قهرمانِ ناخواسته، اشپيگل آنلاين، برگردان: الاهه بقراط
موسوی به عنوان يک اصلاحطلب محافظه کار وارد ميدان شد تا برای ثبات و بقای نظام، آن را از درون قانونمند سازد. اينک اما در اين ده روزی که از انتخابات میگذرد، موسوی بدون آن که بخواهد به فرد ديگری تبديل شده است. مردم در ايران وی را برای هدفی برگزيدهاند که هدف وی نيست. ديريست که اعتراضات ديگر تنها عليه تقلب انتخاباتی نيست. بسياری از مردم خواهان پايان اين رژيم هستند که بنيادش در روزهای گذشته به شدت به لرزه در آمد. دست بر قضا، رهبر اين سرنگونی بايد فردی مانند موسوی باشد که به نظام اعتقاد کامل دارد
www.alefbe.com
مطبوعات و رسانههای غرب پر از اخبار و گزارش درباره ايران هستند. آنچه تا کنون غرب نمیديد، از ده روز پيش به اين سو در برابر نگاهش گشوده میشود. غربیها چشمان خود را میمالند و با ناباوری به ايرانيان مینگرند که شعار «مرگ بر ديکتاتور!» و «آزادی» سر دادهاند. دولتهای اين کشورها اما هنوز بسی عقبتر از خواستهای مردم ايران عمل میکنند. خانم مرکل صدراعظم آلمان ديروز ۲۱ ژوئن خواستار شمارش مجدد آرا شد! در زير فشرده گزارشی را میخوانيد که ديروز اشپيگل آنلاين منتشر کرده و در آن مانند بسياری از رسانههای ديگر غربی که تازه يکی دو روز است ماهيت اعتراضات مردم را در ايران تشخيص میدهند، از يک «انقلاب» صحبت میکند.
موسوی از نامزد رژيم به نماد مقاومت تبديل شده است. اپوزيسيون در ايران موسوی را برای رسيدن به هدفی برگزيده است، که هدف وی نيست. ولی راه ديگری نيز برای او باقی نمانده است. موسوی همراه با کسانی که به مقاومت برخاستهاند يا پيروز خواهد شد و يا شکست خواهد خورد.
از چند روز پيش هيچ نشانی از حسين موسوی نيست. او حتی در نشستی که ده روز پيش در روز شنبه از سوی شورای نگهبان فرا خوانده شد تا موسوی به عنوان نامزد شکست خورده انتخابات رياست جمهوری ايرادات خود را در مورد تقلبهای انتخاباتی بيان کند، شرکت نکرد. وی اعلام کرده است که بيانيههايی که از طريق وبسايت وی منتشر میشوند، اعتبار دارند و نه از سوی افرادی که خود را معتمد وی مینامند. خبرنگاران غربی شنيدهاند که اعضای خانواده موسوی، او و همسرش که فعاليت سياسی دارد، از سوی دستگاه حکومت به شدت تحت فشار قرار گرفتهاند.
سرنوشت موسوی که اين روزها رقم زده میشود به پيروزی و يا شکست مقاومت ايرانيان بستگی دارد. مقاومت خيابانی در ايران بر اين نامزد اصلاحطلب فشار میاورد. اين مقاومت میتواند به او در جنگ قدرت درون هيئت حاکمهای که ظاهرا به شدت دچار انشقاق است، کمک کند. ليکن اگر اين مقاومت به شکست بيانجامد، آنگاه بايد گفت زندگی سياسی وی به پايان رسيده است.
موسوی میخواست با قانونمندی نظام را حفظ کند
تا دو هفته پيش هنوز موسوی، نخستوزير پيشين، آرشيتکت و هنرمند، يک عضو مرفه از رده رهبری در ايران بود. يک بازنشسته انقلاب اسلامی، يک معتمد روحالله خمينی، رهبر انقلاب اسلامی که هنوز پس از مرگش به شدت مورد احترام [رهبری کنونی] است و از همين رو از ميان صدها نفری که خود را برای نامزدی انتخابات رياست جمهوری معرفی کردند، وی از سوی شورای نگهبان اجازه يافت در آن شرکت کند. موسوی به عنوان يک اصلاحطلب محافظه کار وارد ميدان شد. به عنوان کسی که میخواهد از درون نظام را قانونمند کند تا ثبات و بقای آن تضمين گردد.
