advertisement@gooya.com |
|
پيشگفتار
نام و اعتبار " انجمن قلم" مورد سوء استفاده ی دو رژيم شاهنشاهی و اسلامی , و " اهل قلم " شان قرار گرفته است. با آنکه " انجمن بين المللی قلم" به حکومت اسلامی و " اهل قلم مسلمان " تفهيم کرد که به دليل آزادی ستيزی, قلم شکنی و اعمال سانسورشايستگی بهره برداری از اين نام ندارند, اما حکومت اسلامی و اهل قلم اش راه رژيم شاهنشاهی پيش گرفتند و حرف حساب گوش نکردند!
آنچه در زبان فارسی به نام انجمن بين المللی قلم يا انجمن جهانی قلم شناخته شده , انجمنی ست که در سال ۱۹۲۱ در لندن پايه گذاری شد. اين انجمن امروز با بيش از ۱۲۰۰۰ عضو و بيش از۱۳۰ مرکز در کشورهای مختلف جهان, کانون جهانی نويسندگان است . اساسنامه Charter اين انجمن برپايه مصوبه های کنگره های جهانی آن تنظيم شده است. شرط پايه ای در پذيرش عضويت و مراکز انجمن بين المللی قلم در کشور های مختلف, قبول و پايبندی به اساسنامه " انجمن بين اللملی قلم" است , و نيز با معرفی و پذيرش دست کم ۲۰ عضو می توان تاسيس مر اکزی را اعلام کرد و موجوديت و عضويت خود را در کنگره ی انجمن بين المللی قلم به تصويب رساند , اساسنامه ای که در بخش ها يی از بند های اش آمده است :
".....انجمن بين المللی قلم مدافع اصل انتقال آزاد و حصر ناپذير انديشه در ميان يک ملت و در ميان تمام ملت ها ست ....موجوديت انجمن برای اشاعه دوستی و حسن نيت در ميان نويسندگان دنيا فارغ از نگرش سياسی و باور های ديگر آنان است .........انجمن صدايی ست که اعتراض نويسندگان در بند و آزار ديده را پژواک می دهد.... انجمن بی هيچ اغماضی غير سياسی بوده و نهادی غير دولتی است........"(۱)
بنابراين ترديدی بر جای نمی ماند که رژيم آريامهری و اسلامی و" اهل قلم " حکومتی و وابسته به اين دو رژيم فاقد صلاحيت عضويت و برپايی چنين مراکزی بوده و هستند.
به زمان آريامهر " انجمن قلم" ای راه اندازی شد که زين العابدين رهنما , عبدالحسين وزيری, حسين شاه زيدی, محيط طباطبايی و.... از اعضای موثر آن بودند.ابراهيم صهبا, عباس خليلی, عبدالحسن فرامرزی, پارسا تويسرکانی , انجوی شيرازی, مصطفی الموتی و.... از ديگر فعالين اين جمع بودند, که در " انجمن " جمع می شدند و آثار خود را می خواندند.(۲)
".... آن کسان ...جمعی گرد آورده بودند و حتا رفته بودند دفتر N.E.P , گفته بودند که می خواهند پن ايران راه بياندازند, انگار شتاب هم داشتند. از بيخ منکر سانسور دولتی شده بودند , که اجلاس سالانه پن در تهران برگزار شود , هزينه ها را دولت ايران متقبل می شد و شه بانو هم افتتا حيه ی اجلاس سحنرانی می کرد. دم خروس وابسته گی و دولتی بودن که زده بود بيرون دست به سرشان کرده بودند...."(۳)
سيمين بهبهانی در باره اينکه چرا نپذيرفت عضو هيات رييسه اين " انجمن قلم " شود ,می گويد:
"....وقتی علت را رهنما جويا شد گفتم به نظر من اينجا ديگر انجمن قلم نيست.... انجمن دارد انجمن بزرگان قوم دستگاه می شود. در واقع دستگاهی ها آمدند سرسفره ی حاضر و آماده ای که ما با خون دل جورش کرده بوديم. به هر حال بسياری از اعضای آن انجمن , از جمله خود من , از انجمن فاصله گرفتيم و " انجمن قلم " پس از مدتی تعطيل شد"(۴)
"اهل قلم مسلمان" و " انجمن قلم ايران"
اهل قلم حزب الهی و حکومتی از همان آغاز بر قراری حکومت اسلامی بر آن شدند پا جای " انجمن قلم شاهنشاهی" بگذارند و همراه با تلاش برای درهم شکستن کانون نويسندگان ايران , تشکلی سامان دهند. اين تلاش ها از سال ۱۳۶۹ - سالی که مساله ی فعاليت مجدد کانون نويسندگان ايران از طرف بيش از ۴۰ شاعر و نويسنده به طور رسمی پيشنهاد و طرح شد – شدت بيشتری يافت. اين تشديد تلاش ها را قلم ها و قدم های اهل قلم حزب الهی همچون مهدی جباری , يوسفعلی مير شکاک , شمس آل احمد, علی موسوی گرمارودی , سيد مرتضی آوينی و... به سهولت نشان می دادند.
