advertisement@gooya.com |
|
اين مصاحبه توسط بنده کاوان عمر سلامی عضو هيئت تحريريه روزنامه آسو در کردستان عراق با آقای بنی صدر صورت گرفته است.
وضعيت حقوق بشر در ايران؟
* در ايران، حقوق بشر رعايت نمی شود. رژيم ايران در شمار اول کشورهای ضد حقوق بشر است و در سال جاری يکبار ديگر توسط سازمان ملل متحد بخاطر تجاوزهايش به حقوق بشر، محکوم شد . تجاوزهای اين رژيم به حقوق بشر خاص فعالان سياسی نيست . تمامی مردم را محکوم به زندگی در جو سنگين خشونت کرده است : زنان و معلمان و کارگران و دانشجويان و روزنامه نگاران بيشتر از همه قربانيان تجاوز رژيم به حقوق بشر هستند .
به نظر شما آيا حکومت ايران می تواند از وضعيت موجود رها شود؟
* پاسخ پرسش دوم: هرگاه قصد شما از اين پرسش اين باشد که ﺁيا رژيم کنونی يک رژيم طبيعی و پايدار هست يا نه، پاسخ اينست که نه طبيعی است و نه پايدار است . طبيعی نيست زيرا ضد حقوق انسان و حقوق ملی ايرانيان و ضد اسلام و ضد رشد است . پايدار نيست زيرا ايران در موقعيتی است و فرصتی تاريخی را يافته است که به او امکان می دهد شتابان رشد کند و بانی رشد در مردم سالاری در حوزه تمدن اسلامی بگردد .
و هرگاه مقصود شما از «وضعيت موجود»، بحران اتمی و بحران های داخلی و خارجی ديگر است، بايد بگويم که استبداد مافياهای نظامی – مالی کنونی زاده بحران است و در بحران ادامه حيات داده است . دليل ديگر ناپايدار بودن اين رژيم اينست که بحران ساز خود قربانی ﺁن می شود . هرچند تا اين زمان، هر بار بحران را تا شکست ادامه داده و در شکست بدان پايان داده است، اما درست بهمين دليل ، سرانجام قربانی بحرانهائی می شود که می سازد .
در ايران مليتهای متفاوتی زندگی ميکنند. تا چه اندازه حقوق مليتها رعايت شده است؟
* به ترتيبی که در پاسخ به پرسش اول شما خاطر نشان کردم، اين رژيم ضد حقوق است . بنا براين ، در تجاوزش به حقوق انسان، کرد و فارس و سنی و شيعه و... نمی شناسد . اقليت های قومی در حقوق انسان و حقوق ملی با تمامی مردم ايران مساوی هستند . و هرگاه مراد شما حق داشتن هويت است – که حقی مهم است - نه ،اين حق را رعايت نمی کند .
آيا خواست کردهای ايران برحق است؟
* جامعه هائی از نوع جامعه ما نمی بايد يکسان سازی دوران رضاخانی را رويه کنند . غنای فرهنگی ﺁنها در اينست که به گوناگونی ها امکان بدهند بر سه اصل ، يکی اصل اختلاف ( هويت های بطور نسبی نا يکسان ) و حق اشتراک ( اشتراک در اداره جامعه ملی و هدايت سرنوشت کشور ) و حق برابری در حقوق و صلح اجتماعی ، باور شوند . با هم زيستن و با هم رشد کردن، الگوئی می سازد برای تمامی جامعه بشری .
بنا بر اين، بنا بر حق اختلاف ، خواست کردهای ايران بجاست – خاطر نشان کنم که کردها يکی از هفت قوم بانی ايران هستند و در هر جا زندگی کنند، از ديد اين جانب ايرانی بشمار ميروند - توقع ﺁنست که بهمان اندازه خواستار حق اشتراک و حق برابری در حقوق انسان و حقوق ملی متعلق به همه ايرانيان و صلح اجتماعی نيز باشند .
نقش کردها در آينده ايران چگونه است؟
* پاسخ پرسش پنجم شما را در پاسخ به پرسش چهارم دادم . هرگاه جمهور مردم ايران مطمئن شوند که کردها می خواهند بر سه اصل بالا در بنای ايران ﺁزاد و ﺁباد شرکت کنند، ﺁنها نقش مهمی در شتاب گرفتن تحول از استبداد به مردم سالاری و رشد ايرانيان و بلکه در تحول منطقه به مردم سالاريهای توانا به سازمان دادن رشد همآهنگ تمامی منطقه پيدا می کنند .
