ژاله اصفهانی شاعر مهاجر ایرانی، شب گذشته (۹ آذر ماه) در لندن، در سن ۸۶ سالگی درگذشت. برخی، ژاله اصفهانی را "شاعر امید" دانستهاند که در اشعار ش آرزوی سعادت انسانها موج میزند. برخی دیگر شعر او را محزون خواندهاند
او نخستین مجموعه شعرش زیر عنوان "گلهای خودرو" را در سال ۱۳۲۲ یعنی ۶۴ سال پیش منتشر کرد و پس از آن بیش از ۱۳ اثر را به خوانندگان خود تقدیم کرد و تا آخرین سالهای عمرش نیز کماکان در حوزه شعر و ادبیات فعال بود.
پرندگان مهاجر
در این غروب خموش
که ابر تیره تن انداخته به قلهی کوه
شما شتابزده راهی کجا هستید
کشیده پر به افق تک تک و گروه گروه
چه شد که روی نهادید بر دیار دگر
چه شد که از چمن آشنا سفر کردید
پرندگان مهاجر
دلم به تشویش است
که عمر این سفر دورتان دراز شود
به باغ باد بهار آید و
بدون شما شکوفههای درختان سیب
باز شود
ژاله اصفهانی در سال ۱۳۰۰ خورشیدی در اصفهان زاده شد. در بیستوسه سالگی اولین مجموعه شعرش انتشار یافت، و دوسال پس از آن به خاطر فعالیتهای سیاسی همسرش ناچار به مهاجرت به اتحاد شوروی سابق شد. اقامت ژاله اصفهانی در شوروی سابق ۳۲ سال به طول انجامید و تازه پس از انقلاب ۱۳۵۷ بود که به ایران بازگشت. اما اقامت شاعر در ایران نیز چندان طولانی نبود.
مدت کوتاهی پس از پیروزی انقلاب باردیگر و اینبار به اروپا مهاجرت کرد و در لندن سکنا گزید. یکی از آخرین کتابهای خانم ژاله اصفهانی اثریست به نثر که شاعر شرح زندگی پرماجرای خود را بهنام "سایهی سالها" در سال ۷۸ خورشیدی در لندن انتشار داده است. تا پیش از این کتاب خانم اصفهانی سیزده مجموعه شعر از خود برجای گذاشته بود، که یکی از آنها "هزار قلم اگر داشتم" نام دارد.
شاعر ی که در غربت غریب نبود
برخی، ژاله اصفهانی را "شاعر امید" دانستهاند که در اشعار ساده و صمیمیاش مبارزهی اجتماعی و آرزوی سعادت و نیکبختی انسانها موج میزند. برخی دیگر نیز، شعر او را محزون خواندهاند که حسرت گذشته و درد غربت در آنها جاریست. اما "غربت" واژهی محبوب شاعر نیست. خودش میگوید: «من از کاربرد واژهی غربت خوشم نمیآید. انسانی که مجبور میشود به انگیزهی "نتوان مرد به سختی که من آنجا زادم" و به کشور دیگری میرود، اگر درآنجا مینویسد، میکوشد، میآفریند، در هرجا که باشد غریب نیست. اما روی او همیشه به سوی وطنش است. به هرحال من غربت را دوست ندارم و باور نمیکنم.»
advertisement@gooya.com |
|
واژهی جنسیت نیز برای هنرمند و زنی مانند ژاله اصفهانی که خود یکی از زنان پیشکسوت در شعر امروز ایران بود، واژهای غریبه بود که شاعر را به خنده وامیداشت.
ژاله اصفهانی در گفتوگویی که چندی پیش با بخش فارسی دویچه وله داشت در این باره گفت: « (با خنده)... میدانید، من برای یک اثر ادبیهنری جنسیت هنرمند را در نظر نمیگیرم، بلکه معرفت گسترده، انسانیت، استعداد، استعداد درست و زیباآفرینی نویسنده را میپسندم. حالا هنرآفرین میخواهد زن باشد یا مرد. من نمیدانم، چون خودم... نمیدانم، فکر نمیکنم. از لحاظ ژاله این طور نیست...»
ژاله اصفهانی شب گذشته در لندن، در مهاجرت و در "غربت"ی که دوست نداشت در سن ۸۶ سالگی درگذشت.