مهدی جباری مقاله ی " ويت کنگ های کافه نشين و کانون نويسندگان " را نوشت(۵) . شمس آل احمد , چهره عوض کرده ای که چرک زبانی اش دست نخورده باقی مانده است , در مقاله ی " نقل آزادی" نوشت :
".... در زمانی که روح او بر بسيجی هايی که در ميدان های جنگ خودشان را روی مين می انداختند به شکل " امداد غيبی " ظاهر می شده يکی از حضرات اهل قلم در " صندوقخانه اش" نشسته و کتابی نوشته که " کمر خر قبرسی را خم می کند" که چی؟ " تخته قاپو کردن ايلات را گزارش کند که همه ی ما ناظر " آن بوده ايم و.... حالا پنج تا از اين دست آدم ها می خواهند با کمک کسی که در امريکا " به " هتک حيثيت قومی اش " دست می زند تا " صنار بابت دو بار عملش " ندهد و همراه با " بنده خدا هايی " از نسل سوم " که " جز پدر وپدر بزرگشان را نشناخته اند"...." کانون نويسندگان" راه بياندازند..." (۶)
شمس ال احمد در ميز گرد " هنر و ادب " کيهان هوايی به سال ۱۳۶۹نيز در باره کانون نويسندگان ايران گفت :
" چون انقلاب آمد آن موج رابرد " . ايشان در اين ميز گرد همراه با موسوی گرمارودی و بهاء الدين خرمشاهی پيرامون تشکل صنفی اهل قلم اظهار نظر کردند. موسوی گرمارودی ,که " نبوغ "اش به حدی رسيده است که احمد شاملو را " بد ترين روشنفکر اعصار " می داند (۷) , در باره تشکل" اهل قلم مسلمان " گفت :
".... بنده به صراحت خدمت شما بگويم که به عنوان يک اهل قلم مسلمان حاضر نيستم با برخی از اين روشنفکران يک جا بنشينم..... از همان موقع اهل قلم مسلمان به فکر بودند ترتيبی برای تشکل اهل قلم مسلمان بدهند.... در سال ۱۳۵۷ قبل از انقلاب بنده , خانم صفارزاده, آقای مير حسين موسوی , شهيد با هنر و... جمع شديم و می خواستيم از ديگرانی چون شمس آل احمد و خرمشاهی و کسانی که ديدگاه اسلامی داشتند دعوت کنيم ....." (۸)
سيد مرتضی آوينی نيز در ماهنامه هنری سوره در مقاله ای با عنوان " کانون کدام نويسندگان؟" , دغدغه ی را ه اندازی يک تشکل اهل قلم مسلمان را داشت, او در گوشه هايی از مقاله مفصل اش نوشت:
".......خوب, بالاخره ما هم هستيم و کسی نمی تواند نه وجود ما را انکار کند و نه نويسنده بودن ما را....آزادی بلا شرط دربيان , خواه نا خواه به اين معناست که فی المثل نويسندگانی همچون هنری ميلر و يا هنرمندانی چون برگمان که نجات بشر را در روی آوردن به علايق جنسی می دانند نيز آزاد باشند......."(۹) تبليغات اهل قلم مسلمان عليه کانون نويسندگان در سال های ۷۷-۷۳ , سال های آزار و شکنجه وکشتار فعالين کانون , اوج کم سابقه ای گرفت. اينان در زمره ی محرکين فشار ها و کشتارها در دامن زدن به جو ترور و وحشت نيز نقش ايفا کردند.