نظام فدراليسم می تواند نسخه مناسبی برای ايران باشد؟
* هرگاه اصل استقلال بدين معنی پذيرفته و رعايت شود که در سامان بخشيدن به تحول مطلوب در داخل يک کشور، هيچ گروهی نبايد به قدرت خارجی متوسل شود و پای قدرت خارجی را در تحول داخلی باز کند، اداره کشور هيچ مشکلی پيدا نمی کند . به سخن ديگر، هرگاه ايرانيان خود ، بنا بر ﺁن سه اصل، دولت خويش را سازمان دهند و سامان بخشند، فدراليسم نسخه مناسبی می شود . اما اگر روش منطق صوری شود يعنی فدراليسم پوششی باشد برای مراجعه به قدرت خارجی ، زهر کشنده می شود . زيرا يک سبب تمايل شديد به مرکزيت و طولانی شدن عمر استبداد می گردد و يا – بر فرض از ميان برخاستن رژيم بر اثر مداخله نظامی خارجی - ايران را به روزگاری می اندازد که در اواخر دوران قاجار پيدا کرد و امروز کشورهای افغانستان و عراق يافته اند .
نقش احزاب مخالف دولت بخصوص احزاب کرد چگونه است؟
* در ايران امروز، تمايلهای سياسی وجود دارند که زور پرست هستند و از طريق قدرت خارجی، يعنی امريکا، ولو به قيمت گرفتار کردن کشور به جنگ، می خواهند صاحب دولت شوند . اينها بکنار، همه سازمانهای سياسی که به دو اصل استقلال و ﺁزادی معتقد باشند ، از کرد و غير کرد، می بايد با يکديگر به راه تفاهم بروند تا بعنوان ﺁلترناتيو مردم سالار، صاحب نقش بزرگ تحول از استبداد به مردم سالاری شوند . تکرار و تأکيد می کنم که حزب های کرد ، با وفای به اين دو اصل، می توانند ترسها را زايل کنند و شرکت در مبارزه برای ﺁزادی و استقلال و رشد بر ميزان عدالت را همگانی و عمر رژيم استبداد وابسته را کوتاه کنند .
ارزيابی شما از بحران هسته ای ايران؟
* هر بحرانی دو و يا چند طرف دارد . يک طرفه نمی توان بحران ساخت . دو يا چند طرف می بايد به بحران نياز داشته باشند تا بحرانی بتواند ساخته شود . بحران اتمی را مافياهای نظامی – مالی که دولت را در تصرف خود دارند ، به اتفاق ﺁقای بوش و حکومت او بوجود ﺁورده اند . برابر اطلاعات اين جانب، بخش بزرگ دعاوی رژيم دروغ است . حکومت بوش نيز می داند که رژيم مافياها دروغ می گويد . سازمانهای اطلاعاتيش نيز می گويند ۳ تا ۱۰ سال وقت لازم است تا اين رژيم توان توليد سلاح هسته ای را پيدا کند . تا پيش از حکومت بوش، در ايران ، جنبشهای اعتراضی وسعت می گرفتند . از ﺁن پس، هربار که تهديد به محاصره اقتصادی و جنگ جدی شده است، جنبش ها نيز فرو خوابيده اند . با توجه به اين واقعيت است که بخشی از رژيم در پی تشديد بحران و ببار ﺁوردن جنگ است . زيرا می پندارد سلطه اش را بر دولت و جامعه طولانی می کند . پرسش مهم اينست : ﺁيا ﺁقای بوش و حکومت او بقای رژيم کنونی را بسود خود می دانند از اين رو، رويه کنونی را در پيش گرفته اند و يا نادانسته وسيله تحکيم موقعيت رژيم مافياهای نظامی – مالی شده اند ؟
ايران با احمدی نژاد و آينده
* با توجه به پاسخ هايی که به پرسشهای پيشين داده شدند، پاسخ اين پرسش عبارت می شود از :
- از ﺁنجا که ﺁقای احمدی نژاد به تحريک و مسئله سازی اعتياد پيدا کرده است و بدين خاطر مافياهای نظامی – مالی او را رياست جمهوری بخشيده اند، بسا می تواند موجوديت ايران را به خطر اندازد . در حال حاضر، موفق شده است ايران را به انزوا در ﺁورد . کنفرانس ﺁناپوليس که سوريه نيز در ﺁن شرکت کرد، تنها گويای کامل شدن انزوای ايران نيست بلکه گويای امر خطر بار ديگری است و ﺁن اين که از ديد کشورهای منطقه نه اسرائيل بلکه ايران تهديد کننده است . بدين قرار، ادامه رژيم مافياهای نظامی – مالی که ﺁقای احمدی نژاد ﺁلت فعل ﺁنها است ، فردا را بدتر از امروز و پس فردا را بدتر از فردا می کند .
