گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
9 مرداد» ماراتن فروپاشی در خيابانهای ايران، الاهه بقراط، کيهان لندن5 مرداد» بمب و "رهبر" و تغيير، الاهه بقراط، کيهان لندن 31 تیر» هشدار که همه به يک سو روانيم! الاهه بقراط 31 تیر» شکلگيری موقعيت انقلابی در ايران، آلن پازنر، روزنامه آلمانی "دی ولت"، برگردان از الاهه بقراط 25 تیر» آرام گرفتن تظاهرات به معنای آرامش جامعه نيست، گفتگوی روانيوز با الاهه بقراط
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! سه عامل وقوع يک انقلاب، توماس زايفرت، روزنامه اتريشی "دی پرسه"، برگردان از الاهه بقراطشکمی که سير است به فکر انقلاب نيست. هنگامی که همه سير و راضی هستند، هرگز انقلابی شکل نمیگيرد. توماس فريدمن روزنامهنگار نيويورک تايمز و نويسنده آثار پرفروش، سه سال پيش "نخستين قانون سياست نفتزده" را به طور خلاصه چنين فرموله کرد: "هر چه قيمت نفت پايينتر باشد، به همان اندازه بر درجه امکان آزادی کشورهای نفتزده افزوده میشود"
روزنامه اتريشی «دی پرسه» در مقاله کوتاهی به قلم «توماس زايفرت» Thomas Seifert به وجود شرايط انقلابی در ايران میپردازد و مینويسد: شرايط تغيير رژيم و سقوط در ايران مناسب است، مگر آنکه دعوای اتمی تشديد گشته و اسراييل وارد عمليات جنگی عليه ايران شود. اين مقاله را میخوانيد: انقلاب چه زمانی واقعا يک انقلاب است؟ ساموئل هانتينگتون در سال ۱۹۶۸ در کتابش به نام «سامان سياسی در تغييرات يک جامعه» چنين تعريفی را از انقلاب ارائه کرده است: «انقلاب عبارتست از تغيير سريع، بنيادين و خشونتآميز ارزشها و بينشهای حاکم بر يک جامعه و در نهادهای سياسی، ساختارهای اجتماعی، و هم چنين در هدايت و فعاليت و سياست دولت». کدام عوامل به وقوع يک انقلاب ياری میرسانند؟ عامل جوانان: هر شهری که اکثريت جمعيت آن را جوانان پانزده تا بيست و پنج ساله تشکيل دهند، از ظرفيت بالای انقلابی نسبت به روستاهايی برخوردار است که سن متوسط جمعيتشان حدود ۴۰ سال است. عامل شهر: اين شهرها هستند که اغلب به صحنه انقلاب تبديل میشوند. آنچه در آنجا روی میدهد، نهايتا بر تمام کشور تأثير میگذارد. اگر يک پايتخت نقش مرکزی را در کشوری بر عهده داشته باشد، آنگاه اين اصل بيشتر در آن معتبر است. پاريس نه تنها صحنه اصلی انقلاب فرانسه در سال ۱۷۸۹ به شمار میرفت، بلکه هم چنين مرکز شورش سالهای ۱۸۳۰، ۱۸۴۸ و ۱۸۷۱ بود. آخرين جنبش مهم انقلابی در پاريس همانا جنبش دانشجويی سال ۱۹۶۸ است. عامل اقتصاد: شکمی که سير است به فکر انقلاب نيست. هنگامی که همه سير و راضی هستند، هرگز انقلابی شکل نمیگيرد. ولی واقعا چگونه يک انقلاب آغاز میشود و ادامه میيابد؟ يک سناريوی معمولی از اين قرار است: رژيم مجموعهای از اعمال تحريکآميز انجام میدهد. و بنا بر مثل قطره قطره جمع گردد وانگهی دريا شود، سرانجام کاسه صبر مردم لبريز میشود و دست به اعتراض میزنند. کسانی در اعتراضات کشته میشوند. برای آنها عزاداری میگيرند و در پی آن، تظاهرات بيشتر میشود. باز هم کسانی قربانی میشوند و دوباره برای آنها عزداری میگيرند. به اين ترتيب تحريکات و تحرکات بطور فزاينده چنان روی هم انباشته میشوند که سرانجام انرژی مردم با سرنگونی رژيم تخليه میگردد. در سال ۱۹۷۸ و ۱۹۷۹ نيز در ايران شاهد چنين روندی بوديم که به سقوط شاه و بنيانگذاری جمهوری اسلامی انجاميد. ولی در مورد «موج سبز» که پس از انتخابات رياست جمهوری ۱۲ ژوئن در تهران به راه افتاد و مردم به خيابانها ريختند تا عليه تقلب انتخاباتی اعتراض کنند، چه میتوان گفت؟ آيا میتوان تظاهرات تودهای ۱۵ ژوئن را که طی آن سه ميليون نفر در تهران در سکوت از ميدان انقلاب به سوی ميدان آزادی راهپيمايی کردند، آغاز يک انقلاب جديد دانست؟ عامل جوانان: وجود جوانان نشانه ظرفيت بالای انقلابی در ايران است. شمار جمعيت در ايران نسبت به سال ۱۹۷۹ دو برابر شده و به ۷۵ ميليون نفر رسيده است. ۶۵ درصد از اين جمعيت زير ۳۵ سال سن دارد. اکثر آنها از خودسانسوری، مقررات پوشش اجباری، نداشتن چشماندازی برای آينده و کنترل دائم از سوی گشتهای امر به معروف و نهی از منکر رنج میبرند. به ويژه زنان بر اين ظرفيت انقلابی به شدت میافزايند. عامل شهر: تهران درست مانند دوران انقلاب اسلامی به صحنه اصلی نمايش غمانگيزی تبديل شده است که در پی انتخابات ۱۲ ژوئن آمد. بر همين اساس میتوان تخمين زد که نفوذ و تأثير مناطق روستايی و محافظهکار بسيار اندک است. عامل اقتصاد: توماس فريدمن روزنامهنگار «نيويورک تايمز» و نويسنده آثار پرفروش، سه سال پيش «نخستين قانون سياست نفتزده» را به طور خلاصه چنين فرموله کرد: «هر چه قيمت نفت پايينتر باشد، به همان اندازه بر درجه امکان آزادی کشورهای نفتزده افزوده میشود». احمدینژاد در طول رياست جمهوری خود میتوانست از افزايش قيمت بیسابقه نفت شاديها کند. ليکن برای سالی که در پيش است، کمبودی بالغ بر ۴۴ ميليارد دلار تخمين زده میشود که آن نيز بیسابقه است. اين کمبود سبب خالی شدن جيب ايرانيهايی میشود که تلافیاش را عليه رژيم در میآورند. در طول هفت سال گذشته ايرانيان تقريبا دويست و پنجاه ميليارد دلار به خارج و عمدتا به دوبی منتقل کردهاند. شکاف بين دارا و ندار به گزارش مؤسسه اقتصادی ويرجينيا و جواد صالحی اصفهانی کارشناس مؤسسه بروکينگ در دوران احمدینژاد به مراتب عميقتر شده است. اينک از ۱۲ ژوئن (۲۲ خرداد) به اين سو روشن شده است که رهبران جمهوری اسلامی ديگر هيچ علاقهای به جمهوری اسلامی يا دست کم علاقهای به تظاهر کردن به يک جمهوری اسلامی ندارند. با اين همه نشانههای کمی وجود دارد که از انها بتوان حيات طولانی رژيم را نتيجه گرفت: طبقه متوسط بسيار گسترده است. سطح آموزش در لايههای وسيعی از جامعه بسيار بالاست. رهبری سياسی و رهبری روحانی از يکديگر فاصله گرفتهاند. در بخشهای مختلف قدرت سياسی شکاف افتاده است. البته اپوزيسيون نيز از يک استراتژی و يک رهبری فرهمند و قابل رؤيت بیبهره است. از همين رو بايد بر روی يک مبارزه طولانی حساب باز کرد. در اين ميان، برای احمدینژاد تنها يک اميد باقی میماند: اگر بر اثر گسترش دعوای اتمی، بمبهای اسراييل بر ايران فرود آيند، آنگاه اوست آب حيات را نوشيده است. Copyright: gooya.com 2016
|