ۱۹۸ - ۱۰۰؛ سفرنامه های ونيزيان در ايران، صص ۲۵۱، ۳۱۰ و ۴۰۸-۴۱۰. بقول نصرالله فلسفی: شاه اسماعيل در جنگ ها و قتل عام هائی که برای ترويج و تثبيت مذهب شيعه کرد، نزديک به ۲۵۰،۰۰۰ نفر را کشت: زندگانی شاه عباس، ج ۲، ص ۱۲۵. برای يک بحث دقيق درباره چگونگی شيعه سازی مردم ايران در اين دوران نگاه کنيد به:
Calmar, Jean: "Les Rituels Shiites et le Pouvoir: L’imposition du Shi’isme Safavide" in: Etudes Safavides, PP ۱۰۹-۱۵۰
۱۲- نگاه کنيد به: عالم آرای عباسی، اسکندر بيگ منشی، ج ۱، صص ۴۴ و ۱۴۵.
۱۳- نگاه کنيد به: صفا، ج ۵ (۱)، صص ۱۲۶-۱۲۸ و ۱۷۰-۱۸۶
۱۴- روضات الجنّات، خونساری، ج ۴، ص ۳۶۱ به نقل از: صفا، ج ۵ (۱)، صص ۱۷۷-۱۷۸
۱۵- ايران عصر صفوی، راجر سيوری، ص ۲۵. درباره شاهنامه تهماسبی نگاه کنيد به مقاله ارزشمند هيلن براند:
Hillenbrand, Robert: "The Iconography of the Shah-nama-yi Shahi" in: Safavid Persia, Ed: Charles Melville, London-New York, ۱۹۹۶, PP ۵۳-۷۸
۱۶- تذکره شاه تهماسب، ص ۳۰، به نقل از صفا، ج ۵ (۱)، ص ۱۷۵
۱۷- شاه تهماسب اول، منوچهر پارسا دوست، ص ۸۶۵
۱۸- برای بحثی درباره تجارت و بازرگانی در اين عصر نگاه کنيد به بحث ارزشمند ويلم فلور، در: صنعتی شدن ايران، خصوصاً صفحات ۸۵-۱۱۷
سفرنامه دلا واله، صص ۳۷-۴۲؛ در اين هنگام بيش از ۳۰۰ کشتی از کشورهای مختلف در لنگرگاه بندر هرمز بودند و هميشه ۴۰۰ تاجر در آن شهر اقامت داشتند و «قوافل بازرگانی، گاهی قريب به ده هزار شتر بار داشتند»: نگاه کنيد به: احياءالملوک، ص۲۲۰؛ سفرنامه، تاورنيه، ص ۱۲۸؛ سياست واقتصاد عصر صفوی، باستانی پاريزی، صص ۱۱۴- ۱۳۸.
همچنين نگاه کنيد به مقاله ارزشمند کلاين در مجموعه زير:
Klein, Rudiger: " Caravan Trade in Safavid iran", in: Etudes Safavides, Ed. Jean Calmard, PP ۳۰۵-۳۱۸
۱۹- شاردن ضمن حيرت و ستايش از مدارای دينی اين دوران، آنرا « امتياز انکارناپذير مردم ايران نسبت به مسيحيان» می داند:
Chardin, Vol ۳, PP ۴۸۰-۴۸۹, Vol ۵, PP ۴۶۵-۴۶۷
۲۰- Chardin, Vol, ۸, PP ۱۳۱, ۲۷۲
همچنين نگاه کنيد به: گزارش تاورنيه (فرانسوی)، پيترو دلا واله (ايتاليائی)، اولئاريوس (آلمانی) و کمپفر (آلمانی) و توماس هربرت (انگليسی).
Voyage de Piettro della Vallé, PP ۴۵, ۵۳; Olearius Adam: Relation du Voyage en Moscovie, Tartarie et Perse, Tome ۱, PP ۵۲۵-۵۲۶.
سفرنامه کمپفر، صص ۱۹۰-۱۹۵؛ برای نظر توماس هربرت نگاه کنيد به مقاله لطف الله هنرفر، در: هنر و مردم، شماره ۱۵۷، ص ۷۹ همچنين نگاه کنيد به کتاب ارزشمند هانری ستيرلن: اصفهان تصوير بهشت، انتشارات فرزان، تهران، ۱۳۷۷؛ Tavernier, Vol ۲, P ۱۱۸
۲۱- Chardin, Vol, ۸ PP ۳۹, ۱۱۴
مقايسه کنيد با: Oléarius, PP. ۵۲۴-۵۲۵