- اما هرگاه مردم ايران توان استبداد شکن خويش را به ياد ﺁورند و به جنبش همگانی روی ﺁورند ، از مافياهای نظامی – مالی خلع يد خواهد کرد . اين مافياها را منحل خواهد کرد و با استقرار مردم سالاری ، فرصت رشد شتاب گير را مغتنم خواهد شمرد . اين جانب خوش بين و اميدوارم که جمهور مردم ايران از مسئوليت خويش ﺁگاه می شوند و به جنبش همگانی روی می ﺁورند .
نظر حضرت عالی در مورد حکومت اقليم کردستان در کردستان عراق چيست؟
* برای اظهار نظر در باره حکومت اقليم کردستان، می بايد اطلاع کافی داشت که اين جانب ندارم . گزارشها و خبرهايی که می خوانم حاکی از ﺁنند که حقوق انسان رعايت نمی شوند ( گزارش رئيس سازمان دفاع از حقوق انسان در کردستان عراق و گزارش ) . وجود دو دستگاه حکومتی و بيشتر ( بارزانی و طالبانی و ديگران ) و نبود مردم سالاری ...
اين جانب نمی خواهم به استناد اين گزارش ها و خبرها ، اظهار نظر کنم . اما از ﺁنجا که ﺁقايان بارزانی و طالبانی را می شناسم ، از اين فرصت استفاده می کنم برای خاطر نشان کردن اين امر که مردمانی که در کشورهای ما زندگی می کنند، نسل بعد از نسل بايد در کنار يکديگر زندگی کنند . روند تحول در جهان سمت و سوئی را ندارد که هر ملت و مليت و قومی بنای زندگی خود را بر تضاد و خصومت با ملت و مليت و قوم ديگر بگذارد . بخصوص در رابطه با يکديگر ، نبايد پای امريکا و هيچ دولتی را به ميان ﺁورد. زيرا زخمی برجا می گذارد که بسا در طول عمر يک نسل هم درمان نپذيرد . پيشنهاد می کنم بر پايه ﺁن سه اصل، در حذف مراجعه به امريکا و... از رابطه خود با عراقی سنی و عراقی شيعه و ترکمن و مسيحی ، پيشقدم شوند . در اداره اقليم نيز حاکميت را از ﺁن جمهور مردم شناسند. مردم سالاری نظامی پايدار است و رشد در ﺁزادی و صلح را ميسر می کند .
نقش جلال طالبانی در عراق
* باز اطلاع اين جانب محدود می شود به ﺁنچه می خوانم . بنا بر ﺁنچه می خوانم، نقش او در ﺁشتی ملی در عراق و شرکت دادن عناصر مختلف جامعه عراقی در دولت ، مثبت است . صميمانه اميدوارم اين اطلاع صحيح باشد. زيرا بسيار مهم است که يک شخصيت کرد در باز سازی عراق بمثابه يک کشور و استقلال جستنش نقش برجسته ای بازی کند . چرا که عراق را نمونه ای خواهد کرد از زندگی بر سه اصل مذکور .