خرداد سال ۱۳۷۸ جشن کشتار و شادی سرکوب وحشيانه کانونيان و کانون را " اهل قلم مسلمان" با اعلام موجوديت " انجمن قلم " شان بر پا کردند.
اين " انجمن" با کسب اجازه از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فعاليت خود را آغاز کرد. در اطلاعيه ای که اين انجمن صادر کرد , از اهداف انجمن : "... دفاع از آزادی بيان و انديشه در چهار چوب اسلام و قانون اساسی وکوشش برای معرفی چهره ی راستين ادبيات وهنر اصيل کشور به جامعه فرهنگی جهان " ذکر شد.
محمد رضا سرشار (رضا رهگذر) به عنوان رييس اين انجمن برگزيده شد و به عنوان اعضای موسس , نام ۱۸ تن ديگر نيز اعلام شد.( سيد ابراهيم (محمد) آوينی , سميرا اصلانپور, عبدالکريم بی آزار شيرازی , محسن پرويز, راضيه تجار, مريم جمشيدی , محسن چينی فروشان, ابراهيم حسن بيگی , شمس الدين رحمانی, حميد سبزواری, سيد مهدی شجاعی , مريم صباغ زاده ايرانی , حميد گروگان , محسن مومنی , علی معلم, محمد مير کيانی , نصرالله مردانی , محمد نوری زاده)
پس از اعلام موجوديت اين انجمن , انجمن بين المللی قلم با ارسال نامه ای رسمی به دولت ايران و انتشار جهانی آن به سوء استفاده گروهی از نويسندگان دولتی ايران از نام اين انجمن اعتراض کرد, و خواستار تغيير اين نام به دليل فقدان ارتباط " انجمن قلم ايران " با" انجمن بين اللملی قلم" و تفاوت های بنيادی ميان اين دو انجمن, شد.
پاسخ انجمن داران حزب الهی به انجمن بين المللی قلم اين بود:
"....انجمن بين المللی پن اعلام کرده است مادام که انجمن قلم ايران عضو اين انجمن بين المللی نباشد , حق ندارد خود را با عنوان "قلم" نامگذاری کند.... همچنان که بر تارک اساسنامه اين انجمن آيه مبارکه " ن و القلم و ما يسطرون" آمده , بيش از ۱۴۰۰ سال پيش از تاسيس انجمن بين المللی پن, خداوند در کتاب مقدس خود قران, مقام قلم و نويسندگان متعهد آن را چنان بالا برده است که به قلم و آنچه که می نويسد سوگند ياد کرده است. بنابراين اگر قرار باشد واژه ها و نام ها به انحصار و مالکيت خصوصی امت ها , ملت ها , سازمان ها , گروه ها, صنف ها , و افراد در آيند , بی هيچ ترديد واژه قلم در مالکيت مطلق ملل مسلمان واز جمله ملت بزرگوار ايران خواهد آمد و اين امثال " انجمن بين المللی پن" هستند که بايد به سبب استفاده بدون کسب مجوز از اين واژه برای نامگذاری خود , مورد مواخذه قرار گيرند......انجمن قلم ايران بر اساس اساسنامه ی خود تشکل مستقلی است....لذا اجابت خواسته ی همکاران ما در " انجمن بين المللی پن" برای عضويت در اين موسسه , آشکارا مغاير با اصل اساسی اساسنامه اين انجمن است .......". (۱۰)
اين انجمن" مستقل" بلا فاصله در اطلاعيه اش موضع گيری های " انجمن بين المللی قلم" پيرامون اعمال سانسور وشکنجه و کشتار اهل قلم درايران را "مبتنی بر واقعيات جاری در کشور ايران " ندانست و آن را " بدون رعايت انصاف و بی طرفی" اعلام کرد.
انجمن قلم اهل قلم مسلمان با همفکری و همياری حسين شريعتمداری ها, يوسفعلی مير شکاک ها , شمس آل احمد ها , محمد جباری ها و.....به فعاليت های " قلمی و قدمی " خود عليه اهل قلم آزاديخواه و آزاد انديش ادامه داده است.