۲۲- Les Jardins du désir, PP ۴۶-۵۰
ترجمه فارسی، صص ۴۴-۴۸
شاردن در ديدار از خانه ميرزا رضی منشی الممالک يادآور می شود که در اين خانه، تصوير«شيخ صنعان» را ديدم جام شراب بدست که در برابر زنان و مردانی با لباس های اروپائی قرار گرفته بود که شيخ را به دين خود می خواندند. شاردن در توصيف سردرِ بازار اصفهان می نويسد: «بالا و پائين آن، نقاشی مردان و زنان اروپائی است که سرِ ميز قرار گرفته و جام شراب در دست، به عيش و نوش مشغولند». او در توصيف کاخ «هشت بهشت» تأکيد می کند: «نمی توان اينهمه شکوه و جلال و دلربائی و فريبندگی را تصوّر کرد. ميان نقاشی های اين بنا، تصاوير برهنه و فرح انگيز وجود دارد ... در اين تالار اطاق های آئينه کاری کاملی است که اثاثيه هر اطاق، با شکوه ترين و شهوت انگيزترين نوع خود در دنيا است».
Chardin, Vol ۸, PP ۳۹-۴۱, ۴۳, ۵۷, …
۲۳- در ادبيات فرقه های فلسفی و اجتماعی اين عصر- خصوصاً ُنقطَويان (پسيخانيان)- اشارات صريحی عليه «ترکان قزلباش» ديده می شود که نشانه پيکار هواداران زبان فارسی و فرهنگ ايرانی با تُرکان قزلباش است. نگاه کنيد به: دبستان المذاهب، ملامحسن فانی، ص ۳۰۲؛ روضة الصفا، ج ۸، ص ۳۷۳.
۲۴- نگاه کنيد به: صفا، ج ۵ (۱)، صص ۴۲۳-۴۳۲؛ فلسفی، ج ۲، صص ۳۰ و ۳۱
۲۵- نگاه کنيد به: اسکندر بيگ منشی، ج ۱، ص ۱۷۸، مقايسه کنيد با: تذکره نصرآبادی، صص ۹ و ۴۱۴؛ کلمات الشعرا، سرخوش، ص ۱۰۱
۲۶- نصر آبادی، ص ۱۰
۲۷- بیـا سـاقی از احتیـاجـم بــر آر
وزين کشور بـی رواجـم بـر آر!
(صفی صفاهانی)
۲۸- چو رفتم از ين منزل چون قفس
چو عمرِ شـده، بـاز نـايم زپـس
(ملامحمد صوفی مازندرانی)
۲۹- چرا نخوانم دارالامان حادثه اش
که هند، کشتی نوح و زمانه توفان است
( کليم کاشانی)
۳۰- نگاه کنيد به مقاله باستانی پاريزی: کوچه هفت پيچ، صص ۲۲۸-۳۳۲؛ ناصرخسرو قباديانی؛ صدای طغيان و تنهائی و تبعيد، علی مير فطروس، در همين کتاب.
۳۱- نگاه کنيد به: کاروان هند، احمد گلچين معانی، (۲ جلد)، انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد، ۱۳۶۹؛ مقاله «هندوستان در چشم شاعران»، احمد گلچين معانی، در: مينوی نامه، صص ۳۷۷-۳۹۴؛ «شاعران دوره صفوی و هند»، عزيز احمد، در: مجله هنر و مردم، شماره ۱۶۴، صص ۴۶-۶۰.
۳۲- تذکره ميخانه، صص ۵۳۶ و ۵۴۵ و ۶۳۵.

دنبالک:
http://mag.gooya.ws/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/31191

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'انديشه های صائب در شعرهای "صائب"، علی ميرفطروس' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016