ولی اينک در اين ده روزی که از انتخابات میگذرد، موسوی بدون آنکه بخواهد به فرد ديگری تبديل شده است. اعتراضات مردمی نسبت به تقلبهای احتمالی در انتخابات رياست جمهوری، خود را از وی مستقل کرده است و نقشی را به وی سپرده است که آنها از وی انتظار دارند. ميانهروها در وی «گاندی ايران» را میجويند و تندروها میخواهند که وی انقلابی عمل کند. ديريست که اعتراضات ديگر تنها عليه تقلب انتخاباتی نيست. بسياری از مردم خواهان پايان اين رژيم هستند که بنيادش در روزهای گذشته به شدت به لرزه در آمد.
دست بر قضا، رهبر اين سرنگونی بايد فردی مانند موسوی باشد که به نظام اعتقاد کامل دارد. هنگامی که وی در نخستين تظاهرات بزرگ در روز دوشنبه [پس از انتخابات] هواداران خود را فرا خواند که موضوع بر سر شخص وی نيست، ممکن است که واقعا صادقانه اين را گفته باشد. ليکن میتوان از برهان خلف نيز چنين نتيجه گرفت: بدون وی نيز نمیشود! جنبش به فردی نياز دارد که آن را هدايت کند. اما اينکه نقش يک شورشی برای وی اگرچه نه ناشناخته بلکه ناخوشايند است را میتوان در بيانيهای که روز شنبه صادر کرد ديد: «ما عليه نظام جمهوری اسلامی و قوانين آن نيستيم، بلکه عليه دروغ و تقلب هستيم». در اين بيانيه آمده است که مردم از رهبر خود [رهبر جمهوری اسلامی] انتظار صداقت و راستی داشتند و بسياری از اين مشکلات ريشه در دروغ دارد. موسوی در اين بيانيه از دولت میخواهد که رفتار خود را تصحيح کند: «انقلاب اسلامی بايد دوباره آنگونه شود که بايد باشد».
«ما انقلاب نمیخواهيم»
اصلاحطلبان به موسوی انتقاد میکنند که وی در دوران نخستوزيريش اقدامی عليه اعدامهايی که در دوران جنگ انجام شد نکرد. اعدامهايی که هزاران نفر در آنها جان باختند. به او انتقاد میکنند که وی نيز در مصادره کردن اموال ايرانيان تبعيدی نقش داشته است. او يکی از نخستين افرادی بود که مهر تأييد بر برنامه اتمی ايران زد. در دهه هشتاد او بود که اجازه خريد نخستين سانتريفوژها را در بازار سياه صادر کرد. دختر بزرگ موسوی در رشته فيزيک اتمی تحصيل کرده است.
موسوی در سال ۱۹۸۹ هنگامی که مدافع کنونیاش علی اکبر رفسنجانی به رياست جمهوری رسيد، از مقام خود کنار رفت. در اصلاحی که در قانون اساسی جمهوری اسلامی صورت گرفت، مقام نخستوزيری در اين نظام ملغی شد. موسوی سپس به عنوان مشاور رياست جمهوری به فعاليت مشغول گشت و به گروه مشاوران نظام تعلق داشت. ولی در واقع، سياست در طول بيست سال گذشته در حاشيه زندگی او قرار داشته است. موسوی به عنوان آرشيتکت شناخته شد و به کار نقاشی پرداخت. در اين ميان ديدگاههای افراطی وی نيز به سوی تعادل گرايش يافتند.
محمد عطريانفر يکی از افراد مورد اعتماد موسوی در گفتگويی با مجله اشپيگل پيش از برگذاری انتخابات میگويد: «او ديد که چطور احمدینژاد تصوير ايران را در جهان تخريب میکند. او نگران ايران است و از همين رو تصميم گرفت در انتخابات شرکت کند». به نظر عطريانفر، موسوی بايد به ويژه رابطه با غرب را بهبود ببخشد. او در اين گفتگو که تنها يک روز پيش از انتخابات انجام شد به صراحت بر آن چيزی تأکيد کرد که موسوی و اطرافيانش نمیخواهند: «ما انقلاب نمیخواهيم. نمیخواهيم عليه نظام کودتا کنيم. اگر واکنشی از سوی مردم نشان داده شود، به اين دليل است که همه چيز سالها در آنها انباشته شده است».
هنوز ۴۸ ساعت از اين گفتگو نگذشته بود که احمدینژاد به عنوان پيروز انتخابات اعلام شد. با اعلام اين خبر، صدها هزار نفر به خيابانها ريختند. و موسوی؟ موسوی به قهرمان انقلابی تبديل شد که اصلا خواهانش نبود.