در آستانه ی ۸ سالگی تاسيس اين انجمن , بحث هايی پيرامون اين انجمن مطرح شده است. تارنمای " کتاب نيوز" که تارنمای " اهل قلم مسلمان " است در سرمقاله اش در باره ی اين " اولين تشکل صنفی اهالی قلم کشور"!!
نوشته است :
" ششم خردادماه ۱۳۷۸، تلاشهای جمعیِ بيست نفر( قبلا" ۱۹ نفر اعلام شده بود – م.ن ) از فعالان عرصهی فرهنگ به ثمر نشست و اولين تشکل صنفی اهالی قلم کشور متولد شد. اين جمع ــ که نامهای بزرگی چون حميد سبزواری، علی معلم دامغانی، سيدمهدی شجاعی، سيد محمد آوينی و محمدرضا سرشار در ميانشان ديده میشد ــ از آن پس به«هيئت مؤسسان انجمن قلم ايران» موسوم شد.هيئتی که در حقيقت آغازگر حيات اولين تشکل "قانونی" نويسندگان کشور محسوب میشود.
با گذشت زمان، به دلايلی ــ که غالبا ناگفته مانده است ــ صندلیهای خالی جايشان را به اعضای اين جمع نوپا دادند؛ چنانکه در جلسات مجمع عمومی ــ که از مجامع مهم تصميمگيری در مورد انجمن قلم به حساب میآيد ــ بعضاً فهرست غائبين هيئت مؤسس به ۹نفرمیرسيد. هرچند اين آمار در مقايسه با فهرست بيش از صد نفری اعضای غايب عادی در هفتمين مجمع عمومی، آبرودارتر به نظر میرسد."
سرمقاله نويسان " کتاب نيوز" باعنوان "يکی مرد جنگی به از صدهزار" ادامه می دهند:
" .....انجمن قلم ايران تا به امروز و به استناد آمار پايگاه رسمی اين انجمن ۲۱۷ عضو دارد. ۸۷ مرد و ۳۹ زن. ( البته جمع اين ارقام ۲۱۷ عضو نمی شود , م.ن) طبق اساس نامه و برای عضويت در اين انجمن، بهجز تعهد به قانون اساسی، بايد حداقل يک کتاب منتشر شده در حوزه ادبيات يا ادبيات نمايشی، داشته باشيد و برای عضويت تقاضا بدهيد تا در هيئت مديره بررسی و با آن موافقت شود.....در واقع و با نگاهی به عملکرد ۸سالهی اين انجمن، بهتر است بگوئيم انجمن قلم بر خلاف اهداف ذکر شده در اساس نامه، بيشتر برای پيگيری حقوق صنفی اعضاء ــ از قبيل دريافت مدرک معادل، بن کتاب، شناخته شدن نويسندگیبه عنوان شغل و غيره ــ فعال بوده است و هيچ برنامهی کاری يا افق فرهنگی قابل دسترسی را برای اعضاء ترسيم نکرده است.
در طول اين سالها ظاهرا انجمن قلم برای حيات فرهنگی و ارتباط بيشتر و بهتر آثار اعضاء با مخاطبين و لااقل رشد و تعالی اعضاء هيچ برنامهای نداشته است. انجمن قلم ايران ظرفيت طراحی فعاليتهای فرهنگی و ادبی بسياری را دارد؛ از برگزاری جلسات نقد آثار اعضاء و بالتبع رشد کيفی آثار تا اثرگذاری بر سپهر فرهنگی کشور؛ اما چرا ازاين ظرفيت استفاده نمیشود؟ چرا انجمنی با اين تعداد عضو از برگزاری يک جلسهی نقد عادی با حضور همان اعضاء و دربارهی همان آثار مورد تاييد هيئت مديره، عاجز است؟ اين سئوالی است که شايد جدا از فضای کلی فرهنگی کشور، به نحوهی عضوگيری و تعامل اين اعضاء با انجمن نيز مربوط گردد.