ارزيابی شما از تنشهای ميان ترکيه و حکومت کردستان
* اين امر واقعيت دارد که هر بار مسئله وسيله نزاع بر سر قدرت شد ، سياست دولت تابعی از ﺁن نزاع می شود . جای ترديد نيست که در ترکيه ، ارتش که در سياست سخن ﺁخر را می گفته است، نمی خواهد موقعيت سياسی خود را از دست بدهد . از ين رو، يک روز لائيسيته را دست ﺁويز می کند و روز ديگر ، « شورشيان کرد » را . حکومت ترکيه تحت فشار ارتش است . بنا بر اين ، هرگاه دو طرف ، بر همان سه اصل شوند و نخست بکوشند دموکراسی در ترکيه اساسی استوار بجويد و ﺁنگاه کردهای ترکيه ، حقوق کامل شهروندی را بيابند و از حقوق انسان برخوردار شوند و بنا بر حق اختلاف و حق مشارکت ، در اداره امور خويش و اداره امور ترکيه شرکت کنند، نه تنها مشکل از ميان بر می خيزد ، بلکه ترکيه نيروهای محرکه خود را در رشد بکار می اندازد .
ارزيابی شما از پ. ک. ک.
* هرگاه مقصود شما از فعاليت پ. ک. ک بعنوان مدافع حقوق کردهای ترکيه باشد، پاسخ اينجانب به پرسش شما اينست : اگر ترکيه حقوق اين مردم را رعايت می کرد، محلی برای پيدايش پ.ک.ک پيدا نمی شد . بديهی است که بهترين روش برای مطالبه حقوق ،شرکت جمهور مردم است .
و اگر منظور شما سازماندهی و فکر راهنما و روش اين سازمان است، پاسخ اين جانب به پرسش شما اينست که متناسب با نمايندگی از سوی جامعه کرد ترکيه نيست . در درون و در رابطه با اين جامعه می بايد تحول بنيادی کند.
به نظر شما ايرانيان خواهان نظام مشروطه هستند؟
* نه. زيرا دست کم از انقلاب مشروطيت تا انقلاب ايران در ۱۳۵۷ شمسی ، مردم ايران خواستار استقرار حاکميت جمهور مردم بوده اند .به تعهد ﺁقای خمينی، بهنگام اقامت در فرانسه بر استقرار ولايت جمهور مردم ، هرگاه وفا می شد، در تاريخ دينی و سياسی ايران ، نخستين بار بود که مردم ايران، بر ميزان برابری و برادری و اصول ﺁزادی و استقلال ، حاکميت می جستند . در حال حاضر نيز برای بازيافتن اين حاکميت مبارزه می کنند . نظام جمهوری که مردم ايران خواستار ﺁنند و در انديشه راهنمای انقلاب ايران بازگو شده است، در شکل دولت ( جمهوری يا سلطنتی ) خلاصه نمی شود . بلکه تغيير رابطه ملت با دولت به ترتيبی که دولت تابع اراده ملت شود و بر وفق حقوق انسان و حقوق ملی و موافق سه حق مذکور سازمان بيابد . بازيافتن کرامت و منزلت انسان و باز و تحول پذير شدن نظام اجتماعی ايران به ترتيبی که ، بر ميزان عدالت اجتماعی، هر عضو اين جامعه فرصت و امکان برخورداری از حقوق خويش را بيابد، محتوای جمهوريتی است که مردم ايران در پی استقرار ﺁنند .
برنامه شما برای آينده ايران
* در پاسخ به پرسش چهاردهم و پاسخها به پرسشهای پيشين ، شما را از برنامه خود ﺁگاه کردم . با وجود اين ، يادﺁور می شوم که در دوران مرجع انقلاب ايران، ستون پايه های قدرت را تشخيص و تدابيری را برای جانشين کردن اين ستون پايه ها، با ستون پايه های حقوق ، به اجرا گذاشتم . از آن برنامه در کتابم بنام "خيانت به اميد "که در سايت اينجانب موجودميباشد ، آگاه ميشويد.ترديد ندارم که، با رها نکردن تجربه ای که انقلاب ايران است، استبداد کنونی از ميان بر می خيزد و از ﺁنجا که در طول يک قرن، مردم ايران سه بار دست به جنبش همگانی زدند و در ايجاد يک دولت مردم سالار، بنا بر اين حقوق مدار، ناکام شدند، کار اول، بکار بردن ﺁن تدابير در ايجاد دولت مردم سالار و غير ممکن کردن بازگشت استبداد است .
با تشکر: کاوان عمر سلامی