آيا وقتی از ۲۱۷ اهل قلم صحبت میکنيم، تشکيل ساده ترين جمعهای فرهنگی توقع نابجايی است؟ آيا اين بیحاصلی چندساله از اين تعداد "اهل قلم" عجيب نيست؟ يا اينکه بايد در اصل موضوع، يعنی تعريف اين انجمن از "اهل قلم" و نحوهی عضويت شک کرد؟ آيا اينجا هم کميت بیهدف بر کيفيت چربيده است؟ مگر انجمن قلم ايران هم به جايی "بيلان" ارائه میدهد؟
آيا عدم عضويت نامهای بزرگی چون استاد "مهدی فولادوند" و يا "قيصر امينپور" و بسياری ديگری از نامآوران عرصهی ادب در انجمن قلم ايران ارتباطی به اين موضوع دارد؟
جالب اينجاست که چون برای اعضاء وظيفهی درخوری _ و البته در مقابل حق و مزيت معينی _ در نظر گرفته نشده _ و شايد عضويت اعضاء مادم العمر انگاشته شده! _ برای لغو يا تعليق عضويت اعضائی که به وظايف خود در قبال انجمن عمل نکنند هم، هيچ مکانيسمی وجود ندارد. اگرچه شنيده شده که يکبار و بر اساس سليقهی هيئت مديره وقت ــ پس از انتشار "غيرقابل چاپ" ــ سيد مهدی شجاعی تهديد به اخراج شده است.
در سال ۱۳۸۱ به پيشنهاد انجمن قلم و تصويب شورای فرهنگ عمومی، روز نزول سورهی قلم يعنی ۲۷ رجب _ که در آن سال مصادف با ۱۴ تير بود _ به عنوان روز ملی قلم انتخاب شد. از آن سال تا به امروز انجمن قلم در اين روز ضمن بزرگداشت روز قلم، اقدام به اعطای جايزهی «قلم زرين» _ به جز سال جاری _ نموده است. جايزهای که سعی دارد تا با انتخابهای خود به نوعی ضمن جهتدهی در عرصهی فرهنگ، کمکاریهای اعضاء در ديگر حوزهها را جبران کند.
علاوه بر «جايزه قلم زرين»، انتشار گاهنامهی «اصحاب قلم» نيز میتوانست نمود بيرونی موفقی باشد از جمع نويسندگان عضو. اما، خزانِ انتشار اين نشريه -که با قبول تمامی هزينهها از سوی حوزه هنری سازمان تبليغات اسلامی انتشار میيافت- در پاييز ۸۴ فرارسيد و کار در شمارهی سوم متوقف شد.....
راهاندازی پايگاه اينترنتی انجمن در فروردين ۸۵ هم، کورسوی اميدی بود برای گسترش فعاليتهای اعضاء، که نگاهی به انتشار تنها ۵ يادداشت توسط ۴ نفر از ۲۱۷ نفر عضو انجمن در طول ۱۹ماه _ با خوشبينی میتوان اين ميزان فعاليت اعضاء را حدود نيم درصد! برآورد کرد _ آن را هم خاموش میکند. آيا اصولا در حالیکه برخی از اعضای فعلی انجمن، مدتها است اثری در خور ــ حتی در حد يک يادداشت اينترنتی ــ منتشر نکردهاند و رکوردار غيبت در جلسات "ساليانه" بودهاند، میتوان انتظاری از اين «انجمن قلم» داشت؟
اوضاع زمانی جالب تر میشود که بدانيم در سال ۸۳ فردی سودجو با جعل عنوان «انجمن قلم ايران» مجوز نشر گرفته و طبق گزارش هيئت مديرهی دور ششم "موفق" به اخذ کمکهای متعدد از نهادهای فرهنگی کشور نيز شده است! و در همين فرجه، تنها تشکل قانونی نويسندگان کشور، قادر نيست از حيثيت خود در برابر اين سودجويی با قاطعيت دفاع کند........" (۱۱)
محمد رضا سرشار نيز در سايت " کتاب نيوز", در مقاله ای با عنوان " اتاقی برای يک انجمن" به مشگلات اين انجمن برای يافتن يک " دفتر" اشاره می کند . سرشار در اين مقاله , که گردانندگان سايت "کتاب نيوز " از آن به عنوان طرح " اختلافات مضحک" نام برد ه اند, ميزان" استقلال" اين انجمن رانيز نشان می دهد:
"....اين موضوع از طريق من به اطلاع دکتر ولايتی- عضو و بازرس منتخب انجمن- رسيد, ايشان هم در ديدار خصوصی با مقام معظم رهبری , موضوع را به اطلاع معظم له رساندند....به دنبال آن به فاصله کوتاهی , با دستور رهبری , ستاد اجرايی فرمان حضرت امام موظف شد يکی از ساختمان های دراختيار خود را به صورت " امانی" در اختيار انجمن قلم ايران قرار دهد...."(۱۲)
در ادامه همين دست بحث ها در تاريح ۱۶ مهر ماه ۱۳۸۶ اعلام شد :
"....دکتر علیاکبر ولايتی به عنوان رئيس، محمدرضا سرشار به عنوان نايب رئيس، راضيه تجار به عنوان دبير و فيروز زنوزی جلالی به عنوان خزانهدار پنجمين دوره هيات مديره انجمن قلم ايران انتخاب شدند.
در اين جلسه علاوه بر اعضای اصلی، محمدرضا اصلانی و مريم صباغزاده ايرانی به عنوان بازرس و سميرا اصلانپور به عنوان عضو علیالبدل هيئت مديره شرکت داشتند.
دکتر ولايتی رئيس جديد انجمن قلم ايران، پيش از اين در چهار دوره از هشت دوره، بازرس اين انجمن بوده است. اين عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و مشاور مقام معظم رهبری در امور بينالملل، دارای تاليفات متعددی در
حوزه تاريخ تمدن اسلام و تاريخ معاصر ايران است (۱۳).
در کنار سرمقاله ی " کتاب نيوز" و مقاله ی محمد رضا سرشار در همين تار نما, نام دکتر ولايتی به عنوان رييس اين انجمن نماد ها و نشانه های ديگری از ماهيت اين انجمن اند.
انجمنی با اعضای نام برده شده و نشريه ای که ناشرش حوزه هنری سازمان تبليعات اسلامی ست, ودفترش را هم ديکتاتور بزرگ "ولی فقيه" پيشکش شان کرده است, انجمنی که رييس اش در مقام وزير امور خارجه, سفارت خانه های تحت مسئوليت اش مقر قاتلين اهل قلم و دگرانديشان در خارج کشور بود, "انجمن قلم" نيست ,"انجمن ضد قلم" , "انجمن قلم شکنان" و "انجمن قاتلين قلم" است .
زير نويس:
۱- ر.ک به تارنمای " پن بين الملل" و يا جلد ۴ از مجموعه ی" بخشی از تاريخ جنبش روشنفکری ايران" , مسعود نقره کار , انتشارات باران , ۲۰۰۲
۲. مسعود نقره کار , بخشی از تاريخ جنبش روشنفکری ايران , جلد ۱, انتشارات باران , ۲۰۰۲
۳- فرج سرکوهی , ياس و داس, انتشارات باران , سال ۲۰۰۲ / گفت و گو با مسعود نقره کار, منبع فوق , جلد ۵
۴- سيمين بهبهانی , گقت و گو با مسعود نقره کار , منبع شماره ۲ , جلد ۵
۵-کيهان هوايی , شماره ۹۳۰ , ۲۵ ارديبهشت ۱۳۷۰
۶- منبع شماره ۲ , جلد ۳
۷- موسوی گرما رودی , تارنمای جام جم , ۱۶ مهر ماه ۱۳۸۶
۸- کيهان هوايی , سال ۱۳۶۹ / منبع شماره ۶
۹- هفته نامه جبهه, شماره ۴ , ۲۱ فروردين ۱۳۷۸/ ماهنامه سوره اسفند ۱۳۶۹ و دی ماه ۱۳۷۰
۱۰-منبع شماره ۲
۱۱- رو نمايی از " انجمن قلم ايران" , تارنمای کتاب نيوز , مهر ماه ۱۳۸۶
۱۲- محمد رضا سرشار , اتاقی برای يک انجمن , کتاب نيور , مهر ماه ۱۳۸۶
۱۳- اطلاعات ۱۷ مهر ۱۳۸۶.